eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
331 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
ميون همه دلها، امون از دل زينب میون همه دلها ، امون از دل زینب میون همه دلها ، امون از دل زینب غم کوچه و سیلی ، غم صورت نیلی غم یاس خزونی ، غم قد کمونی غم غربت حاکی ، غم چادر خاکی شده قاتل زینب ، امون از دل زینب میون همه دلها ، امون از دل زینب غم فرق شکسته ، غم حیدر خسته غم تشت پر از خون ، غم صورت گلگون شده قاتل زینب ، امون از دل زینب غم دست بریده ، غم فرق دریده غم شبه پیمبر ، غم غربت اکبر غم محسن دیگر ، غم غربت اصغر غم نیزه سواری ، غم ضربه و قاری غم ناقه سواری ، غم طعنه و دشنام غم سنگ لب بام ، غم و محنت و ناله غم و محنت و ناله ، غم مرگ سه ساله شده قاتل زینب ، امون از دل زینب میون همه دلها ، امون از دل زینب   ميون همه دلها، امون از دل زينب غم كوچه و سيلى، غم صورت نيلى، غم قدكمونى، غم ياس خزونى شده قاتل زينب غم غربت خاكى، غم چادر خاكى، غم غسل شبانه، غم بازوشانه شده قاتل زينب غم ‏حيدر خسته، غم فرق شكسته، غم‏ سينه گلگون، غم‏ تشت پراز خون شده قاتل زينب غم شبه پيمبر، موى خونى اكبر، غم محسن ديگر، غم غربت اصغر شده قاتل زينب غم دست بريده، غم فرق دريد، غم قد خميده، غم رأس بريده شده قاتل زينب غم موى پريشان، غم پيكر عريان، غم نا له و زارى، غم ناقه سوارى شده قاتل زينب غم طعنه و دشنام، غم‏سنگ لب‏بام، غم محنت و ناله، غم مرگ سه‏ ساله ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ #
❇️ کوشش در عمل 🔰 کوشش کنید که در عمل، کتاب شما قرآن باشد و پیغمبر شما، رسول اکرم (ص) باشد، و امام شما، علی‌بن‌ابیطالب سلام‌الله علیه...
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۲۲ «غلام امام سجاد(ع)» راوی می گوید: سالی در مدینه، قحطی شد و هر چه مردم دعا کردند و نماز طلب باران خواندند، اثری نبخشید. در خلوتی، در دامنه کوهی، غلامی را دیدم که حال عجیبی داشت و در مناجات خویش می گفت: خدایا! رحمت خود را از ما قطع نکن. همانطور که مشغول عبادت بود، دیدم اوضاع عوض شد. یقین کردم که آن تغییر در اثر دعای این شخص بود. فهمیدم که او غلام خانه امام سجاد (ع) است. با خودم گفتم: هر طور هست من او را از امام می خرم، نه برای این که خادم من باشد؛ بلکه من خادم او باشم و از فیض وجود او استفاده کنم. خدمت امام رسیدم و خواسته ام را مطرح کردم، اما غلام ناراحت شد. گفت: ای مرد! چرا مرا از این خانه و از محبوبم جدا میسازی. گفتم: می خواهم تا آخر عمر خدمتگزار تو باشم و از محضر تو استفاده کنم.من شاهد بودم که چگونه دعا می کردی. شک ندارم که این باران در اثر اجابت دعای تو بود. غلام تا این جمله را از من شنید، سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من نمی خواستم از این رازی که بین من و تو است، شخص دیگری آگاه شود. حال که این راز آشکار شد، مرا از این دنیا ببر! این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد. «داستان های معنوی، ص ۲۲۸» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁°
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست کسی که با تو می‌آید سفر، دیگر پریشان نیست کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست بیابان گردمان کردی، ولی زینب پشیمان نیست اگر دربدر کوه و بیابانم کنی، عشق است اگر زخمیِ صد خار مغیلانم کنی، عشق است پریشانم کنی عشق است، حیرانم کنی عشق است اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد بپرسی مو به موی ماجرا را، شرح خواهم داد مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد هر آنچه از تو پنهان نیست، از من نیز پنهان