eitaa logo
دوتا کافی نیست
48.7هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
33 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی خوش... زندگی خوش، آن زندگی است که [زن و شوهر] هر دو خوش اخلاق باشند. این‌ها عمر طولانی هم می‌کنند. این تجربه‌ی عمر من است. حدیث هم دارد که: «من حَسُنَ بِرُّهُ بِأهلِ بَیته، زادَ الله فی عُمرِهِ»؛ «کسی که با اهل بیتش خوبی می‌کند، خوش اخلاقی می‌کند، عمر طولانی می‌کند». ... [آقایی] نود سالش است، با عیالش به مسجد می‌آمدند. عیالش می‌گفت: «حاج آقا، نیفتی!» او می‌گفت: «حاج خانوم، دستت را بده به من لیز نخوری!» در نود سالگی با هم ماه عسل رفتند. این‌ها چون با هم خوب بودند، عمر طولانی کردند، ولی کسانی که بد اخلاق هستند ... 📚 بررسی گناهان کبیره کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
"اگر همه عالم را بگردید، خسته ‏تر از من نمی ‏توانید پیدا کنید، لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است" 📚مجله پاسدار اسلام – ش ۴۵، ص ۳۰ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
نوبت جهاد ماست... ما سال ۹۱ ازدواج کردیم، در ۲۰ سالگی... ساده و بدون خرید و عروسی و حتی سفر. ولیمه در حد پدر و مادرا و برادرا، حدود ۱۵ نفر. از اول قرارمون بود که ۸ تا سرباز امام زمانی بیاریم. از روز اول نوردیده میخواستیم ... که خدا سخت امتحانمون کرد با ندادن فرزند برای ۱۰ سال.... زندگی مون خیلی بالا و پایین شد. خیلی دوا و درمون کردیم، طب جدید و سنتی و اسلامی... آنچه از دعا و نذر و نیاز و.... حتی همسرم که حاضر نبود سربازی بره، رفت سربازی که بتونیم اربعین بریم کربلا زیر قبه دعا کنیم و نشد. ۴ سال زیر قبه هم خواستیم و نشد.... دیگه هزینه درمان هم نداشتیم و ناامید از همه جا. چندتا از دوستان‌جمع شدن و با نذر کمک صدقه به ما هزینه ای وی اف رو دادند. اولین بار ای وی اف از فضل خدا و لطف امام حسین جان، با انتقال سه تا جنین، یکیش گرفت و الان نوردیده ما یک سال نیمشه... از یک سالگی برای وامش اقدام کردیم و به سختی گرفتیم و همه رو هزینه درمان برای فرزندآوری مجدد کردیم. این بار هم ۳ تا جنین انتقال دادیم که چند روزه جواب منفی آزمایش اومده و قلبمون از غصه مچاله شده... حرف اصلیم با دوستان این کانال اینه... چندین ساله حضرت آقا میگن فرزندآوری و بحران جمعیت... حالا خیلی ها تی تیش مامانی بازی درمیارن و نمیارن... بنظرم هیچ دلیلی تو این برهه خاص و حساس منطقی نمیتونه باشه... پول و بی پولی، بیکاری، کم جایی، حرف دیگران و ... فقط و فقط توجیهه.... میتونید یه لحظه خودتون رو بذارید جای ما؟ این همه درد و درمان و هزینه؟ مسلمونا حتی صدقه رو قبول کردیم که بتونیم به سهم خودمون کمکی کنیم. غرور و شخصیتمون که یه روزی وضعمون خوب بود و حالا.... گذاشتیم زیر پا. بعد چون مثلا مادرشوهرتون میگه بالا چشمتون ابرو، نمیارید بعدی رو؟؟؟!! به خداوندی خدا من به سهم خودم نمیگذرم از هرکسی که داره این روزا کوتاهی میکنه... بهونه ها، تیروئید دارم ، بچم کوچیکه، چاقم ، لاغرم، درس دارم، کار دارم ، تفریحام موندن..... حال این روزای جامعه خودمون و دنیا رو میبینید؟ ما تو دنیا اقلیت ایم! تعارف نداریم! چیزی از اسلام و مسلمونی باقی نمونده... این هم برخورد با چادری و مذهبی و طلبه ها.... هی نشینیم بگیم این روزا کسایی که سکوت کردن تو اغتشاش مقصرن، یا اونایی که تو این آتیش دمیدن تو خون شهدای شاهچراغ و این چهل روز شریک هستن... من و شمام اگه با این جهاد و فرزندآوری که میتونیم ایرانمون رو قوی کنیم، زمینه ظهور آقامون رو بسازیم و سربازاشون رو بیاریم، نمیکنیم و نمیاریم و هی امروز و فردا میکنیم ، کمتر از اونا مقصر نیستیم.... در آخر اگر دوست داشتین برا من بیچاره که هیچ راهی برای بچه دار شدن جز ای وی اف ندارم و هزینه اون رو هم ندارم، دعا کنید خدا از دریچه فضلش برامون برسونه و برای همه ی آرزودارها... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
پدر خوب... ✨ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «حَقُّ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ... اَن يَستَفرِهَ اُمَّهُ ؛ حق فرزند بر پدر اين است كه مادر او را گرامى بدارد.» 📚كافى، ج ۶، ص ۴۸ 👈 بخش بزرگی از یک پدر خوب بودن، همسر خوب بودن است. هنگامی که یک مرد، انرژی مثبتی به همسر خود منتقل کند، همسرش نیز این انرژی را به فرزندان منتقل خواهد کرد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
آقایون هم شرایط خانم ها رو درک کنند. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
⁉️ چقدر به فکر عاقبت به خیری، فرزندان مون هستیم؟! موقع ازدواج، آقای نبی لو ۲۳ سال داشت، من ۱۹ سال. همیشه می گفت، ما دیر ازدواج کردیم. خانم حیف نبود؟ این زندگی، به این خوبی رو، ما چهار سال زودتر می تونستیم شروع کنیم. چرا دیر ازدواج کردیم؟! همیشه می گفتن وقتی انسان می تونه زندگی خوبی داشته باشه، چرا دیر؟! بعد شاید باورتون نشه، دخترم مون که ۱۴ سالش بود، خود آقای نبی لو واسطه ازدواج دامادم با دخترم شدن ... اصغر آقا یه طلبه ساده، از روستا های استان همدان بودن و پسر دایی بنده، که در قم در حال تحصیل بودن، یه روز در حرم، همسرم به ایشون گفته بودن، چرا شما ازدواج نمی کنی؟! گفته ‌بود، من شرایط ازدواج ندارم... گفته بودن، حالا اگر من یه خانواده ای رو پیدا کنم که حاضر باشن با شرایطی که داری به شما دختر بدن، شما چکار می کنی؟! ایشون گفته بود، اصلا محاله یه همچین چیزی... من یه طلبه ساده ام... هیچی ندارم... پدرم خوب یه کشاورزه... محاله کسی به من دختر بده... گفته ‌بودن، نه من یه خانواده ای رو می شناسم که شما رو می شناسن، من شما رو بهشون معرفی کردم... برای من خیلی سخت بود. چون فامیل هم بودیم.. گفتم برای من وجهه خوبی نداره، بری و پیشنهاد بدی... آقای نبی لو می گفتن، نه روی شناختی که من از این جوون دارم، دوست ندارم همچین پسری رو از دست بدیم. بعد من می گفتم، اصلا، مگه دختر ما چقدر سن داره، که ما خودمون بخوایم اقدام کنیم برا ازدواجش؟! خلاصه ایشون تونست منو قانع کنه برای این کار ... شهید نبی لو به دامادم گفته بود، من با خانواده این دختر صحبت می کنم. اونها هم با دخترشون مطرح کنن، اگر بتونم موافقت همه شون رو بگیرم، حتما میام بهت میگم. حالا من مونده بودم، چطوری این موضوع رو با دخترم مطرح کنیم. به همسرم گفتم، حالا چطور می خوای به طیبه بگی؟! گفت خانم، اونم راهش رو بلدم. من خودم یه جوری میگم. ایشون نشستن شروع کردن به صحبت کردن با دخترم، که چقدر ازدواج خوبی داره، و چقدر باعث دوری از گناه میشه و اینکه اگر پسر مومن با تقوایی باشه و ... اینها رو توضیح داد برای دخترم، خیلی با بچه ها راحت بود. بعد گفت حالا اگر من به عنوان پدرت، یه پسری رو معرفی کنم که تمامی این خصوصیاتی که گفتم، داشته باشه، تو چکار میکنی؟ نظرت چیه؟! دخترم بنده خدا همین جور مونده بود... همسرم به دخترم گفت: نه حالا نمی خوام جواب بدی، خوب فکرات رو بکن، بعد جواب بده... من به عنوان پدر تو، خوشبختی تو رو می خوام. اگر یه روزی چنین پیشنهادی بدم، نظرم رو می پذیری؟! بعد از مدتی مجدد موضوع رو با دخترم مطرح کردیم و دخترم هم موافقت کرد. وقتی مجدد با پسر داییم مطرح کرده بودن، ایشون گفته بودن، من حتما باید این خانواده رو ببینم، پدرش رو ببینم، مادرش رو ببینم، رو چه حسابی با این شرایط من، حاضرن به من دختر بدن؟! گفته بودن باشه من هماهنگ می کنم، بیا حرم، بگم پدرش هم بیاد، با هم صحبت کنید. می گفت رفتیم نشستیم، اصغر آقا هم هی نگاه می کرد، با یه حالت نگرانی می گفتن نیومدن، نمی خواید یه تماس بگیرین، ببینید چرا نیومدن؟! گفته بودن: الان من پدر اون دختر، چی می خوای بهش بگی؟! خندید گفت: نه حالا بیان، من بهشون میگم. گفته بودن، اومدن دیگه... من الان پدر اون دختری هستم که گفتم، من طیبه رو برای شما در نظر گرفتم. دامادم تعریف می کنه که وقتی بابا این حرف رو زد، از یه طرف واقعا تو دلم یه همچین چیزی رو می خواستم و دوست داشتم چنین ازدواجی انجام بشه، همیشه می گفتم، کاش این دختر سه چهار سال بزرگ تر بود، من جراتش رو داشتم، که مطرح کنم. از اون طرف می گفتم، کاش زمین دهن باز می کرد من می رفتم داخلش، چقدر راحت بابا گفت، من پدر اون دخترم... خلاصه با هم صحبت کرده بودن و آقای نبی لو گفته بودن از نظر من مسئله ای نیست. به لحاظ مالی هم حاضرم از حقوق خودم، یه کمکی به شما بکنم، ولی راستش رو بخواید، نمی خوام پسری مثل شما رو از دست بدم. من با خانواده هم صحبت کردم و هماهنگ هستند. الحمدالله دختر من ۱۴ سالگی ازدواج کرده... تا به امروز، حتی یکبار هم نگفتم، کاش دوسال دیرتر این ازدواج انجام می شد. الحمدالله هم خودش تونسته عاقلانه با این موضوع برخورد کنه، هم خدا رو شکر، انتخابی که همسرم کرده بود، مناسب و شایسته بود. و تا به امروز هم واقعا خیلی راضی هستیم. دخترم الان یه وقتایی که در فراق پدرش گریه می کنه، میگه، بابا دستت درد نکنه، واقعا عاقبت به خیری منو می خواستی... 🔹خاطره همسر شهید مدافع حرم از واسطه گری برای ازدواج دختر ۱۴ ساله اش در مصاحبه با رادیو معارف کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
زندگی پر از محبت... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
برو کمک خانمت... آقا سید مهدی قوام، منزل یکی از دوستانش مهمان بود. میزبان رو کرد به همسرش و گفت: «صبحانه را آماده کن! تا من دعایم را بخوانم». و شروع به خواندن دعا کرد. قوام ابرو در هم کشید و گفت: «این چه دعایی است که می‌خوانی؟ بلند شو برو کمک خانمت!» 📚 مسیحای شهر کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
کاملا خوشبختیم.... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
طعم شیرین مادری... ۱۹ سالم بود که تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم. من فکر میکردم همین که تصمیم بگیریم اون ماهش جواب مثبت میشه. ولی خدا میخواست صبرم رو بیشتر کنه. ۷ ماه شد که جواب نگرفتیم، حالم خیلی بد بود، حس کسی رو داشتم که سال هاست بی نصیب مونده. دکتر هم رفته بودیم و مشکلی نبود، گفته بودن باید یک سال صبر کنین تا اون موقع نگرانی نداره. یهویی قسمت شد بریم کربلا مرداد ماه بود. وقتی تو بین الحرمین بودم شهید آوردن شهید مدافع حرم❤️ نیت کردم اگر خدا بهمون پسر بده، اسمشو بذاریم محمد و اگر دختر بود زینب.... من بچه ها رو بزرگ میکنم، ولی بشن مال خانم زینب، فدایی ایشون. بعدش رفتم حرم حضرت عباس، واقعا حالم خوب نبود، سردرگم بودم که جواب مثبت نمیگیریم. حضرت رو به خانم ام البنین قسم دادم که باردار بشم به زودی... از کربلا برگشتیم، دیدم دو هفته گذشته از دوره ام و خبری نیست، گفتم شاید باردار باشم، به شوهرم چیزی نگفته بودم، رفتم بی بی چک خریدم، صبح بیدار شدم، دستام داشت می لرزید. چنان شوق و اضطرابی داشتم که نفسم بالا نمیومد، بی بی چک و گذاشتم و دوتا رنگ صورتی پیدا شد، اون دوتا رنگ چقدر خوشرنگ بودن😍 نمیدونستم چی کار کنم، فقط این به ذهنم اومد که وقت شکر گذاریه، عین دیوونه ها داشتم تند تند میگفتم خدایا شکرت، خدایا شکرت... اما بازم اعتنا نکردم و رفتم آزمایش دادم، متصدی اونجا نمیدونست که چقدر شوق دارم، بهم گفت همیشه هم بی بی چک مثبت، نشان از این نیست که مثبته 😏 و نمیدونتست با این حرفش من چقدر حالم بد میشه. ولی بعدش رفتم و جواب رو گرفتم و دیدم بله مثبت. خیلی حس خوبی بود. امیدوارم همه اونایی که منتظر هستن خدا زودی دامنشون رو‌ سبز کنه. اونایی هم که منتظر نیستن، خدا به دلشون بندازه و اقدام کنن... 😅😅 مادری حس بی‌نهایت خوبیه.... 😌😍 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1