#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#مناجات
#شام_غریبان
#غزل
نداریم از سر خجلت، زبان عذرخواهی را
کدامین توبه خواهد برد از ما روسیاهی را
ندیدم غیر تلخی در زبان با شکوه وا کردن
شکرها در دهان دیدم شکوه شکرخواهی را
نمیخواهند خوبان جز فقیری نعمتی از او
گدایان خوب میدانند قدر پادشاهی را
کجا جز سادگی نقشی پذیرد چهرهٔ زردم
قلم یار مرکب نیست کاغذهای کاهی را
بهار آمد، جهان دست و ترنج از هم نمیداند
گواهی میدهد هر حُسنِ یوسف بیگناهی را
بهار آموزگار وعده «یُدرِککُمُ المَوت» است
دلا آماده شو آن لحظهٔ خواهی، نخواهی را
چه فهمد تیرهروز از «یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّت»؟
چه داند شبپرست، آهنگ باد صبحگاهی را؟
کجا در پیش خصم اظهار عجز از آبرومندیست؟
دلا از لوح سینه پاک کن اوهام واهی را
من از دریای شورانگیز معنی عذر میخواهم
که در تُنگِ غزل محبوس کردم شوق ماهی را
قلم از خرمن اشراق امشب خوشهچین آمد
که وقت مدح آن بانوی معنی آفرین آمد
چه بانویی که هر شب سفرهٔ اشک است مهمانش
همه کروبیان در عرش مبهوت چراغانش
هزاران باغ عطرآگین به فطرت در وجود آمد
ز گلهای فضیلتپرور طرف گلستانش
چه پلکی زد که مبهوتش زمین صد رنگ را گل کرد
صد آیینه تمام آسمانها گشت حیرانش...
شکفته باغ بینش در جوار چشمۀ نورش
نشسته آفرینش در کنار سفرۀ نانش
خدا فرموده تا هجده سحر مهمان ما باشد
فرشتهخلقتی که خلق میپندارد انسانش
اگر شعب ابیطالب، اگر غصب فدک باشد
محال است آری آری، بگذرد از عهد و پیمانش
نمیسازند با سازش هوادارن راه او
گواه من وصیتنامهٔ سرخ شهیدانش
مدینه، گرچه قبرش را نشان کس نخواهد داد
زیارتنامه میخواند کنار قبر پنهانش
همان قبری که از تشییع پنهانی خبر دارد
از اندوه علی، از دلپریشانی خبر دارد
چه اندوهی که شب خالی ز عطر یاس و شببو شد
زمان یکسر بدآهنگ و زمین یکباره بدخو شد
من از «لاتَرفَعوا اصواتکم» در شهر میگفتم
نمیدانم چرا در پشت این خانه هیاهو شد
نمیدانم چه در شهر مدینه اتفاق افتاد
که هر شب نالهٔ «عَجّل وفاتی» سهم بانو شد
چه خوابی؟ تا سحر پهلو به پهلو میشود اما
مگر با درد پهلو میتوان پهلو به پهلو شد؟
دلش میخواست دست و بازویش وقف علی باشد
غلاف تیغ اما میهمان دست و بازو شد
همه دیدند دست او دگر بالا نمیآمد
به هر زحمت ولی در روز آخر خانه جارو شد
همان دستی که بعد از غسل بیرون از کفن آمد
یتیمان را در آغوشش گرفت و خوب دلجو شد
چه خوش آن شب، مُصَفّا کرد باغ مهربانی را
چه زیبا ریخت در پای علی نقد جوانی را
#جواد_محمد_زمانی
#فاطمیه
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
هدایت شده از شعر شیعه
#ماه_رمضان
#مناجات
#چارپاره
بچه گي كرده ام، پشيمانم
من ندانسته شيطنت كردم
بغلم كن دوباره مثل قديم
رو نگردان زمن، غلط كردم
ساده گي كار دست من داده
همنشين ِ بد از تو، دورم كرد
لطف بيش از حد شما؛ امروز
بنده اي سركش و جسورم كرد
سيب سرخ هوس فريبم داد
دلم از كرده اش پشيمان است
عذر تقصير پيشت آوردم
مهربان، بخشش از بزرگان است
