eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
360 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
12 387 150 🔵⚪️ بیستم‌محرم دفن‌بدن مبارک . 👈🏼👈🏼 در روز بیستم محرم جمعى ازبنى اسد بدن جناب جون راپيدا كردند درحالى كه وبدنش معطر بود و او رادفن كردند. و ازجهتی که اراده خدا چنین بوده که شهداء کربلا را امام سجاد علیه‌السلام نماز بخوانند ودفن بفرمایند. بنابه قاعده برای دفن این شهید نیز امام به کربلا آمدند همانطور که در آمده بودند. 🔸جناب جون را اميرالمؤمنين عليه‌السلام به ۱۵۰دينار خريد و به ابوذر بخشيد. او با حضرت ابوذر به رفت و بعداز جناب ابوذر به مدينه مراجعت كرد ودر خدمت اميرالمؤمنين و سپس در محضر امام مجتبى عليهماالسلام و بعد درخدمت سیدالشهداء بود تا با کاروان حضرت به كربلا آمد. 🔸هنگامى كه جنگ در عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسين عليه السلام آمد وبراى رفتن اجازه خواست. امام فرمودند: دراين سفر به وسلامتى همراه ما بودى! اكنون خويشتن را بخاطر ما مبتلا مساز. جون خود رابر قدمهاى مبارک امام حسين عليه‌السلام انداخت وبوسيد وگفت: اى پسر رسول خدا، هنگامى كه شما در وآسايش بوديد من شمابودم، وحال كه به بلا گرفتار هستيد شمارا رها كنم؟ آقاى من، من بد است وشرافت خانوادگى هم ندارم ونيز رنگ من است. لطف فرموده مرا بهشتى نمائيد تا بويم خوش و بدست آورم و روسفيد شوم. من ازشما جدا نمیشوم تاخون سياه من باخون شما خانواده گردد. جون میگفت و گريه میكرد بحدى كه امام حسين عليه السلام گريستند واجازه فرمودند. 🔸 با آنكه پيرمردى ۹۰ساله بود، ولى بچه‌ها درحرم بااو انس فراوانى داشتند. به كنار خيمه‌ها براى خداحافظى و طلب حلاليت آمد، ولی صداى گريه اطفال بلند شد و اطراف اورا گرفتند. وداعی به خود ارباب شد. هريک رابه زبانى ساكت كرد وبه خيمه‌ها فرستاد ومانند شيرى روى به آن قوم ناپاک كرد. جنگ نمايانى نمود و عده‌ای را بدرک واصل کرد. تاآنكه اطراف اورا گرفتند و زخمهاى فراوانى به او زدند. هنگامى كه روى زمين افتاد، امام حسين عليه‌السلام سراو را به دامن گرفت وبلند بلند گريست، ودست مبارک برسر وصورت جون كشيد وفرمود: "اللهم بيّض و طيّب و احشره مع محمد و عليهم السلام" بارالها رويش راسفيد و بويش راخوش فرما و باخاندان عصمت محشورش نما. 🔸 ازبركت دعاى حضرت روى مانند ماه تمام درخشيد وبوى عطر ازپیکرش بلند شد. چنانكه وقتى بدن اورا بعد از ۱۰روز پيدا كردند صورتش منور و بويش معطر بود. 📚 منابع: منتخب التواريخ ص۳۱۱ وسيلةالدارين ص۱۱۵
🏴زبانحال حضرت زینب(س) زینـبم من روزگـاری ،هفت بـرادر داشتم هفت برادر نه،بگو هفت سایۀ سرداشتم هیچکس جرات نداشت برمن نگاه چپ کند پـاسبــان! نـام آور، عبــاس دلاور داشتم قامتـم را چــرخ بی مهـری دنیــا کـرده خم روزگـاری قـامتی همـچـون صنـوبـر داشتم یـاد ایامـی که مـن همـراه خـود در کربلا عون وفضل واکبر وشش ماهه اصغر داشتم داغ هفتـادو دو گـل آتش زده بـرجان من چون عزیز فاطمه در خون شناور داشتم ظهر عاشورا در آن هنگامـه ی دشت بلا آتشی در سینه هم ،آتش به معجر داشتم تاکه دیدم پیکر صد چاک وعریان حسین آه از دل میـکشیـدم، کـــاش مـادر داشتم غارت خیمه چه گویم قوم بی شرم و حیا پیش چشمم محشری راقبل محشر داشتم گـوشه ی ویـرانسرا در کـوفـه و شــام بلا روی دستم غنچه ای پژمرده پرپر داشتم بوده ام از کودکی من عاشق نامت حسین روز یا شب در فراقت حال مضطر داشتم میدهد جـان زینب غمـدیده امـا همچنان منـتظـر بـر راه تـو بـا دیـده ی تــر داشتم افتخارم این بُوَد در این جهان،سنگ صبور نـوکـری ! بـر نـوکـرِ ، اولاد حیــدر داشتم
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت یوسف ‌ترین شهید خدا پیرهن نداشت او رفت تا که زنده کند رسم عشق را ازخود گذشته بود، غم ما و من نداشت آنقدر عاشقانه به معراج رفته بود آنقدر عاشقانه که سر در بدن نداشت خورشیدِ شعله ‌ور شده بر روی نیزه‌ها کنج تنور رفتن و افروختن نداشت هر کس شنید غربت او را سؤال کرد بعدازسه روزجسم عزیزش کفن نداشت شاعر/ یوسف رحیمی
بسم‌الله الرحمن الرحیم چه‌ها که با دل زینب نکرده این کوفه؟ تو نی‌سوار و منم کوچه‌گرد این کوفه چه سنگ‌ها که نشد پرت سوی محمل من به دست‌های زن و طفل و مرد این کوفه من از فراق نگارم عزا گرفته‌‌ام و گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه ادامه‌دار شده خاطرات کرب و بلا چه آتشی‌ست به پا در نبرد این کوفه به جای نان و رطب‌های هر شب بابا چه لقمه‌ها که نصیبم نکرده این کوفه به خاندان رسول خدا کنایه زدند چه داغ کرده دلم، قلب سرد این کوفه نخوان دگر سر نیزه برایشان قرآن که سکه می‌خورد آقا به درد این کوفه بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی که پاسخی‌ست خدایی، به عهد این کوفه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به روی نی سر تومیبرد هوش ازسر زینب چه سازد چون کند بی‌تودل غمپرور زینب به سان شمع میسوزی به روی نی ولی افسوس که چون پروانه ازغم سوخته بال وپر زینب جدایی من وتو ای برادر غیر ممکن بود اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست میدارم که میبخشد صدای تو توان برپیکر زینب دهد هر تار موی تو خبر از مادرم زهرا گمانم بوده‌ای دیشب به نزد مادر زینب من ژولیده میگویم که زینب گفت با افغان به روی نی سر تو میبرد هوش ازسر زینب
میزنم دم ز ولای تو اباعبدالله دلم افتاده به پای تو اباعبدالله پیش هر بی سروپایی که گدایی نکنم من گدایم گدای تو اباعبدالله باهمه خیل گدایی که در خانه توست کم ندیدم ز عطای تو اباعبدالله مادرم گفت اگر این همه عزت داری پدری کرده برای تو اباعبدالله ای که آرامش جان علی و فاطمه ای جان عالم به فدای تو اباعبدالله کعبه دور سر شش گوشه تو میگردد مروه دنبال صفای تو اباعبدالله این ورودی جنان یا در باب القبله است؟ چه بهشتی است سرای تو اباعبدالله بی جهت نیست حرم هرشب جمعه غوغاست زائر توست خدای تو اباعبدالله کاش محشور شوم روز قیامت آقا با تو و با شهدای تو اباعبدالله زودتر از همه سیراب شود از کوثر زائر کرببلای تو اباعبدالله یاری مادر تو حضرت زهرا کرده هر که گرید به عزای تو اباعبدالله مادرت هرشب جمعه به حرم می آید میزند ناله برای تو اباعبدالله مادرت هر شب جمعه به حرم میشنود ناله واولدای(واعطشای) تو اباعبدالله پیش چشمان تر تو پسرت را کشتند جگرم سوخت برای تو اباعبدالله بی جهت نیست زمینگیرشدی پیش تنش تکه تکه شد عصای تو اباعبدالله خواستی موی سفید تو نبیند زینب خون او گشت حنای تو اباعبدالله اولین مرتبه بود از حرم آمد بیرون خواهر تو زقفای تو اباعبدالله این همه دیده نامحرم وزینب،ای وای خوب شد بود عبای تو اباعبدالله شاعر:
🍃🏴 نذر شهادت امام خیمه نشین 🍃🏴 در خیمه ماند و داغ دید و قسمتش تب شد بعد از پدر پشت و پناهِ عمّه زینب(س) شد آتش کشیدند و به غارت رفت هر چه بود بسکه هجوم آورده؛ خیمه نامرتّب شد روز دهم با رأس ِ بر نیزه به پایان یافت قدّش خمید و روزگارش بعد از آن شب شد در پیش چشمش یک نفر رفت و طناب آورد حرف از اسارت آمد و صبرش لبالب شد با دست بسته خیره شد بر ناقه! اشکش ریخت در محضرش زانو زد و مَرکب مؤدّب شد میدید عمّه در شلوغیِ سرِ بازار با چادرش رو میگرفت و بد معذّب شد هم داغ، هم بارِ امامت روی دوشش داشت با خطبۂ جانانه اش ناجیِ مذهب شد سی سال گریه کرد هر جا آب را می دید تا که به «سیدّالبُکا» آقا ملقّب شد!
❁﷽❁ مِثْلِ عبّٰاسْ كَسْي هَسْت دِلٰاوَر بٰاشَد بٰاْ هَمِهْ تِشْنِگي اَشْ يٰادِ بَرٰادَر بٰاشَد مِثْلِ عَبّٰاسْ كَسيْ هَسْت كِهْ سَقّٰا بٰاشَد جِگَرِ سُوخْتِه اشْ حَسْرَتِ دَريٰا بٰاشَد مِثْلِ عَبّٰاسْ كَسْيْ هَسْتْ اَبٰابيلْ شَوَد بٰالُ و پَر سُوخْتِه ، هَمْسٰايِه جِبْريلْ شَوَد هيچ كَس مِثْلِ اَباالْفَضْلِ وَفٰادٰار نَبُود لٰايِقِ تَشْنِگيُ و اِسْمِ عَلَمْدٰار نَبُود هَر كَسْي خْوٰاست كِهْ فَردٰا بِه شَفٰاعَتْ بِرِسَدْ يٰا اَباالْفَضْلِ بِگُوييد بِه سَلٰامَتْ بِرِسَد
