eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•الگوی اهل سرّ ویقین.. وتوسل ویژهٔ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ هم يکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها هم آشناي بي کسي اهل دردها هنگام رزم و حادثه مردي دلير بود خورشيد آسماني و روشن ضمير بود شب هاي مکه شاهد جود و کرامتش گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش او صاحب تمام صفات حميده بود دل را به نور حضرت حق پروريده بود الگوي اهل سرّ و يقين بود طاعتش يعني زبانزد همه مي شد عبادتش در آسمان مکه ی دلها ستاره بود بر قلبه اي خسته اميدي دوباره بود *جناب حمزه طبق عادت رفته بود شکار ابوجهل فرصت رو مغتنم شمرد به پیامبر ناسزا گفت. وقتی جناب حمزه برگشت یکی از زنهای مکه آمد گفت نبودی ابوجهل به برادر زاده ات فحش داد.رفت مسجدالحرام بالاسر این ملعون وایستاد. کمانش رو‌ چنان بر سر این ملعون زد که کمان شکست. التماس کرد، لباس حمزه رو‌گرفت گفت: تو رو‌خدامن اشتباه کردم ... فرمود: من بر دین برادر زاده ام..یکبار دیگه اگه جرأت داری این کار و بکن.. * * آمدن شکمبه شتر برداشتن سر پیغمبر ریختن. پیغمبر خیلی ناراحت شد..آمد خدمت ابوطالب فرمود:عمو!حَسب من در بین شما چگونه است ..ابوطالب حرفی نزد به حمزه اشاره کرد بلند شو برادر! رفتن داخل مسجدالحرام گفت برید اون شکمبه ی شتر رو بیارید.همه اشون رو نشوند به حمزه فرمود:دونه دونه سر وصورت اینا رو‌ چرب کن. حمزه مقابل اینها ایستاده بود دونه دونه سیبلای اینارو با شکمبه ی شتر چرب می کرد. بعد ابوطالب عرضه داشت..ای رسول خدا حَسب تو بین‌ ما اینجوریه..تا زمانی که جناب حمزه زنده بود پشت پیغمبراکرم به حمایت اون گرم بود. و وقتی هم ایمان آورد در منابع تاریخی هست خدا اسلام‌ و مومنین رو به او عزّت داد. تطمیع ها و پیشنهادهای به تو زن‌ خوب میدیم‌ مال میدیم بعد اسلام آوردن حمزه است..و وقتی به شهادت رسید پیغمبر یک‌ حامی بزرگ رو از دست داد..وگریه می کرد در منابع تاریخی اهل سنت هم هست هیچ وقت مثل اون روز پیغمبر را گریان ندیدیم..پیغمبر چنان شدید برای جناب حمزه گریه می کرد..خیلی براش سخت گذشت...* بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار شد آسمان روشن آن روز تارِ تار آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت از آسمان و خاک زمين خونِ تازه ريخت حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد کم کم براي حمله ی‌ دشمن مجال شد آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند تا نيزه اي به سينه ی آن نازنين زدند حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست خورشيد چشمهاي رئوفش به خون نشست لبريز زخم بود و جراحت دل نبي از دست رفته بود همه حاصل نبي ميدان خروش ناله ی‌ وا غربتا گرفت عالم براي غربت حمزه عزا گرفت جانم فداي پيکر پاک و مطهرش جانم فداي زخم فراوان پيکرش اما هنوز غربت آن روز مانده بود داغي عظيم بر دل عالم نشانده بود خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد آهي ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد پيمانه هاي صبر دل او که جوش رفت آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت آري دلم گرفته ز اندوه ديگري دارم دوباره ماتم مظلومه خواهري زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد از خيمه تا حوالي گودال مي دويد ناگاه ديد در دل گودال قتلگاه درخون تپيده پيکر سردار بي سپاه پس با زبان پُر گله آن بضعه ی‌ بتول رو کرد بر مدينه که يا أيها الرسول اين کشته ی‌ فتاده به هامون حسين توست اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست : يوسف رحيمی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜
ShahadatHazratHamze1401[01].mp3
19.93M
|⇦•الگوی اهل سرّ و یقین..... وتوسل ویژهٔ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ میثم‌مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حَمزة بن عَبدالمُطَّلِب، ملقب به اسدالله، اسد رسول الله و سید الشهداء،عموی پیامبر اکرم(ص) و از شهدای اُحُد است. حمزه از حامیان مهم دعوت پیامبر اکرم(ص) بود و گفته‌اند که او حتی در زمانی که هنوزمسلمان نشده بود، از پیامبر(ص) در مقابل آزار مشرکان حمایت می‌کرد. وی از بزرگان قریش بود و از این رو، با مسلمان شدنش، از میزان آزار قریش نسبت به پیامبر(ص) کاسته شد.
