eitaa logo
دلدادگان کوی یار غائب 🌸مهدی (عج)🌸
521 دنبال‌کننده
543 عکس
222 ویدیو
3 فایل
السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه گم گشته ام به اشک که پیدا کنم تو را دل شسته ام ز جان که تمنا کنم تو را
مشاهده در ایتا
دانلود
هانی ابن عروة از پيشگامان شهادت در نهضت‌ بود كه پيش از مسلم بن عقیل به شهادت‌ رسيد. ، از صحابه پيامبر بود و آن حضرت را ديده و با وى مصاحبت داشت. بزرگ ‌قبيله‌ «مراد» بود و در كوفه مى‌زيست. در ركاب  علیه السلام، نيز در سه جنگ ، جنگ  و جنگ  شركت داشت. در حركت انقلابى حجر بن عدى بر ضد زياد بن ابيه، از اركان مهم به شمار مى‌رفت. پس از آن كه‌ «ابن زياد» به عنوان والى جديد كوفه به اين شهر آمد، پس از آن كه هزاران نفر با وى بيعت كرده بودند، خانه هانى را مقر پنهانى خويش قرار داد. چون براى والى روشن شد كه در نهضت مسلم، هانى از زمينه‌سازان و چهره‌هاى مؤثر است، او را دستگير، زندانى و كرد. هانى در كوفه، موقعيت ويژه‌اى داشت. چندين هزار مرد مسلح و سلاح بر دوش، زيرفرمان داشت و از بزرگان و اشراف اين شهر محسوب مى‌شد. حتى كه والى ‌بصره و كوفه بود، به وى احترام مى‌گذاشت و در كوفه به عيادت هانى آمد ولى چون هانى‌ به مسلم بن عقيل پناه داده بود و حاضر نشد او را تسليم ابن زياد كند، مورد غضب قرار گرفت و توهين و شكنجه و سپس شهيد شد. هانى را پس از دستگيرى و گفتگوهاى‌ تندى كه با ابن زياد داشت، دست بسته به بازار برده و كشتند. قاتلش‌ «رشيد تركى‌»، غلام ابن زياد بود. شهادت او روز  (هشتم ذی الحجه سال 60) بود. درباره وى، عبدالله بن زبير اسدى اشعارى گفته كه مطلع آن چنين است: اذا كنت لاتدرين ما الموت، فانظرى الى هانى بالسوق و ابن عقيل. هانى، هنگام شهادت 83 و به قولى 90 سال داشت. روزى به شهادت رسيد كه‌ امام  علیه السلام از مكه به طرف كوفه حركت كرد. او در كوفه پشت قبر مسلم بن‌ عقيل مشهور است و زيارتگاه اهل ولاست. در مفاتيح الجنان و كتب زيارت، زيارتنامه‌اى براى آن شهيد ذكر شده است (سلام الله العظيم و صلواته عليك ياهانى بن عروة...). برگرفته از 🥀🕊️✨🕊️🥀 @deldadegan_yar_ghayeb
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" 🌟یکشنبه‌ها: آشتی با نهج البلاغه 🌟 موضوع این هفته: 🌺 خطبه ۱۹۰ : [ادامه] فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ مَاتَ شَهِيداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اَللّٰهِ وَ اِسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ وَ قَامَتِ اَلنِّيَّةُ مَقَامَ إِصْلاَتِهِ لِسَيْفِهِ فَإِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ مُدَّةً وَ أَجَلاً زيرا هر كس از شما كه در بستر خويش با شناخت خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت پيامبر عليه السّلام بميرد، شهيد از دنيا رفته و پاداش او بر خداست، و ثواب اعمال نيكويى كه قصد انجام آن را داشته خواهد برد، و نيّت او ثواب شمشير كشيدن را دارد. همانا هر چيزى را وقت مشخّص و سرآمدى معيّن است. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: سپس به صورت دليل چنين مى‌فرمايد: «زيرا آن كس از شما كه در بستر خويش بميرد ولى پروردگار خود و رسول او و اهل بيتش را به‌طور شايسته داشته باشد از دنيا رفته است. پاداش او بر خداست و ثواب اعمال صالحى را كه قصد آن را داشته مى‌برد و نيّتش جاى ضربات شمشيرش را مى‌گيرد» در پايان در جمله‌اى فشرده مى‌افزايد: «(بدانيد) هركارى، وقتى دارد و سرآمدى»؛ (فانّ‌ لكلّ‌ شيء مدّة و أجلا) . اين جمله‌هاى حكيمانه در هرعصر و هرزمان كارآيى دارد و پاسخ خوبى است براى افراد تندرو و كه نيّات پاكى دارند و چه بسا عاشق جهاد و شهادتند؛ ولى زمان مناسب آن را تشخيص نمى‌دهند. پيوسته بيتابى مى‌كنند و به رهبر خود فشار مى‌آورند؛ ولى ، تسليم فشارها نمى‌شود و ميوه را بى‌موقع نمى‌چيند؛ اما آنان را بشارت مى‌دهد كه خداوند پاداشى را كه مى‌خواهند به سبب به آنها مى‌دهد. اگر در ادعاى خود و ايمانشان به مبدأ و معاد و پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و خاندانش باشد، مشمول ثواب مجاهدان راه خدا و شهيدان مى‌شوند. اين سخن نه تنها در مورد جهاد و شهادت، بلكه دربارۀ همۀ ، صادق است كه بايد به موقع اقدام كرد و در غير موقع، خالص، كار اعمال صالح را انجام مى‌دهد. 🍂🍂🍂🍂 : چقدر برای معرفت پیدا کردن به در زندگی وقت می‌گذاریم تا در لحظه مرگ در باشیم؟؟؟ 🍂🍂🍂 لینک کانال👇 @deldadegan_yar_ghayeb
صحابی  (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و امام  و امام  (علیهماالسلام) و از یاران امام (علیه‌السلام) و از  است. وی از بزرگان عرب در صدر اسلام به شمار می‌رفت.در بسیاری از جنگ‌های دوره اسلامی از جمله غزوه شرکت کرد. در جنگ ، و نیز به نبرد با مخالفان علی (علیه‌السلام) پرداخت. مسلم بن عوسجه پس از ورود مسلم بن به کوفه، به یاری‌اش شتافت و از مردم برای حمایت از امام حسین (علیه‌السلام) بیعت گرفت او هم‌چنین، کار خرید سلاح، دریافت کمک‌های مردمی و فرماندهی جنگجویان طایفه مذحج و بنی اسد را بر عهده داشت. عبیدالله غلام خود، معقل را به عنوان جاسوس به مسجد جامع کوفه فرستاد تا از مسلم بن عقیل اطلاعاتی بدست آورد. اهل کوفه، را به وی معرّفی کردند و گفتند: او از هواداران مسلم بن عقیل است، معقل نزد فرزند عوسجه رفت و گفت: من مردی شامی و دوستدار اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) هستم و می‌خواهم با فرزند عقیل بیعت کنم. مسلم از او خواست تا موضوع را کتمان کند و تا فرا رسیدن وعده دیدار صبوری ورزد. پس از گذشت چند روز و با مشورت مسلم بن عقیل، معقل به خانه هانی بن عروه راه یافت و به دیدار فرزند عقیل نائل آمد. 🌑 مسلم بن عوسجه پس از پراکنده شدن و شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، خود را از دید سربازان عبیدالله مخفی ساخت و همراه خانواده خود از کوفه خارج گردید و در شب هفتم یا هشتم محرّم به سپاه امام حسین (علیه‌السلام) پیوست. 🌑 او در شب عاشورا در پاسخ امام حسین (علیه‌السلام) گفت: ترا رها کنیم تا خدا بداند که در کار ادای حق تو نکوشیده‌ایم؟ نه به خدا باید نیزه‌ام را در سینه‌هاشان بشکنم و با شمشیرم چندان که دسته آن به دستم باشد ضربتشان بزنم از تو جدا نمی‌شوم اگر سلاح برای جنگشان نداشته باشم به دفاع از تو چندان سنگشان می‌زنم که با تو بمیرم تا خدا بداند که ما در نبرد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از تو حمایت و حفاظت کردیم، به خدا قسم اگر هفتاد مرتبه مرا بکشند، بسوزانند، ریز ریز کنند و دوباره زنده شوم هرگز از تو دست بر نمی‌دارم و جانم را فدای تو خواهم کرد، چگونه در راه تو کشته نشوم در حالی که این تنها برای یک‌بار است و عزّتی جاودانه دارد؟ 🌑 صبح عاشورا پس از آن که به دستور امام (علیه‌السلام) اطراف خیمه‌ها را آتش زدند، گروهی از سواره نظام سپاه ابن سعد به سمت خیمه‌ها آمدند، یکی از آن‌ها فریاد زد: ای حسین (علیه‌السلام) پیش از فرا رسیدن رستاخیز، سوی آتش شتاب کردی، امام فرمود: کیست این مرد؟ به گمانم شمر بن ذی الجوشن باشد. یاران گفتند: آری. مسلم بن عوسجه گفت: ای فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، فدایت شوم، من می‌توانم با تیر او را هدف قرار دهم، تیر من خطا نمی‌رود و این تبهکار از ستمکاران است، حضرت فرمود: نه من دوست ندارم شروع کننده جنگ باشم. وقتی دو لشکر به هم درآمدند، عده‌ای از سپاه ابن سعد که عمرو بن حجاج سرکردگی آنان را بر عهده داشت، از سمت رودخانه فرات به لشکر امام (علیه‌السلام) حمله کردند و با میسره سپاه به فرماندهی زهیر بن قین درگیر شدند. در این میان مسلم بن عوسجه سرسختانه به نبرد با دشمن پرداخت . وی حدود پنجاه تن از جنگجویان ابن سعد را به خاک افکند و همچنان با شمشیر خود به قلب سپاه دشمن می‌زد. در این حملهٔ دسته جمعی بود که مُسلم بن عوسجه اسدی به شهادت رسید. مسلم بن عوسجه اولین  از یاران امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشوراست؛ هنگامی که عمرو بن حجاج و لشکریانش عقب نشستند و غبارها فرو نشست، دیدند که مسلم بن عوسجه بر زمین افتاده است. امام حسین (علیه‌السّلام) تنها بر بالینش حاضر شد و مُسلم هنوز رمقی در بدن داشت. امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «ای مُسلم بن عوسجه، پروردگارت تو را رحمت کند»؛ و آن‌گاه این آیه را تلاوت فرمود: «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا؛   برخی از آنان (در راه خدا) کشته شدند و برخی دیگر انتظار میکشند». نیز نزد مسلم آمد و گفت: تحمّل شهادت تو برایم سخت است، تو را به بهشت بشارت می‌دهم. مسلم با صدای ضعیف پاسخ داد: خداوند تو را به خیر و نیکی بشارت دهد. حبیب گفت: تقدیر چنین است که من بزودی به تو بپیوندم، اگر این‌گونه نبود، برای پیوند دینی و خانوادگی که میان ماست، دوست داشتم خواسته‌های تو را بشنوم و بدان جامه عمل بپوشانم. مسلم با دست خود به امام حسین (علیه‌السلام) اشاره کرد و گفت: من تو را وصیت می‌کنم که تا پای جان از او حمایت کنی، حبیب گفت: به خدای کعبه قسم که آن حضرت را یاری خواهم کرد. 🕊️🕊️🕊️✨✨✨ @deldadegan_yar_ghayeb
در خصوص روز اربعین در جلد ۱۴ وسائل الشیعه این باب را می‌یابیم: «باب تاکّد استحباب زیارت الحسین (علیه‌السّلام) یوم الاربعین من مقتله و هو یوم العشرین من صفر». استحباب را که در این جا مطرح است، با آوردن روایاتی بیان می‌کند. روایت اول از امام عسکری (علیه‌السّلام) است که فرمود: «علامات المؤمن خمس، صلاة الخمسین، و زیارت الاربعین، والتختّم فی الیمین، و تعفیر الجبین، و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم»؛   نشانه‌های انسان مؤمن پنج تاست: پنجاه رکعت نماز روزانه (نمازهای واجب و نافله)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی بر خاک نهادن و بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن. این روایت گرچه مرسل است، ولی بنابر تسامح در ادله سنن و احادیث مَن بلغ در بحث مستحبات، مرسل بودن خبر، ضرری نمی‌رساند و مشکلی ایجاد نمی‌کند. سپس روایت جمال را از امام (علیه‌السّلام) نقل و کیفیت زیارت اربعین را بیان می‌کند و بعد مطلبی است که از «مصباح المتهجد» شیخ نقل می‌کند.  فتوای صاحب در تیتر ابواب کتابش معلوم می‌شود و از اول تا آخر وسائل این‌گونه است. در این‌جا فتوایش این طور است: «باب تاکّد استحباب زیارت الحسین (علیه‌السّلام) یوم الاربعین». این فضیلت زیارت اربعین از در کتاب‌های روایی مطرح بوده و همه‌جا در اهمیت و فضیلت زیارت اربعین امام حسین (علیه‌السّلام) به همین روایت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) که اصل آن در  شیخ  و دو کتاب شیخ  (یعنی تهذیب الاحکام و مصباح المتهجد) است، تمسک کرده‌اند. شیخ مفید در کتاب مزار، «فضل زیارت الاربعین» دارد که این را بعد از «فضل زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا» قرار داده است و به همین امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) تمسک می‌کند.  شیخ طوسی نیز در کتاب «تهذیب الاحکام» به همین روایت تمسک می‌کند و در ضمن فضایل زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) همین روایت را می‌آورد. 🌑 زیارت اربعین در قول علما اول در کتاب مزار می‌گوید: «و منها زیارة الاربعین و یوم هو العشرون من صفر»  و  در دو کتابش «البلد الامین» و المصباح خود همین مطلب را آورده است.در «البلد الامین» می‌نویسد: «یستحب بالعشرین منه زیارة الحسین (علیه‌السّلام) و هی زیارة الاربعین»  و در مصباح نیز همین مطلب را آورده است. علامه محمدتقی  (مجلسی اول) در «روضة المتقین» در فضل زیارت سیدالشهدا (علیه‌السّلام) در روز اربعین به همین حدیث امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) تمسک می‌کند.  محمدباقر  صاحب بحارالانوار نیز در دو کتاب «بحارالانوار» و «ملاذ الاخیار» نیز چنین آورده است. در بحارالانوار زیارت اربعین را مطرح و تمسک به همین روایت امام عسکری (علیه‌السّلام) دارد.  و در الاخیار (که شرح بر کتاب تهذیب الاحکام است) نیز چنین آورده است. 🌑 برای مطالعه بیشتر رجوع کنید:👇 فضیلت زیارت اربعین - ویکی فقه https://fa.wikifeqh.ir/%D9%81%D8%B6%DB%8C%D9%84%D8%AA_%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AA_%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B9%DB%8C%D9%86 لینک کانال 👇✨ @deldadegan_yar_ghayeb
🖍️ شیخ صدوق ابن بابِوِیه‌ْ، محمد بن علی بن حسین بن موسی‌ بن بابویه‌ قمی‌، ملقب‌ به‌ شیخ‌ (ح‌ ۳۰۵-۳۸۱ق‌/ح‌۹۱۷-۹۹۱م‌)، و بزرگ‌ شیعه ، در قرن هجری قمری بود. 📚 شیخ‌ طوسی‌ در اسانید الاستبصار ، از وی‌ با لقب‌ «» یاد کرده‌ است‌. او ابتدا نزد پدرش به شاگردی پرداخت و بعد برای کسب علم به شهرهای سفر کرد و از بسیاری بهره برد. وى پيشواى شيعه در قم و اطراف آن در زمان خود بوده و در عصر امام حسن (علیه‌السلام) و   حضرت ولی عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) و در عهد خاصه  بن روح مى‌زيسته است. 📚 به دعاى حضرت ولی‌عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) شهرت شيخ صدوق عالم‌گير شد و تمام دانشوران، زبان به مدح و ثناى او گشودند و در برابر عظمت و گستردگى دانش او خضوع کردند بيشترين فرصت و زحمت وى صرف جمع‌آورى و تدوين و تبويب و نشر احاديث و نگارش کتب مختلف شد و اين امر جز با تسلط او بر آن رشته‌هاى علمى تحقق نخواهد يافت. تبويب و تدوين حديث با توجه به موقعيت زمانى صدوق و نبود يا کمبود امکانات نگارشى و تحقيقى در آن عصر، حاکى از تلاش طاقت‌فرساى او است. امروزه انجام چنين امر بزرگ با وجود امکانات زياد حتى از توان يک گروه علمى هم خارج است. صدوق با کار ابتکارى خود در تنظيم آثار معصومین (علیهم‌السلام) چشمه‌سارى را جارى ساخت که نسل‌هاى آينده توانستند از جويبار روان و زلال آن نيازهاى علمى و دينى بشريت را مرتفع سازند. 📚 تفاوت ناصبی و سنی ابن بابویه‌ مانند اکثر مکاتب‌ دیگر امامی‌ بین‌ اهل‌ سنت‌ و ناصبی‌ فرق‌ آشکار گذاشته‌، ضمن‌ احترام‌ به‌ اهل‌ سنت‌ (چنان‌که‌ مثلاً از تمجید مشایخ‌ سنی‌ توسط او بر می‌آید) ناصبی‌ را کافر شمرده‌ و از نسبت‌ به‌ ائمه‌ را از دانسته‌ است‌.  📚 لقب صدوق لقب‌ «» بلیغ‌ترین‌ کلمه‌ در بیان‌ امانت‌ وی‌ در روایت‌ است‌. نخستین‌ کسی‌ که‌ ابن بابویه‌ را صدوق‌ نامیده‌ ابن ادریس‌ است‌، لیکن‌ پس‌ از وی‌ تا زمان‌ اول‌ این‌ لقب‌ شهرت‌ نداشته‌ است‌. برخی، اساتید او را تا ۲۵۰ تن شمرده اند. او از نظر فکری‌ از مکتب‌ اخباریان‌ متقدم‌ قم‌ به‌ شمار می‌رود. عصر شیخ صدوق، عصر بوده و ایشان در ادامه حرکت شیخ ، به ضبط و نشر حدیث بنا نهاده است. ایشان بوده و آثار زیادی به او نسبت داده‌اند که از مهم‌ترین آنها کتاب من لا یحضره الفقیه، علل الشرایع، الخصال، عیون‌ الاخبار الرضا، معانی الاخبار را می‌توان نام برد. ابن بابویه پس از گذشت هفتاد و پنج سال از عمر شریفش، در سال ۳۸۱ دعوت حق را لبیک گفت و در شهر دیده از جهان فرو بست و در نزدیکی مرقد مدفون گردید. امروزه آرام‌گاهش به نام ابن بابویه در شهر ری مشهور و آرام‌گاهش زیارت‌گاه مسلمانان و محل استجابت دعای مؤمنان است. لینک کانال 👇✨ @deldadegan_yar_ghayeb
باز هم در دل جنون آغاز شد / زخم میدانهای مین ابراز شد باز هم مجنون لیلایی شدیم / بعد عمری باز شیدایی شدیم . . . فرا رسیدن هفته دفاع مقدس سالگرد تجلّی قدرت ایمان و عشق بر پای مردان ثابت قدم دفاع از دین و میهن گرامی باد 🌐دلدادگان کوی یار غائب 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷 🆔 @deldadegan_yar_ghayeb
🕊🌷 فرازی از صیتنامه شهیدمحمودرضا بیضایی «باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا(عج) باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فدا شدن محقق نمی شود حقیقتاً.» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊🌷 | 🌐دلدادگان کوی یار غائب 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷 🆔 @deldadegan_yar_ghayeb
🕊🌷 همیشه میگفت : زیباترین شهادت را میخواهم! یك بار پرسیدم : شهادت خودش زیباست زیباترین شهادت چگونه است؟… در جواب گفت : زیباترین شهادت این است که جنازه ای هم از انسان باقی نماند… ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊🌷 | ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ 🌐دلدادگان کوی یار غائب 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷 🆔 @deldadegan_yar_ghayeb
💔💔💔🕊️🕊️🕊️🥀🥀🥀 بسیجی شهید متولد ۲۹ مرداد ماه ۱۳۶۹ ه.ش. می باشد. «شهید مدافع حرم مرتضی کریمی با مجید دوست بود. گویا در بسیج با هم آشنا شده بودند. یک بار مرتضی از مجید می خواهد به آن‌ها برود. اسباب تحولات مجید از همین جا آغاز شد. البتّه ناگفته پیداست که منشأ اثر این تحولات ریشه در باورهایی داشت که سرشت شهید قربانخانی با آن‌ها آمیخته شده بود. نفس سلیم مجید مثل آتش زیر خاکستری بود که در انتظار یک تلنگر نشسته بود تا صفای وجودش را بروز دهد. تحول شهید مجید قربانخانی شهید قربانخانی از اعضای اصلی هیئت جوانان سیدالشهدا(علیه السلام) یافت‌آباد بودو ازکودکی ارادت خاصّی به اهل‌بیت و حضرت زینب(سلام الله علیها) داشت، امّا دعوت شهید کریمی به هیئت و شنیدن درباره ی مدافعان حرم و مظلومیت اهل بیت در سوریه ، اسباب دگرگونی او را فراهم می سازد . دوستان شهید اذعان داشتند: آن شب مجید، در هیأت آن قدر گریه می کند که از هوش می رود، وقتی به هوش می آید می گوید: من باشم و کسی نگاه چپ به حرم بی بی زینب(سلام الله علیها) بیندازد. از آن لحظه به بعد اخلاق مجید تغییر می کند. ساکت و آرام می شود. تمام تلاش خود را برای رفتن به می کند. همراهی یک دوست خوب، به او در نشان دادن مسیر کمک کرد. شهید مرتضی کریمی در تمام این مراحل با شهید مجید قربانخانی بود. اتفاقاً با هم در یک منطقه و عملیات شدند. تغییر خصوصیات اخلاقی شهید قربانخانی پس از سفر به کربلا خواهر شهید می گوید: وقتی از سفر برگشت، مادر پرسیده بود چه چیزی از امام علیه السلام خواستی؟ مجید گفته بود: از امام حسین علیه السلام خواستم آدمم کنه ... سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلّی متحول شد، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت می‌ خواند و حتّی نماز صبحش را نیز اول وقت می‌ خواند. خودش همیشه می‌ گفت نمی‌ دانم چه اتّفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم. اهتمام شهید مجید قربانخانی برای کمک به نیازمندان پدر شهید می‌گوید:‌«مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. غیر از ماشین نیسان، یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت. اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را می‌دید، هرچه داشت به او می‌بخشید. فکر هم نمی کرد که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند. گاهی طی یک روز کلی با نیسانش کار می‌کرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من می‌گرفت! ته توی کارش را که درمی آوردی می‌فهمیدی کل درآمد روز قبلش را بخشیده است. واقعاً دل بزرگی داشت، تکه کلامش این بود که «خدا بزرگ است می‌رساند.». مهربانی شهید مجید قربانخانی شهید می‌گوید: «مجید خیلی شوخ طبع بود و شیطنت داشت، از بیرون نگاه می کردی به نظرت می‌رسید این جوان جز خودش و جمع دوستانه‌ای که با بچه محل‌ها دارد به چیز دیگری فکر نمی‌کند اما من که مادرش هستم می دانم چه ذات خوبی داشت و چه قلب مهربانی در سینه‌اش می‌تپید. می دیدی کله سحر زنگ می ‌زد و می گفت مریم خانم سفره را بینداز که کله‌پاچه را بیاورم. گیج خواب می‌گفتم یعنی چه کله‌پاچه بیاورم؟ می‌گفت با بچه‌ها رفتیم طباخی دلم نیامد تنهایی بخورم. یا یک بار سه روز با ما قهر کرده بود، زنگ می‌زد برایتان غذا فرستاده‌ام. می‌گفتم آقا مجید شما با در و دیوار خانه قهر کرده‌اید یا با ما؟ می‌گفت با این چیزها کاری نداشته باشید، بیرون غذا خوردم دلم نمی‌آید شما از این غذا نخورید. آن قدر دل مهربانی داشت که نظیرش را ندیده بودم.» لحن خاص شهید مجید قربانخانی پدر شهید هم می‌گوید:«لحن حرف زدن مجید خاص بود. بگویی نگویی حرف می‌زد. من و مادرش را به اسم کوچک صدا می‌زد. به من می‌گفت آقا افضل، مادرش را هم مریم خانم صدا می‌زد. یا مثلاً از بین دایی‌هایش، تنها به دو نفرشان دایی می‌گفت و سه تای دیگر را به اسم کوچک صدا می‌زد. گفته ی شهید مجید قربانخانی شب قبل از عملیات یگان فاتحین تهران می گوید: شب قبل از آغاز عملیات متوجّه شدم مجید با یکی دیگر از دوستانش در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی‌ ات مشخص است . چند بار گفتم بپوشان». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». مجید قربانخانی در ۲۱ دی‌ماه سال ۹۴ به همراه همرزمانش هم‌چون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان حلب سوریه به رسیده و مفقود الاثر شد. ایشان پس از گذشت سه سال از شهادتش به وطن . شهید مجید قربانخانی در سال ۹۸ توسط گروه های تفحص شهدا کشف و توسط آزمایش "دی ان ای" شناسایی شد. لینک کانال 👇✨ @deldadegan_yar_ghayeb
💔💔💔🕊️🕊️🕊️🥀🥀🥀 شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) : ماجرای آزار و اذیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از مسلمات تاریخ است. نه تنها علمای شیعه بلکه بعضی از علمای اهل نیز به آن اعتراف کرده اند مثلا جوینی در کتابش می نویسد: قال رسول اللَّه ( ص ) : « . . . فتکون اوّل من یلحقنى من اهل بیتى فتقدم علىّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة » .💔💔💔 ( فاطمه ) اولین کسى از اهل بیتم مى باشد که به من ملحق مى گردد ، پس بر من وارد مى شود ، محزون ، مکروب ، مغموم ، مقتوله ... همچنین ابن ابى دارم می گوید: عمر لگدى بر حضرت زهرا ( س ) زد تا محسن سقط گردید.😭😭🥀🥀 همچنین آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن مى‌نویسد: عمر عصبانی شد و درب خانه علی (علیه السلام) را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه (س) زد، سپس تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه (س)زد،😭😭 فاطمه فریاد زد: « یا ابتاه » (با مشاهده این ماجرا) علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید. اهل بیت رسول خدا ( ص ) مادر خود را مى خواندند. چنانکه امام هفتم شیعیان حضرت «موسى بن جعفر ( ع )» در مورد شهادت مادرشان می‌فرمایند : انَّ فاطمة ( س ) صدّیقة شهیده . بدرستی‌که فاطمه صدیقه‌ای است که به شهادت رسید. سلیم بن قیس هلالى که از یاران مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است، در این باره مى‌نویسد: عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! 😭💔 عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مى‌کنند»! علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛ ولى به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله و وصیتى که به او کرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاک! قسم به آنکه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى که پیامبر با من بسته است، نبود، مى دانستى که تو نمى توانى به خانه من داخل شوى». سرانجام صدیقه طاهره بر اثر همین صدمات به رسید. مرحوم طبرسی ضمن بیان دقیق حوادث شهادت صدیقه طاهره می‌نویسد: « ... عمر و همراهانش ریسمانى سیاه بر گردن مبارک امیرالمومنین انداختند، با مشاهده این وضع دردانه رسول خدا بى تاب شده و خواست که میان همسر و پسر عمویش و آنان حائل شده و مانع شود، که قنفذ ملعون تازیانه اش را به تندى بر بازوى مبارک صدّیقه طاهره فرود آورد!! اثر این ضربه تا دم وفات در بازوى آن حضرت همچون دمل باقى بود. در این حال أبوبکر به قنفذ پیغام فرستاد که (ع)را نزد من بیاور، و اگر (س) کرد او را بزنید و از نزد علىّ (ع) دورش سازید، با این پیغام کار بالا گرفت و قنفذ با شدّت عمل بالاترى وارد صحنه شد و در نهایت قساوت و شدّت دخت گرامى پیامبر را میان فشار درب و دیوار قرار داده و شدّت این کار بحدّى بود که پهلوى آن بانو شکست و بچّه داخل شکم سقط شد!!😭😭😭💔💔💔 در اثر این عمل ددمنشانه آن بانوى گرامى تا آخر عمر پیوسته زمین گیر و بسترى شد تا اینکه به همین دلیل مظلومانه به رسید». مرحوم شیخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مى‌نویسد: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِأَیِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (علیها السلام) بِاللَّیْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا یُصَلِّیَ عَلَیْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ ]. علی بن ابوحمزه از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا فاطمه را شب دفن کردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله علیها وصیت کرده بود تا در شب وى را دفن کنند تا آندو بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند. (س)😭💔🥀 لینک کانال 👇✨ @deldadegan_yar_ghayeb
💔💔💔🕊️🕊️🕊️🥀🥀🥀 آیت الله سید محمدرضا سعیدی آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی از پیشتازان و طلایه‌داران جهاد و شهادت جریان انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی (ره) است.وی از وکلای تام‌الاختیار امام خمینی(ره) در زمان طاغوت در تهران و از مدرسان حوزه علمیه قم بود. در دوره تحصیل، در سفرهای تبلیغاتی خود، ضد رژیم پهلوی افشاگری می‌نمود. برای مدتی به زندان افتاد که با تلاش آیت‌الله بروجردی آزاد شد.با آغاز مبارزات علنی امام خمینی در سال 1340، به جمع یاران امام پیوست. در دورانی که امام در تبعید به سر می‌بردند، به همراه چند تن دیگر از علما پرچم مبارزات را به دست گرفتند.فعالیت‌های زیادی در انتشار افکار و نظرات رهبر کبیر انقلاب اسلامی در میان جوانان انجام داد که بسیار موثر بود؛ از جمله ترجمه رساله امر به معروف و نهی از منکر امام. اقدامات و مبارزاتش در نشر دیدگاه‌ها و اهداف رهبر نهضت اسلامی تأثیر شگرفی داشت. در سال 1345، در پی افشاگری علیه رژیم اشغالگر قدس به مدت 61 روز دستگیر و شد. در سال 1349، در پی تصویب لایحه ، همراه با علمای دیگر اعلامیه‌ای را منتشر و در آن از تمامی علمای اسلامی برای قیام علیه ستمگر دعوت کرد. رژیم پهلوی که از این اقدامات و گسترش مبارزات ترسیده بود، دستگیر و در قزل قلعه محبوسش کرد. در روز ۲۰ خرداد ۱۳۴۹، در سن ۴۱ سالگی آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی از شاگردان برجسته و از چهره‌های درخشان مبارزاتی دوران پهلوی، پس از تحمل ۹ روز شکنجه‌های شدید در به رسید. برای اطلاعات بیشتر رجوع شود 👇 https://fa.wikifeqh.ir/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF%DB%8C لینک کانال 👇✨ @deldadegan_yar_ghayeb
