eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
درس_گفتار_حاج_همت بمنزله‌ رسیدن به اوج نقطه‌ی تکامل برای انسان‌های وارسته و آزاده است. چنان معنا و مفهوم عظیمی دارد، که می‌شکند آن قلم و گنگ و الکن می‌شود آن زبانی،که قصد توصیف مقام والای شهادت و شهید را داشته باشد در طول تاريخ انقلاب اسلامی و این جنگ، ما شاهد شهادت بسیاری از انسان‌های مومن، مخلص و متّقی‌یی بوده‌ایم که قصدشان، جلبِ رضای خدا و تمام هم و غم‌شان، تلاش و جهاد در راه اعتلای کلمه‌ی اسلام عزیز و ترقّی بشریت بوده است. به گونه‌ای که هر شهیدی، یک اُسوه و نمونه‌ی قابل پیروی را در تاریخ ما، ساخته و بجا گذاشته است.هر شهیدی به تنهایی، قادر است ملّتی را زنده کند، قلب‌های مرده‌ای را به تپش درآورد و برای نسل‌های آینده‌ی بشریت،سرمشقی تاریخ‌ساز و انسان‌ساز باشد فرازی از سخنان شهید همت خاطره ای از حاج همت بنقل از صادق آهنگران شبی به اتفاق شهید همت بطرف پادگان کرخه می رفتیم از او دعوت شده بود تا برای جان برکفان سلحشور آن پادگان سخنرانی کند و من هم برنامه حماس سرایی انجام دهم درطول راه صحبت از بسیجی ۱۴ساله ای می کرد " امشب که در سکوت و هم انگیزی فرو می رفت این نوجوان از سنگر خارج شده و با طمانینه و آرام به آرام بدرگاه دوست می رفت و در گودالی که قبلا حفر کرده بود اعتکاف می گرفت و تا سپیده دم در حال قیام و قعود بود" همت وقتی این داستان را از آن نوجوان بیان داشت تمام صورت مردانه اش را اشک فرا گرفته بود و باخود مبگفت:بسیجی های خوبم! عزیزان خداجویم! از شما متشکرم ای همه آبروی آوردگاه من! ای دریادلان! عاشقان پاکبازان! حماسه آفرینان!ممنونم از شما" @defae_moghadas2
💥! لشڪر بایددر کوشــک میزد،اما تا صـــدای بلند مــیشد،عراق منطقـــه را میـــکردجهنـــم! یک ساعــت صداے لودر را ضبــط ڪرد ورفــت جایے که حساسیــتی نداشــت و شروع ڪردبا صـــداے لودر پخــش ڪردن،عراقـی هـا هـم تاصبــح سرڪار بودنـد وآتـش روے بلندگویش میریخــتند! ماهم باخیال راحـت را تمـام ڪردیم.   🌷 (ابوذر) 🌷 : جانشـین تبلیغات لشکر 19 فجر استان فارس :کربلای ۴ •┈┈••✾•🌷🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @defae_moghadas2
شهید روز علی خاکباز اهل و بود و شبی نبود که با خدای خویش نکند.در اواخر سال 1366 در منطقه دربندیخان عراق با هم بودیم شب عملیات با و معنوی به من گفت:«ببین اباذر به بهترین نقطه دنیا آمده ایم اینجا جایی است که ملائک خدا به ما افتخار میکنند.»با شنیدن این جملات پرمغز و عمیق به چهره نورانی و مصمم آن شهید نگاه کردم و با خود گفتم:آقای خاکباز در این عملیات شهید می شود ببین چقد نورانی شده! در حین عملیات نیز با و به دشمن حمله می کرد به طوری که من با دیدن این همه دلاوری و شجاعت متحیر شده بودم. یک ساعت قبل از شهادتش به من گفت:«آتش دشمن کمتر شده من میروم اگر مجروحی داریم به عقب بیاورم.»دقایقی بعد به دنبال او رفتم و دیدم در حال کمک به مجروحین مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار گرفته و به رسیده است. ✍ :اباذر کشاورز 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا @defae_moghadas2
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 22 فروردین ماه 1362 ✅ در آخرین دیداری که خدمت مرحوم حاج عبدالوهاب شاه حسینی پدر شهیدان شاه حسینی رسیدیم ایشون فرمودند "غصه ام این است که هنوز پیکر حسین من برنگشته" حسین سومین شهید خانواده بود و بعد از او سعید به شهادت رسید. ✅ ، سید جمال شرق آزادی و حسین معمار زاده مامور باز نمودن در منطقه فکه شمالی شدند. و از همان معبر پرکشیدند. و سید جمال شرق آزادی در حین زدن معبر با آتش سنگین دشمن که معبرشان را نشانه رفته بود به سختی شد و بدنش ساعت ها در میدان مین رها شده بود و با سبک شدن آتش دشمن سید را در حالیکه تمان بدنش را ترکش فرا گرفته بود به عقب آوردند. سید جمال تنها تخریبچی بود که از اون معبر زنده ماند. سید جمال هم در به قافله شهدا ملحق شد. @defae_moghadas2
قرار بود ایت الله مدنی خطبه عقد ما را جاری کند.قبل از شروع مراسم،علی اقا رو به من کرد و گفت:شنیده ام که عروس هر چه  در مراسم عقد از خدا بخواهد خدا می کند. نگاهش کردم و گفتم:چه آرزویی داری؟ درحالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت:اگر علاقه ای به من داری دعا کنید و از خدا برای من بخواهید. تنم لرزید.چنین جمله ای برای یک عروس بی نهایت سخت بود. سعی کردم طفره بروم اما علی مرا قسم داد.بناچار قبول کردم.هنگام جاری شدن خطبه عقد از خداوند بزرگ هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم. با چشمانی پر از اشک نگاهم را به صورت علی دوختم.آثار خوشحالی در چهره اش هویدا بود. لحظه ای آرام و قرار نداشت.همه مراحل را پشت سر گذاشت. مسئول آموزش بود.به بچه ها سخت می گرفت. می گفت:هر چه اینجا بیشتر تلاش کنند در عملیات کمتر تلفات می دهیم .در عملیات بدر به قائم مقامی قرار گاه ظفر منصوب شد روزهای اخر عملیات .اخر شب آمد پشت خاکریز . گردان سیدالشهدا نتوانسته بود خودش را برساند.فقط بی سیم چی آنها آمد و گفت:گردان نتوانسته بیاید. تجلایی رفت برای بررسی . زیر اتش دشمن از ما فاصله گرفت. ناگهان تیری بر قلبش نشست. لحظات آخر با دست اشاره ای کرد که معنایش را نفهمیدیم. پیکر علی در اخرین روزهای اسفند ۶۳برای همیشه در کنار دجله ماند. مراسم عقد او با حضور ایت الله مدنی  و جمعی از پاسداران برگزار شد.نمی دانم این چه رازی بود که همه آن پاسداران ،داماد_مراسم و ایت_الله_مدنی همگی به فیض شهادت رسیدند..   شادےروح شهدا @defae_moghadas2
3.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 دعای زیبا و دلنشین در میدان رزم، شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند ✍ فرازی از وصیتنامه شهید: ◇ مانند ستونی است که همیشه و در همه ی بحران ها و مسائل پیش رو باید به او اقتدا کنیم... ◇ اگر در اقتدا به ولایت شک کردیم ، همان کاری را انجام داده ایم که دشمن می خواهد ؛ ایجاد شک و شبهه یعنی‌برانداختن تیرک خیمه ی جمهوری اسلامی ... @defae_moghadas2
🔺بعد از عملیات «» با دلـے شکسته رو به خدا کردم و گفتم: «پروردگارا! ما کگڪه توفیق نداشتیم، قسمت ڪن در همین جوانی را، را، را زیارت ڪنم...» 🙏 🔺مشغول دعا و در خواست از درگاه پر از لطف خداوند بودم که آمد. دستی به شانه‌ام زد و گفت: «حاج علی، می‌روی؟!» یکدفعه جا خوردم و با تعجب پرسیدم: «چطور مگر؟» 🔺خندید و ادامه داد: «برایم یک جور شده است اما من به دلیل تدارک عملیات نمی‌توانم بروم. با خود گفتم شاید شما دوست داشته باشید به بروید!» سر به آسمان بلند کردم. دلم می‌خواست با تمام وجود فریاد بکشم: «...»🙏 ✍ : خودشهید      🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @defae_moghadas2
🌸اعــتقاد عجــیبی به داشـت. محال بـود روزے از روزهاے جبهه بگذرد و شیخ حدیث کسا را نخواند. بیشتــر هم به خاطــر محوریتی که (سلام الله علیها) در این حدیـث دارد. آنقدر شــیخ در توسلاتش نام حضرت زهرا را می آورد که آوردن نام ایشان، نام حضـرت زهـرا را هـم در ذهن می آورد. جالب ایـنکه روز حضــرت زهــرا، با تیــرے در گلــو و پهلــو در حالےڪه یا زهـــرا و یا حسیــن ع می گفت شد. در وصیتش نوشــته بود : دوست دارم مثل (س) بے نشان باشم. ده ســــال در غربت بی نشان افتاده بود و مفقودالاثر بود.. 🌷 علیــرضا نجف پور @defae_moghadas2
🥀 ای معبود من، ای آن که دل‌های پاک در لقای تو می‌تپد. ، من با تو در دوستانم و به هنگام بلند شدن ناله‌های کودکان مادر از دست داده در بمباران‌های دشمن، با تو پیمان بستم و عهد نمودم که تا پایان راه بروم و حال بر پیمان خود وفا کردم. ، من به و عمل نمودم، تو نیز مرا بپذیر. 🌹 🍃 : ۱۳۴۳ •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 @defae_moghadas2
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 🌹اگر نصیب من شد گریه برایم نکنید و اگر گریه کردید خود را خوشحال نشان دهید چون که اگر شما ناراحت باشید این کوردل خوشحال می شوند. 🌹 این که من امدم شما از من هیچ ناراحت نباشید که من تنها ارزویم همین بود که اگر شهید می شوم در راه خدا شهید شدم.  🌹 هر جا هستم خیلی خوشحال هستم که با «» و «» همسفر هستم و این راهی است که خودم انتخاب کردم و این راه، است. 🌹ای و ای و ای بدانید که ما تا انجایی که دستور بدهد پیش می رویم و این اگر قابل باشد در همین راه که است نثار خواهیم کرد. 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @defae_moghadas2
🌼 آیت الله بهجت دست روي زانوي او گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟ گفت: طلبه هستم. 🌼 آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي. ️ دوباره آیت الله پرسیدند: اسم شما چیست؟ گفت: فرهاد 🌼 آیت الله بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان (عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. شما يكي از سربازان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید. 🌹 ؛ شهیدی که طبق گفته آیت الله بهجت، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه به رسید. @defae_moghadas2 ❣ 🌴🌴🌴🏴🏴🏴🌴🌴🌴
شهادت : شهریورماه 66 محل شهادت: سردشت(بلفت) ✍️✍️ راوی : رو از میشناسم داشتم از کنار یکی ازچادرها رد میشدم دیدم یه صدای ناله میاد . توجهم جلب شد دنبال صدا رفتم ودرب چادر رو بالا زدم دیدم یکی داخل چادر خوابیده و یک به گوششه و با لبهای بسته وبا تکان دادن دماغش از خودش صدا در میاره و از گوشه های پلکهای بسته اش قطره های اشک سرازیره. اول خیال کردم خودش رو به خواب زده . یکی دوبار دستم رو مقابل صورتش تکون دادم که شاید پلک هاش حرکت کنه اما عکس العملی نشون نداد. خواب خواب بود. کنجکاو شدم که با واکمن داره چی گوش میده. گوشی رو از گوشش آروم برداشتم . دیدم صدای ناله اش بند اومد.گوشی رو در گوشم گذاشتم . صدای با لحن حزینی بود که تا اون روز نشنیده بودم. ضبطش رو خاموش کردم و گوشیش رو کنارش گذاشتم و پرده چادر رو انداختم ورفتم. بعد از نماز ظهر و عصر در برگشت از اون رو کنار کشیدم وسر صحبت رو باز کردم و بهش گفتم راضی باش من خواب بودی اومدم خلوتت رو به هم زدم از اون به بعد گاهی واکمنش رو به من میداد تا اون قرآن رو گوش بدم یه خورده زبونش میگرفت. بعضی وقت ها از شدت علاقه ای که به من پیدا کرده بود میگفت: برادرجعفر؟؟؟ من توی گردان با همه دوستم اما فقط با تو رررررفیقم. من هم سر به سرش میگذاشتم و میگفتم :سیدجان .. رفیق یه دونه ر داره نه چند تا ررررررررررررررر. هم با تیم ما اومد عملیات و توی مسیر برگشت از شدت خستگی غش کرد و کلی ما رو معطل کرد. توی مستقر بودند و مقابل دشمن رو میکردند. یه شب توی سنگر بحث شد و هرکسی یه چیزی گفت.. گفت توی من نمیاد تصمیم گرفتم از گردان برم به یه گردان رزمی. چند وقت بعد هم تسویه گرفت و از تخریب رفت یه روز صبح رفته بودم قاطر بگیرم. نزدیک تدارکات لشگر10 دیدمش. با هم روبوسی کردیم. گفتم برگشتی؟؟ گفت آره اومدم گردان کمیل لشگر27. سراغ همه بچه ها رو گرفت و از هم جدا شدیم چند روز بعد تازه از شناسایی برگشته بودم که یکی از بچه ها گفت : شده. و یادم میاد شنیدم که گفتند وقتی با آمبولانس عقبش میبردند چندین بار روح از بدنش جدا شده باز برگشته و توی آمبولانس بلند شده و نشسته بود. به آرزوش رسید و ما موندیم و حالا حالا ها آرزو میکنیم به هرکس قسمتی دادی خدایا شهادت قسمت ما میشد ایکاش 🌿🌸 🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @defae_moghadas2