به كجا مي شود فرار كنم !؟
بدتر از متهم زمين خوردم
حيف آن دست، كه مرا بزني
نزده ؛ من خودم زمين خوردم
آبرو،اشك، ندبه و توبه
باز هم واژه هاي تكراري
دست هاي مرا دوباره بگير
تا بفهمم كه دوستم داري
شده ام جنس كهنه ي بازار
رهگذر، دوست، آشنا نخرد
كاش از اول ضرر نمي ديدم
هيچ كس غير تو، مرا نخرد
نه ! من از چشم تو نمي افتم
تا حسيني و كربلايي هست
آبروي مرا نخواهي برد
تا كه عشق امام رضايي هست
روسیاهم صدا نخواهي زد
پاي من را قلم نخواهي كرد
به دلم دست رد نخواهي زد
سنگ روي يخم نخواهي كرد
بازهم روي خوش نشان دادي
چقدر خوب شد كه زهرا هست
غسل گريه كن اي دل غافل
روضه دست ومشك سقا هست
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
هدایت شده از پندهای آیت الله حق شناس
ayatollah hagh shenas/www.Aviny.com231618344210.mp3
زمان:
حجم:
680.5K
🎙آیت الله حق شناس:
🛑من نیایم و برای شما بیا احکام نکنم، پروردگار مرا گرفتار خواهد کرد. و اگر شما هم نیایید مردم، گرفتار خواهید شد. بشنوید از من!
#نماز
#مناجات
#حاجت
#نماز_اول_وقت
#مرگ
🕋@pand_hagh_shenas
#امیرالمومنین
#مناجات
#مدح
حاضر و غائب علی و
کهف مصائب علی و
حرز نوائب علی و
جمع رغائب علی و
بحر عجائب علی و
کنز غرائب علی و
توبه تائب علی و
محرَم توّاب علی
شمس الهی تویی و
ما همه در سیاهی و
جلوه مطلق تویی و
من به خیال واهی و
کیست که می رهاندم
غیر تو از تباهی و
اینهمه تیره راهی و
لبم شده است ماهی و
نام تو قلّاب علی!
گیج شود قبله نما
چرخ زند هر طرف از
مکه، مدینه، آید از
کرب و بلا، از نجف از
رکن و مقام، از پی ات ای
کعبه صاحب شرف از
شش جهت آیینه به کف
حور و ملک بسته صف از
معجزه ی ناز علی!
فوز عظیم دو جهان
صاحب فائز، تویی آن
در صف توحید طلب کرده مبارز،
تویی آن حجت بالغ
تویی آن عالم بارز
تویی آن مبلغ دانش
ز بلاغتِ تو عاجز
تویی آن غایت اعجاز علی!
ماه به بزم شور تو
دف زند و پاره شود
پرده گوش نه فلک
مُصحف سی پاره شود
فرشته دیوانه شود،
ستاره آواره شود
کشتی جان سوی تو تا کدام سیّاره شود؟
ای پدر خاک علی!
ماه! بیا و دف بزن
که بند جان پاره شود
دف بزن آنچنان که
طبل آسمان پاره شود
بند گلو، بند گلوی حوریان پاره شود
به نعره علی گلوی کهکشان پاره شود
تا ته افلاک، علی!
آنچه که بودِ تو کند
ربِ ودود تو کند
خُلد، سرود تو کند
میلِ خلود تو کند
نذرِ ورود تو کند
جود، سجود تو کند
مدحتِ جود تو کند
مدحِ وجود تو کند
کشور ایجاد علی!
نفسِ محمد تویی و
احمدِ احمد تویی و
شاهِ سرآمد تویی و
بحر تو و مد تویی و
والیِ امجد تویی و
کنزِ زبرجد تویی و
حاصلِ ابجد تویی و
جدِّ ابو الجد تویی و
مَفخَرِ اجداد علی!
دل پی تو می دود و می رود و نمی رسد
فهم تو جوید خِرَد و می رود و نمی رسد
گم شده شام ابد و می رود و نمی رسد
جان ز ازل می رود و می رود و نمی رسد
وقت ملاقات، علی!
منتظر مردن آن لحظه عرض ادبم
روی تو را بنگرم و از تو شفاعت طلبم
دست بکش سرور من روی سر و چشم و لبم
تا که ببندی لبم از ذکر خود ای روز و شبم
افضل اوقات، علی!
محمدسعید میرزایی