#شهادت_حضرت_ام_کلثوم_سلاماللهعلیها
در میان دو دختر زهرا
یک نفر پای ماه، کوکب شد
ام کلثوم با تمام وجود
هستی اش نذر نام زینب شد
#قاسم_نعمتی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
#مطالب_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
◼️ گوشه ای از حال مخدّرات آل الله بر سر مزار شهدای کربلا...
نوشته اند:
🔺 فخرجت زينب عليها السلام في الجمع، وأهوت إلى جيبها، فشقّته، ونادت بصوتٍ حزين يقرح القلوب: وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه. ووقعت مغشيّة عليها.
🔻وقتی که روز اربعین زن ها بر سر مزار شهدای کربلا جمع شدند، از بین آن ها زینب کبری عليهاالسلام بیرون آمد و دست انداخت و گریبان درید و با صدایی دردناک که قلب را جریحه دار می کند، فریاد می زد:
🔺 وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه.
🔻 وای برادرم ، وای حسینم ، وای محبوب رسول خدا ، وای پسر مکه و منا ، وای پسر فاطمه زهرا و وای پسر علی مرتضی
پشت سر هم آه می کشید تا اینکه از هوش رفت.
🔺 وخرجت أمّ كلثوم لاطمة الخدّين تنادي برفيع الصّوت اليوم مات محمّد المصطفى، اليوم مات عليّ المرتضى، اليوم ماتت فاطمة الزّهراء وباقي النِّساء لاطمات ناعيات نائحات قائلات: وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه.
🔻وقتی حضرت ام کلثوم علیها السلام این صحنه را دید او نیز از بین زن ها خارج شد و برصورتش لطمه میزد و با صدایی بلند فریاد می زد :
امروز همان روزی است که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله از دنيا رفته است.
امروز همان روزی است که علی مرتضی علیه السلام از دنيا رفته است.
امروز همان روزی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام از دنيا رفته است.
و بقیه زن ها بر صورت ها لطمه میزدند و نوحه سر می دادند و می گفتند :وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه.
🔺 فلمّا رأت سكينة ما حلّ بالنِّساء رفعت صوتها تنادي: وا محمّداه! وا جدّاه! يعزّ عليك ما فعلوا بأهل بيتك ما بين مسلوب وجريح، ومسحوب وذبيح، وا حزني أسفاً
🔺حضرت سکینه علیهاالسلام چون این صحنه را دید با صدای بلند فریاد زد :وامحمداه! وا جداه! یا رسول الله! خیلی سخت است بر تو اینکه ببینی با اهلبیتت چه کرده اند؛ عده ای از آن ها غارت شده؛ عده ای جراحت دارند؛ عده ای ذبح شده و عده کشانده شدند.
وای از این حزن و اندوه عظیم....
📖الدّمعة السّاكبة، ج۵/ص ۱۶۲- ۱۶۳
📖 معالي السّبطين، ج۲/ ص۱۹۷، ۱۹۸؛
📖 وسيلة الدّارين، / ص۴۰۴، ۴۰۵
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#مطالب_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
📌خطاب ام کلثوم سلام الله علیها به ابن ملجم ملعون پس از ضربت خوردن حضرت امیر (علیه السلام)
🔺عن إسماعيل بن راشد: إنَّ النّاسَ دَخَلوا عَلَى الحَسَنِ فَزِعينَ لِما حَدَثَ مِن أمرِ عَلِيٍّ، فَبَينَما هُم عِندَهُ وَابنُ مُلجَمٍ مَكتوفٌ بَينَ يَدَيهِ إذ نادَتهُ امُّ كلثُومٍ بِنتُ عَلِيٍّ وهِيَ تَبكي: أي عَدُوَّ اللّهِ! لا بَأسَ عَلى أبي، وَاللّهُ مُخزيكَ، قالَ: فَعَلى مَن تَبكينَ؟ وَاللّهِ لَقَدِ اشتَرَيتُهُ بِأَلفٍ، وسَمَمتُهُ بِأَلفٍ، ولَو كانَت هذِهِ الضَّربَةُ عَلى جَميعِ أهلِ المِصرِ ما بَقِيَ مِنهُم أحَدٌ.
🔻ترجمه: تاريخ الطبرى به نقل از اسماعيل بن راشد: مردم به حضور امام حسن عليه السلام آمدند و از حادثهاى كه براى امام على عليه السلام پيش آمده بود، بىتاب بودند. در همان حال كه ابن ملجم هم دست بسته در برابرش بود، امّ كلثوم دختر امام على عليه السلام با گريه خطاب به او گفت: اى دشمن خدا! پدرم را باكى نيست [و بهبود خواهد يافت]. خدا تو را خوار مىكند.
گفت: پس بر چه كس گريه مىكنى؟ به خدا سوگند، شمشير را به هزار [درهم] خريدم و با هزار [درهم] آن را زهراگين كردم. اگر اين ضربت بر همه اهل شهر وارد مىشد، يكى هم زنده نمىماند
📖تاريخ الطبري: ج 5 ص 146
📖اسد الغابة: ج 4 ص 113
📖تاريخ مدینه دمشق: ج 42 ص 559
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
💔😭
#زمینه_حضرت_ام_کلثوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با دل بشکسته و ، اشک دو عین آمدم
مدینه راهم مده ، که بی حسین آمدم
ببین که شرمنده و ، خسته و سر گشته ام
که بی علی اصغر و ، رقیه برگشته ام
وای حسینم حسین ، وای حسینم حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مدینه یک نصف روز ، بی کس و یاور شدم
نمی شود باورم ، که بی برادر شدم
گشته دم واحسین ، ذکر و مناجات من
پیرهن کهنه ی ، او شده سوغات من
وای حسینم حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مدینه دیدم حسین ، بی کس و تنها شده
بر سر انگشتر و ، عمامه دعوا شده
دیدم در قتلگاه ، بر سر او ریختند
چقدر سنگ و نی بر ، پیکر او ریختند
وای حسینم حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه عزتی داشتم ، مدینه یادش به خیر
چه حرمتی داشتم ، مدینه یادش به خیر
مدینه خون گریه کن ، کار حرم زار شد
میان بازار شام ، دخت علی خار شد
وای حسینم حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گریه کن ای دیده در ، عزای ام کلثوم
آه بکش ای جگر ، برای ام کلثوم
از غم کرببلا ، دگر زمینگیر شد
بسکه برای حسین ، به سینه زد پیر شد
واویلا واویلا واویلا یا مظلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روز و شب از دیده اش ، خون جگر چکیده
مصیبتی که دیده ، هیچ کسی ندیده
دیده به چشم خودش ، صحنه گودال را
به خاک صحرا تنی ، زخمی و پامال را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گرفته اشک غم از ، چشم تر کودکان
ز کربلا تا به شام ، شد سپر کودکان
چقدر گریه کرده ، پای سر روی نی
دیده رقیه را که ، خیره شده سوی نی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه غصه ها که نخورد ، چه طعنه ها که شنید
چه شهرها که نرفت ، چه کوچه ها که ندید
شبیه زینب ز دست ، رفت همه هست او
با که بگویم طناب ، بستند بر دست او
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شام بلا زخمها ، بر جگر او زده
بمیرم از بی کسی ، به شمر دون رو زده
میان بازار شام ، به بی کسی خو گرفت
نبود پوشیه اش ، به آستین رو گرفت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خرابه ی شام شد ، منزل او وای من
داغ سه ساله شده ، قاتل او وای من
به یاد این غصه بود ، مدام اشکش روان
رقیه میگفت که ، گرسنه ام عمه جان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#علی_سلطانی ✍
#حضرت_ام_کلثوم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5832444594444308518.ogg
986.4K
تقدیم به خواهر عقیله...حضرت ام کلثوم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#ام_کلثوم
مینویسم از زنی از جنس نوری بیکران
دختر زهرا و حیدر برتر از هفت آسمان
زینب صغریٰ همان که نور چشم حیدراست
شیر دخت دیگری از آیههای کوثر است
زینبی دیگر برای اهل بیت مصطفی
زینتی دیگر برای جلوهی حق، مرتضی
جلوهای از کوثر و طه و انسان بود و بس
دختر یس و الرحمن و فرقان بود و بس
مثل زینب مو به مو آیینهی زهراست او
مثل زهرا برتر از دنیا و ما فیهاست او
او که از هر رجس و ناپاکی یقینا دور بود
جرعهای از آیهی تطهیر بود و نور بود
نورِ مستوری که از جنس کلام الله بود
جز مطهرها مگر کس را به سویش راه بود؟
ظلمت و عصیان کجا و همنشینی با گلاب؟
پنبه دانه را شتر بیند مگر تنها به خواب!
بی نماز و کعبه؟ این فرض محالی بیش نیست!
بت پرست و بت شکن؟ بیشک خیالی بیش نیست!
دختری که بوده شاگرد کلاس فاطمه(س)
خطبه خوانده پیش دشمن بی هراس و واهمه
ام کلثوم است بانوی شهادت پروری
ام کلثوم است در فضل و شجاعت حیدری
مکتب او مکتب ایمان و عزت بوده است
مثل زهرا مکتب خون و شهادت بودهاست
مکتب زهراست الگوی همه آزادهها
راه زهرا میبرد ما را به سوی کربلا
شیعه تا امروز هم مدیون لطف مادر است
هر کسی شاگرد زهرا شد از این عالم سر است
مکتب زهرا شهادت را به ما آموخته
جان و قلب شیعه را بر عشق حیدر دوخته
تشنه کامان را نگاهش غرق باران میکند
چادر زهرا یهودی را مسلمان میکند
نسل سلمانیم ما سرباز زهراییم و بس
چون سلیمانی اسیر موج دریاییم و بس
مکتب سرخ سلیمانی به غیر از عشق چیست؟
مکتبش جز مکتب اولاد حیدر نیست، نیست!
حاج قاسم مکتبش دلدادگی بود و جنون
دم به دم در آرزوی پر زدن در خاک و خون
او که مصداق الشداء علی الکفار بود
بین مردم مهربان و ساده و غمخوار بود
روضهدار و روضهخوان و غصهدار روضه بود
او همیشه هر کجا در سایهسار روضه بود
سوخت عمری با غم زهرا و آخر پر کشید
مثل زهراسوخت در آتش بلا را سرکشید
غصهدار روضهها بود و مدافع از حرم
آه از شام و خرابه، آه از مشک و علم
یک شب جمعه پرید و زائر ارباب شد
بعد از او بار دگر اهل حرم بیتاب شد
رسم او را در نگاه نسل فردا دیدهاست
دشمن از راه سلیمانی ما ترسیدهاست
ام کلثوم است بانوی شهادت پروری
ام کلثوم است در فضل و شجاعت حیدری
داغ مادر دیده او در کودکی های خودش
یاس پر پر دیده او در کودکی های خودش
آتش و دود و در و دیوار را دیده است او
سیلی و خون ِروی مسمار را دیده است او
غصههای حضرت مولا امانش را برید
فرق مجروح و پر از خون امامش که دید
خط به خط روضه را با چشم تر دیدهست او
در مدینه مجتبی را خونجگر دیدهست او
مثل زینب، غرق خون، خون خدا را دیده است
مثل زینب، روضهی کرببلا را دیدهاست
مثل زینب، گیسویی در دست قاتل دیده است
مثل زینب، او سری را در مقابل دیده است
درد بسیار است اما ماجرایی آشنا
میبرد ذهن مرا تا خیمههای کربلا
دختری با گوشواره های قلبی غرق خون
این عبارت میکشد دل را به صحرای جنون
ماجرای گوشواره قلب را سوزانده است
روضهای که داغ آن بر جان شیعه مانده است
مجتبی و کوچه و دستی که بر صورت رسید
گوشواره روی خاک افتاد و شد مویی سپید
سیلی و نامحرم و روی کبود مادری
شد لگد مال حرامیها گل پیغمبری
آه از این غصه از این روضه چگونه بگذرم
پیش نامحرم زمین افتاد روزی مادرم
*اما حرف من اینجا تموم نمیشه گوشواره روضه دارد بازهم با من بیا*
از مدینه میروم اینبار دشت کربلا
تا علم افتاد،ترسی در حرم افتاد و بعد
از غم اهل حرم عباس جان میداد و بعد
شمر با خنجر سوی گودال رفت
زینب از این غصهها از حال رفت
گوشواره، عصر عاشورا، هجوم و خیمهها
گوشواره، دست نامحرم، عزیزان خدا
گوشواره، تازیانه، دختری را پیر کرد
گوشواره، عمه را از زندگانی سیر کرد
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
ای آینه دار پنج معصوم
در بحر عفاف دُرّ مکتوم
پرورده ی دامن ولایت
مظلومه ی خاندان مظلوم
قدر تو به ممکنات مجهول
مهر تو به کائنات معلوم
شیرازه ی شرع از تو محکم
منظومه ی عشق ازتو منظوم
تو زینب دومی علی را
نامند تو را به ''ام کلثوم''
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
آن وقت که چارساله بودی
بر صورت ماه، هاله بودی
در خانه ی شیر حق به خوبی
معصوم تر از غزاله بودی
دیری نگذشت کز ستم ها
سرگرم به اشک و ناله بودی
از آن چه به خانه ی شما رفت
از داغ جگر چو لاله بودی
از قول و غزل فراتری تو
کی حد تو این مقاله بودی؟
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
تو محنت بی شماره دیدی
غم، بیشتر از ستاره دیدی
مه پاره ی دشت کربلا را
در خاک، هزار پاره دیدی
هم بر دل پاره پاره از زهر
هم پیکر پاره پاره دیدی
پامال، تن عزیز خود را
از مرکب ده سواره دیدی
بر دست حسین، غرق در خون
قنداقه ی شیرخواره دیدی
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
تو راز عجیب کربلایی
بانوی شکیبب کربلایی
هم راز شهید نینوایی
دم ساز غریب کربلایی
بر خرمن هستیِ ستم کار
سوزنده لهیب کربلایی
در آتش غم اگر بسوزی
باصبر، طبیب کربلایی
آن جا که خطابه کار ساز است
توفنده خطیب کربلایی
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🌟شهیداردهال
❣حضرت سلطانعلی علیهالسلام❣
👈🏾 ۲۷ جمادي الثانية؛ شهادت سفیر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام
حضرت سلطان علی بن محمدباقر علیهالسلام
محضر امام زمان عجل الله فرجه تسلیت و تعزیت باد.
1⃣ شناسنامه حضرت علیه السلام
● اسم: علی(طاهر، اباالحسن)
● پدر: امام محمد باقر علیه السلام
● مادر: اُمّ ولد(نام زینب، لیلا، امّ حکیمه)
● همسر: مشخص نیست
● اولاد: احمد و فاطمه
● سن: مشخص نیست
● عنوان مسئولیت: نائب خاصّ امام باقر و امام صادق علیهماالسلام
● حوزه مأموریت: کاشان و فین
● وسعت حوزه تبلیغ: کاشان، فین، اردهال و حوالی قم
● سال اعزام به منطقه: حدود ۱۱۳ ه.ق
● حاکم دوران اعزام: هشام بن عبدالملک
● تاریخ شهادت: ۲۷ جمادي الثانية سال ۱۱٦ ه.ق
حدود ۵۵ سال پس از واقعه کربلا
● قاتل: ارقم شامی ملعون
● نحوه شهادت: جداشدن سر از بدن
● محل شهادت: درّه ازناوه
● محل دفن: مشهد اردهال - کاشان
2⃣ ویژگیهای حضرت علیه السلام
۱. فرزند بلافصل امام محمد باقر علیه السلام
۲. برادر امام صادق علیه السلام
۳. عموی امام کاظم علیه السلام
◇ پیرامون این عناوین، در کتاب "حماسه تاریخی مشهد اردهال" نوشته دکتر مجید زجاجی، بخش اول ص۲۵تا۴۳، بیش از پنجاه سند معتبر تاریخی از شیعه و سنی ذکر شده است.
