🔴خودآگاهی و استحمار
🔷خودآگاهی !
بالاتر از آگاهی از فلسفه، آگاهی از علم، آگاهی از تکنیک، آگاهی از صنعت; اینها «آگاهی» است نه «خودآگاهی»، یعنی چیزی که مرا به خویش بنمایاند، چیزی که متوجهم کند که من چقدر «ارزش» دارم. هرکس به میزان ایمانی که به خویش دارد، «ارزش» دارد.
چقدر ما را تحقیر کرده اند!
نظام اجتماعی و تربیتی را نگاه کنید - از خانواده به بعد همینطور است - به قدری ما را تحقیر کرده اند که چیزهایی را به عنوان «امکانات قدرت خودمان»، برای خود،نمی شناسیم که حتی بچه های حیوانات اینقدر خودشان را عاجز نمی بینند !
حتی از اینکه حرفمان را بگوییم، انتقاد کنیم، سوالی بکنیم، عاجزیم! سراپای وجودمان عجز است، در تصورمان نمی گنجد که عرضه ی انجام کار کوچکی را داشته باشیم! اینقدر نسبت به شخصیت خودمان بی ایمانیم و کوچکیم !
و مسلماً نسلی و آدمی که خودش، خودش را کوچک بشمارد، «کوچک» هم هست ! برای اینکه بتوانی دیگری را به صورت برده خودت تسلیم کنی، اول باید «تحقیرش» کنی، به نحوی که خودش باور کند از نژاد و ذات و خاندان پست است ! آن وقت است که پستی برایش نه تنها چندش آور نیست، بد نیست که با تمام التهاب و آرزو و عشق و التماس، می آید به بردگی تو و پناه آوردن به اربابی تو !
.
📚 برگرفته از کتاب #چه_باید_کرد ، بخش #خودآگاهی_و_استحمار ، صص ۲۰۵ - ۲۰۶
.
#مجموعه_آثار_20 🌿
#دکتر_علی_شريعتی 🌿
#سخنان_و_جملات_شریعتی 🌿
▶️ @doctor_alishariati
🔴 این همه خَریت...؟!
.
🔶 مگر ما را، ما دنیای سومی ها، ما شرقی ها، ما مسلمان ها را چه کار کردند؟
اول مذهبمان، زبانمان، ادبیاتمان، فکرمان، گذشته مان، تاریخمان و اصلاً نژادمان را و همه چیزمان را تحقیر کردند و ما را به قدری آدم های دست دوم حساب کردند که ما نشستیم خودمان، خودمان را مسخره کردیم! و در عوض، خودشان را آنقدر برتر و بالاتر و عزیزتر نشان دادند، به ما باوراندند، که ما تمام تلاش و دعوت و آرزو و مبارزه مان برای «نوکری فرنگ» شد، تا اینکه ادای آنها را دربیاوریم، شبیه آنها حرکت کنیم، حرف بزنیم، راه برویم!
🔷 حتی تحصیلکرده ی دانشمند ما از اینکه زبان فارسی را از یاد برده، افتخار می کند، این همه خریت ؟! آخر خریت هم نمی شود گفت که به خر توهین می شود! آدم اینقدر در بی شعوری افتخار بکند، در ندانستن، در فراموش کردن؟! خیلی عجیب است! نه اینکه در فراگرفتن زبان فرنگی افتخار بکند; در اینکه زبان خودش یادش رفته و بعضی چیزها را نمی داند، افتخار می کند! تا این حد عاجز و ذلیل! اینکه دیالکتیک «سوردل» است.
🔶 دیالکتیک سوردل، دیالکتیک بچه است. بچه، وقتی که مادرش می راندش، دعوا و تحقیرش می کند، ناراحت است و برای اینکه از حمله های مادر در امان بماند، به خود مادر پناه می برد; این، دیالکتیک سوردل است!
.
.
📚 برگرفته از کتاب #چه_باید_کرد ، بخش #خودآگاهی_و_استحمار ، ص ۲۰۶
.
#مجموعه_آثار_20 🌿
#دکتر_علی_شریعتی 🌿
#سخنان_و_جملات_شریعتی 🌿
▶️ @doctor_alishariati
🔴 روشنفکر کسی نیست که توی جامعه اش منتطر باشد که هرچه برایش ترجمه کردند، منتشر کردند و در ویترین ها گذاشتند، همان ها را بخواند و عقیده اش بشود. اگر این جور باشد، روشنفکر آدم بلاتکلیفی است که هرچه بخواهند بشود، او خودش می شود، چنانکه الآن همینطور است. در صورتی که روشنفکر کسی است که دیواره های محدود و معین شده ی محیط فکریش را می شکند و از همه جا طعمه ی خودش را آزادانه می جوید، با دانستن زبان، با تحقیق و اندیشه.
.
.
📚 برگرفته از کتاب #چه_باید_کرد ، بخش #مخروط_جامعه_شناسی_فرهنگی ، ص ۱۵۲
.
