🌸 #داستانک / #شهید
.
داشتم میرفتم بیرون.
خانومم، در حالی که #آقا_محمد_حسن بغلشون بود، اومده بودن بدرقهم.
گفتم: شهید شدم، حلالم کنید.
گفتن: تا حلال نشی، شهید نمیشی.
.
👈 یک جمله در رابطه با #شهید بنویس؟
https://basalam.com/user/aGG/posts/560809?sh=copy-aGG-post-app
🌸 #داستانک / #پیاده_روی_اربعین
.
داشتم یک کلیپ در مورد پیاده روی اربعین میدیدم.
#فاطمه_خانوم از راه رسید.
+ "آقاجون! امسال دیگه منم با خودتون ببرید."
- "انشاءالله؛ اگر امام حسین بطلبهو، راهها باز بودو، مدرسه هم اجازه داد میریم."
+ "نمرهی انضباط در اون دنیا به چه دردم میخوره؟"
.
👈 شما بودی چه جوابی به فاطمه خانوم میدادید؟
https://basalam.com/@barkat/posts/561110?sh=copy-aGG-post-app
🌸 #اخلاق
.
چند روزه قمم.
توی این چند روز چندین بار رفتم #باسلام و با دوستان باسلامی جلسات متعدد داشتم.
.
امروز بعدازظهر هم برام برنامهای گذاشتن برای یک گپ و گفت خودمونی با غرفهداران تازه نفسی که از ابتدای بهار تا حالا زیر پنج فروش داشتن.
.
در یکی از این روزا بین جلسات خوردیم به نهار.
نهار خوردیم.
نهار قرمه سبزی بود.
سر سفره با آقای #آقایا مدیرعامل باسلام نکاتی رد و بدل شد.
.
ایناش مهم بود.
ولی ... نبود.
.
مهم این بود که بعد از اتمام غذا دوستان خدمات اومدن ظرف ایشونو بردارن ببرن آشپزخونه، ایشون اجازه نداد و خودش برد.
👈 به نظر شما به این عمل چی میگن؟
https://basalam.com/user/aGG/posts/584173?sh=copy-aGG-post-app
هدایت شده از خیریه برکت
🌸 #عید_قربان
.
هر یک از دوستان برکتی، با هر توان مالی، که دوست دارند در عید قربان در قربانی گوسفند و توزیع گوشت آن بین نیازمندان تحت پوشش #برکت مشارکت داشته باشند وجوه خود را به شماره کارت
6037998128649190
به نام مجید پیله چیان
واریز و سپس حتما حتما با ارسال تصویر واریزی به ادمین اطلاع بدهند.
🌐 @barkat313_admin
🌸 #داستانک / #اسپند_دودکن_سیمی
.
با خانواده رفته بودیم خرید.
در بازار، جلوی یک مغازهی لباس فروشی، چشمم خورد به یک بساط کوچولو که چند تا اسپند دودکن سیمی توش پهن بود.
بساطِ یک پیرمرد باصفا بود.
نشسته بودو منتظر مشتری.
با خودم گفتم برای کمک به این بندهی خدا بِرَم چند تا از اسپند دودکنهاشو بخرم تا هم عزتِ نفسش حفظ شده باشه، هم بِهِش کمکی شده باشه.
ولی ... چند تا نخریدم.
با خودم گفتم اولا: شااااید برکتیام از این اسپند دودکنای سیمی برای خودشونو دور و بریاشون نیاز داشته باشن، ثانیا: اونام خواسته باشن به این پیرمرد آبرودار کمک کنن.
.
لذا این #هزار تا اسپند دودکنِ سیمی رو اَزَش خریدم.😁
.
حالا هر کس اسپند دودکن سیمی، برای خودشو کل ایل و طائفهش لازم داره، بسم الله.
.
👈 نظراتتونو در لینک بالا نمینویسین؟ یعنی کار بدی کردم؟
https://basalam.com/user/aGG/posts/599432?sh=copy-aGG-post-app
🌸 مادرم سه چهار هفتهست که حال ندارن.
دیشب بِهِشون زنگ زدم که ما داریم میریم حرم، اگر دوست دارید، بیایم دنبالتون بریم توی خیابونای اطراف حرم از داخل ماشین زیارت کنید.
گفتن الآن نمیتونم، اگر صبح باشه بهتره.
گفتم پس، فردا صبحِ زود میام دنبالتون که هم هوا خنکتر باشه، هم ترافیک نباشه.
.
الآن قبل از میدان بیت المقدس(به قول مشهدیا فِلِکِ آب = فلکهی آب) توی ماشین نشستیمو #مادر دارن #زیارت میخونن.
