۰
ندبه های قصّه گون از دل برای دل :
💧💥« تراوِش های اشک مشک ! »💥💧
دل آزرده جانم، با توام ای دل:
خبر دارم،
ز عاشورا خبر داری، که عشق آموخت.
و آنگه، نام ِزیبای شهادت، نقش شد بر جان،
و جان، از دل ندا سر داد:
شهادت را به هر عنوان پذیرایم،
و آن را دوست میدارم؟
شهادت را،
《 شهادت با ولایت، در نیاز ِعشق 》
شهادت را،
《 شهادت بر ولایت، در نماز ِعشق 》
دل آزرده جان ِمن، بگو با من :
شنیدی تو، به عاشورا
تپشها از عطش افتاد و
دنیایی تپش برخاست
و دلها شد، پُر از عشق و عطش بر دل،
و عشق ِسینه کوبیدن میان اشک....
شنیدی تو، به عاشورا خروش مشک...
شنیدی از نبرد ِنوگل ِباغ ِحسن (ع)
در صحنه ی آورد ،
شنیدی تو
رشادتهای قاسم (ع) را بسان ِمَرد،
خبر داری:
ز«اَحلا مِن عسل» از او کنار ِعّم (ع)،
کنار ِعمّ(ع)،
به وقت ِحنجر و خنجر،
ز کوچک مرد ِنام آور،
ز عبدالله (ع) میدانی،
پسرگونه سِپَر بنمود دستش را
به پای عمّ...! (علیه السلام)
ز رزم ِخوشخرام اکبر(ع )، شنیدی تو،
که وصفش غم ... !
ز اصغر(ع ) قصّه میدانی
که شاید لایلای مادرش (ع) این بود و
گویی، لایلائی ندبهگون،
بر آب و بر آتش ... !
و ندبه بر تراوشهای اشک ِمشک و
بر ساقی! (علیه السّلام)
و شاید نغمهای بیاشک از عمّه (علیها سلام)،
بدون شبنمی بر پرپر ِغنچه،
ز بیآبی ...!
و اشعار ِسکینه (ع) از رقیّه (ع)،
یا که دیگر نوگلان ِگل (ع)،
ز جوی خون!
ز جور ِکوفیان ِدون (لع)، در آن هامون.
در آن هامون ،
تو میدانی چهها بگذشت؟!
بگو با من که میدانی ...
تو می دانی شباهنگام ِغریتها !
چه ها بگذشت.....!
بگو با من، خبر داری:
ز آتش در پیِ غارت!
و میدانی،
برای آتش ِلب، آتش ِتب، سوزش ِآتش،
دوا آب است.
شنیدی تو:
نبودِ جرعهای آب و در آن آتش،
دوا آتش ...!
چه بیهنگام و ناهنگام ِآتشها ...!
فرار از غارت ِخیمه،
و بیخیمه، شباهنگام ِغربتها؛
قمرها بر فراز ِنی،
فرا از نی،
نوای قُمریان در پی،
و آهنگ ِجَرَس ، از ناقهها،
بر ناقهای در غُل،
یکی تبدار و عابد (علیه السّلام)،
در تلألو همچنان خورشید؛
و در یک دید،
از او، بازتاب ِنور بر زنجیر،
بسانِ چشمکی در شب! ....
میانِ آسمان ِتب.
و دیگر سو، به شام ِشام،
مهاجر عندلیبی زاتش ِحرمان،
به هر سو، پَرزنان در جستجوی گل ...
تو از پرواز ِآن پرسوخته بلبل (ع)، چه میدانی؟ ...
خبر داری:
ز دیدار ِتنی در دشت،
سری در طشت، (علیه السّلام)
به بوی گل،
به رنگ ِگل،
دلی افسرد و
آن افسردهدل، پژمرد!
می دانم خبر داری ...
خبر داری ز او دیگر نوایی نیست!
بگو با من :
صدا از چیست؟
دل بشکستهات، بشکست؟! ....
چه میبینم؟! ...
مگر بلبل بر آن بنشست!
که میبینم شرار ِآن تو را سوزاند!
امان! از هالهی سوزان ِقلب عمّهاش
زینب (علیها سلام )!
در آن آتش،
وز آن آتش!
وز آن نامردمیهای ددان،
از تیرهی آتش (لع)!
از آن آتش، بگو با من،
چگونه قصّهای بهرت سرایم من؟ ...
که نتوانم! . . .
تو می دانی :
《 محرّم، غم ... صفر، ماتم ... 》
《 سحر یا شام ... سفر تا شام ... 》
و این قصّه،
نه تنها غصّهی امروز،
غم هر روز، تا فرداست!
و این غم، مژدهای بر ما
و فردا، هدیهای بر ماست.
تو می دانی ....
تو این را خوب میدانی...
من این را خوب میدانم که می دانی.
دل آزرده جان ، ای دل ،
که از آه ِدل زینب (ع)
نواخوانی و نالانی،
تو این را خوب می دانی !!...
تو می دانی ...
چو از سر، قصّه گوید دل،
و گر قصّه به سر آید،
ز سوز غصّه ها و داغ این قصّه،
دوا و مرهم دل های آزرده،
و مرحم از خدای ماست.
《 قم : #بیژنی 》
* * * * *
🖊#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۱۵۰۸۳۵
#محرم
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4580
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
🍃🖤🍃 🍃🖤🍃
#محرم
《 مونس روح و روان 》
عمّه زینب:
سرپرست ِگلعذاران، همدم ِغم،
در صبوری، نکته دان و پُرتوان،
در بحر ِایمان، دُرّ و مرجان...
عمّه زینب:
مرهمی بر زخمداران،
لیک، در دل، آتشی دارد نهان...
دودش ز رخسارش عیان و
گِرد ِاو پَر سوخته، فرزانگان...
شمع ِوجودش، راحت ِجان؛
عمّه زینب:
مونس ِروح و روان؛
در دیدگانش، اشک ها خشکیده و نم نم،
چو شبنم، بامدادان، در بهاران...
آه و افغان !...
دود ِآهی تا فراز ِآسمان،
تا کهکشان، تا عرش ِیزدان؛
یاد از آن...!
روی تَلّ ِزینبیّه،
زینب ِمحزون، نواخوان،
خواهر ِزار و پریشان،
راهی ِقربانگه ِسالار ِدین و
سوی مولا ع، مِهر ِرخشان؛
سر زنان، اُفتان و خیزان...
چشم در چشم ِبرادر!...
داد! از جولان ِخنجر!...
شیهه های ذوالجناح و الظّلیمه،
ناله از نای ِعزیزان؛
داغ ، چون کوهی گران،
آتشفشان و
او معین ِدردمندان...؛
زینت ِدامان ِزهرا ع،
دختر ِختم ِرسولان ص،
گنج ِپنهان،
از جفا و جور ِعُدوان،
قد خمیده، ندبه خوان
در غربت ِو سوز ِغریبان،
چون اسیران،
در میان ِعندلیبان، گلرخان،
آزرده جان و دل تپان، سرشار ِماتم،
دل غمین در آن بیابان...
قهرمان زینب:
حصار ِریسمان، در دام ِحیوان...!؟
رهبر ِدریا دلان و پاک دینان
سوگ ِاو بی مرز و پایان...
آه از آن...!!!...؟
آه از آن....
