eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
802 دنبال‌کننده
377 عکس
48 ویدیو
14 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. ارتباط با ادمین: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
حقیقت یک شیء یعنی تمامی وجوه و ویژگی‌ها و قابلیت‌هایی که در آن شیء وجود دارد. آیا با این تعریف، می‌توان به حقیقت یک شیء راه پیدا کرد؟ اگر جوهر هر چیز نشان‌دهنده‌ی حقیقت آن چیز باشد، آیا می‌توان به جوهر یک شیء دست یافت؟ از مهم‌ترین رسالت‌های منطق: «صورت‌بندی تعریف»، «تعیین حدود و ثغور تعریف» و «تعیین شاخص‌هایی برای شناخت تعریف صحیح از تعریف ناصحیح» است. در منطق صوری، در کامل‌ترین شکل خود مبتنی‌بر «جنس قريب» و «فصل قريب» انجام می‌پذیرد که به آن «حدّ تام» گفته می‌شود. ماحصل شیوه‌ی تعریف در ، شناساندن «نوع» در جواب به سوال «ما هو» جهت شناخت است. به‌عبارت‌دیگر، تعریف به حدّ تام، ذات شیء و حقیقت آن را بیان می‌کند و به سوال از چیستی شیء (ما هو) پاسخ درخوری می‌دهد. تعریف منطقی اگرچه چیستی و چرایی شیء را روشن می‌کند، اما در تعریف چگونگی شیء عاجز است. لذا «تعریف» در دستگاه نظری منطق صوری ناظر بر دو امر است: نخست، پاسخ‌گویی به «ماهو» یا همان «چیستی اشیا»؛ دوم، روشن‌کردن چیستی کامل شیء از طریق تعریف‌ «نوع». https://eitaa.com/doranejadid https://virgool.io/@mhtaheri https://virasty.com/Mhtaheri
منطقیون در باب امکان و کیفیت تعریف شیء به حد تامّ، پرسیده‌اند: آیا اساسا ما می‌توانیم ماهیت اشیاء را همان‌گونه‌که هستند، بشناسیم یا فقط ماهیت برخی از اشیای خاص را به‌طور حقیقی می‌توان شناخت؟ گروهی نیز به این نتیجه رسیده‌اند که اصلا ماهیت هیچ شیءای با ارجاع به قابل شناخت نیست. مناقشاتی را حول «تعریف به حدّ تام» مطرح نموده و معتقد است برای تعریف حقیقی به‌صورت حدّ تام، دانستن «فصل شیء» لازم است و چنین شناختی به غایت دشوار است. نیز به‌جدّ ذیل عنوان «اشکالاتی بر منطق تعریف ارسطویی» این مبحث را پی‌گیری نموده است. نیز در نقد دیگری حول امتناع تعریف به حدّ تام، بر این باور تصریح کرده است که فصل هر ماهیتی، درواقع «نحوه‌ی وجود آن ماهیت» و «تمام حقیقت آن» است؛ ازاین‌رو وی نتیجه می‌گیرد که حقیقت وجود یک ماهیت با «علم حصولی» قابل شناخت نیست. https://eitaa.com/doranejadid https://virgool.io/@mhtaheri https://virasty.com/Mhtaheri
علت مادی و صوری به درون پدیده تعلق دارند و صرفا چیستی پدیده را روشن می‌کنند. لذا نمی‌توانند تبیین‌گر چگونگی پیدایش یک کیفیت و تعیّن خاص پدیده باشند. ازآن‌جایی‌که ، علّت ذات را بیان نمی‌کند، پدیدآمدن کیفیتی مشخص برای شیء را غیرقابل تعلیل دانسته و درنتیجه آن را غیرقابل‌تصرف می‌پندارد. امروزه در غرب، اهمیت «تعریف» برای علم کم شده است. در قرن بیستم، پوزیتویست‌ها نهضت پرشوری علیه پدید آوردند. فیلسوفان تحلیلی نیز با این‌که پوزیتویست نیستند، در این موضوع با ایشان هم‌عقیده‌اند و ذات‌گرایی را رد می‌کنند. امروزه کسی به‌دنبال یافتن نیست یا اصلا برای آن‌ها ذاتی قائل نیست و وقتی می‌خواهد آن را تعریف کند، راه بسیار آسان‌تری در پیش می‌گیرد. این امر جایگاه را رونق بخشیده است. می‌کوشند به‌جای استفاده از ذاتیات یک شیء، آن‌ها را به‌صورت عملی تعریف کنند. بعد از رشد ، در گمان می‌کردند که می‌توان همه‌ی اصطلاحات علمی را به‌صورت منطقی تعریف کرد. یعنی با ذکر شروط معینی، یک شیء به‌خصوص را تعریف نمود. بعدها دیدند که در بسیاری از موارد مراعات‌کردن این شروط میسر نیست؛ لذا جایگزین شد. نتیجه‌ی رویکرد پراگماتیستی در تعریف، این شد که اهمیت در فلسفه و معرفت‌شناسی غرب کم شده است و دیگر تعریف، نقشی در حصول علم ندارد و تنها برای به‌دست‌آوردن یک درباره‌ی یک چیز مورد توجه قرار می‌گیرد. براین‌اساس سعی می‌شود راهی برای به‌دست‌آوردن نتیجه‌ی عملی از طریق تعریف حاصل شود. بنابراین دیگر به کامل نیازی نیست. زیرا هدف، به‌دست‌آوردن علم نبوده؛ بلکه به‌دست‌آوردن یک نتیجه‌ی عملی ولو از طریق یک تعریف ناقص است. (لگنهاوزن، هم‌اندیشی معرفت‌شناسی، ص. 279) https://eitaa.com/doranejadid https://virgool.io/@mhtaheri https://virasty.com/Mhtaheri