.
|⇦•عرش حق را قائمه ای..
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۱ به نفس حاج #محمود_کریمی
●━━━━━━───────
عرشِ حق را قائمه ای حکم عدلِ محکمه ای
وصف تو این هست که فقط فاطمه ای ،فاطمه ای، فاطمه ای...
ای نور، ای نور علی نور ای نورِ فوق نور
مادر، شأن تو سراسر في کتابِ مستور
ای مادر بت شکنم، ای روح عاشق شدنم
دخیل چادرت منم تا مردنم
ای ولی بر هر چه ولی اولین نورِ ازلی
عِطر نامت میرسه با نادِ علی، ناد علی، نادعلی، نادعلی....
والله بودی تو مَعَ الله قبلِ ما سوی الله
بوده، اسم تو سرودِ رهروان این راه
ای رهبرِ نهضت ما ای علّت عزّت ما
سایه ی تو بالاترین نعمت ما
تو محل معرفتی سِرِّ حُسن عاقبتی
دل به امرت میتپه یا سَیدتی سَیدتی
روحِ صومی و صَلاتی منبعِ حیاتی
جان سَرسپردگانِ کشتی نجاتی
فرمانروای نشأتین ای بانی ذکرِ حسین
حسین حسین برای ماست شهادتین
ثانی زهرای بتول عشق ارباب همه ای
عمه جانت گفته که تو فاطمه ای فاطمه ای
با پای پُر ورمم، دردسرِ حرمم
همه میگن خیلی شبیه مادرمم
روی زهرای سه ساله باغِ یاس و لاله
بوی مادرش که پیچید لحظه ی وصاله
دوری به آخر می رسه، بابا به دختر می رسه
یه شب برای بردنش، سر می رسه
حسین!......
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_محمود_کریمی
#فاطمیه #حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
YEKNET.IR - zamine - fatemie 2 - 1401 - karimi.mp3
9.86M
|⇦•عرش حق را قائمه ای...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهراسلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس حاج محمود کریمی
.
|⇦• مبهوت و مات ماندم...
#قسمت_اول #روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
السَّلامُ عَلَیكِ يا سيِّدَتي وَ یا مَولاتي لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حَقِّكِ يا سيِّدَتي وَ یا مولاتي..
*بی بی جان شب شهادته..خدا اونایی که تو رو زدن لعنت کنه..خدا اونایی که درِ خونه ات رو شلوغ کردن نبخشه..*
با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم
جارو نکش؛ که فاطمه جان درد میکشم
دارم شبیه؛ پهلویتان درد میکشم
*انقدر تو این خونه کار نکن، علی رو شرمنده نکن، بعد از پیغمبر چه جوری
کارهای خونه رو می کرد...
" مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا نَاحِلَةَ الْجِسْمِ"یعنی مادرم آب شد..."مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ" مادرم منهدم شد."مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ" مادرم سرش درد می کرد."باكِيَةَ الْعَيْنِ "مادرم گریه می کرد."حَتّی صارَتْ کَالخَیالِ" مادرم مثل مرده متحرک شد. موهای زینب رو شونه می کرد، دستش شکسته بود اذیت میشد...*
جارو نکش که عطر بهشت است میبری
روی مرا زمین نزن این روزِ آخری
*زنهای پرستار خدمت بی بی بودن یوقت دیدن حال زهرا خراب شد گفتن بریم مسجد علی رو خبر کنیم.بین راه امیرالمومنین رو دیدند قبل از اینکه زنها چیزی بگن امیرالمومنین فرمود: "مَا الْخَبَر"؟چه خبر شد ؟"مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ "؟شما چرا رنگاتون پریده؟فاطمهٔ من چی شده ؟ گفتن: یا ابالحسن!"أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ"علی! اگه یه بار دیگه میخوای زهراتو ببینی عجله کن....علی وارد منزل شد عبا از دوش برداشت عمامه از سر برداشت. سر بی بی رو به دامن گرفت صدا زد"يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ" جواب نداد" یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ" به هر اسمی به هر تعبیری صدا زد جواب نشنید.بی بی چشما رو باز نمیکنه. یوقت صدا زد.." يَـا فَـاطِمَـه َ فَـأَنـَا ابْـنُ عَمِّـكَ. عَلِي" ... زهرا من علی مظلومم، من پسر عمِّ مظلومتم "كَلِّمِـينِـي" با من حرف بزن، "فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا " چشمها رو باز کرد... "و َبَکَت وَ بَکاء" هر دو شروع کردند های های گریه کردن.... مدتی رو به حال هم گریه کردند.بعد که خوب برا هم گریه کردن علی فرمود: فاطمهٔ من چی شده؟ عرضه داشت یا علی!"إنّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذی لابُدَّ مِنْه وَلا مَحیصَ عَنْهُ " علی مرگ رو در مقابل دیدگانم میبینم ..علی گریه میکرد فاطمه زهرا صحبت میکرد.صدا زد علی جان!" غَسِّلنِی بِاللَّیل ،حَنِّطْنی بِاللَّیل، کَفِّنِّی باللَّیل دَفِّنِّی بِاللَّیل وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً"..علی کسی رو خبر نکنی، منو خواستی غسل بدی" فَلا تَکْشِفَ عَنِّی" از روی پیراهن غسل بده...*
باغِ بدونِ غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
گیرم که گرد گیری امروز هم گذشت
فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت
آشفته خانه جگرم را چه میکنی؟
خاکی که ریخته به سرم را چه میکنی ؟
زهرا به جای نان، غمِ ما را درست کن
حلوای ختم شیرِ خدا را درست کن
مبهوت و مات ماندم از این مهر مادری
دست شکسته جانب دستاس میبری
جان علی بگو که تو با این همه تبت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت؟
شستی تن حسین و حسن با کدام دست؟
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست؟
حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
از تشنگی، لبِ پسرت سوخت فاطمه
حرف از کفن شد و کفنت ناله زد، حسین!
