🚫 #ناکثین - #قاسطین - #مارقین
حضرت علی علیهالسلام در دوران حکومت پنجسالهی خود با سه #گروه_سرکش روبهرو شد. #خواستهی_آنها تکرار وضع زمان #حکومت_عثمان بود:
🔸بذل و بخششهای بیجهت،
🔹اسراف کاری،
🔸تثبیت حکومت افراد نالایقی چون معاویه
🔹و تحکیم فرمانروایی استانداران حکومت پیشین.
این سه گروه عبارت بودند از:
🌑 ناکثان یا گروه پیمانشکن: سردمداران این گروه، خصوصاً #طلحه و #زبیر که در سایه احترام #عایشه همسر پیامبر صلیالله علیهوآله، و #کمکهای_بیدریغ #بنیامیه که در حکومت امامعلی علیه السلام دستشان از همه جا کوتاه شده بود، #سپاه_بزرگی برای تصرف کوفه و بصره ترتیب دادند، خود را به بصره رساندند و آن را تصرف کردند.
در این نبرد که به #جنگ_جمل مشهور است، طلحه و زبیر کشته شدند و سپاهشان پراکنده شد و گروهی به اسارت در آمدند که بعداً مورد #عفو امام علیهالسلام قرار گرفتند.
🌑 قاسطان یا گروه ستمگر: رئیس این گروه #معاویه بود که با فریب و نیرنگ، حدود دو سال و بلکه تا پایان عمر امام، فکر آن حضرت را به خود مشغول ساخت.
#نبرد_صفین در منطقهای میان عراق و شام بین #علی_علیهالسلام و همین گروه به سرکردگی معاویه رخ داد که در آن، خون بیش از صدهزار مسلمان ریخته شد. در این نبرد، امام علیهالسلام به هدف نهایی خود نرسید؛ هر چند معاویه در منطقه شام منزوی شد.
🌑 مارقان یا گروه خارج از دین: اینان همان گروه « خوارج » هستند که تا پایان نبرد صفین در رکاب علی_علیهالسلام بودند و به نفع آن حضرت شمشیر میزدند، ولی #فریبکاری_معاویه سبب شد بر امام خود شورش کنند و گروه سومی تشکیل دهند که هم بر #ضد_امام و هم بر #ضد_معاویه باشند.
علی علیهالسلام با این گروه در منطقهای به نام نهروان رو به رو شد و جمع آنها را متفرق ساخت.
اما سرانجام یکی از همین خوارج، او را به #شهادت رساند.
منابع: فروغ ولایت، ص 391 - 393
#باغی_انقلاب
#اصلاحطلبان
#ظریف
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۵۶ 🔅•✾••┈
☀️هشدار درباره خطر بنیامیه
🔸روزی به عمر گفتم:
آیا بگویم که چه آیهای از قرآن درباره بنیامیه نازل شده است؟
🔹پاسخ داد: بگو
🔸گفتم:
آیه(درخت نفرین شده که در قرآن ذکر کردم) درباره بنیامیه نازل شده است.
عمر از شنیدن این آیه عصبانی شد و گفت: #بنیامیه از تو بهتر هستند و نسبت خویشاوندی را نیکوتر مراعات میکنند.
☀️راهنمایی در مسائل قضایی
▪️انتظار عدالت از خلیفه
در مجلس عمر نشسته بودیم که #مردی از #دست_من به وی شکایت آورد و خواست عمر #قضاوت کند. عمر به من رو کرد و گفت: ای ابوالحسن، برخیز و در کنار شاکی خود بنشین تا قضاوت کنم. من برخاستم و در کنار شاکی نشستم و قضاوت انجام شد. سپس برگشتم و در جای قبلی خود نشستم؛ اما عمر از چهرهام #ناخشنودی مرا احساس کرد و گفت: ای ابالحسن، احساس میکنم که ناراحت شدی. آیا از آنچه اتفاق افتاد دلگیر شدی؟
🔸من دلیل ناراحتی خویش را چنین توضیح دادم:
دلیل ناراحتی من این است که تو در حضور شامی مرا احترام نکردی و #با_کینه_صدایم_زدی که ای ابالحسن، برخیز و در کنار شاکی بنشین. #چرا_نگفتی_ای_علی، برخیز و در کنار #خصم خود بنشین؟!
