eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
33 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
در مورد تجربه ی۶۵۴، خواستم بگم مقدمه ی فرزند آوری و تربیت نسل، حفظ خانواده هست. درسته که قبل از ازدواج اصل تحقیق و دقت بسیار مهم هست، اما بعد از ازدواج دیگه باید هدف تا حد ممکن، حفظ زندگی و تلاش برای سازندگی، سازگاری با زندگی و به قول امام خمینی ره، سازش باشه. این خانم محترم سوای اینکه در انتخابشون دقت لازم را داشته یا نداشته اند( که گاهی با همه ی دقت ها، باز مشیت الهی برای آزمون انسان، چیزی خلاف انتظار رقم می زند) اما در اثنای زندگی بسیار فهمیده عمل نموده اند و راحت طلبی را کنار گذاشتند، از هر فرصتی برای گرم نگهداشتن زندگی و امید و انرژی به همسرشان استفاده کردند و خواست خداوند را بر هوای نفس ترجیح دادند و... به نظر من ایشون رسالتشون رو در زندگی خوب متوجه شدند که زود خسته و دلسرد نشدند. اما مقصودم از این حرفا توجه به این نکته هست: این خانم بزرگوار پس از برخورد با مشکلات زندگی، یک‌ تنه به مبارزه با سختی ها ، مشکلات پرداخته و برای بقای زندگیش جانانه تلاش می کند. همه ی سختی های زندگیش به یک طرف و دخالت ها و قضاوت های دیگرانی که باید یار روزهای سخت می بودند، در یک طرف دیگر او را می آزارد. با مرد خوب، زندگی همه چیز فراهم، همه می توانند زندگی کنند. مهم این است که در ناملایمات زندگی پا پس نکشیم. کاش یاد می گرفتیم یاور و حمایتگر باشیم نه نمک پاش روی زخم ها و... همیشه راه و روش ما برای زندگی بهترین نیست، پس خواست خودمان را به دیگران تحمیل نکنیم. رسالت خودمون را کاشت امید در زندگی دیگران بدانیم نه ناامیدی و سرکوفت و..... . به خواهر عزیزم که با سن کمشون (درابتدای ازدواج) و تجربه ی اندک توانستند زندگیشون را حفظ کنند و همسرشون را یک بنده ی خدا می بینند که با همه ی ایرادات شون، برای خداوند عزیزه و برای رشد این بنده ی خدا که از قضا همسرشون هست،از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و در کنارش به رشد علمی خود و تربیت نسل هم می پردازند، تبریک می گویم. ان شاءالله همینجور محکم راه خودشون را ادامه بدهند و بدانند که ان مع العسر یسرا، در پیش است. قطعا اجرایشون بیش از منی هست که در زندگی ام سختی کمتری کشیده ام. ما را هم دعا بفرمایید بزرگوار. قطعا تعداد کم افراد خانواده ی پدر هم در ایجاد حدی از این مشکلات بی اثر نبوده. بالاخره بین تعداد خواهران و برادران زیاد چند نفر حامی و امر به معروف و ناهی از منکر در بین خانواده پیدا می شوند، کسانی که مقداری از بار اقناع دیگران را بدوش بکشند و یا حداقل دلداری دهنده باشند و.... این را به تجربه می گویم، خانواده ی پرجمعیت همیشه یکدست نیست، اگر دونفر کاری را اشتباه می دونند، دونفر هم موافق پیدا می شوند که به آدم انرژی و امید بدهند. ان شاءالله خداوند فرزندان زیاد و پربرکتی به این عزیز دل عنایت نماید.ان العزه لله🌸 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶۵۵ خواهر من دوازده سال از من بزرگتر هست و بسیار با هم صمیمی هستیم.❤ خواهرم دوتا پسر داشت که به شدت شر بودن و اذیت میکردن و بیشتر ایام هم خونه ما بودن، و خیلی دوستشون داشتیم، چون ما نوه ی دیگه نداشتیم. (اون موقع من مجرد بودم.) خواهرم از اون دوران که میگه، میگه یکی شر بودن پسرام و یکی هم شعارهای اون موقع که "فرزند کمتر زندگی بهتر" بود، مانع آوردن بچه ی دیگه ای برای من شد. گذشت، ما خواهرها همگی ازدواج کردیم و هرکدوم به شهری برای زندگی رفتیم و خواهرم تنها تو روستامون پیش پدرو مادر مهربونم بود. من که تو شهری دیگه بودم و فرزند سومم به دنیا اومده بودو، دوتا پسر خواهرم دیگه مردی شده بودن برای خودشون، این خواهر من خیلی عاشق بچه های من بود، طوری بود که هر روز زنگ میزد و همیشه و مدام میگف کی شما میاید روستا، من دلم تنگه و دارم میپوسم و.... منم که نمیتونستم هر وقت اون میگه برم پیشش، هشت ساعتی راه داشتیم باهم، وقتی هم میرفتیم روستامون، اینقد وابسته دختر کوچیکه من بود که نمیذاشت من اون رو جایی ببرم، همش دلش می‌خواست پیش خودش باشه، پسردومش هم خیلی وابسته دختر من بود، همش میگف کاش ماهم بچه کوچیک داشتیم. خواهرم کم کم مثل اینکه افسردگی بگیره اینجوری شده بود، میگف زندگی برام معنایی نداره، احساس پوچی میکنم، تو اوج جوونی انگار باشوهرم پیرمرد پیر زنیم، تو خونه تنها، یه پسرش شغل آزاد داشت، یکی درس میخوند، همش میگف چه اشتباهی کردم بچه کم اوردم، کاش به عقل الان بودم و همیشه به من میگف تو بچه زیاد بیار، هر کی حرفی زد بگو نمی‌خوام اشتباه خواهرمو، من بکنم. همیشه هم میگف آرزوی یه دختر به دلم موند، شما خواهرا همتون دختر دارید من ندارم، من گریه کن ندارم و برای خودش روضه میخوند. تو دهه اول محرم تو روضه های ما چای ریز بود، با زیارت عاشورا خوندن اشک می ریخت، همیشه هم میگف زندگیم اصلا معنی نداره، بچه هام بزرگ شدن دنبال کار خودشون، نمیدونم با این روزهای تکراری چیکار کنم؟. ناگفته نماند که شوهرش هم هپاتیت سی داشت دکترا منعش کرده بودن، گفته بودن برای خودت و بچت خیلی خطرناکه، اصلا نمیشه باردار بشی، خواهرم حسابی ناامید، خیلی اذیت میشد. یه ماه به محرم سال بعد، همونجور که ما همیشه در ارتباط بودیم، زنگ زد گف حالم خیلی بده، میگف شب با حالت تهوع از خواب بیدار میشم. من گفتم برو آزمایش بده شاید بارداری، بهم خندید گف جوک میگی، نه اصلا امکان نداره، از اون خاطر جمعم، می‌گفت دارم یائسه میشم علایم یائسگیه دیگه حالش خیلی بد شده بود، رفته بود دکتر، دکتر گفته بود تا آزمایش ندی دارو هیچی بهت نمیدم. من رفته بودم روستا و داشتم خونه هامون برای محرم و روضه های دهه اول محرم آماده میکردم، اومد با خوشحالی ای که پنهانش کرده بود گفت خواهر جواب آزمایشمو گرفتم، مثبته من باردارم😳😂 فقط پسر کوچیکم تو پوست خودش نمیگنجه، نمیدونم با بزرگه و حرف مردم چیکار کنم، بزرگه ۲۴ سالش بود، کوچیکه ۱۸ سال... گفتم فدای سرت، خداروشکر بهترین خبریه که شنیدم، اندازه حاملگیای خودم خوشحال بودم. خواهرم بخاطر سنش که ۴۳ ساله بود، همه ی سونوها رو داد ولی گفته بودن چون سنت زیاده امنینوسنتزم بده که من گفتم نه نده که احتمال سقطش هست دیگه به حرفم گوش داد و اون انجام نداد. این خبر مثل بمب تو روستا پیچید😂، انگار چه حادثه ای رخ داده ولی واقعا هم معجزه بود😍 میگف اکثرا پولدارا وقتی میشنیدن میگفتن با این شرایط اقتصادی میخواستی چیکار😡😤 خلاصه گذشت و نجمه خانم قصه ما که به عشق مادرامام رضا(ع) این اسم براش انتخاب شده، بعد از هجده سال از زایمان دوم خواهرم بدنیا اومد و چه رنگ و رویی به خونه خواهرم داد، چه دل پر غصه خواهرمو بی غصه کرد، و شد سوگلی خونه، چقد داداشاش دوستش دارن. و الان نزدیک دوسالشه چقد با اون دل کوچیکش کار منو راحت کرد، همیشه خواهرم دنبال من بود که کی میایی کی میری و... الان دیگه از من و بچه های من یادش نمیاد 😂 چقدر مادروپدرم زنگ میزدن دق کردیم بچه هارو بیارید ببینیم، حالا دیگه نجمه پیششون هست و با نجمه سر میکنن خداروشکر خانواده های زیادی رو دیدم که در اول دوتا بچه آوردن و گفتن بسه و بعد به شدت پشیمون شدن و راهی نبود، تا دیر نشده دوتا اصلا کافی نیست، سه تا هم اصلا کافی نیست، شش هفت تا کافیست😂😂 خودمم چهار تا دارم، منتظر معجزه ی دوقلو داشتن هستم. ان شاءالله دعا کنید خدا بهم بده، منم تجربه ی خودمو بنویسم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه ها باید باشند... 👌منتظر تصاویر ارسالی شما عزیزان از حضور فرزندانتان در مساجد سراسر کشور هستیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075