💔💔💔🕊️🕊️🕊️🥀🥀🥀 یونس زنگی آبادی در عید قربان سال 1340 هجری شمسی در خانواده ای مستضعف و متدین در روستای زنگی آباد کرمان متولد شد و از همان بچگی حاجی صدایش کردند. وی در سن 12 سالگی پدرش را که مردی مومن و عاشق اهل بیت (ع) بود از دست داد. تا وقتی پدرش زنده بود جلوی هیات های عزاداری آینه و قرآن می گرفت. بعد از فوتش امام جماعت مسجد گفت: کی حال داره امسال آینه و قرآن بگیره ؟ یونس که از جا بلند شد، غوغایی توی جمعیت افتاد. بعد از فوت پدر یونس نوجوان برای کمک به هزینه زندگی در کنار درس خواندن به کارگری روی آورد. حاج یونس با پیروزی انقلاب اسلامی به کردستان رفت و در سال1360  لباس سبز را رسماً به تن کرد. تدبیر، اخلاص و شجاعت او در عملیات‌‌‌هایی چون فتح‌المبین، بیت‌المقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، خیبر و بدر باعث شد تا سردار قاسم سلیمانی، فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان، حاج یونس ۲۳ ساله را‌ به فرماندهی تیپ امام حسین (ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان برگزیند. همسرش در کتاب "" که به سرگذشت زندگی حاج یونس زنگی آبادی اختصاص دارد در مورد شروع زندگی مشترکش با این شهید می نویسد: "یک بزرگ آورد بیرون و بسم الله گفت، شرایطش را نوشته بود، همه اش از جبهه و ماموریت و مجروحیت و شهادت گفته بود و این که من باید با شرایط سخت حاج یونس بسازم تا باهم ازدواج کنیم. شرط کرده بود مراسم عقد توی مسجد باشد، گفتم: من فقط دوست دارم ام یک جلد قرآن باشد، گفت: نه یک جلد قرآن نمی شود، یک جلد قرآن با یک دوره کتاب های شهید مطهری. همه را دعوت کرده بود، از سپاه کرمان هم آمده بودند، دعای که تمام شد توی جمعیت دنبالم می گشت، تازه مردم فهمیدند مراسم حاج یونس است. سه روز قبل از محرم عروسی کردیم، وضو گرفتیم و دعای کمیل توسل و زیارت عاشورا خواندیم. گفت: من دعا می کنم تو آمین بگو: اول شهادت دوم حج ناگهانی سوم اینکه بچه اولش پسر باشد و اسمش را بگذارد مصطفی، همه اش مستجاب شد. یکی از دوستان سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی در این کتاب در مورد رشادتهای این شهید در دوران دفاع مقدس می نویسد: می رفتیم برای تحویل خط ،گفت: بگذار من پشت فرمان بنشینم، توی راه یک خمپاره 60 خورد کنارمان به خط که رسیدیم گفت: یک تکه پارچه نداری دستم را ببندم ؟ ترکش خورده بود توی ساعدش و خون از دست و آستینش می چکید. یکی دیگر از دوستانش می گوید: به غیر از آب قمقمه آب دیگری نداشتیم، دستور داد هرکس آب دارد بدهد به که از دیشب توی محاصره بودند. یکی دیگر از همرزمانش می گوید: حدود چهل پل شناور را به هم وصل کردیم ،حاجی گفت: حس نظامی من می گوید بیست و چهار ساعت کار را تعطیل کنیم، بعد از دو روز برگشتیم چند تا خمپاره خورده بود روی پل، پل ها از هم جدا شده بودند. در نهایت خاک شلمچه و عملیات کربلای 5 با شکوه ترین فراز زندگی سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی بود. می گوید: آخرین بار که آمده بود مرخصی گفت: حاج قاسم (سلیمانی ) اسم تیپ ما را گذاشته امام حسین، گفت: چون اسم تیپ ما امام حسین است دوست دارم مثل حسین (ع) شهید شوم. گفت: من که شهید شدم باید از روی پا بشناسیدم دوست دارم مثل امام حسین (ع) شهید شوم، روی تابوت را که کنار زدم جای سر پاهایش بود. با شکوه ترین فراز زندگی او در روز بیست و پنجم دی ماه سال 1365 در رقم خورد. او با تأسی از مولایش (ع) و همچون علمدار کربلا، شهد شیرین شهادت را نوشید و مصداق آیه «عند ربهم یرزقون»  شد. در مورد حاج یونس زنگی آبادی همین بس که سردار قاسم سلیمانی در باره اش گفت: وقتی حاج یونس در خط بود، انگار نه یک لشکر که چند لشکر در خط بود. او در هر خطی بود احساس می کردم امکان ندارد آن خط شکسته شود. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به 👇 روایت عجیب نویسنده کتاب خاطرات شهید زنگی آبادی از ظهور دوباره شهید پس از شهادتش‌ :: دکتر جاویدنیا https://javidnia.blog.ir/post/355 لینک کانال 👇✨ @deldadegan_yar_ghayeb