4_5956340609793920849.mp3
693.4K
❣﷽❣ 🔳 ع 🔳 حاج اکبر ناظم یاصاحب الزمان صحرای احد را ماتم گرفته پیغمبر اکرم را غم گرفته سیه پوشِ او شد رسول الله یا فارس الحجاز آجرک الله **** ماتم گرفته احمد در عزایش پوشانده جسم او را با عبایش نبیند خواهر جسم‌برادر شکر خدا دیگر نگشته بی سر **** ای خدا شد مثله پیکر حمزه دیگه نرفته سرش روی نیزه در تاب و تبم    یاد زینبم یاد جسم حسین زیر مرکبم **** عزای عموی ختم الانبیاست ازغمش در سما شیون و غوغاست گریان پیغمبر   الله اکبر دیگر غارت نشد از او انگشتر **** () ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈    
4_5956340609793920847.mp3
510.3K
❣﷽❣ 🔳 ع 🔳 زیر بار ستم .. ای عمو خواهرت صفیه از پا نشست از غمت قلب اهل آسمانها شکست دل عالم کباب همه در پیچ و تاب ⚫️وامصیبت خواهرت می رسد به شیون و زمزمه همره خواهر تو دخترم فاطمه بی قرارت شده غمگسارت شده 🔳 وامصیبت ای عمو گشته مثله صورت پاک تو خیزرانی نخورده بر لب چاک تو با دو صد شور و شین گریه کن بر حسین 🔳 وامصیبت () ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_6033067619261615777.mp3
7.8M
❣﷽❣ 🔳 🔳 🔳 🔳 به تماشا بیا ای پسر فاطمه از سفر رسیدی یوسف کنعان من با سر آمدی در کلبه ی احزان من بابا ... آمدی از سفر شامِ .. هجرمن شد سحر من را همره خود ببر 🔳بابا بابا ای حسین جان۳ بنگر ای باغبان لاله ی پژمرده ام سیلی و کعب نی، ز حرمله خورده ام بابا کن بمن نظاره چشمم گشته پر ستاره بنگر گوشِ پاره پاره 🔳بابا بابا ای حسین جان۳ دیده ام سرت را میان طشت طلا دیدم و شنیدم ، ضربه ی خیزرات را رفتی.. دلم آتش گرفت ای وای سرم آتش گرفت بابا حرم آتش گرفت 🔳بابا بابا ای حسین جان۳ (ابوذر رییس میرزایی) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5774070959484964198.mp3
440.3K
❣﷽❣ 🔳 ع 🔳 سریال تنهاترین سردار 🔳 اِی عمو جانِ حضرتِ زهرا شیرِ پیکار سَیّدالشّهدا سِپرِ دین مدافعِ حرمی دل و دلدار سیّدالشّهدا فاطمه پایِ روضه‌هایِ شما می‌زند زار سیّدالشّهدا سینه‌ات را گرفته نیزه هدف شده تکرار سیّدالشّهدا بدنت مُثْله می‌شود اِی وای روضه‌یِ یار سیّدالشّهدا تَهِ گودال هر که آمد زد سخت شد کار سَیّدالشّهدا خاک خوابید و نیزه‌ها بر خواست کوچه بازار سیّدالشّهدا غیرتی‌ها به رویِ نِی بودند دید اِنگار سیّدالشّهدا گلِ یاسی دوباره سیلی خورد خون و دیوار سیّدالشّهدا یادِ غمهایِ مادرش افتاد سینه مسمار سیّدالشّهدا اگر این روضه‌ها پریشان است می‌رسد یار سیّدالشّهدا ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ⁠⁠⁠⁠⁠
4_5769624461447793643.mp3
530.9K
❣﷽❣ 🔳 🔳 کربلا منتظر ماست از احد آید ندا واویلتا واحَمْزَتاه شهر پیغمر شده ماتمسرا واحمزتاه هم برادر،هم عمو،هم تکیه گاهش کشته شد خون شد از غم قلب ختم‌الانبیا واحمزتاه قطعه قطعه پاره پاره اربا اربا چاک چاک پیکرش افتاده روی خاکها واحمزتاه دست وحشی بشکند یارب که از راه ستم نیزه زد بر پهلوی او بی هوا واحمزتا تا نیفتد چشم خواهر بر جراحات تنش بر رویش انداخت پیغمبر عبا واحمزتا خواهرش جسم برادر را ندید از حال رفت شد احد از ناله هایش کربلا واحمزتا فاطمه بعد از پدر با پهلوی بشکسته اش در کنار قبر او میزد صدا واحمزتاه تو نبودی ای عمو بر صورتم سیلی زدند پیش چشم شوهرم در کوچه ها واحمزتا تو نبودی خانه ام را از جفا آتش زدند تو نبودی سوختم در شعله ها واحمزتا کاش بودی ای عمو تا باز میکردی طناب بین دشمن از دو دست مرتضی واحمزتا در مدینه مادر و ، دختر به دشت کربلا روی تل میزد صدا واجعفرا واحمزتا نیزه ها میرفت بالا زینب از سوز جگر ناله میزد واعلیا وااَخا واحمزتا کاش حمزه بود تا خنجر بگیرد از عدو یا که زینب را برد در خیمه ها واحَمْزَتاه ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5769624461447793642.mp3
1.14M
❣﷽❣ 🍁 🍁 مستان همه افتاده و ساقی نمانده 🍁 🍁 آه ای فلک پشت و پناهم را گرفتی با کشتن حمــزه سپــاهم را گرفتی باغصه روبرویم کشته شده عمویم میــــان آه و ناله واحَمـــــزَتا بگویم 🍁آه و واویلا اصلاً عمــویم نَه ، علمدارم تو بودی در اوج سختی ها هوادارم تو بودی باور نداشتــــــم من روزی کنــم نظاره بر روی خاک صحرا جسم تو پاره پاره 🍁آه و واویلا۴ پوشانده ام جسمت رو با عبا ، به گریه بلکه نیفتد بر تنت چشــــــم صفیّــــــه وقتی که خواهر آمد بینَد ترا به این حال گریستــــم به حالِ... زینب میـــان گودال ....... دیدی چه آمد بر سرم برادر من مُقَطَّــع الاَعضــا شدی برابر من سرت بروی نیزه ؛ تنت به خون طپیده بوسه زنم حسین جان ؛ به حنجر بریده ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5769624461447793659.mp3
261.3K
❣﷽❣ 🖤 🖤 یا صاحب الزمان آجرک الله یا خیرالشهدا یا اسد الله از خون تو شده احد قتلگاه گریان از این غم شد رسول الله ⭕️یا صاحب الزمان آجرک الله فرمان به عزایت داده پیمبر داغت جگر سوز است ، ای پاره جگر خانه به خانه مدینه شد آه ⭕️یا صاحب الزمان آجرک الله تربتت شسته شد با اشک کوثر زائر قبرت شد زهرای اطهر تسبیح گریه دارد به همراه ⭕️یا صاحب الزمان آجرک الله ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5769624461447793660.mp3
18.12M