خونابه های پیروهنت ناله زد، حسین!
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_میثم_مطیعی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#قسمت_پایانی وتوسل به حضرت زهرا گریز به #حضرت_عباس اجرا شده۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
شستی تن حسین و حسن با کدام دست؟
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست؟
*یا زهرا! با دست شکسته کارای خونه رو کردی.. با دست شکسته موهای زینبت روشونه زدی ...
وقتی علمدار کربلا بالای اسب نشسته بود،"و تَوجه نَحو الخيمة" گفت الان آب به خیمه ها می برم.. دستاشو شکستن،دست راستشو زدن، مشک رو به بازوی چپ گرفت، دست چپ رو زدن، خیالی نبود.( شاید، نمیدونم گفت من کی باشم دستای من چه ارزشی داره دستای دختر پیغمبر رو شکستن من که جای خود دارم)مشک رو به دندان گرفت ..*
«نمیدانم چرا هر وقت از یاس میخوانم
کنار یاس قدری روضه عباس میخوانم»
*مشک رو به دندان گرفت یه اتفاقی افتاد " فَوَقَفَ العَبّاس مُتحیّرا "وقتی تیر به مشکش خورد همون جا ایستاد. نه راه پیش داره نه راه پس، چنان با عمود آهن به سرش زدن با صورت به زمین افتاد. صدا زد" یا اَخا اَدرِک اَخاک" دیگه بیا به دادم برس. امام حسین رسید بالای سرش یه نگاهی انداخت. صدا زد"« أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي " کمرم شکست "وَ قَلَّت حِيلَتِي"سعی کرد این بدن رو جمع کنه..عباس صدا زد: "یا اخی ما تُرید منّی" ؟ میخوای چیکار کنی ؟ یوقت منو به خیمه ها نبری ...*
دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی
میشه دوباره باز علمدار حرم باشی
این بچه ها دیگه نمیخوان آب تو رو میخوان
میشه براشون باز سقاشی
عباس من!
وقتی خجالت می کشی شرمنده تر میشم
سقّا بدون دست هم سقاست باور کن
تو چشم عباسم نبینم اشکِ غم باشه
بی تو حسین تنها ست باور کن
*آخه وقتی میخواست بره میدان صدا زد: "يا أَخِي إِذَا مَضَيْتَ فَتَفَرَّقَ عَسْكَرِي " تو بری لشگرم از هم پاشیده ميشه...*
دریا تو دستاته اباالفضل
ممنون دستاتم اباالفضل
چشمات پر از خون شد عزیزم
دلتنگِ چشماتم ابالفضل
*دخترا و زنهای اهل حرم همه منتظر بودن هی سرک میکشیدن خدایا! چرا از علقمه خبری نمیشه نه امام حسین اومد نه علمدار اومد. همینجور که نگاه میکردن یوقت دیدن"وَ رَجَعَ الحُسَین الی المُخَیَّم" دیدن آقا داره تنها برمیگرده "منکسِراََ حزیناََ باکیا"دیدن کمرش شکسته داره گریه میکنه"یُکَفکِفُ الدُّموعَهُ بِکُمِّه."با این آستین پیراهن هی اشکها رو پاک میکنه...*
دستم رو میگیرم به پهلو راه میرم من
اونچه نباید عاقبت، دیدی سرم اومد
تا که نشستم پیش تو انگار حس کردم
یک لحظه بوی مادرم اومد
دیدی بهت گفتم کبوده صورت مادر
دیدی بهت گفتم که خیلی سخت راه میره
دیدی چقدر سخته ببینی مادرت هر بار
دستش رو به پهلوش میگیره
دریا تو دستاته ابالفضل
ممنون دستاتم ابالفضل
چشمات پر از خون شد عزیزم
دلتنگ چشماتم ابالفضل
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
#فاطمیه #حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
YEKNET.IR - roze 2 - fatemie 2 - 1401 - motiee.mp3
11.57M
|⇦• مبهوت و مات ماندم..
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفس حاجمیثم مطیعی
4_5976344943961051217.m4a
1.78M
زمینه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
برام سپر شدی
توو ازدحام کوچه بود که بی پسر شدی
توو این سه ماهه یاس من شکسته تر شدی
برام سپر شدی
بی حالی، نمونده واسه ی حسن احوالی
کم حرفی، نمونده بینمون به جز غم حرفی
پر دردی، با گریه هات دل منو خون کردی
یار جوون منی
تو مهربون منی
یه کم با من حرف بزن
تو هم زبون منی
فاطمه یا فاطمه
.....
غمت غم منه
نه وضع خونمون دیگه شبیه قبلنه
کسی جلوی بچه مادرو نمی زنه
غمت غم منه
گریونی، می خوای بلند بشی ولی بی جونی
محزونی، نمازتم نشسته هی می خونی
دلخونی، ولی بگو بازم پیشم می مونی
باغ و بهار علی
صبر و قرار علی
یه خورده طاقت بیار
بمون کنار علی
فاطمه یا فاطمه
..........
شبای آخره
برای بچه ها دلت حسابی پرپره
دوباره ذکر روو لبت غریب مادره
شبای آخره
می سوزی، داری براش یه پیرُهن می دوزی
بی تابی، توو فکر تشنگیشو ظرف آبی
بی حالی، میون روضه های اون گودالی
سه ماهه بی خواب شدی
ببین چقدر آب شدی
اسم حسین اومد و
دوباره بی تاب شدی
فاطمه یا فاطمه
کلمینی داره میمیره علی ۲
#وحید_محمدی✍
۱ آذر ۱۴۰۲
#زمینه
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#فاطمیه_زمینه
#حضرت_زهرا_زمینه
👇👇
.
▪️روضه شب اول فاطمیه اول ۱۴۴۵ | دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲
🎤حاج محمدرضا بذری
دلم مشتاق آن یار که دنیاست خواهانش
همان که کشته ما را ماجرای وصل و هجرانش
از آن روزی که فهمیدیم..،صحرا خیمهگاهِ توست
همیشه غبطه میخوردیم بر ریگ بیابانش
دل مجنون شکست و قصه ی لیلی زبانزد شد
همیشه رسم عشق این بوده..؛عاشق داده تاوانش
قفس یا قصر؟! فرقش چیست وقتی یار آنجا نیست
زلیخا هرکجا یوسف نبوده..، بوده زندانش
همین آشفتهحالی ها نیازِ وصل معشوق است
پشیمان می شود هرکس نمی گردد پریشانش
برای رزق گریه..،چشمپوشی کن ز مالِ غِیر
که ابری این چنین پایان نخواهد یافت بارانش
حضور تو میان شهرِ ما حاشا نمی گردد
کدامین سنگفرشِ کوچه خواهد کرد کتمانش؟!
کمال عقل یعنی فقر..،یعنی سائلتبودن
که ما هر کس گدایت نیست میخوانیم نادانش
غریبِ بی محلّیها! تو هم مثل حسن هستی
همان مردِ کریم کوچه ها..،جانم به قربانش
امیدِ آخر هر بچّهشیعه،چادر زهراست
برای اینکه برگردی گره خوردم به دامانش
تو را جان همان پهلوشکسته..،زودتر برگرد
همان خانم که میخِ داغِ در افتاد بر جانش
اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِكْ عَلَى السَّيِّدَةِ الْجَمِيلَةِ الْجَمِيلَةِ الْمَعْصُومَةِ الْمَظْلُومَةِ الْكَرِيمَةِ النَّبِيلَةِ الْمَكْرُوبَةِ الْعَلِيلَةِ ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ الرَّضِيَّةِ
الْحَلِيمَةِ الْعَفِيفَةِ السَّلِيمَةِ الْمَجْهُولَةِ قَدْراً وَ الْمَخْفِيَّةِ قَبْراً الْمَدْفُونَةِ سِرّاً وَ الْمَغْصُوبَةِ جَهْراً سَيِّدَةِ النِّسَاءِ الْإِنْسِيَّةِ الْحَوْرَاءِ أُمِّ الْأَئِمَّةِ النُّقَبَاءِ النُّجَبَاءِ بِنْتِ خَيْرِ الْأَنْبِيَاءِ
الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ الْعَذْرَاءِ فَاطِمَةَ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الزَّهْرَاءِ (عَلَيْهَا السَّلَامُ)
*نقل و نباتم ببار من پسر آوردم
قابله چون میخ بود پشت در آوردم
فقط ای کاش آتش صورت او را نمی سوزاند…
میان آن همه شعله گمانم نیست امکانش
داره میسوزه همه دنیای علی
داره آب میشه جلو چشمای علی
*ناحله الجسم *
نفس که میکشه تیر میکشه دنده هاش
حرف که میزنه میلرزه مادرم صداش
بمیرم براش کبوده زیر چشاش
کاش تموم میشد تموم ناله هاش
کاش که خوب میشد کبودی چشاش
کاش میشد نلرزه دیگه دست وپاش
چقدر سخته که مادرت جوون بمیره
چقدر سخته که روشو از بابات بگیره
دلم رنجوره داره میشوره بابا
در و دیوار و خون مسمارو خدا
در و که میبینه آب میشه از خجالتش
خون رو که میبینه میجوشه خون غیرتش
میشه خون دلش امون از این غربتش
کاش بابا نبود ببینه خونه رو
حمله ی شدید و وحشیونه رو
صحنه سیلی و تازیونه رو
بابا جون میداد روی زمین تا مادر افتاد
بابام جون میداد رو مادرم تا که در افتاد
👇
4_5994442952598884645.mp3
10.34M
🎧#روضه_حضرت_زهرا
▪️شب اول #فاطمیه اول ۱۴۴۵ | دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲
🎤حاج محمدرضا بذری | روضه | دلم مشتاق آن یار است
▫️#حسینیه_کربلا
نوحه زمزمه امام هشتم امام رضا ( ع )
💚🕊💚🕊💚🕊🕊
ای صفای قلب زارم...هرچه دارم ازتو دارم
تاقیامت ای رضاجان... سرزخاکت برندارم
منم خاک درت .......... غلام و نوکرت
مران از در مرا.............به جان مادرت
علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا
غیر تو یاری ندارم.... با کسی کاری ندارم
گرمرا ازدر برانی......جای دیگر من ندارم
تو خوبی من بدم........به این در آمدم
به جان فاطمه ..........مکن مولا ردم
علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا
به دلم کن یک نگاه.....تا نماند یک گناهی
به یقین بایک نگاهت...می شوم دوراز تباهی
نگاهم سوی تو .........بهشتم کوی تو
دلم خورده گره .........به تار موی تو
علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا
تو رئوف و مهربانی.....قبله ی درماندگانی
زتوممنونم دلم را.....درحریمت می کشانی
الا ای یار من........تویی دلدار من
نظر کن بر دل....... سیاه و زار من
علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا
دل به امیدتو بستم.... برسرراهت نشستم
چون رسدجامت به دستم......از می عشق تومستم
امیر کاروان..........امان ای الامان
مرو پیشم بمان....امام مهربان
علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا
جان به قربان نگاهت.دل فدای روی ماهت
سینه بگشاتابیایم... ای رضاجان درپناهت
منم دیوانه ات.........مقیم خانه ات
تویی باغ گل و ........منم پروانه ات
علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا
ای همه بودونبودم...خاک تو مهر سجودم
ازازل مهرت سرشته.... بر تمام تارو پودم
نظر کن بر دلم............اگرچه غافلم
دعا کن کربلا...........کند حق شاملم
علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا
ای امام هشتمینم.....نور رب العالمینم
نظری کن تاکه روزی....روی ماهت راببینم
دلم سرمست توست....فقط پابست توست
کلید مشکلم ..........فقط در دست توست
علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا
#زمینه_فاطمیه
#شام_غریبان_خانم
سبک #پشت_و_پناه_علی
بعد تو زهرا من بی رمق و خستم
بعد تو زهرا من رو دنیا چشم بستم
گریه میکنم با یاد غمت
پیر شده بودی با سن کمت
یادم نمیره مصیبتای اون قد خمت
حلال کن حیدرو حلال کن حیدرو
(یا زهرا فاطمه)
رفتی و بردی تو صبر و قراره علی
تنها شده گریه مونس و یار علی
غیر تو زهرا یاور ندارم
مرگ تورو من باور ندارم
سرم و از این زانوی غصه برنمی دارم
حلال کن حیدرو/حلال کن حیدرو
(یازهرا فاطمه)
خاطره های تو تنها به جا مونده
تو ظهر عاشورا قرار ما مونده
اون لحظه ی که زینب می بینه
با پا نشسته به روی سینه
از پشت گردن داره می بره سرو ز کینه
حلال کن حیدرو/حلال کن حیدرو
(یا زهرا فاطمه)
به قلم شاعران اهل بیت
#کربلایی_جواد_بوربور
#کربلایی_رضانصابی
#