《 قم: #بیژنی 》
🍃🖤🍃 🍃🖤🍃
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
#شعر #شاعر
🍃🖤🍃 🍃🖤🍃
#محرم
《 مونس روح و روان 》
https://eitaa.com/edmolavand/20839
🖊#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۱۸۱۶۰۹
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4588
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
534.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4600
🍃《 در انتظار نوید 》🍃
💥
نظر به وادی ِنور و ستارهها داریم
ز برگ و بار ِگذرها شرارهها داریم
🍃
سراب ِنور ز نار و نشان ِدیده خطاست
اگر به رؤیت ِاین مَه(عج) نظارهها داریم
💥
خطا بُوَد ز گنه، در نگه خطایی نیست
جفا بُوَد که خطا سهم ِدیدهها داریم
🍃
به ماه و مهر1، اگر چه در انتظار ِنوید
خمید جام ِروان و گلایه ها داریم
💥
نظر نشد به غروب و شبانهی خورشید
ز سوگ ِاین و گناهان چو مویه ها داریم
🍃
نبوده آه که با ناله ها شود سودا
فروغ ِ آه و نگه گر، ز ندبه ها داریم
💥
به مِهر و ماه قسم ، در دعا به یاد آرید
ز نور و نار ِغزل، بس کنایهها داریم
🍃
بیت۴ // ماه و مهر1= کنایه از شب و روز
《 قم : #بیژنی 》
💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۲۰۱۸۰۲
#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
https://eitaa.com/edmolavand/20873
#شعر #شاعر
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
۰
🍃《 دلنالهها 》🍃
دشتِ سرخِ کربلا،
چون برگریزانِ خزان،
در غرّشِ بادی وزان،
پُرناله گشت و
لالهگون، گردانِ میدان.
رزم، پایان! . . .
خصم، شادان . . . !
بزم، بنیان و چراغان! . . .
شامیان و کوفیان،
با آل سفیان، شادمان،
در ورطهی بیداد و طوفان.
رزم پایان . . . !
برقسان و غاصبانه!
لشکرِ دیوانگان،
سرگرمِ طغیان؛
از غنیمت، پُر شد انبان.
بیامان و وحشیانه!
شد جدا، انگشتِ مولا،
بَهرِ انگشتر،
ز غارتهای گرگان و شغالان.
نعرهها مستانه و
آن مردمِ نادان، هزاران.
داد از آن! . . .
یاد آرم : 🍃
خیمهگه، در دود و
شعله، در زبانه؛
مرغکان، بیآشیانه؛
سوزِ هجر و تازیانه؛
آن میان، طفلی یگانه،
آتشی دارد به دامان.
کودکی بیگوشواره،
گوش پاره! . . .
بیگمان، نالان و ترسان!
یاد آرم : 🍃
یاد از: دلنالههای-
آن غروبِ آتش و خون،
ندبهها شد توأمان،
با غربتِ شامِ غریبان.
اختران:
با سوسویِ غمبارِ چشمان.
جنّیان: با اشکِ حرمان،
همنوا با سوگواران؛
داغ، چون کوهی گران،
آتشفشان، . . .!
از سوگِ هفتاد و دو قربان،
بر یتیمان؛
دردِ آن دریادلان،
بیمرز و پایان.
یاد آرم : 🍃
راهیانِ شام و کوفه،
بلبلانِ بوستان و
رهروانِ دینِ یزدان،
دلغمین! . . .
چون بید لرزان.
قافله، بی ساربانی مهربان،
گشته روان، در آن بیابان.
بانوان و خردسالان،
در حصارِ ریسمان،
در دامِ حیوان؛
همسفر با آن لعینان؛
راه بر دلخستگان،
دشوار بود و در پیِ ره،
سوزشِ خارِ مغیلان؛
تاولِ پای اسیران.
لیک، آرامِ دلِ امیدواران،
با تنی تبدار و سوزان،
شد معینِ دردمندان؛
ارمغان، بر پاکدینان؛
زین عنایت، نازد ایران،
شهربانو، مفخر ایران زمین و
سیّدِ سجّاد، از دامانِ بانو،
مقتدای رادمردان، فخرِ ایران.
یاد آرم : 🍃
عابدِ بیمار، مولا، با سواران،
بر شترهای برهنه،
در غل و زنجیر و
همره، روی نی،
سرهای تابان،
نورباران! . . .
در فضا، آوای قرآن! . . .
در قفا، آوای سوزان! . . .
نغمه از: رأسی فروزان؛
ناله از: نایِ عزیزان؛
داد از آن! ....
داد از آن! .... 🍃
《 قم : #بیژنی 》
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4607
#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۲۲۰۶۲۵
https://eitaa.com/edmolavand/20901
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
https://eitaa.com/edmolavand/21004
🍃❣🍃
《 سجود آخرین 》
روزهای غم سرآید؛
روزهائی دیگر آید؛
تا نوید ِروز ِدیگر،
شیعه را بنگر،
که در برق ِنگاه ِخیس ِاو،
نقشی ز عاشورا ست.
🍃❣🍃
بنگر:
شیعه، اینک تا به آنک،
چشم در راه ِظهور و آرزویش،
فجر ِشیرین ِقیام و انتقام ِ
مهدی آل محمّد، ص
گوهر ِزهرا ست. ع
تا آن روزگار ِشوق،
در آوای مظلومان،
غریو ِخون ِعاشورا، فغان دارد.
ز آزادی و حرّیّت، نشان دارد.
و جریانِ سروشِ سوزناک ِ -
« یا حسینِ » آن،
به قلبِ هر که دل دارد،
گذاری جاودان دارد.
★ نشانش : داغ؛
★ داغش : عمق ِجان، جاوید؛
★ یادش : هر زمان، زاری و
★ دادش : بر زبان، جاری ست.
🍃❣🍃
چه پُر آه است، این دل!
★ این دل ِمسکین. . . .
چه بارانی ست، این دل!
★ این دل ِغمگین. . . .
در این « باران ِغم »،
ای دل :
گلآذین کن، سرودم را،
ز باران ِدرودت،
بر حسین و
بر شهید دین.
درودی، در خور تحسین.
بر این آئین.
«صلوات»
🍃❣🍃
★ دل ِمسکین،
فرا از این،
توانش نیست، آهش را،
ز وصفِ قطره، قطره،
اشکهایش بر تو بشمارد.
★ دل ِغمگین،
توانش نیست،
تا سوز ِدرونش را،
ز وصفِ قطره، قطره،
خونِ دل، بَهر ِتو بنگارد.
وَ تو، ای دل،
قلم، گر از ره ِتمکین،
چنین بسرود، آهش را برای تو،
فرود ِآخرینش را به جان بسپار.
🍃❣🍃
به خاطر دار :
آن گاهی که عطشان از نیازت،
نوشکردی، آب ِشیرین.
یا که بوئیدی ز عرفان، در نمازت،
تربت ِصحرای خونین.
★ خالصانه : ★
با وجودت یک دمی بنما گذر،
بر ساحل ِبحری خروشان.
گر که دیدی، در گذرگاهت،
نمایان شد نمائی از-
غروب ِجانگدازِ مِهر ِرخشان؛
یا که دیدی، چون نسیمی،
از شمیم ِتربتِ خونین ِحضرت،
بوی عزّت، بوی ایثار و شهادت،
هر کجا گشته وزان، بر کوی و برزن.
★ عارفانه : ★
خیمهای زن، در کرانههای ساحل.
🍃❣🍃
★ شاکرانه : ★
در سجود ِآخرینت،
بوسه زن، از عمق ِجان،
آن تربت ِخون ِخدا را.
★ عاشقانه : ★
با گدازت، در عبادت،
پاسداری کن ز حرمت،
خون ِپاک ِکبریا را .
با گذارت، در زیارت،
★ یاد کن : کرببلا را . . .
★ یاد کن : کرب و بلا را . . .
🍃❣🍃
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ عَجِّل فَرَجَهُم
📩《 قم : #بیژنی 》
#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۲۸۰۸۳۴
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4632
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
۰★حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند.★۰
« نگهبان گل »
💐🍃
ز خار ِگل ِسرخ ، این مدّعا ست
حسابم چو خار ِحقیقت ، جدا ست
💐🍃
حقیقت ، مثالش مثال ِگُل است
به چشم ِبصیرت، ز تلخی دوا ست
💐🍃
ز تیغ ِ بیانش ، چرایی نژند !؟
بسان ِگزندم ، گزندش هُدا ست
💐🍃
ببخشای نیشم ، تو ای گلعذار
به آزردنت گل، ز من این ندا ست
💐🍃
به حکم ِ قضا ، حافظ ِگل شدم
نگهبان ِگل ، اقتضایش بجا ست
💐🍃
جدایم مکُن از گلستان ِعشق
خسِ در گِلم گر کُنی کی روا ست؟
💐🍃
اگر خار گشتم ، تو خوارم مَبین
که دید ِظریفت تو را رهنما ست
💐🍃
چو سیم ِحفاظت ، پُر از خار شد
به دار ِ بلا ، ایمن از ابتلا ست
💐🍃
ز نار ِجزا دور گشتن ، خوش است
چه غم، زانکه خار ِجفا در قفا ست
💐🍃
ز پندار ِحکمت ، ز دیدار ِخار
نظرکن که گلزار ِرحمت کجا ست
💐🍃
به زنگار ِ زر وار ، اندیشه دار
که سوسوی دار ِگذر، بی بقا ست
💐🍃
به سیر ِحقیقت ، بِبو ، بوی گل
چو بوی ولای علی ع دلگشا ست
💐🍃
بِپو ، برگ برگ ِگل ِ دفترش
ز برگ ِگلی گر شنیدی صدا ست
💐🍃
مرنجان دلی ، تا نرنجی ز خار
اگر پند جُستی ، پسند ِخدا ست
💐🍃
نرنجان گُلی، تا نرنجی ز خار
اگر پند جُستی پسند ِخدا ست
💐🍃
« قم : #بیژنی »
🖊#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۰۵۱۸۲۲
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4662
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
۰
🍂💧🍃
★《 سوز دشنه 》★
ای دل آتش فشانم:
لحظهای آرامگیر و بشنو از من:
★ شیعهای تو؛
شیعه میداند ز حکمت،
خالق جان و جهان و
قادر کون و مکان،
با امتحانِ بندگان،
میدان برای این و آن گسترد؛
تا مانا بماند،
منطق و آئین قرآن . . . ؛
تا بماند، جاودانه،
تا وَرایِ گردش چرخ و زمانه،
برگ برگِ دین یزدان . . . ؛
🍃💧
★ شیعهای تو؛
شیعه میبالد ز رحمت،
ارمغان گشته،
نثارِ جاننثارانِ الهی،
بینهایت، بارشِ بارانِ احسان؛
تابشِ انوارِ رحمان؛
آن چنانکه: آن سبکباران،
سبکبالان و پرّان؛
تا که گَردان است دوران.
💧🍂
★ شیعهای تو؛
شیعه مینازد ز عزّت:
مُهر گشته، عاشقانه،
ِمهر مولامان،
حسین ابن علی ،
ِمهر فروزان،
میر شاهان و شهیدان،
بر قلوب دوستان،
آزادگان و خوننگاران.
و شهیدانِ حسینی تا هماره،
شادمان، از وصل جانان؛
کامران، در بزم رضوان.
🍃💧
★ شیعهای تو؛
شیعه میفهمد ز رفعت،
مُهر گشته، عارفانه،
تربتِ صحرای قربان؛
تربتی عطرآفرین و عنبرین،
چون گوهری،
درسجدهگاهِ اهل ایمان؛
★ این حکایت:
بینهایت میدرخشد؛
گر چه، جان آید به پایان.
لیک هر دم،
یاد، از آن روزگاران . . . !
داد، از آن ظهر سوزان . . .!
داد، از این! . . . ! اینکه:
قلب شیعه، از طوفان پیشین،
ظلم دیرین، آه دارد.
آهِ شیعه آتشی جانکاه دارد.
💧🍂
★ شیعهام من؛
جامه مِشکین،
زار و غمگین،
آه دارم؛
آتشی جانکاه دارم؛
آهِ سردی، تا ظهور منتقم،
تا لحظهی موعود، بارانی . . . !
🍃💧
تو میدانی:
در این « باران غم »،
در آهِ دم، در آتش ماتم.
★ چه سنگین است!
وصف داستانِ حنجر و خنجر،
وَ نای پیکری گلچین.
★ چه سنگین است!
سوز دشنهای رنگین،
درونِ سینهای مُشکین.
★ چه سنگین است!
یادِ ضربتی پرکین،
به روی قامتی خونین؛
★ چه ننگین است!
در تاریخ، نام دیوِ بدآئین؛
و دستان پلیدِ آن لعین،
با چوب شومِ خیزران و
جام می، چرکین! . . .
💧🍂
★ کدامین آهِ دل را زین مصائب،
میتوان بسرود؟
ز سوزِاین همه ماتم،
چه باید گفت؟! . . .
★ ز عاشورا، چه گویم من؟! . . .
تو میدانی؟ . . .
بگو با من. . . .
چه باید گفت ؟،....،
🍂💧🍃
《 قم : #بیژنی 》
🖊#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۰۷۱۶۳۰
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4668
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
۰ ★۰ 🥀 🖤 🍂💚🍂🖤 🥀 ۰★۰
در گذر زندگی ،
تا احساس جان دارد و نفس میدمد،
تا خون جاریست و نبض می تپد،
خوش و ناخوش یادها ،
هماره زنده اند که با خود،
گاه لبخند بیافرینند و
گاه اشک ....
و اینک ،
به روز اربعین،
گر جامه های غم به بر کردیم،
ز عمق دل نظر کردیم که :
عاشورائیان در سوگ،
چهل منزل پر از غم را سفر کردند،
چهل روز از غروب روز عاشورا گذر کردند،
چهل شب را پر از ماتم سفر کردند.
و از ایمان،
خطر را سهل دیدند و
صبوری را سپر کردند و
دیگر بار اینک :
که از سوز غم آنان ،
لبخندها می خشکند و اشک ها می جوشند تا
سوگنامه ی مظلومیّت سالار شهیدان ع را
از عمق دل فریاد زنند.
همنوا با اسوه ی استقامت و ایمان ،
صابر ِبی بدیل ِدوران ،
حضرت زینب سلام الله علیها ،
ما شیعیان و
عاشقان آن حضرات علیهم السلام ،
به دل، حبّ علی علیه السلام و
نام زیبای شهید کربلا برلب ،
در بارش باران اشک ،
در اربعین حزن و
عروج جانگداز و سوزناک داغ عاشورا.
که دلها در عزای حضرت مولا ع
نواخوان است.
سوگوارانه و سیه پوش ،
نالان و سینه کوبان،
گلواژه هایی از دعا پَرمی دهیم و
تسلیت گویان،
از محضر آفریدگار منّان ،
برای عزاداران و زائران اربعین مولا،
حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام،
ارج و اجر افزون ، مسئلت می نمابیم .
آمین و ان شاءالله
《 قم : #بیژنی 》
🖊#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۲۲۱۳۲۲
#اربعین
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4705
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
🍃💚🍃 ۱۳۷۱/۵/۲۶ 🍃💚🍃
★💥★ سالروز ورود آزادگان ★ 💥★
《 بیست و ششم مرداد 》
🖤 سالروز پرواز روح مادر 🖤
قلب ِدشمن از قساوت، سنگ بود
بعثیان را، خدعه و نیرنگ بود
جنگ بود و سینه ها پر شور بود
رزمگه، از گلرخان، پر نور بود
گل، اسیر فرقه ای صد رنگ شد
مادرم، از دوری اش دلتنگ شد
قلب ِمادر، گر چه بهرش تنگ شد
بی نشانی، بر دلش چون چنگ شد
شوق ِمادر، مژده ی آزاده بود
بَهر ِگُل، گلخنده اش آماده بود
دیده بر در، بس بغل، بگشاده بود
زِ انتظارش، از نفس، افتاده بود
قصّه های بر لب ِ او، غصّه داشت
غصّه های در شب ِ او، قصّه داشت
مژده ای از قاصدک، بر ما نبود
در تجسّس، یک اثر، بر جا نبود
غرق خون شد گل، چو دل بر عشق داد
مادرم دلخون، گلش در عشق داد
گل، ز محنت، کُنج ِغربت پژمرید
مادرم، بی او، ز فُرقت، پژمرید
لای لای ِقصّه بر لب، شد خموش
وای وای ِغصّه در شب، شد خموش
سالها گشت و گُلم در غربت است؟
بی نشانم در کدامین تربت است؟
جوهری از جان ِعصمت، گر خفاست
گوهران از کان ِعصمت ع، در خفاست
قلب ِ مادر را نگاهی نیست؟ هست
بی نشانم را، پگاهی نیست؟ هست
سربداران، بیرقی پاینده اند
بی نشانه، شاهد ِآینده اند
بی مزاران را، درودم، ماندگار
بی دلان را، دل سرودم، یادگار
🍃 با تقدیم صلوات 💥قم: #بیژنی 🍃
#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۲۶۰۶۳۹
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📡✦࿐჻ᭂ
🍃💥🍃
{ به امید ِآثار ِتابش ِنور ِولایت }
{ از پند ِمادران ، در فرزندان }
🍃 در گذرگه 🍃
جز در ِکوی ِولا ، نیست دری
نیست نوری ، به گذار ِدگری
گر که با عشق ، به آن کو نِگری
چون بتابد ، به رَه ِتو ، گُهری
💥گو : اِلاها ، ز لطف کن ، نظری💥
می نوازد دلم ، چنان آوند
بَهر ِتو ، ای شُکوه ِجان : فرزند
تا دهد گُل ، دعای من در پند
ره نگیرد به دین ِتو خطری
💥گو : الاها ، ز لطف کن ، نظری💥
بشنو از عمق ِدل ، نکاتی چند
پای ِایمان ، بمان و نیرومند
رهرو ِاُسوه های بی مانند
به سیاهیّ ِشب ، چو در سَحَری
💥گو : الاها ، ز لطف کن ، نظری💥
گاه ، شیطان ، ز واژه ی ترفند
با نشان ِهزار و یک ، پسوند
قلب ِپاکت نشان کُنَد ، دربند
ذکر ِقرآن ، به دل شود سِپَری
💥گو : الاها ، ز لطف کن ، نظری💥
اهرمن ، با تراوِشی ، از گَند
در گذرگه ، اگر کمند افکند
تیر نِه ، در کمان ِخویشاوند
چون ز پیچ و خم ِگذر، گذری
💥گو : الاها ، ز لطف کن ، نظری💥
به ولای علی ع ، تو را سوگند
مادرم ، آه ِ مادرت ، مپسند
خواهی از تو خدا شود خرسند
حقگرا باش ، تا که ره سِپری
💥گو : الاها ، ز لطف کن ، نظری💥
نا امیدم مکُن ، تو ای دلبند
می توان سنگ را ز رَه ، بَرکند
عِلم را ، با عمل بده ، پیوند
تا شکوفد ز سعی ِتو ، ثمری
💥گو : الاها ، ز لطف کن ، نظری💥
بام ِتو ، چون فرا شد از الوَند
کام ِتو ، خوشگوارتر از قند
چهره ی تو ز نقش ِیک لبخند
چون نگارد ، ز پندها اثری
💥گو : الاها ، ز لطف کن ، نظری💥
در بهاران ِدل ، پی ِاسفند
گر حسودان ، ز کین ، بپاخیزند
دود خیزد ، ز آتش ِ اِسپند
تا بگیری ، ز مادرت ، خبری
💥گو : الاها ، ز لطف کن ، نظری💥
《 قم : بیژنی 》
🖊#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
💾شناسه ۱۴۰۴۰۶۱۴۱۱۴۴
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4759
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
هدایت شده از میرمریم
۰ 🌸🍃
با سلام و احترام :
بیست سال پیش،
شاعر و استاد نکته سنجی، محض امتحان از من خواسته بودن
با ۳ کلمهء ( مادر زن ، باجناق ، دعوا )، یک بیت خدمت ایشون بسرایم...
گر چه خانم هستم ولی بیطرفانه با قلمی مردانه،
این تک بیتهای طنز رو در اوزان متفاوت ،
با سه کلمهی مورد آزمون : ( مادرزن – باجناق – دعوا )
در بیست بیت با مضامین مختلف ،
براشون سرودم و تقدیمشون نمودم .
🍃🌸
اکنون بعد بیست سال،
برای ایجاد لحظاتی لبخند، تقدیم حضورتون میشه :
💞
1- از حسادت، باجناقم گفت با مادرزنم
قصّه از دعوای تندِ مادر ِمن، با زنم
💞
2 – ترسِ مادرزن به قلبِ باجناقم نقش بست
روزِ دعوا حس نمودم دست را بالای دست
💞
3 - نیست دعوا، روزِ مادر بین که من چون باجناق
بهرِ مادرزن، چو مادر، هدیهام گردیده طاق
💞
4 – از نصیحت، باجناقم گفت، زیرِ گوش من
یاد از دعوای مادرزن، پرانَد هوش من
💞
5 – باجناقم تا شبی مادرزنم مهمان نمود
از سرِ دعوا زنش، تهدید بر هجران نمود
💞
6 – تا که مادرزن، شکایتنامهام افشا نمود
باجناقِ من ز شادی سفرهی دعوا گشود
💞
7 – عاقبت دعوای مادرزن به قلبم تیر کاشت
باخت با من، باجناقم خندههائی سیر داشت
💞
8 – قبلِ دعوا، باجناقم گفت با مادرزنم
جانِ مادر، بهترینی، کی زجورت دم زنم؟
💞
9 – باجناق من اگر با همسرش دعوا کند
من نمی دانم چرا مادرزنم حاشا کند؟
💞
10 – دور از دعوای مادرزن که ناخوش داشتیم
گوشهای با باجناقم خلوتی خوش داشتیم
💞
11 – هر چه مادرزن بگوید مادرم باور مدار
وقت دعوا باجناقم را ندیدی؟ الفرار
💞
12 – دوست دارم باجناقِ من، مرا یاور شود
نیست دعوائی، اگر مادرزنی مادر شود
💞
13 – مادری گفتا: پسر، دعوا مکن با باجناق
در دخالتهای مادرزن، حذر کن از طلاق
💞
14 – بعد دعوا خانمِ من خواهرش داده طلاق
وای از مادرزنم! بیچاره من، یا باجناق؟
💞
15 – گفتم به باجناقم مادرزن و مادری
دعوا دعا نمیشه، عجب تو خوشباوری!
💞
16 – دعوای باجناقم، دعویِ این کلامه
مادرزن و مادری؟ خیالی پوچ و خامه
💞
17 – وقتی که مادرزنم، با باجناقم سرده
خانم باید بدونه، دعوا دوای درده
💞
18 – مادرزنم فالگوش، باجناقم شده موش
دعوای موش و گربه، مگه میشه فراموش
💞
19 – مادرزن و ریاست، داماد غصّهاش اینه
چو باجناقش هر روز، دعواش سر همینه
💞
20 – مادرشوهر، مادرزن، هرگز نمیشه مادر
کی باجناق برادر؟ جاری نمیشه خواهر
💞
این حرف آخرینه دعوا سرِ همینه
والسلام: نامه شروع، با هر طلوع
پاییز ۱۳۸۴
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ا۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
🌸🍃
و امّا اکنون :
پرسشی که به اون استاد بزرگوار عرض نمودم،
از شما علاقمندان محترم طنز هم می پرسم :
بیست بیت ِطنز رو دیدین
نمره بِدین، چند میدین ؟ ...
هر بیت یه نمره ...؟ ! بد نیست
بیست بیت، با هم میشه بیست
پاییز ۱۴۰۴
🍃🌸
《 قم : بیژنی 》
#سیده_معصومه_حبیب_زاده_بیژنی
💾شناسه ۱۴۰۴۰۷۰۳۱۱۳۴
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4773
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─