نیست برادر جان تو ثارالله و ثارالله دیگر من حسینِ قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من تجلی می‌کنم در تو، تجلی می‌کنی در من شهادت یا اسارت هر دو آغاز است، پایان نیست بنه پا بر زمین این خاک‌ها مشتاق و لبریزند تمام دختران یک یک مژه بر پات می‌ریزند نباید هم به مهمان‌داری‌ات این قوم برخیزند چرا که خلق می‌دانند صاحب خانه مهمان نیست میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی جوانان رشید و نونهالان تماشایی به همره بار گل آورده‌ام آن هم چه گل‌هایی! غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست نقاب افکن مرا با مظهرِ حق رو‌به‌رو گردان طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان همانگونه که مردی از شهادت نیست روگردان به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد ز کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد اگر زن شیرزن باشد، به جنگ مرد برخیزد بجنگم با سنان؟ هرگز!! سنان که جزو مردان نیست به زیر سایبانِ قد و بالای تو می‌خوابیم من و این کاروان از چشمه‌ی فیض تو سیرابیم نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم! فراتِ بی لیاقت لایق لب‌های طفلان نیست چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد چه خوشبخت است آن کس که روی نعشش عبات افتد یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد دل سلطانِ عالم را به دست آوردن آسان نیست به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی‌آید به زینب معجر پاره به سر کردن نمی‌آید برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی‌آید کسی در خیمه‌های ما به جز شش‌ماهه خندان نیست ** صدا زد: آی مردم این شهید ما مسلمان است بزرگِ خاندانم را نمی‌بینید عریان است؟! جواب قاریِ قرآنِ زینب، بوسه باران است جواب قاریِ قرآنِ زینب، سنگباران نیست ✍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تا که گریه بر حسین تمنای خلقت است بین من و تمام ملائک رقابت است نزدیک می‌کند دل ما را به هم، حسین این اشک روضه نیست، که عقد اُخُوَّت است مقبول اگر شده‌ست نمازی که خوانده‌ایم مهر قبولی‌اش به خدا مُهر تربت است ما از غدیر سینه زن کربلا شدیم این دست‌های رو به خدا دست بیعت است پیدا شدیم هرچه در این راه گم شدیم یعنی فقط حسین چراغ هدایت است از دخلِ آبروی حسین است خرج ما نوكر برای صاحبش اسباب زحمت است قرآن و منبر و دوسه خط روضه‌ی عطش ساعات خوب هفته همین چند ساعت است حالا كه بُغض بسته به من راه حرف را مقتل بخوان كه موقع ذكر مصیبت است ** افتاده بود روی زمین زیر دست و پا شعرم تمام می‌شود اینجا روایت است "نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد اگر غلط نكنم عرش بر زمین افتاد" ✍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
Nariman Panahi Shahe Ba Vafa Abalfazl_(www.new-song.ir).mp3
4.19M
◼️◼️◼️◼️◼️ مداحی سنگین برای سینه زنی شه با وفا ابوالفضل معدن سخا ابوالفضل شیر سر زور و بازوی علی باب الحوائج ، پسر ام البنین که شدی قطع الیمین تکست و متن نوحه شیر سرخ عربستان “شه با وفا اباالفضل” شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان، پسر مظهر یزدان ، که بدی صاحب طبل و علم و بیرق و سیف و حشم و با رقم و با رمق اندر لب او ماه بنی هاشم وعباس علمدار و سپهدار و جهانگیر و جهان بخش و دگر نایب و سفا. شه با وفا ابوالفضل، صاحب لوا اباالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل. دید کاندر حرم خسرو خوبان، شده بس ناله و افغان و پر از شیون طفلان، همه شان سینه زنان، نوحه کنان، موی پریشان، دل بریان، سوی عباس شتابان، که عمو جان چه شود جرعه ی آبی برسانی به لب سوختگان، کز عطش آتش بگرفته گلوی ما. شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل. پس بیاویخت بدوش دگر خویش، یکی مشک چو مشکی که بدی خشک تر از لعل لب ماه مدینه، گل گلزار سکینه، به فغان گفت که یا بنت اخا، ناله مکن، ضجه مزن، ز آنکه عموی تو نمرده روم الحال کنم بهر تو من آب مهیا، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل. زور و بازوی علی باب الحوائج زور و بازوی علی باب الحوائج ناصر دین نبی ناصر علی ناصر دین حسین ناصر دین خدا پسر ام البنین که شدی قطع الیمین … علی العباس واویل حسین تنهاست واویلا فرق عباس کجا عمود آهن خسرو ناز کجا این همه دشمن فرق عباس کجا عمود اهن خسرو ناز کجا …این همه دشمن فرق عباس کجا عمود آهن خسرو ناز کجا …این همه دشمن حسین حسین حسین …
. فاطمیه؛ زبان حال مولا(ع) و حضرت زهرا(س) دخترت گریه می کند حالا روی دستش سه تا کفن مانده بین این ای که وا کرده سه کفن دو پیرهن مانده با نفسهای آخرت گفتیش این کفنها برای خانه ی ماست پدر و مادر و من اما پیرهن ها برای کرببلاست اولین پیرهن که میبینی این که کوچکتر است دخترکم قسمت محسنم نشد اما به تنِ اصغر است دخترکم هدیه کن بر رباب و در بغلش نوه ام را ببوس اصغر را دوّمین اش برای بی کفن است به تنش تا که کرد،خنجر را بوسه ای زن به گودی زیرش قبل تیغ و سنان و سر نیزه قبل از اینکه خنجرش با زور می زند نانجیب بر نیزه بعد غارت حرامیان را دید تبر و دشنه تیز می کردند با لباسی که از تنش کندند تیغشان را تمیز می کردند دید حتی لباس اصغر نیست نخ قنداقه هم به غارت رفت وای دست رباب را بستند بین نا محرمان اسارت رفت شاعر: . . *صدا زد زینبُ .. دخترم بیا ، مادر میخواد وصیت کنه. فرمود ای کنار گذاشتم ، میشه برا مادر بیاری؟ .. بقچه رو آورد گذاشت جلو مادر . گفت زینبم درِ بقچه رو باز کن . با همون دستایِ کوچولوش گره‌ها رو باز کرد ، دید سه‌ تا کفن میونه بقچه‌ ست ... دخترم اولین کفن مال منه .. کفنِ دوم مال بابات علیِ .. کفنِ سوم مال حسنِ .. یه مرتبه دید متحیرانه داره نگاه میکنه ... میگه زینب یه آهی کشید ، مادر نکنه حسینُ یادت رفته؟! ... یه مرتبه دوتایی گریه کردن .. صدا زد نه زینبم فراموشم نشده ، برا حسینم یه پیراهن دوختم. این پیراهنُ بهش بده ، لحظه‌ای که میخواست بره میدان ، از طرف من زیر گلوی حسینمُ ببوس ... داره حسینش میره، یه مرتبه دید داره صدا میزنه « مهلاً مهلاً » همینطور داره میره ، دوباره صدا زد : « مهلاً مهلاً » داره میره .. اما یه‌مرتبه صدا زد « یابن الزهرا ... » تا گفت یابن الزهرا برگشت .. چی میگی زینبم ؟.. صدا زد وصیت مادرمه؛ یه بوسه زیر گلویِ حسینش زد ... کاش به همینجا ختم میشد ، اما این بوسه ، بوسۀ آخر زینب نبود .. اینجا گلوی سالم حسینُ بوسه زد. اما چند ساعت بعد اومد تو گودال ، این نیزه شکسته‌ها رو کنار زد ... آی حسین .... به .
. بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن نگاهی از کرم بر چشم‌های خستهء ما کن تمام آفرینش بی‌تو باشد جسم بی‌جانی بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن کنار علقمه با مادر مظلومه‌ات زهرا دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّایی بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اصغر پسر که ذبح شد از تیر قاتل، فکر بابا کن بیا دست یداللهی، برون از آستین آور طناب خصم را، از دست‌های عمّه‌ات وا کن سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی بيا و زینب را تماشا کن بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانت بیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن حاج غلامرضا سازگار✍ .
. در شام غم آورده اند جمع اسیران را بر نیزه ها سر شهیدان را همراه شان دل پریشان را در شام بلا شور و همهمه است زخم زبان ها بر لب همه است در رو به روی زینب حسین بر نیزه رأس پور فاطمه است آه واویلتا امان ز شام۴ در شام غم دشمن دین حق چو مجنون است ظلم و ستم بر همه افزون است دل همه اهل حرم خون است خورشید ولا روی نیزه هاست خون دل خاندان مصطفاست بهر خاندان آل عبا بدتر از کربلا شام بلاست آه و واویلتا امان ز شام۴ در شام غم آنان که جاهل و بد و پستند دست همه اهل حرم بستند قلب گل فاطمه بشکستند روز اهل حرم به شهر شام گشته از ظلم و کینه همچو شام بر سر و روی آل مصطفی سنگ کینه زنند ز روی بام آه و واویلتا امان ز شام۴ در شام غم صبر همه اهل حرم کم شد نصیب شان غصه و ماتم شد قامت ساجدین ز غم خم شد آتش ظلم و کین زبانه زد یتیمانش را بی بهانه زد بر اسیران دشت کربلا با کعب نی و تازیانه زد آه و واویلتا امان ز شام۴ .👇
. اهل حرم مولی(با عمه ی ساداتند)۲ وارد شده آن ها از(دروازه ی ساعاتند)۲ بر دیدار اسیران مردم شام جلوی دروازه کرده ازدحام امان از شهر شام آه و واویلا۲ در بین اسیران بود(سرها همه روی نی)۲ هر کوچه ی شهر شام(با خون جگر شد طی)۲ یتیمان حسین با دست بسته خونجگر گردیده قلب شکسته امان از شهر شام آه و واویلا۲ از این همه ظلم و کین(خون شد جگر زینب)۲ سوزد دل طفلان با(سوز و شرر زینب)۲ اهل حرم سوزد زین همه بیداد خون گردیده دل حضرت سجاد امان از شهر شام آه و واویلا۲ در بین همه مردم(شد غربت شان معلوم)۲ خون گریه کنند زین غم(هم زینب و هم کلثوم)۲ در شام غم بی جرم و بی بهانه بر طفلان می زدند با تازیانه امان از شهر شام آه و واویلا۲ زن های حرم گریان(از این همه غم محزون)۲ از این همه ظلم شام(دل ها همه گشته خون)۲ روز اسیران گردیده چنان شام سنگ می زدند بر آن ها از لب بام امان از شهر شام آه و واویلا۲ .👇
. کاروان اسیران سوی شام آمده همرهان شهید تشنه کام آمده کرده اند ازدحام مردم شهر شام وای از این شام۲ دم دروازه شد غوغای محشر به پا همره کاروان سرها روی نیزه ها شده شام بلا بدتر از کربلا وای از این شام۲ بین زن ها صدای گریه ها می رسد بر مشام عطر و بوی کربلا می رسد بین شام خراب همه در اضطراب وای از این شام۲ بهر دیدار سرها همه صف می زدند همگی شادمان گشته و کف می زدند کینه افزون شده هر دلی خون شده وای از این شام۲ بس که در شام غم زخم زبان ها شنید بین اهل حرم قامت زینب خمید مرهم خستگان شده زخم زبان وای از این شام۲ شده در شهر شام روز همه همچو شام بر اسیران زدند سنگ ز هر روی بام حضرت ساجدین زین ستم دلغمین وای از این شام۲ کودکان حسین را وحشیانه زدند اهل بیت را ز کین به تازیانه زدند رفته دیگر توان اشک شان شد روان وای از این شام۲ .👇
نوحه_شب_سوم_محرم من یه کبوتر بچه ام ‌بال منو نبندید خیلی کوچیکه دل من به اشک من نخندید بابام حسین غریبه بابام حسین غریبه۴ از روی نی گریه نکن به حال پیرهن من اگه رو نی خسته شدی بیارودامن من ۲ ((بابا،بابا،بابا،دیگه گوشواره به گوشم بابا جون جا نداره / شامیا به من میگن رقیه بابا نداره۲/اگه بابام بیاد پیشم سرشو میزارم روی سینه دست میزارم روی گوشام بابام گوشامونبینه)) با اشک چشمام میشورم خاکسترای روتو عمه یادم داد ببوسم زخم رگ گلوتو۲ سوره یوسف بخونید گمشده پیدا شده ۲ قرآن نخون ای بابا جون زخم لبت وا شده ۲ کی سنگ زده رو پیشونیت راه نگاتو بسته۲ ای بابای مهربونم کی ابرو تو شکسته۲ بابام حسین غریبه بابام حسین غریبه۴ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
