eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
802 دنبال‌کننده
366 عکس
47 ویدیو
14 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. ارتباط با ادمین: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدمرتضی آوینی: رودرویی مستقیم انقلاب اسلامی و آمریکا حتمی است...چه بسا که صیرورت انقلاب خیلی زودتر از آنچه ما انتظار داریم به مراحل انتهایی تمامیت خویش نزدیک شود. @doranejadid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سیدمرتضی آوینی: جهان در آستانه تحولی عظیم قرار گرفته است. وقتی مومنین بر محور ولایت اجتماع کنند، به آنچنان منبعی عظیم از قدرت دست خواهند یافت که هیچ نیروی دیگری در جهان با آن یارای رودررویی ندارد !! قدرت حقیقی اینجاست..! قدرتمند ترین ارتش دنیا این است..! @doranejadid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تبیین وضعیت جدید جبهه مقاومت گمانه‌زنی پیرامون جهت‌گیری نماز جمعه فردا @doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب 👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی» ⛳️ قطعه‌ی شماره‌ی 1 «ما اینک در قلب الاسد دورانی تاریخی و بحرانی زندگی می‌کنیم. دورانی که هر جهتی از آن، چه از لحاظ محتوای معنوی و چه از لحاظ اسلوبی مادی و تکنیکی، در "انتظار"ی بزرگ است. انتظار تجزیه، انتظار گدایی‌های میلیونی؛ انتظار طغیان و آخرالامر، انتظار آغاز طراز نوینی از تاریخ. مرگ یک تاریخ و احیای تاریخی دیگر. مفهوم "انتظار" چیزی است که به‌خاطر معنویت عظیم آن، گویاترین تعبیر مفهوم تاریخ، و هم‌چنن گویاترین مفهومی می‌تواند باشد که واقعیت برونی و درونی جامعه‌های امروزی را تبیین و تعبیر کند. اصلی‌ترین نهضت روشنفکری هر قرن و دوره‌ای بی‌آنکه بتواند مبتنی‌بر درک و دریافت محتوای این "انتظار" باشد، نمی‌تواند نقش اصولی خود را برای تعبیر و حرکت تاریخ و جامعه ایفا کند». حمید، حمید. (1352). علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی. تهران: انتشارات امیرکبیر. صص. 8-9. @doranejadid .
1398/10/27 2. آیت‌الله خامنه‌ای: «وَ لَقَد أَرسَلنا موسىٰ بِآیاتِنا أَن أَخرِج قَومَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ وَ ذَکِّرهُم بِأَیّامِ اللَّهِ... بدانید که خدای متعال ایّام‌اللّهی دارد، آن ایّام‌الله را به شما نصیب خواهد کرد؛ باید شما شکرگزار ایّام‌الله باشید. اگر واکنش درست و شاکرانه نشان دادید از آنچه که خدای متعال به شما داده است، خدای متعال به شما پیروزی‌های بیشتری را در آینده خواهد داد». @doranejadid .
3. آیت‌الله خامنه‌ای: «جامعه‌ی ایرانی به نظر ما یک جامعه‌ی صبّار و شکور است؛ ملّت ما ملّت پُراستقامتی است و ملّت شکرگزاری است. در طول این سالهای متمادی، ملّت ایران همواره سپاسگزار الطاف الهی در طول این سالها بوده است. ما ملّت صبّار و شکور باید از این آیات درس بگیریم. پس از ۴۱ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، این جمعیّت بی‌نظیر را کدام دست قدرتی به میدان آورد؟ این اشک و عشق و شور را چه کسی پدید آورد؟ کدام عاملی میتوانست یک چنین معجزه‌ای را نشان بدهد جز دست قدرت الهی؟ آن کسانی که دست قدرت خدا را نمیتوانند در این حوادث ببینند و تحلیل‌های مادّی در این مسائل میکنند، عقب میمانند. باید دست قدرت خدا را دید. بُعد معنوی و بسیار مهمّ این حادثه همین است که خدای متعال این کار را میکند. وقتی خدای متعال یک چنین حرکتی را در ملّت به وجود می‌آورد، انسان باید احساس کند که اراده‌ی الهی بر پیروزی این ملّت است. این نشان‌دهنده‌ی این است که اراده‌ی الهی بر این است که این ملّت در این راه و در این خط حرکت کند و پیروز شود». @doranejadid
تضعیف، جنایت است؛ توجیه، حماقت است و تکمیل، رسالت ماست.