۴. پدر زن امام کاظم علیه السلام
◇ در کتاب مذکور، بخش دوم ص۵۱، مؤلف محترم، موارد متعددی را از چندین کتاب نسبشناسی، مبنی بر همین مطلب ارائه میکند.
۵. نائب خاص امام باقر و امام صادق علیه السلام
۶. به استناد تذکره آنحضرت، ایشان به اقامه نماز جمعه در منطقه اقدام نمودند.
۷. شجاع و رزمنده دلیر و بارز بیبدیل
۸. شهید معرکه نبرد با أیادی ظلمه
۹. دارای مقام و منزلت والا
۱۰. صاحب کرامات عدیده
◇ در آخر تذکره حضرت سلطانعلی علیه السلام نقل شده که امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
حائر مزار برادرم(سلطانعلی) مثل حائر جدّم امام حسین علیه السلام است... .
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•بانو زبانزد است....
#روضه و توسل به حضرت امکلثوم سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج مهدی اکبری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بانو زبانزد است حیایی که داشتی
تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی
نازل شود به وحی خدا مدح وصف تو
با آن مقامِ پیش خدایی که داشتی
در آسمان، حیدر و زهرا پریده ای
مهد کمال بود هوایی که داشتی
با حضرت عقیله شما مو نمی زدی
در خُلقو و خو و مهر و صفایی که داشتی
دیدند اهل کوفه که حیدر ظهور کرد
با خطبه ها و صوت رسایی که داشتی
دیدی مصیبتی که دگر کس نمی رسد
به ابتدای صبر و رضایی که داشتی
*یاد یه ماجرایی افتادم با یه بیت شاید بعضیاتون شنیده باشین..*
عباس تا که دید نداری تو هدیه ای
سهم تو شد به کوه منایی که داشتی
*شب عاشورا عباس داره مثل شیر نگهبانی میده و دور خیمه ها میگرده از هر خیمه یه نوایی میاد،خانم زینب بچه هاشو آماده کرده.. هر کی هر چی داره میخواد برای حسین رو کنه. نجمه خاتون عبدالله و قاسم و نشونده داره باهاشون اتمام حجت میکنه. الهی بمیرم براش.. رباب قنداقه رو گرفته علی جان یکی یک دونه مادر... همه دارنند خودشون را آماده میکنند یه هدیه به حسین بدن...اومد از خیمه ام کلثوم رد شد صدای ناله اومد ميگفت خدا خیلی کم سعادتم که چيزي ندارم برای حسین هدیه کنم.. تو همین زمزمه ها بود عباس اومد دم خیمه.. گفت: بانوی من اجازه میدی تا چند ساعت محضرت باشم؟ تا خانم صدای عباس را شنید. خانم اشکاشو پاک کرد بیا داداش همیشه مرهمم داداش بیا همه کسو کارم. عباس اومد رو زانو. نشست گفت: بی بی جان گریه کردن شما فقط یه راه داره اونم اینه که یه روز خبر مرگ عباس و برات بیارن.مگه من مردم که دارید گریه میکنید چی شده؟ فرمود: عباس جان! خواهرم زینب دو تا ناز دونش را آورده بچه های داداش حسنم هستنند. ام لیلا علی اکبر رو فرستاده، ام البنین شما و داداشات را فرستاده رباب علی اصغر را داره من کسی را ندارم برای حسینم قربونی کنم.. یه لبخندی رو لب عباسم نشست.. گفت:بانوی من کی از من بهتر فردا میام دم خیمه ات دستمو بگیر ببر پیش آقام حسین بگو آقا یه غلام آوردم برات قربونی کنم. یه غلام آوردم بهت هدیه بدم..*
عباس تا که دید نداری تو هدیه ای
سهم تو شد به کوه منایی که داشتی
قربانی تو نزد خدایت قبول شد
یک عمر ماند، رنگ حنایی که داشتی
ام البنین به شهر مدینه که روضه داشت
گل می نمود شور بکایی که داشتی
با زینب و رباب فقط ناله می زدی
با خاطرات کرب و بلایی که داشتی
تقسیم شد میان اسیران اهل بیت
در شهر شام آب و غذایی که داشتی
*بعد از دفن رقیه... خانم زینب دید ام کلثوم خیلی بی قراری میکنه فرمود:چیه خواهرم گفت: زینب جان دیشب دم غروب این سه ساله از گوشه خرابه رو زانوهاش چهار دست پا آهسته آهسته اومد رو پام نشت دستشو دور گردنم حلقه کرد.آروم دم گوشم گفت عمه میخوام یه حرفی بهت بزنم اما قول بده به عمه زینبم نگی چیه عمه جان ؟
گفت عمه! تو این شهر به این بزرگی زیر این آسمون بچه ایی به گرسنگی من..عمه ضعف کردم نان و خرما را که تو از ما گرفتی عمه.. اشک تو چشمام حلقه زد گفتم: رقیه جان صبر کن عمه همه چی درست میشه..گفت عمه یه چیز دیگه هم میخوام بهت بگم :چی عمه جان ؟گفت عمه حس میکنم بابام داره میاد دنبالم حس میکنم که دیگه شب آخرمه..عمه جان خودم میدونم باعث زحمت همه اتون بودم.. خودم میدونم از ناله های من شماها کتک خوردین *
تقسیم شد میان اسیران اهل بیت
در شهر شام آب و غذایی که داشتی
حتی زنِ یزید لعین گریه اش گرفت
با دیدن خرابه و جایی که داشتی
عباس بود روی نی و بست چشم خود
وقتی که دید تاول پایی که داشتی
شکر خدا نبود ببیند برادرت
بردند گوشواره طلایی که داشتی
شکر خدا نبود حسین تو بشنود
در زیر تازیانه نوایی که داشتی
«حسین جان حسین جان»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـ
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_اکبری
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
مداحی آنلاین - بانو زبانزد است حیایی که داشتی - مهدی اکبری.mp3
7.06M
|⇦•بانو زبانزد است....
#روضه و توسل به حضرت امکلثوم سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج مهدی اکبری •✾•
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•دم دروازه ی ساعات....
#روضه و توسل به حضرت امکلثوم سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج محسن عرب خالقی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دم دوازه ی ساعات ،گرفتارن همه سادات
الهی از سر نیزه، نیفته سمت ما چشمات
آه زدن..!
ماهارو قربه الله زدن
*بی خودی نیست همه چیز این عالم حکمت داره بیخودی نیست روضه ی علی اصغر خوندن اسم آقا حصرت علی اصغر اومده ما توروضه زیاد میگیم هزار تا مرد زمین بخورن یه زن زمین نخوره..(صد پسردر خون بغلطد.. گم نگردد دختری)
هزار تا مرد بسوزن یه زن نسوزه...هزار تا مرد منت بکشه یک زن منت نکشه..کربلا حسین گفت: "مُنُّ اَنا ابنُ المُصطفی" این بارو تو شام باید ام کلثوم بکشه..شب اول صفر اومد کنار شمر وایستاد از یه دروازه ببر کمتر نگاه کنن....*
بر در دروازه از شمر لعین
کردخواهش ام کلثومِ حزین
کی ستمگر از تو دارم حاجتی
حاجتی از کافرِ دون نیتی
خواهی اَر ما را بری در شهر شام
از مسیری بر نباشد ازدحام..
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_امکلثوم_سلام_الله
#حاج_محسن_عرب_خالقی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها