از صبح روز بعد، رضا شاهد جنبوجوش غریبی در بیمارستان بود. نقاشها روی دیوارها بتونهگیری میکردند و خراشها و سوراخها را پر میکردند تا کارشان را شروع کنند. چند بسیجی سرگرم تعمیر لولهکشی بیمارستان بودند. پرستاران جدید روتختیها و لباس بیماران را عوض میکردند، بر زمین تی میکشیدند، پنجرهها را دستمال میکشیدند. رضا، اعظم را دید که پروندهها را تنظیم میکند و پرستاران را برای انجام کارهای مختلف به این طرف و آن طرف میفرستد.
بعدازظهر، احمد به همراه جوانی که ریشی نرم و بور داشت آمد و به اعظم گفت: «آمدم به همراه علی آقا برق اینجا را تعمیر کنم. مجبوریم برق را قطع کنیم.»
اعظم با لبخندی که مایهای از تعجب داشت گفت: «جالبه. نمیدانستم که شما با برق هم سر و کار دارید.»
احمد رو به علی گفت: «ناهیدی، برو فیوز کنتور رو بزن.»
رضا از گوشه چشم به اعظم نگاه کرد. اعظم که معلوم بود از بیاعتنایی احمد به سؤالش ناراحت شده، گره به ابرو انداخت و گفت: «یک ساعت دیگه عمل داریم. زود تمامش کنید.» و رفت. ناهیدی رو به رضا گفت: «این بنده خدا کیه؟ انگاری داره به زیردستاش دستور میده.»
احمد گفت: «سرت به کار خودت باشه.»
#مرد
#گزیده_کتاب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
۱۶ دی ۱۴۰۱
🍂 از صبح روز بعد، رضا شاهد جنبوجوش غریبی در بیمارستان بود. نقاشها روی دیوارها بتونهگیری میکردند و خراشها و سوراخها را پر میکردند تا کارشان را شروع کنند. چند بسیجی سرگرم تعمیر لولهکشی بیمارستان بودند. پرستاران جدید روتختیها و لباس بیماران را عوض میکردند، بر زمین تی میکشیدند، پنجرهها را دستمال میکشیدند. رضا، اعظم را دید که پروندهها را تنظیم میکند و پرستاران را برای انجام کارهای مختلف به این طرف و آن طرف میفرستد.
بعدازظهر، احمد به همراه جوانی که ریشی نرم و بور داشت آمد و به اعظم گفت: «آمدم به همراه علی آقا برق اینجا را تعمیر کنم. مجبوریم برق را قطع کنیم.»
اعظم با لبخندی که مایهای از تعجب داشت گفت: «جالبه. نمیدانستم که شما با برق هم سر و کار دارید.»
احمد رو به علی گفت: «ناهیدی، برو فیوز کنتور رو بزن.»
رضا از گوشه چشم به اعظم نگاه کرد. اعظم که معلوم بود از بیاعتنایی احمد به سؤالش ناراحت شده، گره به ابرو انداخت و گفت: «یک ساعت دیگه عمل داریم. زود تمامش کنید.» و رفت. ناهیدی رو به رضا گفت: «این بنده خدا کیه؟ انگاری داره به زیردستاش دستور میده.»
احمد گفت: «سرت به کار خودت باشه.»
#گزیده_کتاب
#مرد
#متوسلیان
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