نکته‌ی بسیار مهم در بیانات 27 دی ماه 1398 رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه: «آن کسانی که دست قدرت خدا را نمی‌توانند در این حوادث ببینند و تحلیل‌های مادّی در این مسائل می‌کنند، عقب می‌مانند». به اعتراف برخی از برجسته‌ترین دانشمندان اجتماعی غرب، وقوع تصورناپذیر انقلاب اسلامی، بر توانمندی و اثرگذاری پارادایم معنویت سیاسی در سیاست بین‌الملل دلالت می‌کند. تا جایی که وقوع این حادثه را جز با استناد به ادبیات معنویت سیاسی یا سیاست معنوی نمی‌توان توضیح داد. اگرچه حرکت سیاسی نظام جمهوری اسلامی در 40 سال گذشته آمیزه‌ای التقاطی از ادبیات رایج سیاسی و ادبیات نوین انقلابی بوده است، اما قطعا نقاط عطف و دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی را جز با ادبیات نوین انقلابی نمی‌توان توضیح داد. غفلت از این قدرت در دهه‌های پیش رو، زمینه‌ی عقب‌ماندن از انقلاب اسلامی خواهد بود. به‌بیان روشن‌تر، کسانی که با نگاه ایام اللهی و توجه به سنت‌های الهی حاکم بر حرکت عالم، تحولات روزگار پیش رو را نبینند، از پیش‌بینی، مدیریت و غلبه بر تحولات آینده ناتوان خواهند بود. ایام پیش رو، پررنگ‌ترشدن ایام‌الله در عالم است. برماست که با این ادبیات مانوس شویم و آن را در سطوح مدیریتی کشور امتداد بخشیم. @doranejadid .
✍️ بازخوانی یک کتاب 👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی» ⛳️ قطعه‌ی شماره‌ی 2 اگر صحیح است که هر دوره‌ای را به‌خاطر خصوصیتی که دارد، با اصطلاح و عنوان خاص آن دوران نامیده شود، مثلا بگوییم دوره‌ی رنسانس، دوران اصلاحات کلیسا، دوران سوسیالیسم، دوران روشنفکری، پس به‌ناچار باید قرن ما را با اصطلاح و عنوان "قرن انتظار" باید مشخص کرد؛ گو این‌که من معتقدم که عنوان انتظار، یک مفهوم جامع برای کل تاریخ در همه‌ی ازمنه و ادوار است. «انتظار»، خمیره‌ی اصلی هر دوران تاریخی است. به‌بیانی‌دیگر، هر تاریخی، "انتظار" و "تحقق انتظار" است. خارج از این دو حد انتظار و تحقق انتظار، توجیه هر تاریخی بی‌معنی است. آن‌چه در باطن این مفهوم، یعنی کلمه‌ی «انتظار» قرار دارد، در حقیقت همان چیزی است که قرن‌های متمادی است اندیشه و تاریخ را به‌خود مشغول داشته است. جریان تاریخ انسان و اندیشه، به‌طرز صریحی گواه حقانیت این ادعاست. زیرا می‌دانیم که هر کوششی در تاریخ، متوالیا در راه کشف جهان پیدای مادی و عالم غیرنمودار معنوی بوده است. هر انتظاری آن‌چنان که ما در عالم کلمات از آن قصد می‌کنیم، دارای دو سویه است: سویه‌ای از آن متوجه آینده‌ای است که هنوز فرا نرسیده است و بنابراین موضوع صریح شناسایی نیست؛ و سویه‌ای از آن حاکی و مبین یک چشم‌داشت و توقع است. این توقع بلاتردید مبتنی بر قواعد و قوانینی است که بر اساس یک سلسله وقایع علت و معلولی عمل می‌کند. من می‌دانم که امشب حکما و بر اساس قوانین نجومی، صبحی از راه در می‌رسد، ولی از جزءجزء وقایعی که بر قالب این صبح آینده به‌وقوع می‌پیوندد، ناآگاهم. 📭 حمید، حمید. (1352). علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی. تهران: انتشارات امیرکبیر. صص. 10-9. @doranejadid