🏴السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ. بنویسید که در علقمه عباس افتاد قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد عمق این مرثیه رامشک وعلَم میدانند داستان را همه اهل حرم می دانند بعد عباس دگر آب سراب است، سراب غیر آن اشک که درچشم رباب است،رباب داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد رفتنت حرمله را حرمله تر خواهد کرد
قلم شدم بنویسم  قسم به باور زینب قسم به عشق ، حسین است  نامِ دیگر زینب حسین اول زینب حسین آخر زینب دخیلِ چادر او آسمان و هفت فلک هم فقیرِ درگَهِ او تا همیشه نان و نمک هم نَه ما که مُلک و مَلک هم به زیر شهپرِ زینب ملیکه‌ی ملکوت و   جلیله‌ی جبروت و بهشتِ هر بَرَهوت و  تمام ، غرق ثبوت و و روشن است عَوالم زِ نورِ انورِ زینب اگر به خُطبه نشیند علیست در کلماتش اگر که جلوه کند فاطمه است در جلواتش که زنگِ قافله‌ی عشق هم مسخر زینب خداست مَحوِ حجابش  نبی‌است ماتِ نقابش حسن زمانِ نمازش گرفته است به قابش تمامِ خانه‌ی زهرا به گِردِ محورِ زینب اگر که پَرده تکانَد زمین به خاک نشاند و هرچه هست در عالم  به دورِ خویش دَوانَد که می‌بَرند همه روزی از در زینب حمایل است برایش دو تیغِ اَبروی عباس نشسته نقشِ قدومش به رویِ زانوی عباس به سینه است دو دستش همیشه در بَرِ زینب صدای اکبرش آمد دَمِ اذان که رسیدیم قدم گذار بر این خاک عمه جان که رسیدیم دلش گرفت از اینجا  دلِ مطهر زینب برادران همه هستند در این زمان همه هستند هزار شکر به گِردش که مَحرمان همه هستند دو صف شدند رَوَد خیمه لشکرِ زینب رسید و دید بلا را شنید همهمه‌ها را نشست و ریخت به معجر غبارِ کرببلا را به گریه گفت مَرو آه حسین از سرِ زینب چقدر حول و هیاهو  چقدر نیزه در آنسو چقدر تیغِ بلند و  چقدر تیرِ سه پهلو قسم به اینهمه بانو قسم به مادرِ زینب بجای آب فقط سنگ و خار و سراب است صدای ناله‌ی من نَه  که التماس رُباب است بیا بزن دو سه باره  گِره به معجرِ زینب گذشت روزِ دهم شد دو طفلِ سوخته گُم شد دوباره شانه‌ی خانم اسیرِ زخمِ صدم شد میانِ خیمه و گودال دویده یکسره زینب چقدر نیزه کشیده میان دشت دویده چقدر خورده زمین و  گمان کنم که بُریده و خیره مانده به جایی نگاهِ آخر زینب دوید شیرزن آمد به جنگ تن به تن آمد رسید موقعِ غارت  برای پیرهن آمد ولی چه دیر رسید و شکست پیکر زینب میان آنهمه دشمن صدا زد ای سرِ بی تن حرامی است و حرامی   حسین چشم تو روشن هزار دشمن و یک زن  همه برابر زینب به ناله گفت نخندید  به خاک و خون ننشانید به داد گفت نَدُزدید به هر طرف نکشانید زد آنقدر زِ جگر داد  سوخت حنجرِ زینب "سری به نیزه بلنداست در برابر زینب خداکند که نباشد سر برادر زینب" رسیده ناقه* کجایی  امیر لشکرِ زینب *در مقاتل آمده است،امام سجاد علیه‌السلام میفرمایند که ناقه‌ی عریان من لنگ و علیل و ناقه‌ی عمه مان لاغر و استخوانی بود.
