هدایت شده از شعر شیعه
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مدح
#غزل
آرزوی کوهها یک سجدۀ طولانیاش
آرزوی آسمان یک بوسه بر پیشانیاش
دستهایش شاخهٔ طوباست مشغول دعاست
ماه و خورشید و فلک در سایهٔ نورانیاش...
میوزد از منبرش فریادهای «یاحسین»
شامها ویرانهٔ هر خطبهٔ طوفانیاش
در کلامش ضربت شمشیر حقّ حیدر است
عبدوَدها کشته، از شور حماسیخوانیاش
اوست فرزند منا و مکه، فرزند صفا
چشمهها میجوشد از هر واژهٔ قرآنیاش
#اعظم_سعادتمند
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
به ژولیده نیشابوری گفتند " به صورت بداهه شعری بگو درباره حضرت عباس علیه السلام که 5 عدد کلمه "چشم" درش به کار رفته باشد.
این شاعر اهل بیت(علیهم السلام) شعری سرود که 10 کلمه چشم در آن به کار رفته بود:
چشم ها از هیبت چشمم، به پیچ و تاب بود
محو چشمم، چشم ها و چشم من بر آب بود
چشم گفتم، چشم دادم، چشم پوشیدم، ز آب
من سراپا چشم و چشمم جانب ارباب بود
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
هدایت شده از شعر شیعه
#حضرت_صاحب_الزمان_عج
رحمت به روح صائب شیرین سخن که گفت:
عالم پُر است از تو و خالی است جای تو
#استاد_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
هدایت شده از شعر شیعه
من مثل تو و تو مثل من چشم به راه
ما چشم به راه مردی از کوچه ی ماه
بگذار دوباره جمعه را صرف کنیم
گريه
ندبه
عهد
فرج
باز گناه...
#محمدحسین_ملکیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
هدایت شده از شعر شیعه
ای کاش علی شویم و عالی باشیم
همسفرۀ کاسۀ سفالی باشیم
چون سکّه به دست کودکی برق زنیم
نانآور سفرههای خالی باشیم
#بیژن_ارژن
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
هدایت شده از شعر شیعه
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
#گودال_قتلگاه
#غزل
مروه ی كرببلا حال و هوايی دارد
اين سراشيبیِ گودال منايی دارد
خبرش پر شده در دشت ز مركب افتاد
به زمين خوردن آيينه صدايی دارد
کینه توزان جمل دشنه شان كُند شده
می زند بر تن او هر كه عصايی دارد
مادرش دوخته با دستِ شكسته؛ نكشيد!
مگر اين پيرهن پاره بهايی دارد؟
نيزه ها پایِ مناجاتِ لبش گريه كنند
خودمانيم ! عجب سوزِ صدايی دارد
قبله اين سوست؛ همين طور رهايش نكنيد
آخر اين كشته ی مظلوم خدايی دارد
بی كفن گوشه ی گودال بلا افتاده
چه كسی بين شما كهنه عبايی دارد؟
حق بده زينب دلخسته پريشان باشد
دلبرش بر سر نی زلف رهايی دارد
#وحید_قاسمی
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#شعر_شیعه
@shia_poem
هدایت شده از شعر شیعه
#ماه_رمضان
#مناجات
#چارپاره
بچه گي كرده ام، پشيمانم
من ندانسته شيطنت كردم
بغلم كن دوباره مثل قديم
رو نگردان زمن، غلط كردم
ساده گي كار دست من داده
همنشين ِ بد از تو، دورم كرد
لطف بيش از حد شما؛ امروز
بنده اي سركش و جسورم كرد
سيب سرخ هوس فريبم داد
دلم از كرده اش پشيمان است
عذر تقصير پيشت آوردم
مهربان، بخشش از بزرگان است
به كجا مي شود فرار كنم !؟
بدتر از متهم زمين خوردم
حيف آن دست، كه مرا بزني
نزده ؛ من خودم زمين خوردم
آبرو،اشك، ندبه و توبه
باز هم واژه هاي تكراري
دست هاي مرا دوباره بگير
تا بفهمم كه دوستم داري
شده ام جنس كهنه ي بازار
رهگذر، دوست، آشنا نخرد
كاش از اول ضرر نمي ديدم
هيچ كس غير تو، مرا نخرد
نه ! من از چشم تو نمي افتم
تا حسيني و كربلايي هست
آبروي مرا نخواهي برد
تا كه عشق امام رضايي هست
روسیاهم صدا نخواهي زد
پاي من را قلم نخواهي كرد
به دلم دست رد نخواهي زد
سنگ روي يخم نخواهي كرد
بازهم روي خوش نشان دادي
چقدر خوب شد كه زهرا هست
غسل گريه كن اي دل غافل
روضه دست ومشك سقا هست
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#مدح
#چارپاره
ای غریبی که غربت چشمت
غزل ناب آشنایی شد
حس و حالت به شعر جان بخشید
حُسن تو آیتی خدایی شد
چهل و هفت گردش کامل
سهم دنیای توست اما دل
آنقدر حول محورت چرخید
که دل آسمان هوایی شد
صلح تو جنگ نابرابر بود
قلم عهدنامه خنجر بود
شاهد این مثال آوردم
پسرت را که کربلایی شد
ای نگاهت به سبزی قرآن
صوت بارانی تو المیزان
هرکه از جام تو عسل نوشید
چشمهایش طباطبایی شد
دو برادر نگو دو نیمۀ سیب
هر دو بودید کمسپاه و غریب
پس چرا آستان تو خاکی است
او چرا گنبدش طلایی شد؟
کربلا ومدینه وکوفه
با زیارات غیر معروفه
همه را گشتم ونفهمیدم
این غزل عاقبت کجایی شد
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
خورشیدِ عشق در شب ظلمت دمیده بود
او را خدا شبیه نبی آفریده بود ...
با اشک های حضرت سجاد انس داشت
یک عمر ناله های پدر را شنیده بود
جابر سلامِ نابِ نبی را به او رساند
وقتی به فیض دیدن رویش رسیده بود
آن باقر العلوم که با چشمِ صادقش
چیزی به غیر رنج در عالم ندیده بود
پنجاه و هفت سال سرافراز و سربلند
مانند سرو بود ولی قد خمیده بود ...
میراث دار غربت و تنهایی حسن
فریادِ بی صدای گلویی بریده بود
آن پنجمین امام که در پنج سالگی
دنبال کاروان اسیران دویده بود
با عمه ی سه ساله در آن سال های دور
در راهِ شام ، زهرِ اسارت چشیده بود
او یادگار کوچک صحرای کربلا ...
او داغدار هر گل در خون تپیده بود
او دیده بود کودک شش ماهه ای چقدر
بر روی دست های پدر قد کشیده بود
از غربت بقیع نوشتم دلم گرفت ...
بارانِ اشک بر صفحاتم چکیده بود
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem2
#امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش
باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش
آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت
دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت
گلدستهای نداشت حرم، مرقدی نبود
صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود
این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟
غمهای عهد کودکی از یاد کی رود
آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود
یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود
از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه
اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه
تو دیدهای چهها به اسارت به عمه شد
در شهر شوم شام، جسارت به عمه شد
تو طفل روی ناقهی عریان نشستهای
بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشستهای
تو طعم تازیانه و سیلی چشیدهای
بر روی خار، همره طفلان دویدهای
دیدی تو خیمههای به آتش کشیده را
داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را
#علی_انسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem2
#روز_مباهله
#مثنوی
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبان گیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صف آرایی آن چند نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم علی روح محمد باشد
یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem2
بخشی از شعر اجراشده در محضر مقام معظم رهبری توسط حاج حسین سیب سرخی:
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
سپاس آن بانویی که شد جهان محو کراماتش
زمان می ایستد از شوق هنگام مناجاتش
ندارد هیچ کس غیر از خدایش درکی از ذاتش
دلش آرام می گیرد علی وقت ملاقاتش
تمام خانه ی زهرای اطهر رنگ احمد داشت
فقط جبریل در این خانه اذن رفت و آمد داشت
تمام آسمان ها و زمین تحت فرامینش
اجابت می چکد وقت دعاکردن از آمینش
ملائک بی قرار صوت "والزیتون" "و التینش"
قیامت شرم خواهدکرد آتش از محبینش
نمازش را ببین ، پشت سرش صدها مَلَک دارد
که زهرا با خدایش رازهایی مشترک دارد
ملائک روز و شب تسبیح می گویند زهرا را
نمی خواهم بدون عشق زهرا صبح فردا را
مزین کرده زهرا با قدومش عرش اعلی را
خدا از نور زهرایش پدید آورد دنیا را
شکوه فاطمه پنهان شده در جمله ی لولاک
ثنا گوی صفات قدسی اش افلاک در افلاک
خدا قبله نما را می کِشد سمت نگاه او
که حتی کعبه هم زانو زده در پیشگاه او
علی از قصه ی "قالو بلی" شد تکیه گاه او
ستون عرش را بر لرزه می انداخت آه او
علی وقت سحر محو تماشای نماز اوست
چه بانویی...خدا هم عاشق راز و نیاز اوست
فقط سنگ علی را می زند بر سینه اش زهرا
که ذکر هر قنوت او شده مولای یا مولا
به تسبیحش دخیل عشق بسته بی گمان حوّا
تمام راز خلقت جمع شد در "نونِ" اعطینا
زمین و آسمان روزی خورِ دست کریمِ اوست
یقین دارم علی تنها صراط المستقیمِ اوست
نخی از چادر او نیز اعجاز آفرین باشد
که حتی فضه اش هم با ملائک هم نشین باشد
به وقت خطبه خواندن، نطق زهرا آتشین باشد
تمام هستی اش نذر امیر المومنین باشد
یقین دارم مزار پاک او پیدا تر از پیداست
که هر جا ابر می بارد ، مزار مخفی زهراست
به نص آیه ی تطهیر اصل هر "طهارت " اوست
پناه و دستگیر شیعه در روز قیامت اوست
کسی که جان خود را داد در پای امامت اوست
نخستین پاسدارِ خانه ی وحی و ولایت اوست
جهان را تا ابد از عشق حیدر می کند سرشار
به دست اوست آری پرچم یا حیدر کرار
#احسان_نرگسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem2