🍂
🔻 گلستان یازدهم/ ۹۷
زهرا پناهی / شهید چیت سازیان
نوشته بهناز ضرابی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔸 به دکتر گفتم: «آقای دکتر، ببخشید، اما آندوسکوپی همدان رو چند تا دکتر دیگه هم دیدهان و همه گفتهان که زخم اثنا عشره. باید عمل بشه.»
دکتر پرونده قطور پزشکی همدان را محترمانه از روی میز برداشت و داد به دستم.
- خانم چیت سازیان، بله این آزمایشا زخم اثنا عشر رو تایید میکنه، اما من به آندوسکوپی خودم ایمان دارم. شما میفرمایید به چشمام اعتماد کنم یا به این پرونده! بابا آهسته و با شک و تردید گفت آقای دکتر، یعنی شما میگید دکترای همدان اشتباه کردهان یا آزمایشا عوض شده؟!
دکتر سری تکان داد و با اطمینان گفت: «نه به هیچ وجه من چنین چیزی عرض نکردم اما ما به کارمون ایمان داریم اندوسکوپی ای که ما اینجا گرفتیم نتیجه آزمایش و آندوسکوپی ماه پیش رو تأیید
نمی کنه.»
حرفی برای گفتن نبود. اصلاً دلم نمیخواست حرفی باشد. دلم میخواست با همه وجود حرفهای دکتر ملک زاده را بپذیرم. یک آن خوشحالی همه وجودم را فراگرفت. بلند شدم پسرم را، که روی تخت خوابیده بود بغل کردم و بوسیدم. جواب آندوسکوپی همدان برایم مهم نبود. مهم این بود که دکتر ملک زاده میگفت: «پسر شما مشکلی نداره مهم این بود که پسرم خوب شده بود. مهم این بود که علی آقا حرفهای مرا میشنید. مهم این بود که علی آقا مراقب ما بود. مهم این بود که علی آقا مثل یک کوه کنار ما ایستاده بود. مهم این بود که من بیوه نبودم و علی آقا همچنان همسر من بود و همسرم باقی میماند. مهم این بود که پسرم پدر مهربانی داشت که همیشه مراقبش بود. مهم این بود که علی جان یتیم نبود. مهم این بود که بود و نبود. علی آقا برای ما نعمت و برکت بود. خوشحالی بهشتی عجیبی داشتم. علی آقا جوابم را داده بود. تکلیفم مشخص شده بود. با شادی علی جان را بوسیدم. عجیب بوی علی آقا را گرفته بود. سرم را روی سینه اش گذاشتم و بوییدمش. یاد حلقه ازدواجم افتادم که هنوز توی انگشتم بود. آن را روی لبهایم گذاشتم. چشمهایم را بستم و عمیق بوسیدمش. بوی عطر گندمزار پیچید توی مشامم.
•┈••✾○✾••┈•
پایان
#گلستان_یازدهم
کانال حماسه جنوب/ ایتا
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
...چه بگویم! تعریف و بیان علی در چند جمله کار ساده ای نیست. علی دنیای مادی و نفسانیت را فدای راهی کرد که خدا به او وعده داده بود.
بهترین جمله ای که می توان گفت، در وصیت نامه اش تجلّی یافته است، آن جا که می گوید: کسی می تواند از سیم خاردارهای دشمن بگذرد که از سیم خاردارهای نفسش عبور کرده باشد. و او مصداق همین جمله بود.
همسر شهید
🍂 نظرات شما
در خصوص کتاب گلستان یازدهم
#نظرات
╌⊰᯽⊱╌
▪︎ فتحی
درود و سلام خدا بر شهیدان چیت سازیان
و سلام بر راوی و نویسنده این خاطرات
خاطرات کتاب ارزشمند گلستان یازدهم تنها قطرهای از دریای بی انتهای روزگار دلدادگی و دوران سرخوشی و سرمستی رهپویان طریق وصال و سالکان وادی عاشقی و شیدایی است .بی شک خاطرات و شرح حماسه آفرینیهای رزمندگانِ دوران دفاع مقدس و خانواده های آنان، گنجینهای است از معارف خداشناسی و خودشناسی ، و اسرار و رموزِ سیر و سلوک بندگانی مخلص است که در برههای از تاریخ این سرزمین ظهور کردند و جلوهای از عرفان عملی و عروج حقیقی انسان را به نمایش گذاشتند ، شرح این عاشقانهها و سفر معنوی و سیر و سلوک الیالله ، در حقیقت میراث گرانبهای عاشق مسلکانی است که ره صد ساله را یک شبه پیموده و به سعادت ابدی نائل گشتهاند.
همچنین سرگذشت دلاوریها ، جانفشانیها ، ایثار و از خود گذشتگی مردان مردی است که نامشان بر تارک آسمان این دیار ثبت و برگی زرین از تاریخ این سرزمین خواهد بود.
بی شک روزگار نابسامان و جامعهی در معرضِ هجوم ابزارهای شیطانی که ایمان و اعتقادات افراد خصوصاً نسل جوان را هدف قرار داده است ، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند این گنجینهی عظیم الهی و نورانی و تشنهی جرعهای از این سرچشمه زلال است که باید حفظ و به نسلهای آینده منتقل گردد.
به راستی که واژه ایثار و کلمه ایثارگری برازنده این خانواده است و
الحق که این خانوداه و امثال آنها را باید مصداق بارز و نمونه کامل مقاومت و ایثار و تندیس فداکاری و از خود گذشتگی قلمداد کرد که نه تنها در قالب یک کتاب که باید در یک مجموعه ی فرهنگی و رسانه ای ، به آثاری ماندگار و الگویی کامل از فرهنگ مقاومت و ایثار، تبدیل و به دنیا معرفی و برای نسلهای آینده به یادگار گذاشت.
خاطرات گلستان یازدهم، تداعی ایام شیدایی و یاد آور روزگار دلدادگی بود که توانست چند صباحی مونس شبهای تنهایی و دلتنگی و بهانه ی شکستن بغض دیرینه ام باشد. از اینکه عنوان ایثارگر را یدک می کشم احساس حقارت می کنم و سردی عرق شرم بر پیشانی برایم محسوس می شود.
شرمشان باد که جنگ را اسباب تامین منافع مادی و ابزار آبادانی دنیای خود قرار دادند و از رهگذر ایثار قربانیانِ جنگ و خون دل خوردگانِ دفاع مقدس ، برای دنیای خود کیسه دوخته و به وسایل راحتی و آسایش خود و فرزندانشان همت گماشتند و حتی با پایان جنگ نیز با تکیه بر کرسی های قدرت و ثروت، نه تنها در جهت ترویج فرهنگ شهادت و ایثار قدمی بر نداشتند، که در این راه اسباب مزاحمت و ممانعت هم شدند.
ما را اگر به گوشه چشمی نظر کنند
خلوت گزیدگان مقیم سرای دوست
عمری به خاک درگه شان بوسه می زنیم
آنان که جان و سر بفکندند پای دوست
غلامعلی فتحی
شوشتر
╌⊰᯽⊱╌
▪︎اسدالله
سلام و درود بر شما برادر گرامی گلستان یازدهم بسیار عالی و دلنشین و عبرت آموز بود اجرتان با شهدا امید دارم که شهدا هم دست مارا در آن دنیا بگیرند
╌⊰᯽⊱╌
▪︎ علی براتی
سلام، آقای جهانی مقدم من که از سر گذشت و سرنوشت خانم زهرا پناهی وهمسر شهیدش وفرزند دلبندشان واقعا و از صمیم قلب ناراحت شدم ، آیا از وضعیت امروزی خواهر گرامی پناهی و فرزند عزیزش اطلاعی دارید اگر اطلاع رسانی نمایید ممنون میشم چون این بندگان خدا زندگی پر مرارتی توام با صبر و شکیبایی زیادی داشتن
دوست دارم در این خصوص خبرهای خوشی بشنوم.
╌⊰᯽⊱╌
▪︎کاویانی
درود بر شما و عرض ادب
بسیار عالی بود چند وقتی است که با کتاب زندگی کردم لحظه لحظه با خاطراتش خوشحال شدم غمگین شدم و گریستم قبلا فقط جمله معروفش را شنیده بودم الان کاملا اورا می شناسم با مرام خوش مشرب داش مشدی عابد جنگاور دوست داشتنی به معنی کامل کلمه از جمله شیران روز عابدان شب بود.
یه جامونده از قافله شهدا .اجرتون با شهدا هیچ کار فرهنگی بهتراز این نمی شود.
╌⊰᯽⊱╌
▪︎قاسم ظهیری نژاد:
سلام واقعا خاطرات زیبایی خانم پناهی را هرشب دنبال کردم .خدا روح بلند شهید علی چیت سازان را متعالی کند هرچند خانم پناهی هم دراین دنیا وهم در اخرت ماجور است وسختی هایی که تحمل کرده همه دارای اجر وثواب میباشد.
از جنابعالی نیز کمال تشکر را دارم .ارادتمند ظهیری نژاد از شوش دانیال.ع
31.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 ای دوکوهه تو بیا
با دل من حرف بزن
با نوای
حاج صادق آهنگران
مرثیهای بی نظیر در فراق دوستانی
که دیگر نیستند
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #مثنوی
#نماهنگ #شبانه
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 ما بسیجی ها
به این ساندیسخورها
اقتدا کردیم ..!
نمایی که پیش رو دارید، اواخر سال۱۳۶۵ یا اوایل سال۱۳۶۶ و در جبههی جنوب به ثبت رسیده است. جوانان حاضر در تصویر، از بسیجیان لشکر۱۴ امامحسین (ع) هستند. یکی از مجاهدان، در حال نوشیدن آب انگوری با بِرَند شرکت «ساندیس» است. به این ترتیب معلوم می شود که میلیونها جوانِ سلحشور ایرانی، به سودای نوشیدن «ساندیس» بهسوی جبههها سرازیر شدند و آن شگفتی ۸ساله را در تاریخِ این مرز و بوم جاودانه ساختند. اگر این گونه است، زنده باد «ساندیس نوشان بسیجی» و پایندهباد شرکت "ساندیس"
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#عکس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 بسیج عشایر و مساجد ۹
▪︎حجت الاسلام سید فرج موسوی
┄┅┅❀┅┅┄
🔹 در آن زمان سپاه هنوز آن قدرت و قوت را نداشت. بسیج هم تشکیل نشده بود و ارتش وضعی بهم ریخته ای داشت. لذا غربیها و دشمنان انقلاب حمله را به سرحدات ایران و احتمالا تصرف خوزستان و حتی پیشروی تا قلب ایران را مناسب دانستند. یورش بعثی ها در روز ۳۱ شهریور ماه با بمباران فرودگاهها آغاز گردید. مرزها هم باز بود. اغلب پاسگاهها توسط عده ای ژاندارمرم پیر و با اسلحه سبک نگهداری می شدند که ساعت های اولیه یا کشته شده و یا دست به عقب نشینی زدند. دشمن توانست در همان روزهای اول جنگ تا عمق ۸۰ کیلومتری هم نفوذ کند به طوری که تا ملاشیه و نورد لوله هم رسید. اگر یک گام جلوتر میآمد بدون شک اهواز را می گرفت.
برادرم آیت الله سید خضر موسوی از مردم تقاضا کرد که به حرکت در امده و در بسیج عشایری ثبت نام نماید در این راستا تعدادی از سران عشایر به دیدن ایشان آمدند و اعلان همبستگی کردند. عشایر درخواست اسلحه برای مصاف با دشمن نمودند، ولی اسلحه مؤثر غیر از برنو و ام یک نبود. منهم به عنوان مبلغ از سوی برادرم گسیل شدم و با بزرگان طوایف به گفتگو پرداختم. خوشبختانه همه افراد عشایر شهرستان اهواز و دیگر مناطق آماده هرگونه همکاری و فداکاری بودند. سیل نیروهای مردمی به بسیج عشایر سرازیر گردید. اولین ضربه کاری علیه نیروهای بعثی توسط مردم و عده ای از بچه های سپاه انجام گرفت و لشکر ۹ ارتش زرهی عراق که برای تصرف اهواز اعزام گردیده بود با حمله نیروهای سپاه اهواز و نیروهای مردمی متلاشی گردید و اهواز از خطر سقوط رهایی یافت. در همه زمینه ها مردم در کنار نیروهای سپاه و ارتش بودند و همگامی آنان در دفاع از اهواز تحسین برانگیز بوده است .
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
ادامه دارد
از کتاب اهواز در ۸ سال دفاع مقدس
حمید طرفی
#خاطرات_مردمی
#بسیج_عشایر
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