عمر از جای خود برخاست و سر مرا در دست گرفت و #پیشانی و بین دو چشم مرا #بوسید و گفت: پدرم فدای شما باد که «خداوند ما را به وسیله شما هدایت کرد و از تاریکی ها خارج ساخت و به نور رسانید.»
☀️جلوگیری از مجازات زنی بیگناه
زنی که پس از ششماه زندگی در کنار همسر خود، فرزندی به دنیا آورده بود، به جرم #ارتکاب_فحشا نزد خلیفه دوم آورده شد و خلیفه به خیال اینکه این زن مرتکب فحشا شده است؛ تصمیم گرفت وی را مجازات کند.
من مانع مجازات آن زن شدم و توضیح دادم:
اگر بخواهی، از کتاب خدا دلیل میآورم که این زن بیگناه است و نباید مجازات شود.
📍خداوند متعال میفرماید:
و دوران حمل و از شیر باز گرفتن کودک سی ماه است.
📍و در آیه دیگر میفرماید:
مادران، فرزندان خود را دو سال تمام شیر میدهند. [این] برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند.
در آیه نخست، دوران حاملگی و شیردهی 30 ماه دانسته شده و در آیه دوم، دوران شیردهی 24 ماه معرفی شده است. حال اگر 24 از 30 کسر شود، 6 ماه باقی میماند که کمترین زمان دوران حاملگی است.
عمر با شنیدن این استدلال، زن را آزاد کرد و از آن پس این حکم قطعی شد.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۷۱ 🔅•✾••┈
☀️اصرار برای اجرای حدود الهی
▪️درخواست اجرای حکم قصاص برای عبیدالله بن عمر
#عبیدالله، فرزند خلیفه دوم، پس از کشته شدن پدرش، اقدام به #قتل_هرمزان کرده بود، بیآنکه جرمی برای هرمزان ثابت شده باشد. از آن طرف، #عثمان به دلیل رعایت #جایگاه_پدر_عبیدالله، از جاری کردن حد قصاص بر عبیدالله #خودداری کرده و زمینه را برای #عفو وی آماده میکرد.
🔸به عثمان تذکر دادم: این #فاسق را به مجازات برسان. او #جرم_بزرگی مرتکب شده و #مسلمان_بیگناهی را به قتل رسانده است. #امام و #حاکم_جامعه_نمیتواند حقی را که به بندگان خدا مربوط است #ببخشد، مگر اینکه #صاحبان حق #عفو_کنند. #فرزند_عمر نیز نمیتواند #مستثنی باشد و تو #حق_بخشیدن وی را #نداری. اگر میخواهی با توجیهاتی حد قصاص را از او ساقط کنی، باید #دیه را به مسلمانان که صاحبان حق هرمزان هستند #بپردازی یا به #بیتالمال_برگردانی تا هنگام تقسیم به #افراد_مستحق برسد.
🔸هنگامی که سستی و بی ارادگی عثمان را در اجرای حّد مشاهده کردم، به وی گفتم:
تو در روز قیامت که مردم برای حساب حاضر خواهند شد، باید #پاسخگوی_خون_هرمزان باشی و این خون از تو طلب خواهد شد.
🔸و اما من! به خدا سوگند، اگر #چشمم به #عبیدالله فرزند عمر بیفتد، #ح_خدا را از وی #خواهم_گرفت؛ ولو اینکه #افرادی_ناراحت_شوند.
🔸و به خود عبیدالله گفتم: #ای_فاسق، اگر روزی دستم به تو برسد، مطمئن باش که در #مقابل_خون_هرمزان #تورا به #قتل_خواهم_رساند.
☀️درخواست اجرای #حد_شرابخواری بر #ولیدبن_عقبه
مردم کوفه از #ستمهای ولیدبنعقبه به عثمان #شکایت کردند و #شهادت دادند که او #شراب_خورده و در حال #مستی، #نماز_جماعت_خوانده است؛ ولی عثمان به جای تنبیه ولید، #دستور داد #شاهدان را #تنبیه کردند. آنها نزد من آمدند و از این رفتار عثمان شکایت کردند. من نزد عثمان رفتم. او با دیدن من پرسید:اتفاقی افتاده است ؟
🔸گفتم: آری، حادثهء بزرگی اتفاق افتاده است!
🔹عثمان گفت: چه اتفاقی بزرگی؟
🔸گفتم: #حدودالهی را که #تعطیل_کردهای و کسانی را که علیه برادر تو شهادت دادهاند، #کتک_زدهای و #حکمالهی را #تغییر _دادهای! مگر عمر به تو سفارش نکرده بود که #بنیامیه و به خصوص #آلابیمعیط را بر امور مردم #مسلط_نکن و بر گرده مردم سوار مساز؟
🔹عثمان گفت: نظر تو چیست؟
🔸گفتم: نظر من این است که #ولید را از #استانداری کوفه #عزل_کنی و هیچکاری از امور مسلمانان را به وی وانگذاری. درباره شاهدان نیز بررسی کن، اگر اهل خیانت و دروغ گویی نبودند و با ولید نیز دشمنی خاصی نداشتند، حد الهی را بر رفیقت جاری کن.
🔹عثمان پاسخ روشنی نداد و فقط گفت: فکر میکنم.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۷۶ 🔅•✾••┈ ☀️اطرافیان مسلط بر عثمان درباره #معاویه چندین بار به #عثما
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۷۷ 🔅•✾••┈
☀️عثمان؛ گرفتار تحلیل غلط از اوضاع جامعه
عثمان خیال میکرد که من مردم را علیه وی میشورانم. روزی به من گفت: تو را به خدا سوگند میدهم که مبادا باب تفرقه را بگشایی. من به یاد دارم که تو با ابوبکر و عمر از در سازگاری وارد شدی، گویی از رسول خدا(ص) اطاعت میکردی.
من هم کمتر از آن دو نیستم؛ بلکه از لحاظ خویشاوندی به تو نزدیکترم. اگر میپنداری این حکومت را رسول خدا(ص) برای تو قرار داده است. ما خود شاهد بودیم که پس از رحلت او، نخست اعتراض کردی؛ ولی سرانجام به خلافت دیگران تن دادی. چگونه با آن دو بیعت کردی و راه مسالمت پیش گرفتی و با من مخالفت میکنی؟! اگر میگویی آن دو پسندیده رفتار کردند، من هم در دین خود و نسبت با پیامبر(ص) کمتر از آن دو نیستم؛ پس با من هم آنگونه باش که با آن دو بودی.
🔸در پاسخ وی گفتم: درباره تفرقه؛ به خدا پناه میبرم که گشاینده دروازه آن باشم یا اینکه راهی برای تفرقه هموار سازم. ولی من وظیفه دارم که تو را از آنچه خدا و رسولش منع کردهاند، باز دارم و تو را به راه رشد و هدایت رهنمون سازم.
ابوبکر و عمر حکومتی را که رسول خدا(ص) به من واگذار کرده بودند، گرفتند و تو و بقیه مسلمانان به این موضوع داناترید؛ اما مرا با حکومت چه کار که مدتهاست رهایش کردهام! در زمینههایی که حق اختصاصی من بوده است، اقدامی نکردم و به منظور اصلاح، دست از آنها شستم و به مسلمانان واگذاشتم و این کار را از صمیم جان انجام دادم. ولی در زمینههایی که حق شخصی من نبوده و اختصاص به من نداشته است، یعنی مربوط به همه مسلمانان بوده است، #نمیتوانستهام و #نمیتوانم_سکوت_کنم. درباره اینکه تو با ابوبکر و عمر مساوی باشی، هرگز چنین نیست و تو همانند هیچ کدام از آنها نیستی. آنها حکومت را عهدهدار شدند؛ ولی خود و نزدیکان خویش را از آلودگی برکنار داشتند، حال آنکه تو و خویشاوندانت چنان در آن فرو رفتید که گویی شناگری ورزیده در ژرفای آب فرو رفته است.
🔸اینک ای عثمان، تو را نصیحت میکنم که به سوی خدا بازگردی و بنگری که از عمر تو زمان زیادی باقی نمانده است. آخر تا کی و برای چه افراد پست #بنیامیه را بر اموال و آبرو و ناموس مسلمانان #مسلط کردهای و آنان را باز نمیداری؟!
🔸به خدا سوگند، اگر فردی از کارگزاران تو آنجا که خورشید غروب میکند ستمی انجام دهد، در گناه او شریک خواهی بود.