❣﷽❣ 🔳 ع 🔳 از احد آید ندا واویلتا واحَمْزَتاه شهر پیغمر شده ماتمسرا واحمزتاه هم برادر،هم عمو،هم تکیه گاهش کشته شد خون شد ازغم قلب ختم‌الانبیا واحمزتاه 🔳واویلتا واحمزتا قطعه قطعه پاره پاره اربااربا چاک چاک پیکرش افتاده روی خاکها واحمزتاه دست وحشی بشکند یارب که ازراه ستم نیزه زدبرپهلوی اوبی هوا واحمزتا تانیفتدچشم خواهر برجراحات تنش بررویش انداخت پیغمبر عبا واحمزتا 🔳واویلتاواحمزتا خواهرش جسم برادررا ندید ازحال رفت شداحد ازناله هایش کربلا واحمزتا فاطمه بعدازپدر باپهلوی بشکسته اش درکنار قبر اومیزد صدا واحمزتاه تو نبودی ای عمو بر صورتم سیلی زدند پیش چشم شوهرم درکوچه ها واحمزتا تونبودی خانه ام را ازجفا آتش زدند تونبودی سوختم در شعله ها واحمزتا کاش بودی ای عمو تاباز میکردی طناب بین دشمن ازدو دست مرتضی واحمزتا درمدینه مادر و،دختر به دشت کربلا روی تل میزد صدا واجعفرا واحمزتا نیزه ها میرفت بالا زینب ازسوزجگر ناله میزد واعلیا وااَخاواحمزتا کاش حمزه بود تاخنجر بگیرد از عدو یاکه زینب را برد درخیمه ها واحمزتا 🔳واویلتا واحمزتا ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🍂با نام و یاد عشق تو مولا،سه شنبه ها.... لبیڪ می شوم به ندای سه شنبه ها 🍂هر روزِ ما به نام و یاد تو شب میشود ولی در این میان شَوَم به فدای سه شنبه ها...
السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا بنت محمد یا قرة عین رسول یا سیده تنها و مولا تنا انا توجهنا وستشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدین حاجاتنا یا وجیهتا عند الله اشفعی لنا عند الله...... به سمت زهــرا تا به ســــر  دویدم من آتیــــش جلــوتر بود دیر رسیـــدم من بیـــن در و دیــوار فاطمـــه پـرپـر شــد دیــدم که قـــرآنــم بـدون کــوثــر شــد زهــرای مظلــــــومه(۴) میــونِ اون آتیش محشـــر کبـــریٰ بود نــوای "یا مهــــدی" رو لب زهــــرا بود امان از اون وقتی که در به روش افتاد نالهٔ زهــــرا داشت عرشو تکون می داد زهــرای مظلــــــومه(۴) می دید منـــو بردن  با دستـــای بسته دنبـال من بود با پهلـــــوی بشکســـته چشمـــامو بستـــم تا روی زمین افتاد غــلاف شمشیــــر و نمــی برم از یــاد زهـــرای مظلـــــومه(۴) کاش بجای دستام چشامو می بسـتن نمی دیدم وقتی بازوشو میشکـســتن این همه بی رحمی جون به لبـــم آورد وقتی به جای من زهرا کتک می خورد زهــرای مظلــــومه(۴) جـــوون بیمـــارم قصـــد سفـــر داره نشــونیـــاش امـــا رو در و دیـــواره میـــره ولــی از این دشمنــــا بیــزاره سینـــهٔ مجروحش زخمـــــیِ مسماره زهــرای مظلــــومه(۴) میگه خـــداحافــظ علــی حـــلالم کن نبینـم اشکـــاتو رحمــی به حـــالم کن نــذار دل زینــب بگیـــــــره از غصـــه یا حسنــم بی من بمیــــــره از غصـــه مـــراقب اشـک نور دو عیــــنـــم باش شبــا به فکــــر آب برا حــسینـــم باش دم دمای آخر بی‌بیِ؛ خانم صدا زد : زینبم،دخترم بیا.....آخه مادرِ...میخواد از الان فضا رو براش آماده کنه...اگه از الان آماده نکنه،زینب کربلا جون میده... یه بقچه‌ای کنار گذاشتم... بقچه رو برام بیار.گفت: چشم مادر.بقچه رو آورد جلو مادر گذاشت... گفت: دخترم خودت بازش کن... با اون دستهای کوچولوش بقچه رو بازکرد...تا بازکرد دید سه تا کفن میونشه... اول کفن مالِ خودمه... دوم کفن مالِ باباته... سومی مالِ حسنه....زدن زیر گریه هم مادر فهمیده،هم زینب... مادر داره روضه میخونه... ای بی کفن حسین... صدا زد نگران نباش...برا حسینم یه پیراهن کنار گذاشتم.... با دستهای خودم بافتم.... زینب این پیراهن باشه... روز آخر ازطرف من زیر گلوی حسین رو ببوس، پیراهنو تنش کن.... زینب گفت چشم مادر... به وصیت مادر باید عمل کنه....تا حسین اومد بره میدون صدا زد یابن زهرا ...مهلا مهلا....یه مرتبه حسین برگشت،چیه خواهرم؟ صدازد:مادرم وصیت کرده گفت پیراهن رو به تو بدم ....زیر گلوی تورو بوسه بزنم....از طرف مادر میخوام ببوسم....از طرف مادر بوسه زد...هنوز به دلِ زینبه از طرف خودش یه بوسه به گلوی حسین بزنه.... *فهمیدی چی شد؟!* چند لحظه بیشتر نگذشت اومد تو گودال نیزه هارو کنار زد، بذار از طرف خودم ببوسمت ...اما یه نگاه کرد دید سر نداره....همه دیدن زینب خم شد... لبهاشو گذاشت به رگها....یاحسین....یا اباعبدالله....یا اباعبدالله....شب آخر فاطمیه از قدیم رسم بوده درِ خونه ی باب الحوائج ابالفضل العباس علیه السلام میرن...فقط یه جمله عرض کنم امام زمان بیان...فرمودند هرجا نام عموم عباس برده شه میام....خیلی عباس حضرت زهرا رو دوست داره...کشته مرده ی اسم فاطمه ست... میگه هروقت با اباعبدالله تو کوچه‌های بنی هاشم قدم میزدم، می‌دیدم اباعبدالله رو زمین میشینه ناله میزنه...ادبِ عباس اجازه نمیده بپرسه چیه؟ اما یه بار فرمود: چرا تو کوچه این نقطه میرسی رو زمین میشینی؟ چه خبر شده اینجا ؟گفت عباسم دست رو دلم نذار....تازه حسین که ندیده.... علامه حسن زاده آملی میفرمودند: هروقت امام حسن از این کوچه رد میشد، رو زمین میشینه دستاشو رو سرش میذاره... خودم دیدم که مادر رو زمین افتاد..... همش میگفت: حسین! ایشالله یه روزی منم مثل مادر تو بشم... مثل فاطمه هم شد. تاابیعبدالله اومد.... راوی میگه دیدم وسط میدان روز زمین افتاد حسین.... یه شیئ رو برداشت هی میبوسه به چشماش میذاره.... گفتم نکنه قران پیدا کرده. یه نگاه کردم دیدم دستهای قلم شده عباسه... گفت:حسین جان اگه دستای مادرت رو با غلاف زدن منم دستای منم فدایی برا مادرت باشه.... اگه تو کوچه سیلی به صورت مادرت زدن...چشمای مادرت سرخ شد... به چشمای منم تیر زدن... چشمای منم پُرِ خون شده حسین جان....آی حسین....