(س) خودم دیدم گلم را سر بریدن لباس یوسف من را دریدن خودم دیدم علیِ اکبرش را دراین صحرا به خاک و خون کشیدن خودم دیدم اَقاقی گشت پرپر تو گویی نیز باغی گشت پرپر سرش پرخون، دو دستانش بُریده وَ چشم مستِ ساقی گشت پرپر خودم دیدم که قاسم روی خاک است تنش هم غرق خون و چاک چاک است خودم دیدم زِ تل عبداله اش را.. که روی پای مولایش هلاک است خودم دیدم تمام صحنه ها را علیِ اصغر و تیر جفا را نه تنها قلب مولا و ربابه.. غم اصغر شرر زد کربلا را خودم دیدم حسینم لاله گون بود لبِ تشنه، لبِ دریای خون بود خودم دیدم میانِ قتلگاهش.. که تیر و نیزه از جسمش برون بود خودم دیدم تنِ شَه از قفا شد تمامِ یار و اصحابش فدا شد خودم دیدم که آخِر پیش زهرا سرش هم بر سرِ سرنیزه ها شد منی که دیده بودم در مدینه شرار آتش و مسمار و سینه ولی حالا میانِ کربلا زد.. به اهل و خیمه آتشها زِ کینه منی که دیده بودم خون جگر را میانِ تشت، لخته لخته خون ها پس از اَندوهِ کوفه آه..دیدم به بزم شام تشت و رأس مولا
🏴حدیث عشق🕊 حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را به خون نشانده دل دودمان آدم را غم تو موهبت کبریاست در دل من  نمی دهم به سرور بهشت این غم را غبار ماتم تو آبرو بمن بخشید  به عالمی ندهم این غبار ماتم را  زمان به یادعزایت محرم است حسین اگر چه شور دگر داده ای محرّم را  اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم  هزار بار بمیرم نبینم آن دم را  گدای دولت عشقم،که فرق بسیار است  گدای دولت عشق و گدای درهم را به نیم قطره ی اشک محبّتت ندهم  اگر دهند به دستم تمام عالم را محبّت تو بود رشته ی نجات مرا  رها نمی کنم این ریسمان محکم را به عاشقان تو نازم که بهر جانبازی  گزیده اند همیشه خط مقدم را  گناهکارم و یک عمر چشم گریانم  به زخم های تو تقدیم کرده مرهم را به یمن گریه برای تو روز محشر هم  خموش می کنم از اشک خود جهنم را سخن زسوز دلت با که می توان گفتن  که سوختی دل بیگانه را و محرم را  نشست تخت سلیمان به خون چو یاد آورد حدیث قتلگه و ساربان و خاتم را  سپهر از چه نشد پاره پاره آن ساعت  که نقش خاک زمین دید عرش اعظم را روا نبود که امت به سر بریدن تو  دهند اجر رسالت رسول خاتم را  بنات فاطمه را بانگ العطش بر چرخ  به جای آب بجوشد زسینه خون یم را  لب از ثنات نگیرد دمی، اگر ببرند  هزار مرتیه دست و زبان (میثم) را  غلام رضا سازگار 
تک حضرت زینب س...mp3
6.45M
سبک تک، شور حضرت زینب سلام الله علیها.. یازینب سلام الله علیها زینب شفیعه ی دودنیا زینب یازینب بی بی جان تویی تفسیر کل قرآن شده ذکر تو ذکر طوفان بی بی جان نور سماواتی زینب فاتحِ شاماتی زینب عمه صاحب الزمان عمه ساداتی زینب عقیلة العربی تو هاشمی نسبی زینب زینب زینب تو بانوی همه ای تالی فاطمه ای زینب زینب زینب یازینب یا بنتِ علی... حلمایی تو بانوی همه دنیایی تو کوفه وارثِ مولایی حلمایی بانویی تو شام همه دیدن حق گویی تو حیدری و حمزه خویی.. بانویی راوی عاشورا زینب خطبه ی تو غرا زینب کاخ یزیدی شد ویران با غضب تو یا زینب.. تو صاحبِ علمی محافظ حرمی زینب زینب زینب بی ذوالفقار اومدی سر یزید و زدی زینب زینب زینب یازینب یا بنتِ علی... یاعباس خدایِ جود و تقوا عباس نوای ارمنی ها عباس یاعباس آقایی برای خیمه ها سقایی امیرِ کشور دلهایی.. آقایی میر و علمداری عباس شیرِ سپهداری عباس علقمه دشمن هم میگفت حیدر کراری عباس تو نافذ البصری در آسمان قمری مولا مولا مولا ای عشق ام بنین تویی تو شاه زمین مولا مولا مولا یا عباس یا ابن علی... .