📝 "سال صفر"، "سال یک" و ماجرای تقویم انقلاب فرانسه آغاز عصر جدیدی که امروز دیگر باید آن را "عصر قدیم" نامید. درباره‌ی چگونگی تولد سخن زیاد گفته شده است. برخی معتقدند که باید امر اجتماعی را از موالید تحولات پیرامونی انقلاب فرانسه دانست؛ زیرا در این دوران، فهم مردم فرانسه از "ملت‌"بودن‌شان تغییر یافت و حوزه‌ی با یک دانش‌واژه‌ی جدید روبه‌رو شد. عنوانی بود که پیش از این، مردم فرانسه آن را از مجرای و انقلاب‌ 1789میلادی اخذ می‌کردند. امر سیاسی حاکی از منازعات و کشمکش و درگیری بود. با پایان‌یافتن دوره‌ی ترور و دادگاه‌های صحرایی بعد از انقلاب 1789، تقویم جدیدی در رسمیت یافت؛ تقویمی که با نامیدن سال 1793 به "سال صفر"، سال 1794 میلادی را "سال یک" می‌نامید. در تقویم جدید نام ماه‌ها عوض شده بود؛ هر سال شامل 10ماه می‌شد و هر هفته، شامل 10 روز بود تا روز "یکشنبه" به‌عنوان روزی که باید کلیسا رفت، معنای خودش را از دست بدهد. این تقویم که نقطه‌ی عطفی در تاریخ سکولاریزم محسوب می‌شود، یادآور آرمان‌های بود و به ملت تذکر می‌داد که تاریخ جدیدشان با انقلاب 1789 آغاز شده است و آن‌ها با این انقلاب، دوران جدیدی را در عالم تجربه می‌کنند. مساله این‌جا بود که انقلابیون فرانسه علی‌رغم سپری‌شدن 100 سال از انقلاب‌شان، هنوز دستاوردهای انقلاب فرانسه و ملتی که انقلاب به آن‌ها وعده داده بود را لمس نمی‌کردند؛ تا این‌که مساله‌ی جدیدی را کشف کرد: . سخن دورکیم این بود که جامعه، محصول یک نیست. وی می‌پرسید: «آیا هرگز دیده شده است که انسان‌ها درباره‌ی ورود به یک یا انتخاب جامعه‌ای که می‌خواهند واردش بشوند، مشورت کنند؟» به‌نظر او، جامعه نوعی تجمیع آغازین یا طبیعی هم نیست که گفتمانی باورمندانه به‌مدد ارزشمندی سوگندهایی که برایش می‌خوریم، وظیفه حراست از آن را به‌عهده بگیرد. وی بر این باور بود که جامعه، محصول همبستگی است؛ هم‌بستگی‌ای که در طول شکل می‌گیرد و در گذار از مرحله‌ای به مرحله‌ی دیگر، از شکلی به شکل دیگر تبدیل می‌شود و همبستگی تغییر ماهیت می‌دهد، اما کماکان به‌عنوان مبنایی برای تشکیل جامعه بر سر جای خود باقی می‌ماند. ✉️ گزینشی آزاد از کتاب «ابداع امر اجتماعی، رساله‌ای درباره افول هیجانات سیاسی»، نوشته‌ی ژاک دونزولو. @doranejadid
4. آیت‌الله خامنه‌ای در تاریخ چهاردهم خرداد 1369: «با انقلاب اسلامى در ايران و با تشكيل نظام اسلامى در اين نقطه‏‌ى از عالم و با مبارزات طولانى‏‌يى كه ملت ما پشت سر رهبر عظيم‏‌الشّأنش، براى حفاظت از انقلاب و اسلام انجام داد، عصر جديدى با خصوصياتى متمايز با دوران قبل، در عالم به وجود آمد. قدرت‌هاى مادّى دنيا، چه بخواهند و چه نخواهند؛ امريكا چه بخواهد و چه نخواهد، اين دوران در دنيا آغاز شده و پيش هم رفته است و تأثيرات اين عصر جديد، روى ملت‌ها و دولت‌هاى ضعيف و