🍂
🔻 مردی که خواب نمیدید/ ۷۱
خاطرات مهندس اسداله خالدی
نوشته داود بختیاری
┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄
دندانهایم را رو لب پایینیام فشردم. چنگ انداخت به یقه پیراهنم. صدای جر خوردن پارچه سکوت اتاق را درید. اسماعیلی فریاد کشید:
- مادر ... آن قدر میزنمت تا همه چیز را هوار بکشی..... مردی که تا آن لحظه دست به سینه ایستاده بود به طرفم هجوم آورد. کمربند را با تمام درازا به پاهایم کوبید. از درد تا شدم. مشتی به قفسه سینه ام کوبیده شد. به پشت افتادم رو تخت. مثل حیوان افتادند به جانم. لبه آهنی تخت تو رانم فرو رفت اسماعیلی باتوم را با تمام قدرت به ساق پایم کوبید. از ته دل هوار کشیدم مچاله شدم رو تخت. ضربه های کمربند از همه جا باریدن گرفت. مثل نیش عقرب با درد و سوزش همراه بود. بریده بریده فریاد کشیدم
- باور ... کنید ... چیزی برای گفتن .... ندارم ... همه چیز را ... گفتم ....
- انگار حرف حالیش نمیشود. دست و پاهایش را ببندید. با چند تا مشت و لگد درازم کردند رو تخت. تخت قالب هیکلام بود. انگار سفارشی ساخته بودندش. پاهایم را کشیدند رو لبه بلند تخت و طناب پیچ کردند. جفت دستهایم را هم با کمربند به تخت بستند. میخکوب شدم به تخت. برای لحظه ای تنم یخ بست.
عینهو مرده های سردخانه.
- به قصد کشت بزنیدش...
هنوز حرف از دهان کف کرده اسماعیلی بیرون نریخته بود که چوب و باتوم برقی کف پاهایم کوبیده شد. هوار میکشیدم و خدا را صدا میزدم. نفسام از درد بریده میشد و دوباره برمیگشت. خیس عرق شده بودم. عرق داغ و سردِ تنم با هم قاطی شده بود. کف پاهایم به طبل پوست نازکی میماند. صدایش دلخراش بود. از درد سرم را به تخت میکوبیدم، افاقه نمیکرد. درد و سوزش مثل مار تو تنم می خزید. جلو چشمانم را انگار پارچه سیاهی کشیده بودند. بالش را رو دهانم فشار دادند. با تمام دهان گازش گرفتم. طاقتم بریده بود. احساس کردم پوست کف پاهایم ترکید. داغی خون را حس میکردم. چنگ انداختند به پیراهنم. در یک چشم به هم زدن از تنم کنده شد. سرمای اتاق خالی رو پوستم نشست. لرزم گرفت. فکم به شدت میکوبید. گفتم الان است که دندانهایم خرد شود. تو حلقام دوباره بالش را گاز زدم. چنان که تکه پاره شد. از هجوم پر توی بالش نزدیک بود خفه شوم.
- شلوارش را بکشید پایین ...تا نشانش دهم.
با شنیدن این حرف انگار سنگ شدم دیوانه وار فریاد کشیدم. مردها چنگ انداختند به شلوارم. با تمام جانی که در بدن داشتم به تخت چسبیدم. مقاومت بی فایده بود. کمربندم را باز کرده و زیپ شلوارم را پاره کرده بودند.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#مردی_که_خواب_نمیدید
کانال حماسه جنوب/ ایتا
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
10.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نماهنگ حماسی و شور انگیز " پشتیبان
برای دلاور مردان هشت سال دفاع مقدس
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #نماهنگ
هر شب یک کلیپ دیدنی
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂 اسیر آمریکاییها شدهایم!
🔹 «اسدالله علم» معتمد «محمدرضا پهلوی» مینویسد: “جریان مسافرت سناتورها (آمریکا) ... را مطالعه میکنند و رفتن آنها به بندرعباس ... عرض کردم که «آنها را مجموعا اداره کردیم و فکر نمیکنم گزارش نامناسبی بدهند». ضمن اظهار خوشوقتی، خندیدند و فرمودند «ما را ببین که اسیر چه گُههایی هستیم. سه تا پسره جُعلقِ [...] راجع به سرنوشت ما باید تصمیم بگیرند. تازه اگر اینها بگویند خیر، آمریکا نباید به ایران اسلحه بدهد»”
🔸 خاطرات علم، جلد ۵، صص ۴۹۸-۴۹۷
◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇
•┈••✾✾••┈•
#دشمن_شناسی
#پهلوی
#علم
@defae_moghadas
🍂
🍂 فساد دربار ۶
اسدالله علم
وزیر دربار پهلوی
┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🔸 شاه از طریق علم، مسائل قانونی را دور زده و حکومت را بهسوی شخصی شدن سوق میداد. شاه از طریق علم به اعمالنظر در همه مسائل اقدام میکرد و در عمل ساختارهای رسمی را بیاثر کرده و جز نامی از آنها باقی نگذاشته بود؛ اما درجایی که باید مسئولیت قبول میکرد، تحت عنوان اینکه شاه بر اساس قانون اساسی مسئولیت ندارد از پذیرش مسئولیت تصمیمهایش خودداری میورزید.
بهعنوانمثال یکبار در جلسه شورای اقتصاد، درباره افزایش قیمت فولاد بحث میشود و شاه درباره آن تصمیم میگیرد، اما چند ماه بعد باوجود تغییرات در بازارهای جهانی وضعیت در ایران تغییر نمیکند. در اینجا شاه از مسئولیت شانه خالی کرده و میگوید شاه مقام غیرمسئول است و تصمیمگیری با شماست و جلسه را با ناراحتی ترک میکند.
براین اساس یکی از مهمترین مسائلی که سبب شد تا علم در دوران سلطنت پهلوی دوم قدرت خود را حفظ کند و شخص امینی برای شاه شود، برای آن بود که تصمیمهای شاه را بیچونوچرا به دیگران ابلاغ کرده و بسترهای شخصیسازی قدرت را فراهم میکرد. علم با اطاعت بیچونوچرا امکان شکستن ساختارها را برای شاه بهگونهای فراهم میکرد که در ظاهر همه اقدامات غیرقانونی شاه در قالبی قانونی محقق شود. همین مسئله ازجمله دلایل مهم پیشرفت او بود.
◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ادامه دارد
#روشنگری
#فساد_دربار
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 بافتنی دانش آموزی
کبری لاریزاده
┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄
🔹 آن زمان دانش آموزان در هفته یک روز طرح کاد (کارورزی) داشتند. روزها کارهای مختلفی مانند خیاطی، بافندگی و ... یادشان میدادند. من هم تصمیم گرفتم از مهارتی که یاد میگیرند استفاده کنم. از مسجد حجازی یک گونی کاموا آوردم و بین بچهها تقسیم کردم. هر کس هر چیزی را که بلد بود میبافت. شال، دستکش، جوراب و حتی ژاکتهای خوبی میبافتند.
برایشان زمان تعیین میکردم، ولی آنقدر ذوق و علاقه داشتند که زودتر تحویل میدادند تا چیز دیگری ببافند. حتی گاهی مادرها هم در این کار کمک میکردند.
•┈••✾○✾••┈•
از کتاب زنان جبهه جنوبی
#خواهران_رزمنده
#اهواز
کانال حماسه جنوب/ ایتا
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