شبتون بخیر و خوشی
هنگ سوم رو انشاء الله از امشب خدمت شما دوستان تقدیم می کنیم.
هنگ سوم خاطرات یک پزشک عراقیست که به شدت مخالف حکومت صدام و هوادار جمهوری اسلامی ایران بوده و اجبارا در واحدهای پزشکی به کار درمان مشغول بوده.
این کتاب در سال ۷۰ توسط حوزه هنری به چاپ رسیده و اصل کتاب به زبان عربی بوده که توسط محمد حسین زوارکعبه ترجمه شده است.
سبک نوشتاری کتاب، ترکیبی از تاریخ نگاری و خاطره نگاری است که تلاش داریم بخش های جذاب رو انتخاب و تقدیم نگاهتون کنیم. 👋
🍂
🔻 هنگ سوم | ۱
خاطرات اسیر عراقی
دکتر مجتبی الحسینی
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
🔸 سالی که آبستن حوادث بود
سال ۱۹۷۹ / ۱۳۵۸ از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شدم و به عنوان یک طبیب، فعالیت خود را آغاز کردم.
به لحاظ احراز معدل ممتاز، در بیمارستان درجه یک بغداد مشغول به کار شدم. فعالیت من از بیمارستان کودکان "عرب" آغاز شد و در بیمارستان عمومی کرامه خاتمه یافت.
بیمارستان کودکان عرب در نقطه حساسی نزدیک مجلس ملی، کاخ ریاست جمهوری و وزارت کشور واقع شده است.
در ماه ژوئیه (خرداد - تیر) همان سال تلویزیون رژیم عراق خبر روی کار آمدن صدام را پخش کرد. هیچ کس نمیدانست چه سرنوشتی در انتظارش میباشد و این که کشورش در آینده چه وضعیتی پیدا خواهد کرد؟ صدام چند روز پس از به دست گرفتن زمام قدرت، هممسلکان و افراد کادر رهبری خود را در یک بازی خونین به دیار نیستی فرستاد. این توطئه از طریق تلویزیون برای کادرهای حزب به نمایش درآمد تا آنها این داستان را برای ملت تعریف کنند و به مصداق ضرب المثل مشہور عراق "حاضرین به اطلاع غائبین برسانند."
اولین روز که به بیمارستان کودکان قدم گذاشتم، مسئول پزشکان دکتر حیدر، به من گفت: این بیمارستان زیاد مورد بازدید رئیس جمهور قرار میگیرد. بهتر است در جریان باشی!
من در آخرین روز عید قربان سال ۱۳۵۸/۱۹۷۹ پزشک کشیک اورژانس بودم. پلکهایم از فرط خستگی روی هم افتاده بود. سکوت بر ساختمان بیمارستان حکمفرما بود. ناگهان در ساعت ۶/۱۰ بامداد صدای پای کفشهای عده ای را که در حال راه رفتن بودند شنیدم. از پنجره که نگاه کردم صدام را دیدم که در میان عده ای از محافظین از در اصلی وارد شد. نگهبان که پیرمردی مسن بود از جا برخاست و به صدام سلام کرد ولی یکی از محافظین ضربه ای به سینه اش زد و او را نقش برزمین کرد. به جای خود برگشتم و روی صندلی نشستم. صدام به اتفاق محافظین خود داخل شد و خطاب به من گفت:
- توپزشک کشیک هستی؟
پاسخ دادم: «بلی استاد.»
همراهان صدام، با بازوان قوی خود، مرا به سمت او کشاندند. از قیافه کریه، چشمان باد کرده، ابروان مجعد و خال سیاهی که روی گونه اش بود متعجب شدم. دستور داد جاهای مختلف بیمارستان را به او نشان دهم. موکب فرعونی به حرکت در آمد. همین که خواستم دوشادوش او حرکت کنم یکی از محافظین سیخونکی به من زد و در گوشم گفت: اولاً بگو قربان نه استاد و ثانیاً دستهایت را پشت، سرت قرار بده! و من بلافاصله این دستور را اجرا کردم.
پس از پیمودن چندمتر به آسانسور رسیدیم و من به اتفاق صدام و محافظ شخصی او ستوان دوم «حسین تکریتی» وزیر نظامی فعلی و داماد شخص صدام سوار شده و به طبقه اول که قبل از ما محافظین آنجا را اشغال کرده بودند رفتیم.
صدام در مورد بیماران از من سئوال کرد. در جواب گفتم: «آقای رئیس جمهور! من در طبقه پنجم کار میکنم و اطلاعاتی از وضع حال این بیماران ندارم.»
در آن اثنا پزشکان بخش وارد شدند و مرا از آن تنگنا نجات دادند. با حالتی غمگین و دهشت زده به اتاقم در اورژانس مراجعت کردم. صدام از بیماران کودک بازدید کرد و در طبقه سوم، دکتر هشام سلطان را از روی خشم مورد اهانت قرار داد و با مشت به سینه او زد. تصور کنید رئیس جمهور یک کشور پزشکی را در مقابل دیدگان مردم مورد ضرب و شتم قرار دهد و بعد او را اخراج کند. در آن لحظه محافظین دکتر مغضوب را با وضعی توهین آمیز به طبقه پایین بردند. پس از گذشت یک ساعت دکتر «حیدرالشماع» نزد من آمد و گفت: «رئیس جمهور وارد طبقه پنجم شد. با عجله و قبل از او خودم را به این طبقه رساندم. صدام به همراه رئیس بیمارستان وارد طبقه پنجم شد و از من پرسید: «توپزشک این بخش هستی؟»
پاسخ دادم: «بلی»
بالحنی آمرانه گفت: «بیماران را به من نشان بده!»
او در مورد تشخیص بیماریها نحوه مداوا و انجام آزمایشهای پزشکی از من سئوالاتی کرد. گویی من شاگردی بودم که بایستی به سئوالات استاد ممتحن پزشکی پاسخ میدادم. اما صدام در مورد مسائل پزشکی سررشته ای نداشت. وجود او را آکنده از تکبر، جهالت و تفرعن یافتم.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#هنگ_سوم
نشر همراه با لینک
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 حماسه ذوالفقاری آبادان
با اطلاعرسانی دریاقلی سورانی
از زبان خودش در کلیپی کمیاب
سالگرد حماسه ذوالفقاری گرامی باد
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #نماهنگ #زیر_خاکی
کانال رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
1_405561715.mp3
زمان:
حجم:
364.1K
🍂 نواهای ماندگار
🔸 با نوای
حاج صادق آهنگران
از نوحههای قدیمی و خاطره انگیز
ذوالفقاری، ذوالفقاری
سرزمین افتخاری
آبادان ۵۹
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نواهای_صوتی_ماندگار
#آبادان #ذوالفقاری
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 مثنوی
"مستان عهد الست"
شعر: غلامعلی فتحی
━🌼🍃━━━━━━━━
شب است و من این دل تنگِ تنگ
شب و یاد یاران و مردان جنگ
شب است و من سینه ای پر ز سوز
که آتش زند بر نهادم هنوز
شب و بغض دیرینه ام در گلو
من و شرح این قصه بی گفتگو
شب و حسرت و بغض دیرینه ام
شب و سوزش و داغ این سینه ام
شب و فرصت آه و اشک و دعا
شب و یاد مردان بی ادعا
دلم تنگ یک مغرب جبهه هاست
دلم تنگ سوز و گداز دعاست
سحرگاه اعزام و اسپند و عود
گذر زیر قرآن و بانگ و سرود
سحرگاه اعزام و جوش و خروش
گذر زیر قرآن و بانگ سروش
الهی به مردیِّ مردان مرد
به مردان رنج و به مردان درد
الهی به شب زنده داران مست
که مستند از جام عهد الست
به آنان که سرمست این باده اند
و در مستی اش جان و سر داده اند
به صوت مناجات و قرآن شان
به نستوهی کوه ایمان شان
به گاهِ وداع و به هجران قسم
به پاکان سر در گریبان قسم
به ابرار و خوبان درگاهِ تو
به دل های پاک و هوا خواهِ تو
به سوز و گداز شبانگاه شان
که روشن ز نور تو شد راه شان
به آنان که زین عشق، مجنون شدند
فتاده ز پا غرق در خون شدند
به آنان که بی پای و بی سر شدند
و آنان که چون لاله پر پر شدند
به آنان که با یادشان زنده ایم
ولی روسیاهیم و شرمنده ایم
به اخلاص مردان سنگر نشین
دل سنگ معبر، به میدان مین
هویزه و مردان طوفانی اش
به بستان و یاران روحانی اش
به پیکار بستان و فتح الفتوح
غرور آفرینان گردان نوح
الهی به بیت المقدس قسم
به رزم غریبان بی کس قسم
به مردیِّ مردان فتح المبین
دلیران و شیران شور آفرین
الهی به شب زنده داران هور
به آن پاره پیکر به گاهِ عبور
به هور و به آن قایق بی سوار
به مردان با «همت» روزگار
الهی به شب زنده داران قدر
به اصحاب خیبر به یاران بدر
الهی به مردان خیبر شکن
شهیدان بی مدفن و بی کفن
غرور آفرینان والفجر هشت
به دشمن ستیزان دریا و دشت
به مظلومیِ کربلای چهار
علی سیرتانِ حسینی تبار
نبردی که سرسخت و بغرنج بود
و آوازه اش کربلا پنج بود
به آن جرعه نوشانِ جام بلا
دلِ آرزومند کرب و بلا
به خون شهیدان بی سر قسم
به فریاد الله و اکبر قسم
بگو راه و رسم شهادت بجاست
بگو عاقبت منزل ما کجاست
بگو راه یاران رفته هنوز
فروزان و رخشان و عالم فروز
فرا راه یاران چشم انتظار
و دلهای بی طاقت و بی قرار
بر آورده فرما دعا ها یشان
اجابت نما آرزوها یشان
آمین.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#شعر #دلنوشته
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas
🍂
🍂 پیشبینی مهدی باکری..!!
آقامهدی قبل از شروع عملیات مسلم بن عقیل در یکی از جلسات بررسی منطقه و طرحریزی برای عملیات، در جواب سؤال فرماندهان در مورد تأثیر مهتابی بودن شب و شنی بودن زمین بر لو رفتن عملیات، گفت:
«انشاءالله خداوند ماه را با ابرها تنظیم خواهد کرد.»
در روز عملیات نصرت الهی و امداد غیبی در آن فضای وهم آلود نازل شد!! و در زمانی بسیار کوتاه ابرهای سیاهی بر آسمان و بالای سر رزمندگان دلاورِ تیپ۳۱ عاشورا پدیدار شد. باراش باران صدایِ حرکتِ رزمندگان روی سنگریزهها و شنها را خنثی کرد و در دلهای آنها آرامش و سکینه ایجاد کرد.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#عکس #شهید_مهدی_باکری
#لشکر۳۱عاشورا
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