┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت بیست و دوم🔅•✾••┈
☀️هر که من مولای اویم، این #علی مولای اوست
رسول خدا در #غدیرخم مرا به مقام #ولایت و #زمامداری مردم منصوب کردند و در ضمن خطبهای که در آن روز ایراد فرمودند، به مردم چنین گفتند:
ای مردم، خداوند ماموریتی را بر عهد من گذاشته است که به خاطر آن سینهام تنگ شده است و نگرانم؛ زیرا از نپذیرفتن مردم هراسناکم و احتمال میدهم که جمعی زیر بار آن نروند و به مقابله با من برخیزند. اما خداوند متعال مرا تهدید کرده است در صورتی که دستور او را اجرا نکنم، بازخواستم کند.
به دستور رسول خدا، به عنوان(الصلاه جامعه) ندا دادند. مردم گرد آمدند و پیامبر خطبهای ایراد کردند و فرودند:
ای مردم ؛ آیا میدانید و باور دارید که خداوند متعال مولای من است و من مولای مومنان هستم و بیش از خود مومنان، اختیار آنان را دارم؟
همه حاضران در جمع پاسخ دادند: آری ای رسول خدا.
آنگاه پیامبر فرمودند: #برخیز_علی_جان!
من اطاعت کردم و برخاستم.
پیامبر (ص) فرمودند:
🔸هرکس که من مولای اویم، این علی مولای اوست. خدایا دوست بدار کسی که علی را دوست دارد و دشمن بدار هرکس علی را دشمن دارد.
در این هنگام #سلمان از جا برخاست و از رسول خدا پرسید: ای رسول خدا آیا ولایت علی همانند ولایت شماست؟
رسول خدا پاسخ دادند:
آری، ولایت او همانند ولایت من است. هرکس که من صاحب اختیارتر و اولی به او از خودش هستم، علی نیز صاحب اختیار و اولی به او از خود است.
#اولین_وصی_من_علی است که برادر، یاور، وارث، وصی من و جانشین من در میان امت من است و بعد از من ولی هر مومنی خواهد بود. بعد از او فرزندم #حسن و سپس #حسین جانشینان من هستند. بعد از حسین، ۹ تن از فرزندان او، یکی پس از دیگری جانشینی مرا به عهده خواهند داشت. قرآن با آنان و آنان با قرآن خواهند بود و هیچگاه بین آنان و قرآن جدایی نخواهد افتاد تا اینکه در کنار حوض نزد من آیند.
#انتشار_با_ذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۵۷ 🔅•✾••┈
☀️ممانعت از اجرای حدّ بردیوانه
زن دیوانهای را برای جاری ساختن حد نزد #عمر میبردند. من از قبل، از بیماری و حال آن زن آگاه بودم؛ ولی متوجه شدم که عمر حکم به اجرای حد داده است.
🔸گفتم:
آن زن را نزد عمر برگردانید و به او بگویید: مگر نمیدانی که این زن #دیوانهای از فلان #طایفه است و رسول خدا(ص) فرمودهاند: «تکلیف از دیوانه برداشته شده است تا هنگامی که سلامت خود را بازیابد؟!» این زن عقل خود را از دست داده است و برخورد تسلطی ندارد.
آن زن را نزد عمر بازگرداندند و مطلب مرا با وی در میان گذاشتند.
🔹عمر گفت: #خدا در کار #علی گشایش دهد، نزدیک بود با حد زدن براین زن، هلاک شوم.
☀️شورای شش نفره خلافت
📍آخرین کار خلیفه دوم
هنگامی که به طور ناگهانی #به_عمر_حمله_شد و وی در بستر مرگ افتاد، میرفت تا #زمامداری_امت با #سهولت و #عافیت به دست من رسد تا بتوانم بدون اینکه مشکل خاصی پیش بیاید، در فضای سالم و آرام به #وظایفم در قبال #امت_اسلامی عمل کنم و #آیندهای_روشن و #امیدبخش را رقم زنم.
اما #متاسفانه_خلیفه_دوم در بستر مرگ #تصمیم_جدیدی گرفت. وی #شش_نفر را برای خلافت #کاندیدا کرد و مرا یکی از آن شش تن قرار داد و هیچ یک از #امتیازات مرا به #حساب_نیاورد؛ حتی #بعضی از آن افراد را بر من #ترجیح داد. گویا وی تمام #سوابق من از جمله #جانشینی و #وارثات رسول خدا(ص) و #ارتباط_نزدیک_من با آن #حضرت را #فراموش کرده بود و #نمیدانست هیچ کدام از اعضای شورا، #گذشته_درخشان و #خدمتهای_فراوان من در اسلام را #ندارند.
در هر حال، خلافت را میان شش تن به #شورا گذاشت تا با اکثریت آرا، فردی را از میان خود برای #زمامداری تعیین کند و #پسرش را نیز گماشت تا اگر کسی را از میان خود به خلافت برنگزیدیم و امر او را اجرا نکردیم، #گردن همه ما را بزند.
☀️شگفتا شگفت!
#عمر مرا #آخرین_نفر از شش تن قرار داد و به #صهیب فرمان داد که با مردم #نماز بخواند. از آن طرف، #ابوطلحه #زیدبن_سعدانصاری را طلبید و به وی گفت: با #پنجاه_تن از قوم خود مراقب باش تا هریک از این شش نفر از اجرای دستور خودداری کرد و راضی نشد، او را به #قتل برسانید.
❗️تعجبم از بیخبری مردم بود که میپنداشتند ابوبکر را رسول خدا(ص) به جانشینی خود منصوب کرده است که اگر این مطلب درست بود، از انصار پوشیده نمانده بود.
#مردم از #یاد برده بودند که خود آنان با #تشکیل_شورایی، با ابوبکر بیعت کردند و ابوبکر فقط با اراده و خواست شخصی خود، این مسئولیت را به عمر واگذار کرد و عمر نیز با نظر خود، این انتخاب را در میان شش تن قرار داد. بسیار جای تعجب و شگفتی است از اختلاف و تفاوت عملکرد ایشان!
و من دوست نمیدارم سخن او را تکرار کنم که گفت: رسول خدا(ص) در حالی از دنیا رفت که از این جماعت راضی بود.
پس شگفتا عمر چگونه به کشتن جماعتی امر کرد و گفت رسول خدا(ص) از آن راضی بودهاند؟ واقعا که شگفتآور است!
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۸۳ 🔅•✾••┈ ☀️تبرّی از خون عثمان هنگامی که خبر کشته شدن عثمان را شنیدم!
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۸۴ 🔅•✾••┈
☀️ #دوران_خلافت
📍امتناع از پذیرش خلافت
🔸خدا میداند که علاقهای به حکومت نداشتم
بعد از #کشته_شدن_عثمان، تنها نام من بود که برای خلافت مطرح میشد؛ ولی!!!!
خداوند سبحان میداند که من [از روی تمایل شخصی] علاقهای به زمامداری و حکومت در میان #امت_محّمد نداشتم؛ زیرا از آن بزرگوار شنیده بودم که میفرمود:
"هر #زمامداری بعد از من کار امت مرا بر عهده گیرد، روز قیامت #دستهایش را بر #گردنش میبندند و در مقابل دیدگان مردم برای حساب #احضار میکنند. سپس نامه عمل او باز میشود. اگر با عدالت حکومت کرده باشد، نجات مییابد و اگر ستم روا داشته باشد، هلاک میشود."
☀️افقهای تاریک و فتنههای پیش رو
🔸در مقابل درخواست مردم برای پذیرش خلافت به آنها گوشزد کردم: مرا واگذارید و سراغ فرد دیگری بروید؛ زیرا ما به استقبال حوادثی میرویم که رنگارنگ و فتنهآمیز است و چهرههای گوناگون دارد.
دلها بر این بیعت ثابت نمیماند و عقلها بر این پیمان، استواری نشان نمیدهد! کران تا کران را ابرهای فتنه پوشانده و چهره افق را ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم حق ناشناخته مانده است.
آگاه باشید! اگر درخواست شما را بپذیرم، براساس آنچه میدانم با شما رفتار میکنم و به گفتار این و آن و سرزنش ملامتکنندگان گوش فرا نمیدهم. اما اگر مرا رها کنید، همچون یکی از شما هستم که شاید شنواتر و مطیعتر از شما باشم در برابر کسی که کار خود را به او میسپرید. در هر حال، من وزیر شما باشم، بهتر است تا امیر و رهبر شما به شمار آیم.
☀️من به امیر شدن نیازی ندارم
اصرار مردم زیاد شده بود. #طلحه و #زبیر، #مهاجران و #انصار نزد من آمدند و درخواست کردند خلافت را بپذیرم.
🔸به آن ها گفتم: من به امیر شدن نیازی ندارم. ببینید چه کسی را برای این کار انتخاب میکنید، من هم با شما همراهی خواهم کرد.
شما به دنبال امیر شدن من نباشید. دراین وضع، وزیر شما باشم، بهتر است تا امیر شما شوم. من به شما نیازی ندارم و درعین حال همراه شما هستم. هرکس را که شما برای خلافت بپسندید، من نیز به او رضایت خواهم داد. شما به سراغ فرد مدنظر خویش بروید.
☀️اصرار بیش از حد مردم
در مقابل پاسخ منفی من، مردم اصرار میکنند و اگر به یاد داشته باشید :
شما مردم به من میگفتید بیعت با او را قبول کن و من میگفتم نمیپذیرم.
شما میگفتید چارهای جز این نیست و من زیر بار نمیرفتم. من دست خود را بسته بودم و شما آن را باز میکردید. دستم را عقب میکشیدم و شما با اصرار، دستانم را میگرفتید و میگفتید: ما به کسی غیر از تو راضی نمیشویم و جر تو بر کسی اتفاق نظر و اجماع نداریم. چنان پای بیعت هجوم آوردید که گویی شتران تشنه به آب رسیده باشند و بر همدیگر فشار آوردند تا زودتر از آن آب بنوشند!
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist