تزریق میکرد تا بتوانم کمی بخوابم. شب ها برایم خیلی سخت بود از طرفی تب بدنم بالا میرفت و نمی توانستم بخوابم و از طرفی آه و ناله بچه ها و از همه بدتر غربت اسارت کابوسی میشد که شب را برایم دردناک تر از روز میکرد. با آمدن شب، عزای من هم شروع میشد. تلافی همه ساعاتی که در طول روز کمی حالم بهتر بود شب سرم در می آمد. آن قدر درد می کشیدم و تب داشتم که لحظه شماری میکردم برای طلوع سپیده صبح. آن وقت کمی می توانستم بخوابم. چند روز بعد یک پزشک برای ویزیت آمد بالای سرم، وقتی اوضاع بطری و شیلنگ را دید سری تکان داد و دستور داد برای اتاق عمل آماده ام کنند. صندلی چرخ دار گذاشتند و به غرفه عملیات کبری بردند و روی تخت مخصوص عمل جراحی خواباندند.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#یازده
کانال حماسه جنوب/ ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نماهنگ
« بهار خونه ما »
با مداحی:
حاج مهدی رسولی
#کلیپ
#نماهنگ
#توسل
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
از صبح روز بعد، رضا شاهد جنبوجوش غریبی در بیمارستان بود. نقاشها روی دیوارها بتونهگیری میکردند و خراشها و سوراخها را پر میکردند تا کارشان را شروع کنند. چند بسیجی سرگرم تعمیر لولهکشی بیمارستان بودند. پرستاران جدید روتختیها و لباس بیماران را عوض میکردند، بر زمین تی میکشیدند، پنجرهها را دستمال میکشیدند. رضا، اعظم را دید که پروندهها را تنظیم میکند و پرستاران را برای انجام کارهای مختلف به این طرف و آن طرف میفرستد.
بعدازظهر، احمد به همراه جوانی که ریشی نرم و بور داشت آمد و به اعظم گفت: «آمدم به همراه علی آقا برق اینجا را تعمیر کنم. مجبوریم برق را قطع کنیم.»
اعظم با لبخندی که مایهای از تعجب داشت گفت: «جالبه. نمیدانستم که شما با برق هم سر و کار دارید.»
احمد رو به علی گفت: «ناهیدی، برو فیوز کنتور رو بزن.»
رضا از گوشه چشم به اعظم نگاه کرد. اعظم که معلوم بود از بیاعتنایی احمد به سؤالش ناراحت شده، گره به ابرو انداخت و گفت: «یک ساعت دیگه عمل داریم. زود تمامش کنید.» و رفت. ناهیدی رو به رضا گفت: «این بنده خدا کیه؟ انگاری داره به زیردستاش دستور میده.»
احمد گفت: «سرت به کار خودت باشه.»
#مرد
#گزیده_کتاب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 شهدای هویزه
مزار شهدای هویزه یکی از نقاط مورد بازدید در برنامه کاروان های راهیان نور است. هویزه از مناطق مورد تهاجم عراق در روزهای اول جنگ تحمیلی بود که به اشغال عراق و بعثی ها درآمد.
روز ۱۵ دی ماه ۱۳۵۹ رزمندگان ایرانی عملیات گسترده ای را در منطقه هویزه علیه ارتش بعث انجام دادند و آنها را به عقب راندند. اما یک روز بعد (۱۶ دی) عراق با پاتک و محاصره نیروهای ایرانی، آنها را در شرایط سختی قرار داد و دلیرمردان ایرانی نیز به فرماندهی شهید حسین علم الهدی تا آخرین نفس مقاومت کرده و در نهایت به شهادت رسیدند. پیکر شهدای این نبرد ماه ها بعد و پس از بازپس گیری هویزه از نیروهای عراقی کشف و در همان محل درگیری به خاک سپرده شدند.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