نيز روى دولت‌هاى قوى و ابرقدرت‏‌ها محسوس است... وقتى عصر جديدى در تاريخ بشر آغاز مى‏‌شود، هيچ‏كس نمى‏‌تواند خود را از تأثيرات آن عصر بركنار بدارد. دوران گذشته‏‌ى تاريخ بشر هم همين‏طور بوده است. هيچ‏كس ممكن نيست خودش را از تأثيرات دورانى كه با پايه‏‌هاى محكم الهى و انسانى در جهان شروع شده، دور بدارد. ما مى‏‌خواهيم اين را اعلام بكنيم... اين عصر و اين دوران جديد را بايد "دوران امام خمينى" ناميد». @doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب 👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی» ⛳️ قطعه‌ی شماره‌ی 3 تاریخ، منازعه‌ی بین "بودن من " و "نبودن من" است؛ ما در بین این دوحالت درحالی در انتظاریم که این دو، در دو جهت مخالف سیر می‌کنند. مایه‌ی اصلی "بودن"، وقتی از یافتن وسیله‌ی تحقق درمی‌ماند، عقیم می‌شود؛ مایه‌ی اصلی "نبودن" نیز با توسل به وسایل تحققی که جهان بر آن تحمیل کرده است، تحقق می‌یابد. در کشاکش منازعه‌ برای بودن و نبودن من است که سرنوشت حتمی من شکل می‌گیرد. وقتی "نبودن" من تحقق پیدا می‌کند، معنای واقعی‌اش این است که بودن من فاقد سه اصل برای دوام خود بوده است: 1. نخست، چیزی به‌نام "انتظارِ بودن"؛ 2. دیگری، ایمان و شعوری که آن را بشناسد؛ 3. وسیله‌ای که آن را از فی‌القوه‌بودن به فعلیت درآورد. اگر من از هر نوع مایه‌ی اصلی انتظار خالی باشم، در این صورت، فقط در جهانی از ابزار و "وسایل تحقق" زندگی می‌کنم؛ بنابراین من خود از حالت "مایه‌ی منتظر"، به "وسیله‌ی تحقق"ی تبدیل می‌شوم و به‌صورت "ابزار" درمی‌آیم. اما می‌دانم که هیچ وسیله‌ای بدون آن‌که برای تحقق انتظاری به‌کارگرفته شود، وجود ندارد؛ یعنی نیست. در چنین حالتی، من نیز که فاقد هر مایه‌ی منتظری هستم، نیستی‌ام در این است که "تاریخ" ندارم؛ یعنی منتظر نیستم؛ یعنی صرفا یک "ابزار"م. در چنین موقعیتی، من نه منتظرم و نه برای خود وسیله‌ی تحققی. آن‌چه که من در این حالت هستم، عبارت است از: بودن وسیله‌ای برای دیگران. مثل یک ماشین، دکمه‌ی برق، آسانسور و معدن زغال سنگ و آفریقای قرن هجدهم، هند اوایل قرن نوزدهم و یونان بعد از اسکندر و اروپایی که می‌رود چنین بشود. 📭 همان. صص. 10-11. @doranejadid
انتظار؛ خروج از انفعال و ابزاروارگی برای ورود به عاملیت خلافت‌اللهی بودن ما در این دنیا و حضورمان در عالم هستی، زمانی می‌تواند حکایت‌گر زنده‌بودن و حیات و حضور باشد که بتوانیم در محیط پیرامونی خود عاملیت ماندگار داشته باشیم؛ تغییراتی موثر خلق کنیم و در تغییر چهره‌ی جهان و تحول در عالم هستی، نقشی موثر و پایا ایفا کنیم. این ویژگی، شاخصی برای "بودنِ انسانی" است؛ انسانی که در وزان نظام خلافت‌اللهی می‌خواهد منزلتی داشته باشد. و الا درخت و سنگ و پرندگان و حیوانات نیز در این عالم هستند و می‌روند و می‌آیند و در پیرامون‌شان نیز تغییر ایچاد می‌کنند. چنین بودن پررنگی در عالم، الزاما نمی‌تواند در کمتر از تاریخ‌سازی و حضور موثر تاریخی معنا پیدا کند. و جالب آن‌که چنین حضوری، جز با انباشت فعل انسان‌های منتظر ساخته نمی‌شود. عاملیت اراده و اختیار انسان‌های تاریخ‌ساز اگرچه در نقطه‌های پراکنده‌ی تاریخی حضور دارند، اما آن‌گاه که به انباشت مساعدی می‌رسند، فصل جدیدی را برای حیات بشریت به ظهور می‌رسانند و وسعت اختیار آدمی را به رخ نظام خلایق و فَلَک و مَلَک می‌کشند. شاید ایام‌الله، امداد خالق باشد برای پاسداشتن فعل انسان‌های تاریخ‌ساز؛ انسان‌هایی که یک عمر وجود بی‌قرارشان را به انتظارهای بزرگ‌تر از این دنیا گره زدند و در ناشئه‌ی لیل دوران، برای سررسیدن نشئه‌ی صبح عالم، بودن‌شان را فدیه کردند. @doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب 👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ‌گرایی علمی» ⛳️ قطعه‌ی شماره‌ی 4 هر انتظاری، به‌صرف این‌که وجود دارد، شامل جوهری است که همان جوهر، موجب و مستلزم وجود مقدار معتنابهی از قدرت و انرژی است. زمانی که جوهر انتظار یک محتوای تاریخی باشد، قدرت و انرژی موجود در آن عبارت خواهد بود از: ارزش‌ها و پاسخ‌های قطعی و قاطعی که پاسخ‌گوی مسائل زندگی است. خودِ مساله‌ی بودنِ یک ارزش، ارزشی که مورد انتظارواقع می‌شود، گذشته از وسیله‌ی تحقق، محرک تحقق‌اش را نیز به‌همراه دارد. این محرک عبارت است از بیداری یا آگاهی یا استشعار؛ به‌بیان‌روشن‌تر، یعنی ایمان به اصالت آن ارزش. زمانی‌که در یک قطعه‌ای از زمان، "منِ منتظر" به اصالت ارزش‌های محتوای انتظارم، استشعار پیدا می‌کنم، لاجرم در جهان بیرون از خود در تکاپوی یافتن وسایل تحقق آن برمی‌آیم. در همین لحظه است که تاریخ خود را ساخته‌ام؛ تاریخی که نیست، مگر برنامه‌های من برای بودن در این دنیا، مبتنی‌بر جوهره‌ی انتظار من، و ارزش‌هایم. اگر منتظر دیگری بتواند چشم‌های باطنم را از دیدن ارزش‌های مورد انتظارم کور کند، به‌همان‌نسبت ایمان را از میل به جوهره‌ی اصیل تاریخی‌ام منصرف خواهد کرد و به‌همان‌نسبت، از من به‌عنوان وسیله‌ای برای تحقق انتظارهای خودش سود خواهد جست. پیداست که در چنین حالتی، من یک موجود تاریخی نیستم. تاریخی ندارم. هم‌چنان که تبر و آسانسور را تاریخی نیست. اگر من تاریخ نداشته باشم، فی‌الواقع من ارزشِ بودنِ خود را از دست داده‌ام. فریب‌های بزرگ در این فضا زاده می‌شوند. استعمار و استثمار نیز در این فضا متولد می‌شود؛ استعمار برای ابطال ارزش‌ها و انتظارهای من ازیک‌سو؛ و تحقق ارزش‌ها و انتظارهای استعمارگر از‌سوی‌دیگر. 📭 ر.ک. همان. صص. 12-11. @doranejadid
✍️ وجود پیوسته و یک‌پارچه‌ی تاریخی انسان قطعه‌ی برجسته‌ای از گلستان سعدی، حاوی مبحثی بسیار دقیق و عمیق در فلسفه‌ی سیاسی اسلام است که بیش‌تر از وجه انسان‌دوستانه و صلح‌طلبی شاعر ایرانی نگریسته شده است؛ حال آن-که به‌نظر می‌رسد از عمیق‌ترین و دقیق‌ترین قطعات حکمی ایرانی-اسلامی ریشه گرفته باشد. قطعه‌ای که حکایت‌گر وجود پیوسته و یک‌پارچه‌ی بشری است؛ نه از سر قرارداد و یک فعل اخلاقی، بلکه از