eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20220902-WA0005.mp3
15.57M
آی.آی........بابا....باباااااا.. قلب تو از سنگه. دست از سرم بردار.🙏🏻😭 کشتی من و پاتو. از مجعرم بردار.🙏🏻😭 دستات چه سنگینه. تا میزنی هر بار. این قول و زنجیرو.. از گردنم بردار..🙏🏻😭 من مو سپیدم نزن. نزن🙏🏻🙏🏻 بچه شهیدم نزن نزن🙏🏻 اصلا میفهمی سه سالمه.؟ بابا ندارم نزن نزن🙏🏻🙏🏻😭 موهامو سوزوندی.. بستت نبود انگار😔😔🥹 دنبالم افتادی.. دست از سرم بردار🙏🏻🥹 چشمام نمیبینه 🥹 بس که هولم دادی🥹 گوشواره رو دیدم اون روز توی بازار🥹 عمه میبینه نزن. نزن🙏🏻 گریه اش میگیره نزن نزن🙏🏻😭 هر کی رد شد حتی. نگفت🥹 بچه میمیره نزن نزن اون شب که خوابم برد. مردم من از دوری. بابامو میخواستم .. اما نه اینجوری🥹 سر غرق خون بود و.. دندونشم خونی🥹🥹 موهاشم انگار که. سوزونده بود خولی🥹 تو رو بازار زدن زدن من رو تو انتظار زدن زدن چشمات به من بود رو نیزه ها من رو که هربار زدن زدن🥹🥹 🎤کربلایی وحید شکری
4_5805166518413035227.mp3
7.44M
‍ متن مداحی لالاکن دخترم دورت بگردم لالا کن خسته ای عمه میدونه یه دنیا غم توی چشمات اسیرن لالا کن دنیا اینجور نمیمونه برات قصه بگم خوابت بگیره بگم از بحر خوبی های حیدر شاید یادت بره این لحظه ها رو شاید بیرون بیای از فکر معجر من هر کاری میکنم آروم نمیشی دلت خونه برات عمه بمیره اگر نازت نکردم سوخته موهات عزیزم میدونم دردت میگیره عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه لالاکن دخترم دورت بگردم لالا کن خسته ای عمه میدونه یه دنیا غم توی چشمات اسیرن لالا کن دنیا اینجور نمیمونه بمیرم برات هر بار گریه کردی اومد اشکات روی زخمای گونه ات تو اینقدر دست به پهلو هات گرفتی دیگه میشناسمت با این نشونت بیا و سر روی شونه ام بزار که یکم آروم بشه قلب دوتامون بزار دستاتو توی دستای عمه تموم میشه یه روزی این غصه هامون عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه تو اینقدر داد زدی بابا کجایی دیگه توی صدات جوهر نداری همش میری یه کنج آروم میشینی ولی من که میدونم بی قراری شبا از بس که موندی تو گرسنه بمیرم رنگ رخسارت پریده نمیشه باورم که مثل مادر با این سن کمت موهات سپیده چقدر سخته برام وقتی میبینم روی دستای تو رد طناب عزیزم موندی اینقدر زیر آفتاب رنگ صورتت مثل ربابه عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه. 😭💔🖤🥀🕊🕊🕊 🎤حاج حسین سیب سرخی
و توسل به حضرت معصومه (س) به حضرت زهرا سلام الله علیها زینب سلام الله علیها با وضو از دیدۀ تر مینویسم فاطمه مثل فضه مثل قنبر مینوسم فاطمه باطن الله اکبر می نویسم فاطمه هستی موسی‌بن‌جعفر می نویسم فاطمه تا قیامت آفتاب روشن دین فاطمه ست نور زهرا! صبر زینب! جمع دراین فاطمه ست حضرت‌معصومۀ طاهاست! عصمت را ببین محملش نور است نور الله عزت را ببین *با چه احترام و عزت و مقامی بی بی وارد قم شد .. بهترین نقطه قم بی بی رو اسکان دادن ..* سجده اش را بنگر و اوج عبادت را ببین جان سلطان است این بانو! کرامت را ببین *یا امام رضا یه نگاهی به ما کن اقا .. این مردم به عشقِ شما و خواهرِ بزرگوارتون اومدن .. بعضیا رزق برا فاطمیه‌شون میخوان .. درست اومدید .. هر زمان دلتنگِ زهرا می‌شوم قم می‌روم هر موقع دلم یادِ مادر می‌افته میرم قم حرم این بانو .. من که نمیدونم قبرِ خاکی کجاست .. نقل کردن پدرِ مرحوم آیت الله مرعشی نجفی رحمت الله چهل شب تو حرم امیرالمومنین چله گرفت، بعد از چهل شب تو عالم مکاشفه مشکل گشای عالم امیرالمومنین رو مشاهده کرد .. حضرت فرموده باشند چی میخوای چهل شب تو حرم بیتوته کردی؟! .. عرضه داشت اگه میشه قبرِ مادرم فاطمه رو بهم نشون بدید .. آقا فرموده باشند این وصیتِ فاطمه سلام الله علیهاست اما اگه میخوای قدر و منزلت فاطمه‌م رو بدونی برو قم قبر دخترم فاطمه معصومه رو زیارت کن .. هر زمان دلتنگِ زهرا می‌شوم قم می‌روم میلِ مشهد میکنم، پا میشوم قم می‌روم چند روزی‌هست تب دارد نگاهش‌بر درست آنقدر غم خورده و غم خورده خیلی لاغرست *به عشق علی ابن موسی الرضا این همه راه از مدینه آمده .. اما بیشتر از همه این دردها، این غم دوری اذیت میکنه:* دردِ دوری از تمام درد و غم‌ها بدترست باز هم یک فاطمه از درد بین بستر است بریم مدینه .. این دردِ فراق و دوری از علی رو داره .. بی بی هم همینطور .. گریه‌کنا، بی بی حتی نتونست یه لحظه صبر کنه .. به خدا اگه یه مرد پشتِ در اونجور مجروح شده بود دیگه بلند نمیشد .. دنبال حیدر میدوید از سینه اش خون میچکید ..