eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.4هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 آبادان زیبای من ... ○ هنوز یک ماه از جنگ نگذشته است که چهره ات آکنده از زخم کینه دشمن شده، آسمان زیبایت را مدتی است نمی‌توانیم ببینیم ...آسمان آبی‌ت چرا سیاه شده ؟ بچه ها خبر آوردند که دشمن رسیده به ایستگاه هفت و رفتند توی خانه های فرهنگی ها .... ○ شهر محاصره شده .... خدا را شکر که اکثریت مردم رفتند ... روزهای سختیه ....هر روز شهادت، هر روز بمباران و هر روز فراق دوستان و عزیزان ..... ○ دلم تنگ شنیدن سر و صدای شادمانه کودکان شهرم شده ........ ولی باز هم خواهم شنید این نغمه زیبای زندگی را ..... ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
🍂 یادش بخیر ...! حال و هوای ماه‌های اول😭 شهر خلوت شده بود و گاه و بی‌گاه صدای انفجار خمپاره‌ای از گوشه و کنار شهر بلند می شد و پشت‌بندش آژیر آمبولانس و.. بوی شهادت نزدیکِ نزدیک شده بود. از سایه‌مون هم نزدیک‌تر و امکان گناه رو به حداقل رسانده بود. و به موازات پاکی بچه‌ها، صفا و صداقتی بود که نورانیت رو به چهره ها می‌نشوند. هر چه مخلص‌تر، جذاب‌تر و هر چه عاشق‌تر دوست داشتنی‌تر! خصوصا چهره‌های خسته و خاک گرفته‌ی از جبهه‌ی نبرد برگشته. همان تک ستاره‌هایی که حسرت یک بار دیگر دیدنشان، سال‌هاست بر دل زمینی‌مان مانده و...😭 🔹 شما چی؟ کسی هست که دیدارش براتون آرزو شده؟! ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 ما اینها رو نمی‌بخشیم بشنوید صحبت های مادر شهید را @defae_moghadas 🍂
🍂 وقتی می‌خواست به جبهه برود به مادر خود می گفت باید مثل کوه محکم باشید. اگر من به جبهه نروم آن یکی هم به جبهه نرود انقلاب ما پیروز نمی شود. خون من که از خون شهدای کربلا و امام حسین و علی اکبر امام حسین رنگین تر نیست.  شهید "محمود عجم" صبح شما بخیر👋 ، روزتان شهدایی👋 ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
• دو ماه ازشروع جنگ تحميلی گذشته بود. يك شب بچه ها خبر آوردند كه يك بسيجی اصفهانی در ارتفاعات كانی‌مانگا تكه تكه شده است. بچه ها رفتند و باهر زحمتی که بود بدن مطهر شهيد را درون كيسه ای گذاشتند و آوردند. • آنچه موجب شگفتی ما شد، اینکه در وصيت نامه اش نوشته بود: «خدايا! اگر مرا لايق يافتی، چون مولايم اباعبدالله الحسين (ع) با بدن پاره پاره ببر.» واژه‌ای جز مقدس لایق پسوند جنگ ما نیست. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
🌹؛🍂؛🌹 🍂؛🌹 بچه خرمشهر /۶ 🌹؛ خاطرات علی ماجد از شروع جنگ •┈••✾○✾••┈• 🔹 خانه به دوشی تهران، ستاد جنگ زده ها به امور معیشتی ما رسیدگی می کرد و چون خودشان سپاهی و جنگ دیده بودند، ما را درک می کردند. اما مردم به ما طعنه می زدند که چرا شهر را رها کردید. و این برای ما سخت بود! پاسخ ما هم شنیده نمی شد. شش ماه منزل پسرعمویم ماندیم و بعد به قم رفتیم. تهران که بودیم، با بستگان تماس گرفتیم تا برای شش زن عراقی که پیش ما مانده بودند و نمی توانستند برگردند، کاری بکنند. یک نفر از آشنایان از بصره به بحرین رفت و برای ما پول فرستاد تا آن ها را روانه کنیم. چون یک ماه اقامت شان طولانی شده بود. به دادگاه رفتیم و ماجرا را توضیح دادیم، که پذیرفتند و اجازه خروج دادند و آ ن ها به بحرین رفتند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
، 🍂 مردم خرمشهر در جنگ ┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄ 🔹 هنوز جنگ رسما شروع نشده بود. برای خرمشهری‌ها شروع جنگ از همان روزهاست، ٢١شهریور. ٤٥ روز در شهرشان ماندند، نه ٣٥ روز: «در آن روزها شهید هم دادیم. یک هفته از برگشت ما از شلمچه می‌گذشت که گفتند آنها که دوره دیده‌اند خودشان را معرفی کنند، احتمال جنگ هست. اما فکر می‌کردیم در حد درگیری‌های دیگر است، حتی از خانواده خداحافظی نکردیم. پدرم خانه نبود، به مادرم گفتم و رفتم. نیروهای عراقی آمده بودند مرز. فردای آن روز حمله کردند و جنگ شروع شد.» •┈••✾○✾••┈• کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🌹؛🍂؛🌹 🍂؛🌹 🌹؛ حاج صادق آهنگران صدای رسانی دفاع مقدس ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 اگر یک روز ارباب از این بارگاه بیرونت کند چه می کنی؟ خدا نکند. ان‌شاءالله که ارباب بیرونمان نمی کند. آن روز ها که من در اوج شهرت بودم و به هر شهری که می‌رفتم مردم مرا دوره می کردند و رزمنده ها در جبهه مرا روی دوش خود بلند می کردند، فکری به خاطرم رسید که نکند یک وقت همه‌ آنچه را که به من داده اند پس بگیرند. تا اینکه به شاهچراغ شیراز دعوت شدم و به خدمت آقا «سید مهدی دستغیب»  که تولیت آستان مقدس شاهچراغ را دارند مشرف شدم، و این سوال را از او کردم که اگر بیرونم کردند چه کنم؟ ایشان دستمالی از جیبش بیرون آوردند و به شدت گریستند، و فرمودند: «چیزهایی را که این بزرگواران داده اند به این آسانی پس نمی گیرند». من امروز می بینم که همان‌طور است. با تمام بدی‌هایمان آنچه داده اند، روز به روز هم بر آن افزودند. سال ها بعد دوباره مرا به شیراز دعوت کردند. همان‌طور که داشتم برنامه را اجرا می کردم، دیدم که آقای دستغیب در گوشه ای نشسته‌اند و مرا نگاه می کنند. وقتی برنامه تمام شد به میزبانم گفتم: می‌خواهم آقا را زیارت کنم. ایشان هم مرا به یک اتاق کوچکی که شبیه انباری بود بردند. در آنجا نشستم تا اینکه آقای دستغیب وارد شدند. بدون سلام علیک به من گفتند: یادت هست ۲۶ سال پیش از من سوالی کردی و من گفتم چیزهایی را که این ها بدهند به این آسانی نمی گیرند، و امروز تو هنوز هم می خوانی و عزیز هستی». ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ پایان @defae_moghadas 🍂