منظر هستی‌شناسی. بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به‌درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تو کز محنت دیگران بی‌غمی نشاید که نامت نهند آدمی اگرچه انسان در تاریخِ جهان، مفرد مذکر یا مونث حاضری است که اراده‌اش را اعمال می‌کند و در یک دایره‌ی مضیق یا موسع اثر می‌گذارد، اما انسان در "جهانِ تاریخ"، جمع همیشه حاضر و وجود پیوسته‌ی در حال حرکتی است که زمان‌ در آن به گذشته و حال و آینده تقسیم نمی‌شود. در فرآیند وسیع و پردامنه‌ای که فردیت‌های انسانی به ساختارسازی و مستقرنمودن نظام‌های متنوع فرهنگی، سیاسی و اقتصادی می‌پردازند؛ وجود پیوسته‌ی فرازمانی انسان، در تبدیل جهانِ تاریخ، از چهره‌ای به چهره‌ی دیگر می‌رود و چهره‌ی جدیدی به‌خود می‌گیرد؛ از طوری به طور دیگر تبدیل می‌شود و از دورانی به دوران دیگر متحول شده و و عهد جدیدی با خودش و هستی پیرامونی‌اش و هستی‌آفرین فراوجودش می‌بندد. فردیت انسانی، مولود جهانِ تاریخ است؛ شبیه به پدرش که تاریخ‌اش باشد؛ چه بخواهد و چه نخواهد؛ چه بداند و چه نداند. پربی‌راه نیست که بگوییم اگر می‌خواهی انسان‌سازی کنی، باید بتوانی تاریخ را بسازی؛ چه، انسان امروز ساخته‌ی معماران تاریخ جهان‌اند؛ آن‌ها که به انتظار بزرگی گره خوردند و حضور موثر و نقش ماندگاری در تاریخ جهان رقم زدند. اگرچه حشر و نشر انسان در تاریخ، اجتناب‌ناپذیر است و ارتفاع‌گرفتن از سقف آن، به فردیت حاصل نمی‌شود؛ اما وقتی دوران جدیدی در عالم آغاز می‌شود، سقف همه‌ی بشریت مرتفع می‌گردد؛ انس جدیدی فراهم می‌آید و صعود تازه‌ای در افق پرواز بشر طلوع می‌کند. ⏰ پی‌نوشت: شگفتا! از غربت نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه، نامه‌ی مولا علی به فرزندش امام حسن مجتبی، که از جهان تاریخ به میوه‌ی دلش می‌گوید و او را به یکی‌شدن با جهان تاریخ فرامی‌خواند. @doranejadid
5. مقام معظم رهبری: ⭕️ دیگران مجبورند اسطوره‌سازى کنند؛ یا یک مورد خاصّى را پیدا کنند، صدسال، دویست ‌سال، پانصد سال درباره‌ى آن حرف بزنند! ... ما صدها و هزارها از این قبیل زن، از این قبیل مرد، از این قبیل جوان، از این قبیل قهرمان، در داخل کشورمان داشتیم و همین دفاع مقدّس یک عرصه‌اى بود که اینها بُروز کرد، ظهور کرد. نگذاریم این تاریخ از بین برود. ⭕️ شما مى‌بینید که این حضرات کُره‌اى‌ها - من از کار اینها خوشم مى‌آید - تاریخ ندارند؛ لذا میگویند «افسانه‌ى جومونگ»، افسانه‌ى فلان. یعنى از اوّل حساب را تسویه میکنند؛ [میگویند] افسانه است، واقعیّت نیست. ⭕️ یک‌چیزى در مى‌آورند، یک تاریخ براى گذشته‌ى خودشان درست میکنند، که وقتى یک جوان کُره‌اى به این فداکارى‌ها و به این شجاعتها و به این کارهاى عجیب غریبِ سینمایى نگاه میکند، خب احساس هیجان میکند، احساس هویّت میکند، احساس افتخار میکند. ما اینها را در واقعیّت زندگى خودمان داریم، اتّفاق افتاده، پیش آمده؛ چرا از اینها استفاده نمیکنیم؟ (۱۳۹۳/۰۳/۲۶) @doranejadid