eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ ماه بعد که کردستان شلوغ شد، خود را به کردستان رساند و سه ماه و نیم در آن‌جا بود. او با کشیدن نقشه‌های نظامی دقیق، محور سردشت پیرانشهر را که پوشیده از جنگل‌های انبوه آلواتان، کوه‌های سر به فلک کشیده و تنگه‌های پرپیچ و خم بود، از محاصره نیروهای شورشی درآورد. او معتقد بود که در جنگ‌های چریکی اگر حساب‌ شده و دقیق عمل شود، با کمترین تلفات و ادوات جنگی می‌توان دشمن را از درون متلاشی کرد. جیپ آهو از جاده خاکی پرپیچ و خم وارد گودالی بزرگ شد که اطراف آن را با سیم‌خاردار پوشانده بودند و تابلوهای منطقه نظامی در لابه‌لای سیم‌های خاردار به چشم می‌خورد. جلو در ورودی، چیپ آهو توقف کرد. راننده برگه‌ای را که دست سرهنگ بود، گرفت و به دژبان نشان داد. دژبان احترام نظامی گذاشت و اجازه عبور داد. ماشین از جاده باریک و گل‌آلود عبور می‌کرد. دو طرف جاده پر بود از ماشین‌های اسقاطی، آهن‌پاره و تانک. سرهنگ از راننده خواست جلو در سوله‌ای که انتهای جاده بود، نگه دارد. سربازی آن طرف‌تر تانک آسیب‌ دیده‌ای را تعمیر می‌کرد. هوا به قدری سرد بود که نفس‌هایش به صورت بخار از دهان و بینی‌اش خارج می‌شد. سرهنگ نگاهش را از سرباز گرفت و در فلزی سوله را باز کرد. در با سر و صدا باز شد و سرهنگ وارد سوله شد. از سربازی که دست‌های چرب و سیاهش را با دستمال پاک می‌کرد، سراغ سرگرد خداپرست را گرفت. سرباز، سرهنگ را به انتهای سوله راهنمایی کرد. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