دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۸۱ 🔅•✾••┈ عثمان از سخن من ناراحت شد و برگشت، در حالیکه 🔹 میگفت: حق خ
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۸۲ 🔅•✾••┈
پاسخ به اتهام #بنیامیه
مصریها حلقه محاصره عثمان را تنگتر کردند و با اصرار تمام، خواستار کنارهگیری عثمان از خلافت بودند.
بنیامیه مرا مقصر اصلی در این حوادث میدانستند و خطاب به من گفتند: ای علی، عامل اصلی این مشکلات تو هستی. تو دسیسه میچینی و مردم را علیه ما تحریک میکنی.
🔸در پاسخ آنها گفتم: ای بیخردان، شما که خوب میدانید در این #شورشها و #اعتراضهای_مردمی سودی عاید من نمیشود و منتفعی برای من نیست و میدانید که من #مردم_مصر را #راضی_کردم دست از عثمان بردارند و به شهر خویش باز گردند و پیوسته برای اصلاح امور عثمان و حل مشکلات وی تلاش کردم؛ اما وقتی او راه دیگری انتخاب میکند، #چاره_من_چیست؟!
🔸خدایا، تو شاهد باش که من از آنچه این جماعت به من نسبت میدهند، مبرّا هستم و اگر حادثهای برای عثمان رخ دهد، من از خون وی نیز دورم.
☀️بیشترین دفاع از عثمان
عثمان در #محاصره_معترضان و #ناراضیان قرار گرفته بود و گمان میکرد حضور من در مدینه موجب شده است که مردم شعار خلافت مرا سر دهند. به همین دلیل از طریق #عبدالله_بن_عباس به من پیام داد که از شهر خارج شوم و به باغی که در منطقه #ینبع داشتم، بروم.
🔸به ابن عباس گفتم : ای پسر عباس، عثمان میخواهد مرا #سرگردان نگه دارد، گاهی بروم و زمانی برگردم. روزی #پیغام_فرستاد از مدینه #خارج شوم، روزی دیگر خبر داد که #بازگردم، هم اکنون تو را فرستاده است که از شهر خارج شوم.
به خدا سوگند، آن قدر از او دفاع کردم که ترسیدم به سبب دفاع از او گناهکار باشم.
☀️گفت و گویی با #سعدبن_ابی_وقاص
در #مسجدالنبی و بین #قبر و #منبر نشسته بودم که سعدبنابیوقاص آمد و از من خواست به عثمان کمک کنم و برای #حفظ_جان_او تدبیری بیندیشم.
🔸به او گفتم: #ای_ابااسحاق، به خدا سوگند، به قدری از عثمان #در_برابر_معترضان دفاع کردم که از سخن گفتن با #مردم در این زمینه #حیا میکنم. آنچه امروز مشاهده میکنی، نتیجه اعمال #مروان، #معاویه، #عبدالله_بن_عامر و #سعدبنعاص است. هرگاه سراغ عثمان رفتم و نصیحتش کردم که این افراد را از #اطراف خود #پراکنده کند و به آنان اعتماد نکند، #گمان_کرد که من بدخواه او هستم و درصدد توطئهای علیه اویم تا کار به اینجا رسید که میبینی.
☀️تلاش برای رساندن آب به عثمان
#طلحه مانع از رسیدن آب به #عثمان شده بود.
🔸به وی پیام دادم: مانع از رسیدن آب به این مرد نشوید و اجازه دهید که از آب چاهی که در اختیار دارد استفاده کند و #کاری_نکنید که از #عطش_کشته_شود.
#طلحه به پیام من توجهی نکرد و من نیز از بردن آب معذور بودم؛
📍زیرا : در یکی از جلساتی که بین من و عثمان برخوردی پیش آمده بود، سوگند خورده بودم که اگر سخن مرا گوش ندهد، دیگر مانع اعتراض کسی به وی نشوم. اگر این سوگند نبود، خودم پیش قدم میشدم و برای وی آب میبردم.
☀️فرمان به حسن و حسین برای دفاع ازعثمان
هنگامی که خبر رسید #مردم قصد #کشتن_عثمان را دارند،
🔸به #حسن و #حسین دستور دادم: #شمشیرهای خود را بردارید و در مقابل در #خانه_عثمان بایستید و اجازه ندهید #کسی برای #قتل وی وارد خانه شود.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist