⚜️🕊روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت حمزۀ سیدالشهدا علیه السلام به نفس حاج سید مهدی میرداماد⚜️
•┈┈••✾••✾••┈┈•
↶توجه↷:
جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾••✾••┈┈•
نور چشم پیمبری حمزه
چه قدَر مثل حیدری حمزه
اسدالله دیگری حمزه
به خداوند، محشری حمزه
ای مُلقّب به سیّدالشهدا
حامی مُخلص رسول خدا
هم عمو هم برادرش بودی
همه جا یار و یاورش بودی
تو علمدارِ لشکرش بودی
جنگجویِ دلاورش بودی
تا نظر بر سپاه می کردی
روزشان را سیاه می کردی
بین لشکر وجود تو لازم
بین میدان ، حریفِ تو نادم
افتخار قبیلۀ هاشم
می نویسم برایِ تو دائم
می نویسم کمال داری تو
مثل جعفر دو بال داری تو
*خیلی امیرالمومنین هم به برادرش هم به حمزۀ سیدالشهدا تکیه می کرد .. اینا همیشه کنارِ هم بودن ، بیخود نبود اون روزی که دستاشُ بستن ، وقتی می کشاندنش به طرفِ مسجد دو تا اسمُ خیلی صدا میزد هی میگفت وا حمزتا .. وا جعفرا .. بیاید ببنید دارن علی رو دست بسته میبرن ..*
بی سبب نیست این که "سرداری"
به علی رفته ای جگر داری
وقتِ حمله به سینه پر داری
همه دیدند که هنر داری
با دو شمشیر حمله می کردی
وَ دمار از همه در آوردی
مرحبا بر تو ای عمویِ رسول
که چنین شد سفید ، روی رسول
با تو محفوظ چار سویِ رسول
کم نگردید با تو موی رسول
کاش حمزه مدینه هم بودی
دور بیت الحزینه هم بودی
بیعتت با نبی چه دیدن داشت
اَشهدت آن زمان شنیدن داشت
عطر اسلام تو وزیدن داشت
رنگ بوجهل هم پریدن داشت
با کمانت سرش ز هم پاشید
از تو و نام حمزه می ترسید
*یه بار شنید ابوجهل جسارت کرده به پیغمبر بلند چنان کمانشُ به سرِ ابوجهل زد دیگه حساب کار دستش اومد گفت تا من زنده ام مراقب باش دیگه دورِ پیغمبر نبینمت .. یه جسارت ازت ببینم دیگه جونتُ میگیرم ؛ ای جانم فدات .. چه عمویِ خوبی بود حمزه .. آدم بعضی وقتا دلش به عموش قرصِ .. بیخود نبود کنارِ علقمه کمرِ حسین شکست .. بیخود نبود تا علقمه رو ترک کرد اومد کنارِ خیمه ها دیدن زینب دست رو سرش گذاشت .. بیخود نبود صدا زد إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي .. بیخود نبود عمودِ خیمه شُ زمین زد صدای ضجۀ وا ضَیعَتا بَعدَک بلند شد .. ای جانم فدات .. یه دونه دیگه شم بگم صدا نالت بلند شه .. بی خود نبود اربعین که برگشتن دیدن سکینه یه مشک بغل گرفته .. عمو نبودی تو راه همه رو زدن .. مثه مادر بزرگش تو مدینه .. مادربزرگشم میومد زیر آفتاب .. عمو بینِ در و دیوار لگدم زدن عمو .. عمو دستایِ علی مو بستن عمو .. عرضم تمام و التماس دعا ..*
ما پیاده ولی سواره، شما
یکی از راه هایِ چاره، شما
روضه هایِ پر از اشاره، شما
تکّه تکّه و پاره پاره، شما
اهل بیت از تو یاد می کردند
بر تو گریه زیاد می کردند
*تا قبلِ کربلا همه برا حمزه گریه می کردن میگفتن سیدالشهدا حمزه ست .. اما دیگه بعدِ کربلا .. لایوم کیومک یا اباعبدالله ...*
در کمین بود ، نیزه را انداخت
پیکرت را چه بی هوا انداخت
تا نبی روی تو عبا انداخت
همه را یاد بوریا انداخت
اوّلین رکن پنج تن می خواند
روضۀ شاه بی کفن می خواند
ته گودال پیکرش افتاد
جلویِ چشم خواهرش افتاد
جای خنجر به حنجرش افتاد
ناله ای زد وَ مادرش افتاد
یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم
یا بُنَیَّ قتیل عریانم
*دیدن یه صدایی میاد .. بُنَیَّ قتلوکَ .. میخوام بگم آقا کسی ندید بدنتُ مثله کردن ؛ اما من یه آقایی رو سراغ دارم دخترش یه نگاهی کرد دید عمه یه بدنِ پاره پاره رو بغل گرفته .. «عمّتي هذا نعش مَن؟» ( نمیدونم چرا بی بی اینجور جواب داده .. آدم یه خبره بد و میخواد بده مقدمه چینی میکنه خصوصاً اگه دختر باشه ..) تا سکینه صدا زد این بدنه کیه ؟ صدا زد این بدنِ بابات حسینِ .. آخ خودشُ انداخت رو بدن .. یه نفر نیمد این دخترُ نوازش کنه .. ریختن تو گودال .. ای حسین ...
زینتِ دوش نبی رویِ زمین جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و ماوایِ تو نیست
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حمزه_سيدالشهداء_عليه_السلام
@eetazeinab
.
|⇦•جان ما یا حمزه...
#سینه_زنی و توسل ویژهٔ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
که پا میکوبه زمین
آسمون میشه بیقرار
تا عمو میگه ذکر حق
دشمنا میگن الفرار
عمو قوت قلب بابامه
عمو حمزه امّید دنیامه
عمو محرم بیکسیهامه
یا حمزه
جان ما یا حمزه، ای تنها
قطعه قطعه شد پیکرش
غرق خون از پا تا سرش
وای من از حال پدر
وای من حال خواهرش
بمیرم تنش اربا اربا شد
عموی رشیدم چقد تا شد
تنش زخمی بیکسیها شد
یا حمزه..
«جان ما یا حمزه، ای تنها»
داغ حمزه بعد از اُحد
شعله رو قلب ما گذاشت
هرکسی داشت یه گریه کن
حمزه یک گریه کن نداشت
کجان گریهکنهای ثارَالله
بشن با دل فاطمه همراه
بخونن همه با غم و با آه
یا حمزه
«جان ما یا حمزه.. ای تنها»
هر کجا حرف از غربته
میکشه ما رو بیصدا
یاد زخم کرب و بلا
یاد اون شاهِ سرجدا
حسین جان فدای لب تشنه ات
بمیریم برای لب تشنه ات
برا روضههای لب تشنه ات
آقاجان...
«ای شاهِ لب تشنه، آقا جان»
شاعر: #رضا_یزدانی ✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_حمزه
#روضه_حمزه_سیدالشهداء_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•الگوی اهل سرّ ویقین..
#روضه وتوسل ویژهٔ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
هم يکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها
هم آشناي بي کسي اهل دردها
هنگام رزم و حادثه مردي دلير بود
خورشيد آسماني و روشن ضمير بود
شب هاي مکه شاهد جود و کرامتش
گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش
او صاحب تمام صفات حميده بود
دل را به نور حضرت حق پروريده بود
الگوي اهل سرّ و يقين بود طاعتش
يعني زبانزد همه مي شد عبادتش
در آسمان مکه ی دلها ستاره بود
بر قلبه اي خسته اميدي دوباره بود
*جناب حمزه طبق عادت رفته بود شکار ابوجهل فرصت رو مغتنم شمرد به پیامبر ناسزا گفت. وقتی جناب حمزه برگشت یکی از زنهای مکه آمد گفت نبودی ابوجهل به برادر زاده ات فحش داد.رفت مسجدالحرام بالاسر این ملعون وایستاد. کمانش رو چنان بر سر این ملعون زد که کمان شکست. التماس کرد، لباس حمزه روگرفت گفت: تو روخدامن اشتباه کردم ... فرمود: من بر دین برادر زاده ام..یکبار دیگه اگه جرأت داری این کار و بکن.. *
* آمدن شکمبه شتر برداشتن سر پیغمبر ریختن. پیغمبر خیلی ناراحت شد..آمد خدمت ابوطالب فرمود:عمو!حَسب من در بین شما چگونه است ..ابوطالب حرفی نزد به حمزه اشاره کرد بلند شو برادر! رفتن داخل مسجدالحرام گفت برید اون شکمبه ی شتر رو بیارید.همه اشون رو نشوند به حمزه فرمود:دونه دونه سر وصورت اینا رو چرب کن. حمزه مقابل اینها ایستاده بود دونه دونه سیبلای اینارو با شکمبه ی شتر چرب می کرد. بعد ابوطالب عرضه داشت..ای رسول خدا حَسب تو بین ما اینجوریه..تا زمانی که جناب حمزه زنده بود پشت پیغمبراکرم به حمایت اون گرم بود. و وقتی هم ایمان آورد در منابع تاریخی هست خدا اسلام و مومنین رو به او عزّت داد. تطمیع ها و پیشنهادهای به تو زن خوب میدیم مال میدیم بعد اسلام آوردن حمزه است..و وقتی به شهادت رسید پیغمبر یک حامی بزرگ رو از دست داد..وگریه می کرد در منابع تاریخی اهل سنت هم هست هیچ وقت مثل اون روز پیغمبر را گریان ندیدیم..پیغمبر چنان شدید برای جناب حمزه گریه می کرد..خیلی براش سخت گذشت...*
بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز تارِ تار
آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت
از آسمان و خاک زمين خونِ تازه ريخت
حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد
کم کم براي حمله ی دشمن مجال شد
آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند
تا نيزه اي به سينه ی آن نازنين زدند
حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشيد چشمهاي رئوفش به خون نشست
لبريز زخم بود و جراحت دل نبي
از دست رفته بود همه حاصل نبي
ميدان خروش ناله ی وا غربتا گرفت
عالم براي غربت حمزه عزا گرفت
جانم فداي پيکر پاک و مطهرش
جانم فداي زخم فراوان پيکرش
اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغي عظيم بر دل عالم نشانده بود
خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد
آهي ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد
پيمانه هاي صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت
آري دلم گرفته ز اندوه ديگري
دارم دوباره ماتم مظلومه خواهري
زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد
از خيمه تا حوالي گودال مي دويد
ناگاه ديد در دل گودال قتلگاه
درخون تپيده پيکر سردار بي سپاه
پس با زبان پُر گله آن بضعه ی بتول
رو کرد بر مدينه که يا أيها الرسول
اين کشته ی فتاده به هامون حسين توست
اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
#شاعر: يوسف رحيمی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حمزه_سیدالشهداء_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•حمزه که جانِ عالم..
#مدح و توسل ویژهٔ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حمزه که جان عالَم و آدم فداي او
لب باز مي کنم که بگويم رثاي او ...
مردي که در شجاعت و هيبت نمونه بود
در غيرت و شُکوه و شهامت نمونه بود
شيرِ خدا و شير نبي فارسَ العرب
در انتهاي جاده یِ مردانگي ، ادب
هم يکه تاز عرصه یِ جنگ و نبردها
هم آشناي بي کسيِ اهل دردها
هنگام رزم و حادثه مردي دلير بود
خورشيد آسماني و روشن ضمير بود
شب هاي مکه شاهد جود و کرامتش
گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش
او صاحبِ تمام صفات حميده بود
دل را به نور حضرت حق پروريده بود
الگوي اهلِ سرّ و يقين بود طاعتش
يعني زبانزد همه مي شد عبادتش
در آسمان مکه ی دلها ستاره بود
بر قلبهاي خسته اميدي دوباره بود
بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز تارِ تار
آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت
از آسمان و خاک زمين خون تازه ريخت
حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد
کم کم براي حمله ی دشمن مَجال شد
آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند
تا نيزه اي به سينه ی آن نازنين زدند
حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشيد چشمهايِ رئوفش به خون نشست
لبريز زخم بود و جراحت دل نبي
از دست رفته بود همه حاصل نبي
ميدان خروشِ ناله ی واويلتا گرفت
عالم براي غربت حمزه عزا گرفت
جانم فدايِ پيکر پاک و مطهرش
جانم فدايِ زخم فراوان پيکرش
اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغي عظيم بر دل عالم نشانده بود
خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد
آهي ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد
پيمانه هاي صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت
آري ، دلم گرفته ز اندوه ديگري
دارم دوباره ماتم مظلومه خواهري
زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد
از خيمه تا حوالي گودال مي دويد ...
#شاعر_يوسف_رحيمي
*تا پیغمبر بالای سر پیمر حمزه رسید امیرالمومنین پیغمبر رومطلع کرد آقاجان!صفیه خانوم خبر رو شنیده داره میاد سمت پیکر برادرش..گفت علی جان! هرکاری میتونی بکن.. اما خواهر نباید پیکر برادرش رو اینجوری ببینه. رسم همینه اکه پیکر برادری پاره پاره باشه خواهر نباید بالا سر بدن بیاد..با هر زوری شد صفیه خانوم اومد بالای پیکر، تا پیکر و دید شروع کرد روضه خوندن....*
گمان نمیکنم این روحِ پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد
گمان نمیکنم این تکههای پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد
بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟
اگر خدای نکرده برادرم باشد!
چرا عبای پیمبر نمیگذارد تا
دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟
فدای خواهر مظلومهای که نالان گفت :
کنار کشتۀ گودال، مو پریشان گفت :
گمان نمیکنم این زیر نیزه افتاده
حسینِ فاطمه، یعنی برادرم باشد
#شاعر_علی_اکبر_لطیفیان
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حمزه_سیدالشهداء_علیه_السلام
#کربلایی_حسین_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
w#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•الگوی اهل سرّ ویقین..
#روضه وتوسل ویژهٔ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
هم يکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها
هم آشناي بي کسي اهل دردها
هنگام رزم و حادثه مردي دلير بود
خورشيد آسماني و روشن ضمير بود
شب هاي مکه شاهد جود و کرامتش
گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش
او صاحب تمام صفات حميده بود
دل را به نور حضرت حق پروريده بود
الگوي اهل سرّ و يقين بود طاعتش
يعني زبانزد همه مي شد عبادتش
در آسمان مکه ی دلها ستاره بود
بر قلبه اي خسته اميدي دوباره بود
*جناب حمزه طبق عادت رفته بود شکار ابوجهل فرصت رو مغتنم شمرد به پیامبر ناسزا گفت. وقتی جناب حمزه برگشت یکی از زنهای مکه آمد گفت نبودی ابوجهل به برادر زاده ات فحش داد.رفت مسجدالحرام بالاسر این ملعون وایستاد. کمانش رو چنان بر سر این ملعون زد که کمان شکست. التماس کرد، لباس حمزه روگرفت گفت: تو روخدامن اشتباه کردم ... فرمود: من بر دین برادر زاده ام..یکبار دیگه اگه جرأت داری این کار و بکن.. *
* آمدن شکمبه شتر برداشتن سر پیغمبر ریختن. پیغمبر خیلی ناراحت شد..آمد خدمت ابوطالب فرمود:عمو!حَسب من در بین شما چگونه است ..ابوطالب حرفی نزد به حمزه اشاره کرد بلند شو برادر! رفتن داخل مسجدالحرام گفت برید اون شکمبه ی شتر رو بیارید.همه اشون رو نشوند به حمزه فرمود:دونه دونه سر وصورت اینا رو چرب کن. حمزه مقابل اینها ایستاده بود دونه دونه سیبلای اینارو با شکمبه ی شتر چرب می کرد. بعد ابوطالب عرضه داشت..ای رسول خدا حَسب تو بین ما اینجوریه..تا زمانی که جناب حمزه زنده بود پشت پیغمبراکرم به حمایت اون گرم بود. و وقتی هم ایمان آورد در منابع تاریخی هست خدا اسلام و مومنین رو به او عزّت داد. تطمیع ها و پیشنهادهای به تو زن خوب میدیم مال میدیم بعد اسلام آوردن حمزه است..و وقتی به شهادت رسید پیغمبر یک حامی بزرگ رو از دست داد..وگریه می کرد در منابع تاریخی اهل سنت هم هست هیچ وقت مثل اون روز پیغمبر را گریان ندیدیم..پیغمبر چنان شدید برای جناب حمزه گریه می کرد..خیلی براش سخت گذشت...*
بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز تارِ تار
آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت
از آسمان و خاک زمين خونِ تازه ريخت
حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد
کم کم براي حمله ی دشمن مجال شد
آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند
تا نيزه اي به سينه ی آن نازنين زدند
حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشيد چشمهاي رئوفش به خون نشست
لبريز زخم بود و جراحت دل نبي
از دست رفته بود همه حاصل نبي
ميدان خروش ناله ی وا غربتا گرفت
عالم براي غربت حمزه عزا گرفت
جانم فداي پيکر پاک و مطهرش
جانم فداي زخم فراوان پيکرش
اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغي عظيم بر دل عالم نشانده بود
خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد
آهي ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد
پيمانه هاي صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت
آري دلم گرفته ز اندوه ديگري
دارم دوباره ماتم مظلومه خواهري
زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد
از خيمه تا حوالي گودال مي دويد
ناگاه ديد در دل گودال قتلگاه
درخون تپيده پيکر سردار بي سپاه
پس با زبان پُر گله آن بضعه ی بتول
رو کرد بر مدينه که يا أيها الرسول
اين کشته ی فتاده به هامون حسين توست
اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
#شاعر: يوسف رحيمی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حمزه_سیدالشهداء_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها