🍂
🔻 #جواد_فاضلی_نیا (آزاده)
برايم تعريف كرد
《 قبل از ظهر يك روز تابستانی،
"حاج آقا" تماس گرفتند
گفتند از دزفول به سمت اهواز می آيم
بيا سه راه خرمشهر! شما را ببينم
با يك خودرو ی كولر دار، به استقبال رفتم
"حاج آقا" را
در حالی كه
سوار بر يك جيپ بدون سقف و در كنار راننده،
به سمت ما با سرعت در حال نزديك شدن بود و دستان خود را روی عمامه اش گذاشته بود
از فاصله دور
شناسايی كردم!
راننده ی جيپ از اين كه بايستی تنها به سمت دزفول بر می گشت
به شدت گريه اش گرفته بود !!
دو نفری
به سمت خرمشهر حركت كرديم
دمای هوای بيرون، حدود ٥٥ درجه بود !
شيشه ها را بالا دادم
كولر را زدم
بلافاصله كولر را خاموش و شيشه ها را پايين داد! و گفت : كولر نياز نيست !!
صبر كردم خوابشان ببرد
مجدد شيشه ها را بالا دادم و كولر را روشن كردم
باد خنك كه صورت ايشان را نوازش نمود
بيدار شد
دوباره شيشه ها را پايين داد و
كولر راخاموش كرد !!
چندين وچند بار مقاومت كرد
ومن مقاومت ايشان را می شكستم... 》
"حاج آقا" ی عاشقانه های ما
كسی نبود جز #ابوترابی ...💚💚💚
#ابوترابی
١٠سال و ٣ماه ، اسير بود !!
در آذرماه ١٣٦٩
آزادشد!
بعداز آزادی؛
١٠سال بيشتر زنده نبود !!
در دو دوره ٤ ساله
نماينده ی اول مردم تهران
در مجلس شورای اسلامی بودند
(مجلس چهارم و پنجم)
نماينده ولی فقيه در امور آزادگان نيز بود
همواره به آزادگان توصيه ميكرد :
《 پاك باشيد و خدمتگزار 》
هيچگاه از مجلس حقوق نگرفت
می گفت تا در مجلس هستم
برای خدمت به مردم
خواب را بر خودم حرام كرده ام !!
بيشتر روزهای سال روزه دار بود
روزی به من گفت
《 من آب مجلس را هم نمی خورم،
چه برسد به نان آن !! 》
پياده روی های مردادماه هر سال او
با جمعي از آزادگان
از مرقد امام در تهران تامشهدالرضا !!
از ابتكارات بی نظير او بود
بيشتر مسافرت هايش را زمينی می رفت
وسيله ی نقليه اش پيكان مدل ٥٨ بود !!!
١٢خرداد١٣٧٩
در حالی كه با همين وسيله ی نقليه
وبه همراه پدرشان
عازم مشهد بودند
هر دوی ايشان
قربانی حادثه رانندگی شدند!
مزار نورانی ايشان:
ضلع جنوبی صحن آزادی حرم رضوی
حجره ی 24 است
#ابوترابی
در اسارت:
"همه" ی ما بود
"پيام"های او، برای اسرا،
اتمام حجت تلقی می شد
انقلاب اسلامی ؛
به داشتن #ابوترابی
بر خود می بالد....
نوشته دکتر قنبری
@defae_moghadas
🍂