🍂
🔻 حمام کوپنی
باتوجه به محدود بودن امکانات اسارت حتی برای زندگی حداقلی و نبود وسایل مورد نیاز یک انسان برای معشیت اولیه از جمله حمام ، اسرا را به فکر نوآوری واداشت تا این که برای تامین آب گرم چاره ای بیندیشندد .
بچه ها با مراقبت از محیط پیرامونی خود ، سیم های برق محوطه اردوگاه را از دیوارها بیرون کشیده و با استفاده از برق داخل پریزهای آسایشگاه و ابزاری ساده مثل یک تکه از پاشنه دمپایی پلاستیکی و یک درب قوطی حلبی نصفه شده و متصل کردن آن ها به سیم برق مذکور و قرار دادن آن در سطل چایی پلاستیکی آسایشگاه آبگرمکن برقی اسارتی درست می کردند و با سهمیه سه پارچ آب گرم حمام می گرفتند. البته هر بار حمام رفتن با 3 پارچ آب گرم آن هم برای سه مرتبه ایجاد فاصله ای طولانی برای نوبت حمام رفتن بچه ها با سهمیه ی بسیار محدود نفت می کرد که دیگر بماند!
صادق مهماندوست
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
#صلوات
🍂
گاهے یڪ نگاہ حرام شهادت را
براے ڪسے ڪہ لیاقت شهادت دارد
ســـالهــا عقـــب مــے انــدازد،
چہ برسد بہ ڪسے ڪہ هنوز
لایق شهادت بودن را نشان ندادہ.
«شهید حسین خرازی»
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 نوشته های شما
سلام برادر جهانی مقدم
امروز یاد کردن از شهیدان ودفاع مقدس از خود
دفاع ارزشش بیشتر است دستت درد نکند عزیز
ودوستان گرامیت که خاطرات خودشان را برایت
ارسال میکنند وشما در کانال میگذارید
امروز کارشما ارزش ان از شهید شدن کمتر نیست. یاد از کسانی میکنید که گمنام هستند
وگرچه گمنامی زیباست ولی حیف هست که مردم نازنین فرزند خودشان را نشناسند
وخدا کمکتان کند در همین راه بمانید تا یاران سفر کرده رابه جوانان بشناسانید
درود برادر میدانم چقدر سخت هست ولی ذخیره اخرت شماست ارزش فراوان دارد درودبی پایان
درضمن مدتی هست که روزانه مرحوم جمی را نمی گذارید چرا
------------------------------
سلام و تشکر
ان شاءالله شرایطی مهیا بشه تا خادمین انقلاب و نظام در روزمرگی سیاسیون و در زندگی عادی خودشون ، درمانده نشن.
خاطرات و روزنوشت های آیت الله جمی مختص به سال ۵۹ هستن و از بعضی روزها که دارای جریانات تکراری هستن می گذریم و سعی این هست که روزهای پرجریان ارسال بشن.
👋
#بازخورد
🍂
🔻 امداد رسانی
تازه از اردوی سپاه برگشته بودیم و در حیاط باشگاه اروند آبادان جلسه انتقادات و پیشنهادات داشتیم که یکباره صدای عجیب شلیک پشت سر هم گلوله و شکستن دیوار صوتی شنیده شد.
برادران سپاهی خبر آوردند که باشگاه را ترک کنید که عراقیها حمله کردند.
با مینی بوس بچه ها را به منزل های شان رساندند. عراقی ها آنقدر نزدیک شده بودند که از آن سوی شط دیده میشدند.
در نماز جمعه اعلام شد که نیروهای آموزش دیده و بسیجی خود را به سپاه معرفی کنند. من نیز با چند تن از خواهران به سپاه مراجعه کردیم اما گفتند که به برادران احتیاج بیشتری داریم.
همه بی تاب بودیم و در فکر این که کاری از دستمان برنمیآید. استرس و هیجان زده در گوشه و کنار شهر به فکر امدادرسانی بودیم. به مناطق بمباران شده سر میزدیم.
تا اینکه یک روز خود را در بیمارستان هلال احمر یافتیم و چون دوره امداد ندیده بودیم به کارهای اولیه و مراقبتی پرداختیم.
آنقدر مجروح زیاد بود که بیمارستان جا نداشت و مجروحان را در راهروهای بیمارستان گذاشته بودند. زیادی مجروحین باعث شد که خیلی زود در کارم حرفه ای شوم و به مداوای آنها بپردازم.
راوی: سرکار خانم مصباحی
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