📍عثمان قول داد که کارگزاران ناشایست خویش را عزل کند و انتظارات منطقی مردم را پاسخ دهد؛ اما #مروان با این استدلال که مردم جرات پیدا میکنند و جسور میشوند، مانع اصلاحات شد.
☀️دست کم همانند دو خلیفه قبلی رفتار کن!
عثمان که اوضاع را خارج شده از دست خود میدید، مرا خواست و با لحنی کنایهآمیز گفت:
🔹 اگر تو اراده کنی، مردم با من همراهی میکنند و اوضاع بهبود مییابد.
🔸به وی گفتم: اگر تمامی اموال و زینتهای دنیا در اختیار من باشد، در اوضاع فعلی حتی با هزینه کم همه آنها، نمیتوانم دست مردم را از تعرض به تو کوتاه کنم. اما راهی به تو نشان میدهم که نتیجه بخش تر است:
▪️ رفتارت همانند رفتار برادرانت ابوبکر و عمر باشد .
▪️من نیز اطمینان میدهم که هیچ یک از مردم با تو مخالفت نکنند.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۸٠ 🔅•✾••┈ ... 🔹اما عثمان در پاسخ گفت: به خدا سوگند، مقصود تو را فهمیدم
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۸۱ 🔅•✾••┈
عثمان از سخن من ناراحت شد و برگشت، در حالیکه
🔹 میگفت: حق خویشاوندی را رعایت نکردی، به حمایت از من برنخاستی، مردم را نیز تحریک کردی و در مقابل من جسورشان ساختی.
🔸به او گفتم: به خدا سوگند، بسیار تلاش کردم که مردم را از تعرض به تو باز دارم؛ اما هرگاه راهی پیش پای تو گذاشتم و گمان کردم که تو پذیرفتهای، #مروان سخن دیگری مطرح کرد و تو سخن او را بر #گفتار_من ترجیح دادی و امور خویش را به وی سپردی.
▪️عثمان پاسخی نداد و به منزل خویش بازگشت.
☀️زمینههای قتل عثمان
⭕️ اعتراض تند به عثمان
بعد از اینکه نامه عثمان خطاب به استاندار مصر، کشف و مشخص شد که #برخلاف_وعدههایش به اهل مصر، در آن نامه دستور داده بود #محمدبن_ابیبکرو #همراهانش را به قتل برسانند، مصریها غلام عثمان را که حامل بود، دستگیر کردند و به همراه نامه به مدینه آوردند. من به #طلحه و #زبیر و #سعد و #عمار و جمعی دیگر از اصحاب رسول خدا(ص) #پیام_دادم که دسته جمعی نزد عثمان برویم و غلام وی را نیز که حامل نامه بود، با خود همراه ببریم.
🔸همه نزد او رفتیم و من به عثمان گفتم:
آیا قبول داری که این غلام متعلق به توست و شتری را که بر آن سوار بود و نامه را میبرد، شتر توست؟
🔹عثمان تایید کرد که غلام و شتری که غلام بر آن سوار بود، از آن اوست.
🔸به وی گفتم: پس این نامه را نیز تو نوشتهای؟
عثمان به خدا سوگند خورد که او نامه را #ننوشته و دستور چنین کاری نیز #نداده است و #اصلا از آن #خبر_ندارد.
🔸به وی گفتم: اما مهر نامه که کهر شخصی توست.
عثمان تایید کردی که #مهر_نامه نیز همان #مهر_شخصی تو بر پای آن زده شده است و تو از آن اطلاعی نداری؟!
🔹عثمان دوباره قسم یاد کرد که نامهای ننوشته است و از این ماجرا خبر ندارد. همین موضوع موجب #تردید جدی در #صداقت_عثمان شد و حاضران اعتماد خویش را به عثمان از دست دادند.
☀️پاسخ به اتهام بنیامیه
مصریها #حلقه_محاصره عثمان را #تنگتر کردند و با اصرار تمام، #خواستار_کنارهگیری_عثمان از خلافت بودند. #بنیامیه مرا #مقصر_اصلی در این حوادث میدانستند و خطاب به من گفتند: #ای_علی، عامل اصلی این مشکلات تو هستی. تو دسیسه میچینی و مردم را علیه ما تحریک میکنی.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۸۱ 🔅•✾••┈ عثمان از سخن من ناراحت شد و برگشت، در حالیکه 🔹 میگفت: حق خ
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۸۲ 🔅•✾••┈
پاسخ به اتهام #بنیامیه
مصریها حلقه محاصره عثمان را تنگتر کردند و با اصرار تمام، خواستار کنارهگیری عثمان از خلافت بودند.
بنیامیه مرا مقصر اصلی در این حوادث میدانستند و خطاب به من گفتند: ای علی، عامل اصلی این مشکلات تو هستی. تو دسیسه میچینی و مردم را علیه ما تحریک میکنی.
🔸در پاسخ آنها گفتم: ای بیخردان، شما که خوب میدانید در این #شورشها و #اعتراضهای_مردمی سودی عاید من نمیشود و منتفعی برای من نیست و میدانید که من #مردم_مصر را #راضی_کردم دست از عثمان بردارند و به شهر خویش باز گردند و پیوسته برای اصلاح امور عثمان و حل مشکلات وی تلاش کردم؛ اما وقتی او راه دیگری انتخاب میکند، #چاره_من_چیست؟!
🔸خدایا، تو شاهد باش که من از آنچه این جماعت به من نسبت میدهند، مبرّا هستم و اگر حادثهای برای عثمان رخ دهد، من از خون وی نیز دورم.
☀️بیشترین دفاع از عثمان
عثمان در #محاصره_معترضان و #ناراضیان قرار گرفته بود و گمان میکرد حضور من در مدینه موجب شده است که مردم شعار خلافت مرا سر دهند. به همین دلیل از طریق #عبدالله_بن_عباس به من پیام داد که از شهر خارج شوم و به باغی که در منطقه #ینبع داشتم، بروم.
🔸به ابن عباس گفتم : ای پسر عباس، عثمان میخواهد مرا #سرگردان نگه دارد، گاهی بروم و زمانی برگردم. روزی #پیغام_فرستاد از مدینه #خارج شوم، روزی دیگر خبر داد که #بازگردم، هم اکنون تو را فرستاده است که از شهر خارج شوم.
به خدا سوگند، آن قدر از او دفاع کردم که ترسیدم به سبب دفاع از او گناهکار باشم.
☀️گفت و گویی با #سعدبن_ابی_وقاص
در #مسجدالنبی و بین #قبر و #منبر نشسته بودم که سعدبنابیوقاص آمد و از من خواست به عثمان کمک کنم و برای #حفظ_جان_او تدبیری بیندیشم.
🔸به او گفتم: #ای_ابااسحاق، به خدا سوگند، به قدری از عثمان #در_برابر_معترضان دفاع کردم که از سخن گفتن با #مردم در این زمینه #حیا میکنم. آنچه امروز مشاهده میکنی، نتیجه اعمال #مروان، #معاویه، #عبدالله_بن_عامر و #سعدبنعاص است. هرگاه سراغ عثمان رفتم و نصیحتش کردم که این افراد را از #اطراف خود #پراکنده کند و به آنان اعتماد نکند، #گمان_کرد که من بدخواه او هستم و درصدد توطئهای علیه اویم تا کار به اینجا رسید که میبینی.
☀️تلاش برای رساندن آب به عثمان
#طلحه مانع از رسیدن آب به #عثمان شده بود.
🔸به وی پیام دادم: مانع از رسیدن آب به این مرد نشوید و اجازه دهید که از آب چاهی که در اختیار دارد استفاده کند و #کاری_نکنید که از #عطش_کشته_شود.
#طلحه به پیام من توجهی نکرد و من نیز از بردن آب معذور بودم؛
📍زیرا : در یکی از جلساتی که بین من و عثمان برخوردی پیش آمده بود، سوگند خورده بودم که اگر سخن مرا گوش ندهد، دیگر مانع اعتراض کسی به وی نشوم. اگر این سوگند نبود، خودم پیش قدم میشدم و برای وی آب میبردم.
☀️فرمان به حسن و حسین برای دفاع ازعثمان
هنگامی که خبر رسید #مردم قصد #کشتن_عثمان را دارند،
🔸به #حسن و #حسین دستور دادم: #شمشیرهای خود را بردارید و در مقابل در #خانه_عثمان بایستید و اجازه ندهید #کسی برای #قتل وی وارد خانه شود.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist