ای خوش
آن صبـــح
کہ با یادِ شما
چشــــم دل را
بگشاییم از خـواب ...
#صبح_بخیر
#جمع_رزمندگان
#بسم_رب_الشهدا_و_صدیقین
🍃شهید خیرالله جنت شعار 🍃
محل تولد : بهبهان
تاریخ تولد : 1327/4/15
تاریخ شهادت : 1361/4/23
محل شهادت : عملیات رمضان، محور کوشک
محل خاکسپاری : گلزار بهبهان
حماسه جنوب،شهدا🚩
#بسم_رب_الشهدا_و_صدیقین 🍃شهید خیرالله جنت شعار 🍃 محل تولد : بهبهان تاریخ تولد : 1327/4/15 تاری
🥀🌷
#زندگینامه_شهید 👇
🔻وی در دامان پر مهر مادر پرورش یافت. از همان کودکی با اشتیاق فراوان در پی فراگیری احکام اسلامی بود. ایشان در ۷ سالگی به مدرسه رفت و پس از گذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان ۲۵ شهریور شد.
وی در دوران تحصیل دانش آموز نمونه بود. سال آخر دبیرستان بود که انقلاب اسلامی به اوج خود رسید. خیرالله در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت فعالانه داشت.
وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جزو ۳۰ نفری بود که داوطلبانه به عضویت سپاه پاسداران بهبهان در آمد.
#پیگیر_باشید
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
حماسه جنوب،شهدا🚩
🥀🌷 #زندگینامه_شهید 👇 🔻وی در دامان پر مهر مادر پرورش یافت. از همان کودکی با اشتیاق فراوان در پی فرا
🥀🌷
#ادامه 👇
🔻از بدو تاسیس سپاه در تحکیم و سازماندهی این نهاد انقلاب سعی و کوشش فراوان داشت. و در زمان آزاد سازی سنندج از لوث گروهک های ضد انقلاب به کردستان اعزام شد.پس از مدتی به عنوان معاونت سپاه پاسداران بهبهان خدمت کرد.
زمان تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی به فرمان امام خمینی (ره) به عنوان مسئول آموزش در سپاه و مساجد، مدارس، آموزش نظامی می داد. و شب ها در تپه ها و صحرا به آموزش نیروها مشغول بود.
#پیگیر_باشید
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
حماسه جنوب،شهدا🚩
🥀🌷 #ادامه 👇 🔻از بدو تاسیس سپاه در تحکیم و سازماندهی این نهاد انقلاب سعی و کوشش فراوان داشت. و در ز
🥀🌷
#ادامه 👇
🔻با شروع جنگ تحمیلی در سپاه پاسداران مسئولیت های متعددی به وی پیشنهاد می شد ولی به خاطر تواضع و فروتنی که داشت از قبول آنها خودداری می کرد.
وی در سال ۱۳۶۰در حمله شوش از ناحیه پا مجروح گردید. در حملات گسترده لشکریان اسلام چون طریق القدس، فتح المبین، و بیت المقدس شرکت مداوم داشت
. در حمله ی بیت المقدس برای بار دوم مجروح شد و از ناحیه کمر و صورت جراحت برداشت.
خیرالله در بیست و سوم تیرماه سال ۶۱ در حمله ی رمضان از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل گشت. و پیکر پاکش طی مراسمی باشکوه پس از مدتها در گلزار شهدای بهبهان به خاک سپرده شد.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
🥀🌷
💠فرازی از وصیتنامه
فرمانده شهید خیرالله جنت شعار
🔻آفتاب عمر سرانجام هر چه زودتر غروب می کند و آنگاه تقدیر این چنین باشد و خدا خواهد که انسان
دنیا را وداع گوید ،اما چه زیباست که این تقدیر به لطافت قلب مهربان مادری باشد که فرزنددلپذیرش را در آغوش بگیرد و این تناسب میسر نباشد مگر با شهادت در راه خدا ،کاش تقدیرم چنین باشد.
#برای_شادی_روح_امام_شهدا_وشهدا_صلوات
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای
#شاهچراغ
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣️#خاطرات_فرماندهان
6⃣ خاطرات سردار شهید
مهدی باکری (لشکر ۳۱ عاشورا)
•••
🔹 رفتیم توی شهر و یک اتاق کرایه کردیم. به من گفت «زندگی ای که من می کنم سخته ها» گفتم «قبول» برای همه کاراش برنامه داشت؛ خیلی هم منظّم و سخت گیر. غذا خیلی کم می خورد. مطالعه خیلی می کرد. خیلی وقت ها روزه می گرفت.
🔹 به یاد ندارم روزی بوده باشد که دو نفرمان دو تا غذا از سِلف دانشگاه گرفته باشیم. همیشه یک غذا می گرفتیم، دو نفری می خوردیم. خیلی وقت ها نان خالی می خوردیم. شده بود سرتاسر زمستان، آن هم توی تبریز، یک لیتر نفت هم توی خانه مان نباشد. کف خانه مان هم نم داشت، برای این که اذیتمان نکند چند لا چند لا پتو و فرش و پوستین می انداختیم زمین.
•••
خاطرات فرماندهان در کانال شهدا 👇
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣️
شما به ما آموختهاید
زیستن هنر است و هنرمند
آنانند که شمع می شوند
تا صدایِ بال زدنهای پروانهها
برقرار بماند ....
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
💠 @bank_aks
🍂
❣️#خاطرات_فرماندهان
6⃣ خاطرات سردار شهید
مهدی باکری (لشکر ۳۱ عاشورا)
•••
🔹 هر چه به عنوان هدیه عروسی به مان دادند، جمع کردیم کنار هم، بهم گفت «ما که اینا رو لازم نداریم. حاضری یه کار خیر باهاش بکنی؟» گفتم «مثلاً چی؟» گفت «کمک کنیم به جبهه» گفتم «قبول!» بردمشان در مغازه ی لوازم منزل فروشی. همه شان رادادم، ده ـ پانزده تا کلمن گرفتم.
🔹 شهردار که بود، به کارگزینی گفته بود از حقوقش بگذارند روی پول کارگرهای دفتر. بی سرو صدا، طوری که خودشان نفهمند.
•••
خاطرات فرماندهان در کانال شهدا 👇
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣️
❣ مدتی بود که در میدان مین فکه، منطقه عملیاتی "والفجر یک" در حال تفحص بودیم اما از پیکر شهدا هیچ اثری نبود.
◇ عصر عاشورای سال ۱۳۷۳ یا ۷۴ بود. پکر بودم و به سمت ارتفاع ۱۱۲ همین طور راه می رفتم و به شهدا التماس می کردم که خودی نشان دهند.
◇ ناگهان در خاکهای اطراف چیزی سرخ رنگ
نظرم را جلب کرد. توجه که کردم به انگشتر می مانست ....
◇ جلوتر که رفتم دیدم یک انگشتر است. دست بردم برش دارم که با کمال تعجب دیدم یک بند انگشت هم بدان متصل است.
◇ خاک های اطرافش را کندم . بچه ها را صدا کردم. علی آقا محمود وند و بقیه هم آمدند.
◇ یک استخوان لگن، یک کلاهخود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم.
◇ بچه ها یکی یکی می نشستند و بغض شان می ترکید. این انگشت و انگشتر پلی زده بود
◇ با امام حسین (ع) در عصر عاشورا
روضه ای بر پا شد ...
📚 راوی: مرتضی شادکام
کتاب تفحص
نوشته: حمید داودآبادی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
@hdavodabadi
❣