eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
توی شیار بین دو خاکریز، دراز می‌کشم روی زمین. صدای دومی هم به گوش می‌رسد و بعد، دودش را می‌بینم و بعد سومی نزدیک‌تر، درست به فاصله سه متری، منتها در آن سوی خاکریز. و هر خمپاره‌ای مرا می‌برد تا دنیایی دیگر، دنیایی ناشناخته. برخی بعد از انفجار و بیشترشان قبل از آن وقتی که صدای سوتشان به گوش می‌رسد و صداها، چه دلهره‌آور! دلم می‌خواهد زودتر بنشیند؛ هر کجا که می‌خواهد. که در هوا بودنش عذابی است غیر قابل تحمل و من در آسودگی و ترس: لحظه به لحظه. آسودگی نشستن خمپاره‌ای و ترس خمپاره‌ای که می‌آید تا بنشیند. و اینکه کجا خواهد نشست؟ و نکند بر سر من؟ خمپاره‌ها که بیشتر می‌شوند، گیج می‌شوم. هیچ جان‌پناهی نیست و نمی‌دانم که چه باید کرد. نه راه پس مانده و نه راه پیش. فقط یک کار می‌توانم بکنم. اینکه از بالای خاکریز به آن‌طرف بپرم. بی پروای دیده شدن و بعد توی یکی از سنگرهای بچه‌های ۱۴۰ پناه بگیرم. چنین می‌کنم و در سنگر، همه گیج خواب‌اند. فقط یک نفر سرش را بالا می‌آورد. نگاه به من می‌کند و دوباره می‌خوابد و من می‌افتم در کنار او؛ تا جا آمدن نفس. و خمپاره‌ها هنوز می‌نشینند و من می‌بینم که چنین عالمی را دوست دارم و دوست داشته‌ام. شاید به خاطر آن احساس آسودگی و راحتی‌ای که بعد از آن به آدم دست می‌دهد. آن شادی پایانه. انگار که تازه به دنیا آمده‌ای. انسانی بدون هیچ غم و غصه و لاجرم رها، شاد، آزاد و سبکبال. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