چگونه داغ‌ها را می‌گذارد پشت سر زینب کجا؟ کی؟ می‌گذارد چشم بر هم در سفر زینب فقط با دیدن عباس دائم زنده می‌گردد تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب به جز آن روزهایی که به همراه برادر بود ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب جگرسوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش اثر بخش است آهش، چون دعا وقت سحر زینب اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس" را دیده ولی با خطبه‌هایش می‌کند "شق القمر "زینب طنین خطبه‌هایش در دل افلاک می‌پیچد و کاخ ظالمان را می‌کند زیر و زبر زینب دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست که بوده یک تنه اندازه‌ی صد‌ها نفر زینب خبر دارم که در طول مسیر، از کربلا تا شام نبوده لحظه‌ای از حال طفلانْ بی‌خبر زینب خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود زمانی که برای کودکان می‌شد سپر زینب شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش گذشته از کنار خیمه‌های شعله‌ور زینب رباب و ام کلثوم و رقیه، حضرت سجاد اگر چه داغ‌ها دیدند اما بیشتر زینب زمانی که حسین آرام می‌زد دست و پا در خون کبوتروار در گودال می‌زد بال و پر زینب شکسته‌تیر‌ها و نیزه‌ها را زد کنار اما صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب صدای ناله‌ی مادر می‌آمد از دل گودال شبیه ناله‌هایی که شنید از پشت در زینب ✍
هرچند پای خستۀ زینب توان نداشت هرچند بین قافله جانش امان نداشت بار امانتی که به منزل رسانده است چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت جز گیسوان غرق به خون روی نیزه‌ها در آتش بلا به سرش سایه‌بان نداشت آیا به جز حوالی گودال، ساربان، راهی برای رفتن این کاروان نداشت؟ یک شهر چشم خیره و... بگذار بگذریم شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت دیگر لب مقدس قرآن کربلا جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت! ✍
؛ ؛ کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی‌شود مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی‌شود اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من قسم به جان تو دلم از تو جدا نمی‌شود گریه اگر کنم همی بهر تو گریه می‌کنم ورنه ز دیده‌ام عبث اشک رها نمی‌شود گرد حرم دویده‌ام صفا و مروه دیده‌ام هیچ کجا برای من کرب‌وبلا نمی‌شود کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمی‌رود پیرو خط کربلا اهل خطا نمی‌شود.. :: جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله رأس بریده بر کسی راهنما نمی‌شود.. کرب‌وبلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی هیچ کجا به سختی شام بلا نمی‌شود چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن جای سر بریده در طشت طلا نمی‌شود.. ✍
این چه شوریست که برپاست چنین بر نیزه؟! گوئیا می‌بَرد از حادثه‌ها سر، نیزه هم به قرآن ورق سوخته‌ای رحل شده هم به فریاد امامی شده منبر، نیزه گوئیا می‌رسد از دور بهاری خونین بسکه آذین شده با لاله‌ی پرپر نیزه نه فقط قافله‌سالار سرش بر نیزه‌ست می‌بَرد بر سر خود اکبر و اصغر نیزه بر سر نی به برادر که می‌اُفتد نظرش می‌رود بر جگر زخمی خواهر، نیزه این چه داغی و چه دردی‌ست که در معرکه‌ای بعد خنجر بزند بوسه به حنجر، نیزه شام را یکسره در خلوتِ شب خواهد رفت؟ یا که دارد به سر اندیشه‌ی دیگر نیزه؟! کاش از کوچه و بازار نیفتد گذرش تا نیفتد نظر سنگ‌دلان بر نیزه تا سر سَرور خوبانِ دو عالم با اوست می‌رود از سر هر بام فراتر نیزه بر سر نیزه رها می‌رود این سر اما آه و صد آه، از آن پیکر و از سرنیزه... ✍
دل سنگ هم ز صبرت _1_1.mp3
3.36M
مرثیهٔ امام سجاد علیه السلام که با یک گوشواره قابلیت نوحه شدن دارد دل سنگ هم ز صبرت همه آه آتشین شد لب پر دعا و سوزِ دل تان نماد دین شد جلواتِ ذکر و اشک تو صحیفه ای چنین شد که دعا هم از دعای تو همیشه خوشه چین شد نه فقط زَهر چنین بر ، جگر تو‌ زد شراره که تو دیده ای به غارت ، بکشند گوشواره به میان خون پدر را ، که فتاده پاره پاره وَ نجات بخش ، زینب ، بر امام چارمین شد شده شهرِ شام مبهوتِ شراره های آتش سرِتان هنوز زخمی ز اشاره های آتش شده بود مرهَمت آن ، همه پاره های آتش وَ اسیر سوزی آنجا ، چه غمی که سهمگین شد ز طلوع تا غروب از همه حرف بد شنیدن همه محرمان خود را وسط وحوش دیدن ز سرِ فتاده از نِی روی خاک بوسه چیدن خطی از کتاب دردی ز امامِ ساجدین شد بیمار کربلا (یا زین العابدین ۳) شاعر حسین رئوفی
1.28M
🏴 ✍🏴 بو گون قرخ گوندی قاره گیمیشم من گوزل بابامی اَلدن ویرمیشم من بو گون قرخ گوندی درد شمعه یاننام اولوب پراونه قبر اوسته دولاننام بوگون قرخ گوندی سینه داغلیرام من سالیب یاده بابامی آغلیرام من ئولوب یارب منیم پشت و پناهیم قالاندا مشکله یوخ تکیه گاهیم یادیمدان چیخماز هرگز خاطراتین بو فانی دهریده یاخچی صفاتین ئووی ترک اِیلیوب گیتدین بابا جان فراقیندن اورگیم دولدی قاننان اورک گاهی دوشر تاب و تب اوسته مزارین اوسته گللم دلشکسته کنارِ قبریده دل داغلارام من چکوب آهی اورکدن آغلارام من گوزوم یاشی آخور اما سیلن یوخ جوشور دردیم داشور اما بیلن یوخ منه چوخ اِیلَمیشدین مهرابانلیق ائووم سنسیز آتا اولدی قرانلیق ائوین گیتدی صفاسی گیتمگینلن وجودین گوهریدی بیلمدیم من بیوک سرمایه میدین باشیم اوسته اَلیمدن گیتدین اولدوم ورشکسته نئجه طاقت وئریم درد فراقه اَجل بو منزلین سالدی اوزاقه همیشه باشیوی قویدون ترابه منی سالدی بابا چوخ پیچ و تابه ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
014-S-Hajizadeh-www.Ziaossalehin.ir-Deltange-Karbala2021.mp3
4.79M
💠 دلتنگ کربلا من ایراندایام سن عراقدا من اوزاخدا سن اوزاخدا آدین حک اولوب او دوداخدا من اوزاخدا سن اوزاخدا آیریلیق ابری یاغیر بو توپراقا دای منه هئچ یئر حرم دییر آقا آند ایچیم قوی من او قانلی قونداقا اؤلؤرم آقا کربلاسیز من نه ائیلرم حسین گور نجه قلبیم ائدیب ورم حسین قیل اوزون حتما بو ایل کرم حسین اؤلؤرم آقا من ایراندایام سن عراقدا من اوزاخدا سن اوزاخدا توان قالمیب بو قوناخدا من اوزاخدا سن اوزاخدا آی گوزل سلطان داریخمیشام سنه  قبریوه قربان داریخمیشام سنه قالمیشام حیران داریخمیشان سنه آرام جانیم  رحم ائله جانا بو غملی حالیمه باخ اوزون بیردن جماله زردیمه کربلا قانلا دوادی دردیمه آرام جانیم من ایراندایام سن عراقدا من اوزاخدا سن اوزاخدا آدین حک اولوب بو دوداقدا من اوزاخدا سن اوزاخدا آیریلیق ابری یاغیر بو توپراقا دای من هئچ یئر حرم دییر آقا آند ایچیم قوی من او قانلی قونداقا اؤلؤرم آقا کربلاسیز من نه ائیلرم حسین گور نجه قلبیم ائدیب ورم حسین قیل اوزون حتما بو ایل کرم حسین اؤلؤرم آقا 🖤
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حرمش جلــوه ای از عــرش معـــلّا دارد دل صد قافله ، سرگشتــه و شــیدا دارد می رسد رایحهٔ سیب از آن باغ بهــشت بی جهت نیست دلم میــل به آنجــا دارد شب جمعه حرمش در تب و تاب دگریست چون در آن  بزم عزا ، حضرت زهــرا دارد حرم محترمش حِصن حَصین است، حسین عَلَـمــش ســـایهٔ امنــــی به ســـرِ مـــا دارد جلوهٔ زمـزم اشک است در آن کعبهٔ جان به طــواف آمـده هــر دل که تمنـــا دارد حــج مقبـــولِ  دلِ زائرِ بیـن الحـرمیــن بستگـــی بر کـــرمِ حضــــرت سقــا دارد موجی از آه ،مرا باز به هم ریخته است ساحل چشـــم من  اندیشـــهٔ دریــا دارد ابر در چشـــم ترم می شکنــد بغض مرا نم نم اشک  گهــــر بـــار ، تمــاشـــا دارد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیـــه سعیـدی(ڪیمیــا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
6_144226240723321030.mp3
13.35M
🏴 🎤•| |• هر قدر محتاج اینجا با خجالت میرسد پا به پایِ این خجالت ها به عزت میرسد کاسه ها و کوزه ها را بشکن اصلا بر سرم دل همین که خرد شد بارانِ رحمت میرسد گریه ام را دوست داری ، گریه بهتر می کنم اشک کاری میکند آدم به جنت میرسد جای دعوا کردنم قدری در آغوشم بگیر میرسد بنده به هر جا از محبت میرسد دستِ من در رشتۀ چادر نماز مادر است *خدا میدونه چقدر بی بی برا ما دعا کرده ما به امشب برسیم .. بگیم حسین .. راستی بی بی جان الان خودت کجایی ؟.. حتماً حتما کربلایی ... نمیدونم ؛ اما میایی یه سری به ما بزن .. ما شنیدیم هر جایی روضۀ حسین باشه اول گریه کنش مادرش فاطمه ست .. ماردش هی به سینه اش میزنه .. بُنَیّ قَتَلوکَ وَ مِن الماء منعوکَ  دستِ من در رشتۀ چادر نماز مادر است فاطمه راضی که باشد برگ دعوت میرسد هر زمان از چشمت افتادم حسین آمد کمک بس که این اربابِ ما خیرش به رعیت میرسد
چون پیش چشمشان سر شه بر سنان گذشت در حیرتم که بر سر زینب چسان گذشت تا بوسدش گلو نرسیدش به نیزه دست آوخ که نیزه نیز بر او سرگران گذشت بر ناقه برهنه نشاندند عترتش شاهی که یک سواره ز نُه آسمان گذشت چون دید بانوی اسرا کز برابرش سرهای سروران زمین و زمان گذشت زد فرق خود به چوبه محمل چنان کز او خون شد روان و ناله اش از فرقدان گذشت چون راه کهکشان شده راه از نظاره گر فریاد بانوان شه از کهکشان گذشت زینب چو دید خیل تماشاییان به راه کرد آستین حجاب و خجل ز آن میان گذشت بردندشان به بارگه زاده زیاد گفتن نیاورم که چنین و چنان گذشت بر زانوی پلید، سر شه نهاد و گفت سبط رسول بهر خلافت ز جان گذشت یک قطره خون به زانویش از حلق شه چکید سوراخ کرد جامه و از استخوان گذشت ناسور شد جراحت و از بوی ناخوشش خلقی نفور تا به عذاب از جهان گذشت القصه، خواب و خور به اسیران حرام کرد با قیدشان روانه سوی شهر شام کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا