eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
728 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾•🔅 /قسمت پانزدهم🔅•✾••┈ ☀️از جسارت دشمن در تعجب بودم من در جنگ بدر، از جرات و جسارت دشمن در تعجب و حیرت بودم. آنان شاهد بودند که چگونه را در میدان جنگ به هلاکت رساندم و حمزه نیز را به قتل رساند و من و حمزه با همکاری یکدیگر، را از پای در آوردیم. دیدم ، فرزند ابوسفیان، به سوی من حمله‌ور شد. او با جسارتی بیشتر، برای کشتن من وارد میدان شده و بی‌محابا به من حمله‌ور شد. اما همین که به من نزدیک شد، چنان ضربتی با شمشیر بر او نواختم که در یک لحظه چشمانش از حدقه بیرون آمد و جسم بی‌جانش نقش زمین شد! ☀️خاطراتی از پس از شکست اهل مکه در بدر ؛ یادگار جنگ اٌحد اهل مکه با تمام قوا و امکانات به سوی ما حرکت کردند و تمام قبیله‌های تحت نفوذ خود را با خود همراه ساختند تا انتقام کشته شدگان‌شان در جنگ بدر را از ما بگیرند. جبرئیل به رسول خدا اطلاع داد که قریش از مکه به سوی مدینه حرکت کرده است. آن حضرت با یاران‌شان از مدینه خارج شده و در کنار کوه اٌحد اردوگاه زدند و آماده رویارویی با دشمن شدند. مشرکان پیش آمدند و یک باره بر ما یورش آوردند و ما را زیر ضربات شدید حملات خود قرار دادند، تا اینکه بسیاری از مسلمانان به شهادت رسیدند و باقی گریختند. من در کنار رسول خدا باقی ماندم و استقامت ورزیدم؛ ولی و بسوی خانه‌های خود در مدینه بازگشتند و می‌گفتند: «پیامبر و یارانش همگی کشته شدند.» اما خداوند متعال مارا یاری کرد و مانع پیروزی قطعی مشرکان بر ما شد. در این جنگ و در دفاع از رسول خدا(ص) هفتادواندی زخم بر تنم نشست که جای چند زخم کاری هنوز نمایان است. در اینجا لباس خود را کنار زدم و زخم‌هایی را که یادگار اٌحد بود، نشان داد و گفتم : «در آن روز، کاری انجام دادم که پاداش آن فقط با خداست!» دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۲ 🔅•✾••┈ رسول خدا(ص)، همه کسانی که پدر یا پسر یا برادر یا دیگر نزدیکانشان در جنگ‌ها بدست من کشته شده بودند و به گونه‌ای دشمنی با من در دلشان بود و نیز تمام و و و را به اسامه فرستادند تا فقط آن یک گروه از مردم پاکدل و با ایمان در حضورش بمانند که سخنان نابجا بر زبان نیاورند و مرا از خلافت و زمامداری امت پس از رسول خدا(ص) باز ندارند. رسول خدا(ص) این بود که لشکر اسامه هر چه سریع‌تر روانه شود و هیچ یک از افراد تحت فرماندهی‌اش از همراهی با او تخلف نکنند. رسول خدا(ص) در این زمینه بسیار تاکید وسفارش فرمودند و صادر کردند تا این لشکر به حوزه ماموریتش رهسپار شود؛ اما متاسفانه با رحلتشان، وضع غیرمنتظره‌ای پیش آمد: همان مردانی که ایشان تحت فرماندهی اسامه به بیرون از مدینه فرستاده بودند، خود را کردند و دستور پیامبر را و از ادامه همراهی با لشکر اسامه کردند و او را گذاشتند و دوان دوان به تا خلافت مرا که با رسول خدا(ص) بسته بودند، و و را و با هیاهو و داد و فریاد برای خود برگزینند . شگفت اینکه در ، نظر هیچ فردی از خاندان را ؛ زیرا هدف اساسی آنان، با بود که از قبل بر عهده‌ی آنان استقرار یافته بود. آنان مشغول و بودند و مشغول فراهم آوردن رسول خدا(ص). برای من رها کردن پیکر آن عزیز و پرداختن به کاری دیگر روا نبود؛ زیرا (ص) و تکریم او بر هر کار دیگری مقدم بود. این پیشامد شگفت و ، قلبم را که از فراق رسول خدا(ص) مجروح بوده و عزیزی را از دست داده بود که پس از خدا، تنها معتمدش بود، به درد آورد. با وجود این حادثه‌ی تلخ، بلافاصله پیش آمد و من بازهم شکیبایی ورزیدم. ☀️گاهِ فرا رسیدن آزمون بزرگ بعد از دفن پیکر مطهر رسول خدا، مشغول مسطّح کردن مرقد آن حضرت بودم که برایم آوردند مردم با بیعت کرده‌اند. با شنیدن خبر، این آیات را تلاوت کردم: (بسم الله الرحمن الرحیم. الم. آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها می‌شوند و آزمایش  نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند (آزمودیم و این ها را نیز امتحان می کنیم) باید علم خدا درباره راست گویان و دروغگویان تحقق یابد. آیا کسانیکه اعمال ناروا انجام می‌دهند، گمان می‌برند بر قدرت ما چیره می‌شوند؟! چه بد داوری می‌کنند!) دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۳ 🔅•✾••┈ ☀️اختلاف چگونه جان گرفت؟ آنگاه که رسول خدا(ص) رحلت کرد، از مردم در کار با یکدیگر شدند و به ستیز با یکدیگر پرداختند. سوگند به خدا، به فکر کسی خطور نمی‌کرد که خلافت را پس از رسول خدا(ص) از او ؛ چنان که انتظار نمی‌رفت پس از بیعت مردم با من و قرار گرفتنم بر مسند خلافت، آن را . شتافتن جمعی از مردم از هر سو برای با واقعه‌ای بس شگفت و نگران کننده بود؛ چه اینکه من خود را در میان مردم به جانشینی رسول خدا(ص) از هرکس دیگری شایسته‌تر می‌دیدم و به راستی از کسانی که این امر را برعهده گرفتند، استحقاق بیشتری داشتم. با این همه دست از خلافت باز کشیدم. ☀️اختلاف مهاجران و انصار هنگامی که خداوند متعال پیامبرش(ص) را به جانب خود فراخواند و روحش بر گرفت، قریش{ به پیمانی که رسول خدا(ص) از آنان گرفته بودند} گفتند: باید فردی باشد. در مقابل آنان انصار قد برافراشتند و گفتند: امیر باید از میان ما انتخاب شود. قریش گفتند: چون محمّد(ص) از قریش است، ما به حکومت سزاوارتریم، و انصاردر برابر استدلال آن‌ها تسلیم شدند واین حق را برای آنان پذیرفتند و حکومت را به ایشان تسلیم کردند. این در حالی است که اگر استدلال قریش را درست بدانیم و خویشاوندی با پیامبر(ص) را ملاک برتری قریش بر انصار بشمار آوریم، باید بپذیریم که فرد به رسول خدا(ص) فرد برای است{و در این صورت، آیا کسی از من به رسول خدا(ص) نزدیک‌تر بوده است؟!} اگر هم این استدلال از اساس پذیرفته نشود، قریش هیچ امتیازی بر دیگران نخواهد داشت و سهم انصار از حکومت و قدرت، از بقیه بیشتر خواهد بود. به هر حال نمی، دانم آیا اصحاب من(مهاجران از قریش) از اینکه ، هیچ نگرانی ندارد و احساس امنیت می‌کنند؟! یا اینکه من به عنوان نزدیکترین فرد به رسول خدا(ص) در امر خلافت حقی نداشته‌ام و آنان که با شعار قرابت، حق را به مهاجران داده و از انصار دریغ کرده‌اند، در حقیقت به انصار، ستم روا داشته‌اند؟! آنچه می‌دانم این است که ؛ هرچند من آن را برای همان‌ها واگذاشتم و از خداوند می‌خواهم که از آن‌ها بگذرد. ☀️موضع انصار قریش به تصمیم قاطع رسید که مرا از ، یعنی (ص) بازدارد و تلاش کرد را از در حکومت کند. این در حالی بود که انصار سهم والایی در یاری رسول خدا(ص) داشتند و پشتوانه مستحکمی برای دفاع از اسلام بودند. در این هنگام، انصار ساکت ننشستند و مدعی شدند: اکنون که کار حکومت را به علی واگذار نمی‌کنید، پس شخصیت بزرگ ما، ، برای حکومت شایسته‌تر و بر شما مقدم است. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۸۴ 🔅•✾••┈ ☀️ 📍امتناع از پذیرش خلافت 🔸خدا می‌داند که علاقه‌ای به حکومت نداشتم بعد از ، تنها نام من بود که برای خلافت مطرح می‌شد؛ ولی!!!! خداوند سبحان می‌داند که من [از روی تمایل شخصی] علاقه‌ای به زمامداری و حکومت در میان نداشتم؛ زیرا از آن بزرگوار شنیده بودم که می‌فرمود: "هر بعد از من کار امت مرا بر عهده گیرد، روز قیامت را بر می‌بندند و در مقابل دیدگان مردم برای حساب می‌کنند. سپس نامه عمل او باز می‌شود. اگر با عدالت حکومت کرده باشد، نجات می‌یابد و اگر ستم روا داشته باشد، هلاک می‌شود." ☀️افق‌های تاریک و فتنه‌های پیش رو 🔸در مقابل درخواست مردم برای پذیرش خلافت به آن‌ها گوشزد کردم: مرا واگذارید و سراغ فرد دیگری بروید؛ زیرا ما به استقبال حوادثی می‌رویم که رنگارنگ و فتنه‌آمیز است و چهره‌های گوناگون دارد. دل‌ها بر این بیعت ثابت نمی‌ماند و عقل‌ها بر این پیمان، استواری نشان نمی‌دهد! کران تا کران را ابرهای فتنه پوشانده و چهره افق را ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم حق ناشناخته مانده است. آگاه باشید! اگر درخواست شما را بپذیرم، براساس آنچه می‌دانم با شما رفتار می‌کنم و به گفتار این و آن و سرزنش ملامت‌کنندگان گوش فرا نمی‌دهم. اما اگر مرا رها کنید، همچون یکی از شما هستم که شاید شنواتر و مطیع‌تر از شما باشم در برابر کسی که کار خود را به او می‌سپرید. در هر حال، من وزیر شما باشم، بهتر است تا امیر و رهبر شما به شمار آیم. ☀️من به امیر شدن نیازی ندارم اصرار مردم زیاد شده بود. و ، و نزد من آمدند و درخواست کردند خلافت را بپذیرم. 🔸به آن ها گفتم: من به امیر شدن نیازی ندارم. ببینید چه کسی را برای این کار انتخاب می‌کنید، من هم با شما همراهی خواهم کرد. شما به دنبال امیر شدن من نباشید. دراین وضع، وزیر شما باشم، بهتر است تا امیر شما شوم. من به شما نیازی ندارم و درعین حال همراه شما هستم. هرکس را که شما برای خلافت بپسندید، من نیز به او رضایت خواهم داد. شما به سراغ فرد مدنظر خویش بروید. ☀️اصرار بیش از حد مردم در مقابل پاسخ منفی من، مردم اصرار می‌کنند و اگر به یاد داشته باشید : شما مردم به من می‌گفتید بیعت با او را قبول کن و من می‌گفتم نمی‌پذیرم. شما می‌گفتید چاره‌ای جز این نیست و من زیر بار نمی‌رفتم. من دست خود را بسته بودم و شما آن را باز می‌کردید. دستم را عقب می‌کشیدم و شما با اصرار، دستانم را می‌گرفتید و می‌گفتید: ما به کسی غیر از تو راضی نمی‌شویم و جر تو بر کسی اتفاق نظر و اجماع نداریم. چنان پای بیعت هجوم آوردید که گویی شتران تشنه به آب رسیده باشند و بر همدیگر فشار آوردند تا زودتر از آن آب بنوشند! دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist