eitaa logo
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
1.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
748 ویدیو
10 فایل
اینجا دل به دریا بزنید و از میان صدف های طلایی و نقره ای لحظه ها مروارید درخشان استعدادهایتان را صید کنید 🌱 ارتباط با ما @dokhtarane_morvarid
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیا میدانید🤓 دلستر رو برعکس کنین چی میشه؟🤔🤔🤔 خب معلومه می‌ریزه😐 نگو که داشتی برعکس میخوندیش😂👊 😄😉😊 👉 @Dokhtaran_morvarid
رفتم داروخونه دکتره گفت پونصدی داری؟🤔 برگشتم دست کردم تو جیبم یه چسب زخم بهش دادم😒😂 بالاخره انتقامم رو گرفتم😂💪 😄😉😊 👉 @Dokhtaran_morvarid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
✨✨📒✨✨ #رمان_پاتوق ✨✨📒✨✨ 📖 #سرزمین_زیبای_من 📋 #قسمت_چهل_شش فرزندان اسلام جملات و شعارهایی
✨✨📒✨✨ ✨✨📒✨✨ 📖 📋 کانون شرارت دوره زبان فارسی تموم شد … ولی برای همه ما تازه واردها خوندن متن ها کار راحتی نبود …بقیه پا به پای برنامه های آموزشی پیش می رفتن اما قضیه برای من فرق می کرد … . سوالاتی که روز دیدار، توی ذهنم شکل گرفته بود … امانم رو بریده بود و رهام نمی کرد … باید می فهمیدم … اصلا من به خاطر همین اومده بودم … . شروع به مطالعه کردم … هر مطلبی که پیرامون حکومت و رهبری جامعه دینی نوشته شده بود رو می خوندم … گاهی خوندن یک صفحه کتاب به زبان فارسی … یک ظهر تا شب طول می کشید … گاهی حتی شام نمی خوردم تا خوابم نبره و بتونم شب رو تا طلوع، مطالعه کنم … . و این نتیجه ای بود که پیدا کردم … حکومت زمین به خدا تعلق داره … و پیامبر و اهل بیتش، واسطه زمین و آسمان … و ریسمان الهی هستن … و در زمان غیبت آخرین امام … حکومت در دست فقیه جامع الشرایط، امانته … . حکومت الهی … امت واحد … مبارزه با استعمار، استکبار، سرمایه داری … مبارزه با برده داری … تلاش در جهت تحقق عدالت …و … همه اینها مفاهیم منطقی، سیاسی و حکومتی بود … مفاهیمی که به راحتی می تونستم درک شون کنم… اما نکته دیگه ای هم بود … عشق به خدا… عشق به پیامبر و اهل بیت رسول الله … عشق از دید ما، چیز دیگه ای بود… و این مفهوم برام قابل فهم نبود … اما موضوع ساده ای نبود که بشه از کنارش رد شد … مرگ و کشته شدن در راه هدف، یه تفکر پذیرفته شده است … انسان هایی هم بودند که به خاطر نجات همسر یا فرزند، جون شون رو از دست دادن … اما عشق به خدا؟ … و عجیب تر، ماجرای کربلا …   چه چیزی می تونست خطرناک تر از مردمی باشه که مفهوم عشق به خدا در بین اونهاست … و به راحتی حاضرن جانشون رو در راه اون بدن!… . خودشون رو یک امت واحد می دونن … و هیچ مرزی برای این اعتقاد و فدای جان، وجود نداره … . تازه می تونستم علت مبارزه حکومت های سرمایه داری رو با اسلام بفهمم … و اینکه چرا همه شون با هم ایران رو هدف گرفته بودن … شیوع این تفکر در بین جامعه غرب … به معنای مرگ و نابودی اونها بود … . مردمی که مرزهای فکری از بین اونها برداشته بشه … و در قلب کشوری که متولد شده اند، قلبشون برای جای دیگه ای … و به فرمان شخص دیگه ای در تپش باشه !… . برای اونها، ایرانِ تنها … هیچ ترسی نداشت … تفکر در حال شیوع، بمبِ زمان داری بود که … برای نابودی اونها لحظه شماری می کرد … . جواب ها راحت تر از چیزی بود که حدس می زدم … حالا به خوبی می تونستم همه چیز رو ببینم … حتی قدم های بعدی حکومت های سرمایه داری رو حدس بزنم … وحشت بی پایان دنیای سرمایه داری و استعمارگر … از اسلام … و از حکومت ایران ..... ⏱                            ─┅─✵🕊✵─┅─                  @Dokhtaran_morvarid                    ─┅─✵🕊✵─┅─
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
✨✨📒✨✨ #رمان_پاتوق ✨✨📒✨✨ 📖 #سرزمین_زیبای_من 📋 #قسمت_چهل_هفت کانون شرارت دوره زبان فارسی تم
✨✨📒✨✨ ✨✨📒✨✨ 📖 📋 صرف ساده تابستان سال ۹۰ از راه رسید … اکثر بچه ها به کشورهاشون برگشتن … عده کمی هم توی خوابگاه موندن … من و هادی هم جزء همین عده کم بودیم … . قصد داشتم کل تابستان فقط عربی بخونم … درس عربی واقعا برام سخت بود … من توی هفت سالگی به راحتی می تونستم به زبان انگلیسی و زبان بومی ها صحبت کنم … زبان فارسی رو به خوبی یاد گرفته بودم و صحبت می کردم اما عربی … نمی دونم چرا اینقدر برام سخت شده بود …   هادی داشت نماز می خوند و من همچنان با کتاب عربی کلنجار می رفتم … در فرهنگ زندگی من، نفر دوم بودن هیچ جایگاهی نداشت … هر چه بیشتر تلاش می کردم، بیشتر شکست می خوردم … واقعا خسته شده بودم … صرف ساده رو پرت کردم و روی تخت دراز کشیدم … سر چرخوندم، کتاب از خطی که خودم وسط اتاق مشخص کرده بودم، رد شده بود! … گفتم ولش کن، وقتی هادی توی اتاق نبود میرم برش می دارم … و غرق افکار مختلف، چشم هام رو بستم … . نمازش تموم شد … تحرکش سمت دیگه اتاق، حواسم رو به خودش جلب کرد … فکر کرد خوابم … کتابم رو از روی زمین برداشت و ورق زد … اصلا تکان نخوردم … چند لحظه بهش نگاه کرد و گذاشت این طرف خط … اونقدر این مدت، رفتارهای عجیب دیده بودم که دیگه از دیدن یه رفتار عجیب، تعجب نمی کردم …   چند روز از ماجرا گذشت … بعد از خوردن شام برگشتم توی اتاق که دیدم یه دفتر روی تخت منه … بازش که کردم … آموزش قواعد عربی به زبان انگلیسی بود … تمام مطالب رو با نکات ریز و تفاوت هاش برام توضیح داده بود … جملات عربی و مثال ها رو نوشته بود و کامل شرح داده بود … اول تعجب کردم اما بلافاصله به یاد هادی افتادم … یعنی دلش به حال من سوخته؟! … یا شاید … به شدت عصبانی شده بودم … این افکار مثل خوره، آرامش رو ازم گرفت … . در رو باز کرد و اومد داخل … تا چشمم بهش افتاد، دفتر رو پرت کردم سمتش … گفتم: کی از تو کمک خواسته بود که دخالت کردی؟ … فکر کردی من یه آدم بدبختم که به کمکت احتیاج دارم؟!!! … . توی شوک بود … سریع به خودش اومد … از حالتش مشخص بود خیلی ناراحت شده … خودم رو برای یه درگیری حسابی آماده کرده بودم که … خم شد و دفتر رو از روی زمین برداشت … . – قصد بی احترامی نداشتم … اگر رفتارم باعث سوء تفاهم شده، عذر میخوام … . و خیلی عادی رفت سمت خودش ..... ⏱                            ─┅─✵🕊✵─┅─                  @Dokhtaran_morvarid                    ─┅─✵🕊✵─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🍭 🍭 ✨ 🍰 آموزش 🍰 📍مواد لازم: تخم مرغ👈۴ عدد آرد 👈۲ لیوان فرانسوی شکر👈یک لیوان پر آبجوش👈دو سوم لیوان پودرکاکائو👈۲ ق غ روغن مایع👈نصف لیوان فرانسوی وانیل👈کمی بکینگ پودر👈یک ق م پر 📌 طرز تهیه ✅ابتدا زرده و سفیده را جدا میکنیم ویک سوم از شکر را به سفیده اضافه می‌کنیم، هم میزنیم تافرم بگیرد و میزاریمش داخل یخچال ✅زرده ها را با بقیه شکر و وانیل میزنیم تا کرم رنگ وروشن بشه وروغن رو اضافه میکنیم ✅پودر کاکائو رو با آبجوش مخلوط میکنیم به مواد اضافه میکنیم، با همزن میزنیم تاخوب مخلوط بشن ✅همزن را کنار میذاریم وآرد وبکینگ پودر الک شده را کم کم اضافه میکنیم ✅سفیده را کم کم به مواد اضافه میکنیم در یک جهت هم میزنیم و در قالب چرب وآرد پاشی شده میریزیم 💠این مواد رو میتونید دوبار توی قالب۲۰ در۳۰ برای پخت بریزید ✅در فر از قبل گرم شده با دمای۱۸‍۰ , ۳۰ تا۴۰ دقیقه میذاریم «بستگی به دمای فرتون داره» ✅از فر خارج میکنیم ومیذاریم خنک بشه ✅یه لایه از روی کیک رو برش بدید ومرطوب کنید 💠برای مرطوب کردن از نصف لیوان شیر، نوک ق چایخوری وانیل، نصف ق م شکر که باهم مخلوط کردید، استفاده کنید ✅خامه فرم گرفته رو روی یک لایه بزنید ولایه بعدی کیک رو روش قرار بدید 💠لایه رویی راهم باید مرطوب کنید💠 ✅با دست فیکس کنید ✅۱۰۰گرم خامه صبحانه رو گرم کنید و۱۲۰ گرم شکلات تخته ای اضافه کنیدتا به غلظت مناسب برسه، روی کیک بریزید، برش بدید وتزئين کنید😋 ─┅─✵🕊✵─┅─ @Dokhtaran_morvarid ─┅─✵🕊✵─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💬خب این دنباله ی همون صحبت بزرگانه قبلی مون هست ... کجا بودیم؟! 🌿 بله همونجا که ما در دوران کودکی بااینکه یکسری مسئولیت های کوچکی داشتیم اما هنوز اون بلوغ عقلی کافی رو برای مدیریت کار ها واستعداد هامون نداشتیم وبه همین دلیل خب کمتر فرمون زندگی دستمون بود...🤷‍♀ اما... همینطور که بزرگتر شدیم ووارد مدرسه وراهنمایی شدیم فهمیدیم یک مسئولیت هایی داریم👩‍🏫 که باید برای به سرانجام رسوندن اونها مدیریتشون کنیم و در فضای راهنمایی و دبیرستان به مرور فهمیدیم نسبت به همکلاسی هامون تفاوت هایی داریم که مارو از اونها متمایز می کنه...😳😊 در بعضی کارها مهارت واستعداد داریم و در بعضی از اونها نداریم:( وباید سعی وتلاش مون رو بیشتر کنیم ودر کشمکش کار های مدرسه وکارگروهی و...توانمندی هامون رو کم کم پیداکردیم... 🦋همینطور که همیشه گفته میشه : انسان در سختی ها و مشکلات چیزهایی رو درون خودش کشف میکنه که شاید درحالت آسایش وراحتی پیدا نمیشدند...👌🌻 بعدِ تمام اینها که کشف کردیم! اگر با استعداد هایی که اون ته مَها داریم یکم مخلفات ِ انرژی جوونی ، ایده پردازی ومسئولیت پذیری رو بهش اضافه کنیم .😋🌸 به چی میرسیم ؟! 🤔 واین ترکیب خاص کجا به کارمون میاااد؟!!🧐 😄😉😊 👉 @Dokhtaran_morvarid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قابل توجه گیاه خوارها😂 😄😉😊 👉 @Dokhtaran_morvarid