شهادت مظلومانه حضرت محسن بن الحسين «عليهماالسلام» در نزدیکی شهر دمشق ... در نقل‌ها آمده است: در نزدیکی دمشق، كوهى بود كه «جوشن» (برخی نام آن کوه را «حرّان» هم گفته‌اند) نام داشت و از آن‌جا ، مِس به عمل مى‌آمد و چند تن به مس گدازى مشغول بودند. 🩸 وقتی‌که أسرای آل الله، به پاى آن كوه رسيدند، تابش آفتاب سخت گرم بود. از اين رو آن روز را خيمه برپاى كردند و لشکریان یزید لعین در خيمه‌ها استراحت کردند و اسراء را در آن آفتاب گرم با شكم گرسنه و جگر تشنه در گوشه‌ای نشاندند. 🩸امام زين العابدين عليه‌السلام از شدت گرما، خود را به سايه خيمه «حصين بن نُمير» ملعون رساند. آن ملعون از خيمه بيرون آمد و آن حضرت را با تازيانه زد و از زیر سایه خیمه دور کرد و اطفال اهل بيت علیهم‌السلام از سوز عطش فرياد برآوردند. 🩸حضرت زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها، يكى را نزد مِس‌گدازها فرستاد تا مقدارى آب و نان از آنان بگیرد و بياورد. آن جماعت براى خوشنودى لشکریان یزید لعین اجابت نكردند. وَ كانَتْ زَوجةُ الحُسَينِ علیه‌السلام حامِلًا بِوَلَدٍ إسمُهُ مُحسن و أسقَطَت هناك ▪️یکی از همسران امام حسین علیه‌السلام باردار به پسری بود که اسم او را «محسن» نهاده بود که در اثر گرما و شدت گرسنگی و تشنگی در این منزل، آن جنین مظلوم سقط شد. 🩸حضرت زینب علیهاالسلام وقتی که این حال را دید، رو به آسمان نمود و فرمود: «از چه بر چنين مردمی بلا نازل نمى شود؟ » در همان ساعت برقى از آسمان زد و آن جماعتی را که در آن معدن مشغول به کار بودند را سوخت  و از آن زمان تاكنون، هر كس در آن معدن كار كند، سودى نبرد. و در قبله آن كوه، زيارتگاهى معروف به «مشهدالسقط» و یا «مشهدالدّكة» است و نام آن سقط مظلوم، محسن بن الحسين علیهماالسلام است. 📚 ناسخ التّواريخ حضرت زينب كبرى عليها‌السلام، ج۲ ص۵۳۴ 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۴ 📚وسيلة الدّارين، ص۳۷۴ 📚قمقام زخّار ج۲ص۵۴۹ 🔹 مرحوم شیخ عباس قمی در «نفس‌المهموم» می‌نویسد: سيف الدوله كسى است كه "مشهد الدكّه" را در بيرون شهر حلب ساخته است؛ زيرا او در يكى از گردشگاه هاى خود در حلب، شبانه نورى در آن مشاهده كرده و صبح سوار شده و به آن جا رفته و دستور داد که آن جا را حفر كردند وسنگى بيرون آمده كه بر آن نوشته شده بود: «هذا المُحسن بن حُسين بن علىّ بن ابيطالب» ▪️این قبر محسن پسر حسین بن علی علیهم‌السلام است. 🩸 سيف الدوله علويان را جمع كرده و درباره آن از آن‌ها پرسيده؛ يكى از آن‌ها گفته است كه در دوران يزيد چون اسيران اهل‌بيت علیهم‌السلام را به حلب آوردند، يكى از همسران امام حسين عليه‌السلام اين پسر را سقط كرد. 📚 نفس المهموم، ص۳۵۰
◼️ یکی از وقایع عجیب و دردناک در نزدیکی دمشق ... در نقلی آمده است: در نزدیکی دمشق، کاروان اسرای آل الله، به سرزمینی به نام "مرشاد" رسیدند؛ وقتی که مردم آنجا باخبر شدند که أسراء در نزدیکی شهرشان منزل کرده‌اند، خَرَجَ المَشايخُ و المُخدّراتُ و الشّبانُ يَتفرّجونَ عَلَى السَّبيّ و الرُّؤوسِ ▪️پیرمردها و زن‌ها و جوانان‌شان از شهر بیرون آمدند و اهلبیت سیدالشهدا علیه‌السلام را به تمسخر گرفتند و با این کار، خوش گذاری و شادمانی می‌کردند. وَ هُم مَعَ ذلكَ يُصلّونَ عَلَى مُحمّدٍ و آله، و يَلعَنونَ أعداءَهم و هو مِن العَجائب. ▪️و در همین حال نیز، بر محمد و آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله ، صلوات می‌فرستادند و دشمنانشان را لعنت می‌کردند. و این از عجایب روزگار بود. 📚 المنتخب،ج ۲ ص۴۸۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.39M
غزل مرثیه باب الحوائج آقا قمر بنی هاشم علیه السلام 🏴💔🏴 رفت از خیمه به دنبالش دل ارباب رفت رفت از خیمه به دنبالش حرم از تاب رفت آب باید محضِ پابوسی می‌آمد خدمتش کار دنیا را ببین دریا به سوی آب رفت ریخت از مشک عمو سوغات اصغر بر زمین گریه کرد عباس اما حرمله شاداب رفت حیف که ادرک‌ اخایش به کمانداران رسید قبل از ارباب این صدا تا دشمن ناباب رفت محضر چشمش سه شعبه تشنه آمد با شتاب از میان کاسه ی چشمش ولی سیراب رفت با کُلاخودش به روی آسمان خط می‌کشید علقمه او را چه شد قد رشیدش آب رفت؟ قطعه قطعه شد که کوچکتر شود پیش حسین آری از نزد بزرگ قوم با آداب رفت از مزار کوچکش پیداست با جسمش چه شد شد پریشان خاطر از غم هر که در سرداب رفت با نوای جانسوز مداح اهل بیت ع 🎤 🥀🥀🏴🏴 https://eitaa.com/eetazeinab
3.16M
غزل مدح و مرثیه آقا قمر بنی هاشم علیه السلام هر که گیرد از ابوفاضل در این دنیا کمک گر بخواهد می رساند اهل عقبا را کمک دست بر دامان آقایی شدم امروز که دست هایش انبیأ را می دهد فردا کمک در گرفتاری و بیماری توجه کرده ام یا ابالفضل‌است جاری بر زبان‌ ها تا کمک باب حاجات تمام ارمنی ها علقمه‌ست هر گرفتاری به هر دینی گرفت آنجا کمک آب منت می کشید و او لبش را تر نکرد چون نمی گیرد نَمی از رودها دریا کمک عصر تاسوعا که آقا گفت : از اینجا برو گریه کرد و گفت که یا زینب کبری کمک بعد عمری که به اربابش برادر جان نگفت داد زد ادرک اخیٰ افتاده‌ام تنها... کمک خواست تیر از چشم بیرون آورد دستی نداشت جای دستانش گرفت از بین زانوها کمک حضرت بی دست ، پای رفتن خیمه نداشت وقت افتادن وگرنه می گرفت از پا کمک خواست برخیزد ز جایش دست در پیکر نداشت آمد آن لحظه که بالای سرش آقا کمک در کنار پیکرش میگفت با گریه حسین : به منِ تنها پس از تو که دهد حالا کمک آنچنان تنها شدم که محض برگرداندنت آمدند از خیمه ها بر سر زنان زن‌ ها کمک با مداحی ذاکر اهل بیت علیهم السلام⬇️ 🎤 http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦•خدا حافظ علی اکبر... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شبِ هشتم محرم به نفس کربلایی محمد حسین حدادیان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای خدا با چه دلی زینب صدا می‌زد حسین؟ دست و پا می‌زد علی، زینب صدا می‌زد حسین این همه راه دویدم چه به موقع رسیدم تا کنارت عزیزم صدبار علی اکبر رو دیدم پاشو برگردیم، خیمه در تلاطمه اولین باره زینب بین مردمه خداحافظ علی اکبر برسون سلام بابا رو به پیغمبر خداحافظ علی اکبر تازه شد دوباره داغ کوچه و مادر زخم پهلوی علی شد ناله‌ی اهل حرم بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مادرم قصه‌ی سنگ و شیشه، میری واسه همیشه این تن ارباً اربا دیگه شناسایی نمی‌شه ای اذان گوی خیمه خونیه لبت کاشکی جای تو می‌مرد عمّه زینب خداحافظ علی اکبر برسون سلام زینب رو به پیغمبر خداحافظ علی اکبر داره می‌خنده به گریه‌های من لشکر رفتی و دیگر رمق در پای بابای تو نیست زینت دوش حسین، روی زمین جای تو نیست خواهرت شده عزادار بی‌ تو میشه گرفتار میره با دست بسته بزم مِی و کوچه و بازار قاتلت میشه سردمدارِ قافله کربلا تا شام وای از دست حرمله خداحافظ علی اکبر! می‌مونه روی زمین تن تو هم بی‌سر خداحافظ علی اکبر! میشه هم قد تو رو نیزه علی اصغر ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