.
#امام_رضا
#عید_غدیر
https://basalam.com/@barkat/posts/612149?sh=copy-aGG-post-app
🌸 تحلیلی / معصومه پیله چیان 6 ساله از #مشهد
.
👈 روانشناسای #برکتی نقاشی #معصومه_خانوم رو در لینک زیر تحلیل کنن.
.
♦️ اون وسط درختا استخر خونهشون ایناست که توش هندونه انداختن خنک بشه.😉
♦️ احتمالا نقاشی رو قبل از تولد #آقا_محمد_حسن کشیده. چون شش تا ❤ رو خونهشون کشیده.
https://basalam.com/user/aGG/posts/614335?sh=copy-aGG-post-app
🌸 #داستانک / پس چرا من سر لختم؟!
.
خونه پدر خانومم بودیم.
من بعد از نهار و بعد از دو سه روز اسباب کشی(خدا نصیب گرگ بیابون نکنه) طبقهی بالا خوابیده بودم.
.
#انسیه_خانوم اومد بالا.
.
- #فاطمه_خانوم از پایین گفت: "آقااااااجووووون!"
+ "بههههه...لههههه".
- "مهدی آقا* بالان؟"
× #انسیه_خانوم: خب آخه اگر مهدی آقا بالا باشن من سر لخت بالام؟!(یعنی حتما نیستن که من سر لخت بالام. پس چرا سوال میکنی خُب.)
* مهدی آقا #باجناق دوم منه. خیلیم دوسِش دارم. هر کیم بگه باجناق فامیل نمیشه میزنمش.
.
👈 من سه تا باجناق دارم؛ شما چند تا باجناق دارین؟
https://basalam.com/@barkat/posts/624702?sh=copy-aGG-post-app
🌸 #داستانک / دمپایی
.
داشتم #نماز میخوندم.
چِشَم افتاد به این دمپاییا.
در یک هزارم ثانیه به دلم گذشت که "الآن هر کی منو ببینه میگه: هِ ... با دمپایی اومده حرم!"
.
به خودم اومدم.
.
گفتم: "آ شیخ مجید! مردود شدی."
.
👈 شمام تا حالا مردود شدی؟
https://basalam.com/user/aGG/posts/625092?sh=copy-aGG-post-app
🌸 #داستانک / نگاه سنگین
.
داشتِم مِرَفتِم #قم.
در بین راه بِرِ نِمازِ مغرب و عشا #سرخه وایستادِم.
بعد از #نماز بِرِ شام دو تا نونو، ی کم پِنیرو، ی خربزه خریدُمو، توی چِمِنا یِ پتو پهن کِردِمو، جاتان خالی، نشستِمو خوردِم.
.
از اولش احساس مِکِردُم یَک نیگاه سِنگینی رومانِه.
تا بالاخره فهمیدُم که بَ....له، یِ نِفَری که هفت ساله سایهی سِنگینِش رو کشوره از او بالا دِرِه بدجوری نیگامان مُکُنه.
یِ "اِ ... پس هنوز نون و پنیر و خربزه توی سفرتون پیدا میشه"ی عجیبی تو چشماش بود که نگو.
.
#حسن
#شیخ_حسن
#حسن_فریدون
.
👈 ی جمله بِرَش نِمِنویسی؟
https://basalam.com/user/aGG/posts/635119?sh=copy-aGG-post-app
هدایت شده از خیریه برکت
🌸 #داستانک / #حجاب
همه خونهی بابایی جمع بودن.
نوهها، از جمله #اقا_محمد_حسن، #معصومه_خانوم و #انسیه_خانوم، داشتن توی حیاط با هم بازی میکردن.
معصومه در حالی که آروم گریه میکرد اومد بغلم کردو دم گوشم آروم گفت: "فلانی موهامو الکی کشیده".
گفتم: "چون کار بدی کرده شمام دیگه باهش بازی نکن، تا بفهمه کاربدی کرده".
.
انسیه رو هم صدا زدم که بیاد تو.
میخواستم با فلانی بازی نکنه تا بفهمه هر کس کار بد کنه کسی باهش بازی نمیکنه.
دیدم انسیه نمیاد تو و با ایما و اشاره میگه نمیشه بیام.
گفتم: "چرا؟"
گفت: "آخه بابای فلانی پایینه و من روسری ندارم.
.
#حجاب
#بابا_دورت_بگرده_با_حجابت
#کاربردهای_پتوی_مسافرتی
.
👈 در لینک یک جمله برای #انسیه_خانوم بنویس
https://basalam.com/@barkat/posts/671033?sh=copy-aGG-post-app