#مجموعه_آثار_20 🌿
#دکتر_علی_شریعتی 🌿
#سخنان_و_جملات_شریعتی 🌿
▶️ @doctor_alishariati
🔴 بشر همیشه در حالِ افراط و تفریط است.
.
🔷 تاین بی، اصولاً تمام مسایل اجتماعی را در تاریخ، بر اصل «تدافع و تهاجم» پایه گذاری می کند. یعنی بشر همیشه در حال افراط و تفریط است، همیشه یا در حال هجوم است و یا در حال عکس العملی نسبت به یک فکر است. بشر همیشه یا به طرفِ راست یا به طرفِ چپ می افتد. وقتی به طرفِ افراط در مادّیت می افتد، یک مرتبه عکس العملی در او ایجاد می شود و به طرف معنویت افراط می کند، باز در طرف معنویت به قدری اغراق و افراط می کند که از زندگی مادیش می افتد و باز در او عکس العمل مادی ایجاد می شود و علیه آن معنویت، به طرف مادیت رو می کند و در آن غرق می شود و زندگی را منحصر به مادیت می بیند، تا اینکه عکس العمل معنوی در او به وجود می آید.
🔶 در یکی از سخنرانی هایم گفتم که اصولاً همه ی مذاهب تاریخ همینطور عمل و عکس العملی هستند; مثلاً: جامعه ی چین را در گذشته می بینیم که اشرافیت و مادیت و تجلیل و تفنن و زیبایی پرستی و ماده پرستی به قدری در آن رسوخ پیدا می کند که (اصولاً جامعه ی چین قدیم، جامعه ای مادی، اشرافی و لذت پرست است) یک مرتبه نهضت لائوتسو، نهضت تاتوئیسم در آن به وجود می آید; فرار از جامعه، نفرت از لذت، نفرت از ماده، حتی نفرت از زندگی اجتماعی و فرار از طبیعت و انزوا و پشت پا زدن به جامعه و زندگی دسته جمعی به وجود می آید.
این تفریط است در برابر آن افراط. و بعد افکار چینی آنقدر در این جهت پیش می رود که یک مرتبه کنفوسیوس بلند می شود و باز همه ی مسایل اجتماعی و انسانی را در نظم اجتماعی خلاصه می کند و همه ی فکر و فلسفه و معنای بشریت و مذهب و همه چیز را به نظام جامعه و زندگی مادی دسته جمعی محدود می کند. یعنی آنچه را که لائوتسو به کلی جهان را به ترک آن می خواند، کنفوسیوس همه جهان را به استقبال نسبت به آن دعوت می کرد.
.
.
📚 برگرفته از کتاب #چه_باید_کرد ، بخش #روشنفکر_و_مسئولیت_او_در_جامعه ، صص ۹۲ - ۹۱
.
#مجموعه_آثار_20 🌿
#دکتر_علی_شریعتی 🌿
#سخنان_و_جملات_شریعتی 🌿
▶️ @doctor_alishariati
🔴 دو جور تقلید وجود دارد:
.
۱. #تقلید_نوکرمآبانه : کسی است که من مُقلِّد بارش آورده ام و جوری تربیت کرده ام که کورکورانه آنچنان که من دلم می خواهد از من تقلید کند، که تقلید یک «نوکر از اربابش» است. تقلید نوکر از ارباب دقیق و کورکورانه است، بی چون چرا است و بدون شرط است. این تقلید جوری است که خصوصیاتش را ارباب تعیین کرده و بر او تحمیل نموده و به شکلی است که این نوکر هرچه بیشتر در تقلید پیش برود، در نوکر ماندنش بیشتر تثبیت می شود.
۲. #تقلید_آگاهانه : من آن را اینگونه مطرح می کنم. نمی گویم بی آنکه قدرت استقلال علمی پیدا کنیم مستقل بشویم، پیش از آنکه بی نیاز بشویم، اصلاً غرب را نادیده بگیریم و دنیای امروز و تمدن امروز را نفی کنیم; نه! چنین دعوتی، دعوت به ارتجاع است و ندیده گرفتن واقعیت های موجودی است که در برابرمان هست و خود را بر ما تحمیل می کند. می گویم بدین شکل تقلید بکنیم که ببینیم این آقا که الآن ارباب است، از چه مسیری و با چه عملی و با چه طرز فکری و با چه پرورشی و روحیه ای و نگرشی و بینشی و با چه جهان بینی و کوششی و با چه گذشته ای به ارباب شدن رسیده است.
و بعد، من آن مسیر را، آن شرایط و آن علل را که او را به ارباب شدن رسانده باید بگیرم، بشناسم و تقلید کنم.
🔶 این تقلید دوم، ضد تقلید اول است. تقلید دوم، مرا از نوکر بودن، ضعیف بودن و تحت تاثیر بودن نجات می دهد و مرا به سطح ارباب ارتقاء می بخشد. تقلیدی که شاگرد از معلمش می کند، تقلیدی منطقی و مترقی است. طُرُقی را که معلّم طی کرده برای استاد شدن، شاگرد هم همان طرق را طی می کند برای اینکه او هم استاد دیگری بشود. این تقلید درست و سازنده و ضروری است و اگر نکند، برای همیشه جاهل می ماند.
.
📚 برگرفته از کتاب #چه_باید_کرد ، بخش #مخروط_جامعه_شناسی_فرهنگی ، صص ۱۲۶ - ۱۲۵
.
#مجموعه_آثار_20 🌿
#دکتر_علی_شریعتی 🌿
#سخنان_و_جملات_شریعتی 🌿
▶️ @doctor_alishariati
🔶 «... «زندگیِ برادرانه» در یک جامعه، جز بر اساسِ یک «زندگیِ برابرانه» محال است، چه، نمیتوان در درونِ اقتصادی، که رنجِ اکثریت، برای اقلیتی گنج می سازد، و بنیادِ آن بر رقابت و بهرهکشی و افزونطلبیِ جنون آمیز و حرص استوار است، و انسانها را به دو قطبِ متخاصمِ گنجور و رنجور تقسیم میکند، و طبقه ای به وسیلهی طبقه ای دیگر استثمار و استخدام می شود، و زندگی ای می سازد، که در آن، بنیآدم، همچون کرکسانِ حریص، بر مرداری ریختهاند، و «این مر آن را همی کشد مخلب، وآن مر این را همی زند منقار»، با پند و اندرز و آیه و روایت، "اخلاق" ساخت.
🔷 برادریِ دینی، وحدتِ ملی، و یگانگیِ انسانی، در نظامِ طبقاتی و اقتصادِ استثماری و مالکیتِ فردی، مضامینِ ادبی و فلسفی ای است، که فقط به کارِ سخنرانی و شعر میآید و موضوعِ انشاء!
🔶 توحیدِ الهی، در جامعه ای که بر شرکِ طبقاتی استوار است، لفظی است که تنها به کارِ «نفاق» میآید...»
.
.
📚 برگرفته از مجموعه آثار ۲۰، #چه_باید_کرد؟، ص ۴۸۱.
.
.
#مجموعه_آثار_20 🌿
#دکتر_علی_شریعتی 🌿
#سخنان_و_جملات_شریعتی 🌿
▶️ @doctor_alishariati
🔴 صحبت های دکتر علی شریعتی در مورد جلال آل احمد
.
🔶 بعد از مرگ جلال آل احمد، من این حالت روحی خاص را پیدا کردم که هنوز روحم از عزای او بیرون نیامده; کسی که به سراغ ما آمد اما زود رفت، کسی که در قله ی عمرش ناگهان به سراغ مردم آمد، ناگهان به سراغ ایمان ما آمد، ناگهان به سراغ آنچه مردم همواره در آن بودند و روشنفکران همواره از آن می گریختند، آمد. جرئت کرد و به سراغ ما آمد; جرئت کرد، و این جرئتش برای ما ارزش دارد. از اینکه به کهنه گرایی، به اُمُل بودن و به قدیمی بودن متهمش کنند، نترسید.
🔷 او جرئت کرد و برخلاف همه ی ارزش هایی که در گروه خودش ساخته و پرداخته شده بود، گستاخی کرد و به سراغ ما آمد، [به سراغ] این جبهه، این فکر و این ایده آلی که همواره در آرزویش بودیم; ولی معمولاً متاسفانه این فرهنگ عظیم ما که در آن ایمان ها، عشق، ارزش ها و حادثه های بزرگ و تجربه های بزرگ انسانی وجود دارد، دست عده ای است که ارزش نگهداریش، عرضه کردنش و دادنش را به نسل بعدی و معرفی کردنش را در دنیا ندارند، زیرا منجمدند، کهنه اند، موروثی اند و این فرهنگ عظیم، دست آنها درست مثل گنجینه های بسیار بزرگ زیرزمینی در دست یک قوم بدوی است.
🔶 اما نبوغ هامان، ارزش های فکریمان، قلم هامان، هنرمندهامان، نویسنده هامان، کسانی که دنیا را می شناسند، ارزش ها را می شناسند، تمدن ها را می شناسند و با جامعه زمان آشنایی دارند، به عنوان تجددمآبی از این فرهنگ دور شده اند، یا بیگانه شده اند، یا فرهنگ را آنچنان که قشر منحط می فهمد، فهمیده اند; بنابراین کنارش گذاشتند. و جلال که از آن قطب به سوی مردم، به سوی ایمان ما، به سوی مذهب ما آمد، هنوز دو، سه قدم بیشتر برنداشته بود اما قدم هایی بود بسیار تکان دهنده، طلیعه ی چیز تازه ای، طلیعه ی عنوان طرح تازه ای بود; این چیز تازه برگشتن روشنفکر بود به میان مردم، به راستی.
.
.
📚 برگرفته از کتاب #چه_باید_کرد ، بخش #راه_سوم ، صص ۱۶۶ - ۱۶۴
.
#مجموعه_آثار_20 🌿
#دکتر_علی_شریعتی 🌿
#سخنان_و_جملات_شریعتی 🌿
▶️ @doctor_alishariati