* رفته بین هر بیابان در هوای دلبرش روی ناقه بین‌ محمل سایبان دارد سرش شکر! نامحرم ندیده هیچ‌کس دور و برش یا نخندیده کسی بر خاک روی معجرش دردِ پا دارد ولی دردش فراوان نیست نیست پای بی‌بی زخمی از خارِ مغیلان نیست نیست در مسیرش غیر تکریم و ادب دیگر ندید با لبِ تشنه رضای خویش را بی سر ندید دور تا دور خودش چشم بد لشگر ندید غارت چادر ندید و غارت معجر ندید عمه اش زینب ولی زیر لگدها مانده بود بین آن نامردهای پست تنها مانده بود شاعر : سید پوریا هاشمی پا برهنه میدوید و میدوید و میدوید زودتر از شمر آیا به برادر……..؟ ای حسین …
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت اول_روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی  از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... از صبح نشسته منتظر خدا این مهمون من کیه عیسیِ پیغمبر اینجور سفارششُ کرده ... کأنَّ یه کِشِشی تو این دلشِ .. یه هول و وَلایی تو این دلش ایجاد شده ... همینجور منتظر ساعات گذشت ، ظهر شد عصر شد ، نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه کرد دید این قافله حالاتش عجیب غریبه ... یه عده مرد جنگی ، از سر و وضعشونم معلومه لا اُبالی ... پشت سرشون هشتاد و خورده ای زن و بچه قد و نیم قد ... یه آقایی روی ناقۀ لنگ ... دستاشو بستن ... پاهاشو از زیر شکم ناقه ... نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... نه به اون مردایِ جنگی ، نه به این زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن .. اما این زن و بچه همش نگاهشون به یه سر که بین اون یکی سَرا مثل خورشید داره نور میده ... هی نگاه می‌کنه ، خدایا چقدر نورانیِ این رأس مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده .. ایستاد، آرام آرام آمدند راهب بگو ببینم تو این دِیرت یه جا برا استراحت ما هست یا نه؟ گفت بفرمایید میتونید اینجا استراحت کنید، میگه آمدن خودشون چادر زدن و اسباب غذا ، یه عده ای زن و بچه ها رو هم جمع کردن پشت دِیر (کلیسا) زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ... دید تو این زن و بچه ها چشم همه شون به یه خانم .. انگار همه پروانۀ دور اون شمعند ... صدا میزنه بچه ها بیان جلوتر، بچه ها تو پناه این دیوار پناه بگیرید ، سرما کمتر اذیت کنه .. یکی میگفت عمه پاهام .. یکی میگفت عمع امروز یکم عقب افتادم بد زدن تو کمرم .. صدا میزد کلثوم، چند تاشونو تو بغل کن .. رباب چند تاشونوم تو بغل کن .. فضه نزار این بچه ها جدای از هم بشینن .. صدا زد اون نازدانه ام بیاد بغل خودم عمه ... عمه فدات بشه عمه ... عمه .. بیزیم نَه خِیمه میز ، نه خَرگاهی میزوار *عمه نه خیمه برامون مونده نه پناهگاهی* دیدی قیزیم بیز اَسیریخ باش اُوسته الله ایمیزوار *گفت دخترم ما اسیریم بالاسرمون خدا رو داریم* دیدی بیور گورم عمه عَموم هایاندا قالیب *گفت بگو ببینم عمه ، عموم کجا مونده؟* دیدی قیزیم بوقوشون قولارین سو اُوسته سالیب *گفت دخترم این لشگر به خاطر آب دست هاشو جدا کردن* قیزیم ... یات دا ... عمه بیردَنه سوالیم وار ... *بخواب دخترم ... بخواب ... عمع، یه سواله دیگه هم دارم* عمه بیور بابام هاچان گَلَجاخ ... *عمه بگو ببینم بابام کی میاد ؟..* دیدی قیزیم بیزَ خرابه دَ قُناخ گَلَجَخ *گفت دخترم برایِ خرابۀ ما مهمون میاد ...* ادامه ...⬇️🔻🔻 ‍ قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی با یه زحمتی بچه ها رو خواباند، بگذرم اومد جلو،به این نیزه دار گفت یه خواهشی ازت دارم. _چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید پولی بدی عطایی بدی . زری داد و سرُ از بالایِ نیزه پایین آورد .. شاید بی بی هی زیر لب داره میگه راهب میدونی قیمت اون سر چی بود؟..   راهب اون  سر تو بغل زهرا بزرگ شده .. راهب قیمت اون سر رو این دختر فقط می‌دونه .. از اینجا به بعد رو ابن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سرُ آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه ؟.. بگو راهب سر چیه؟.. یه اسم از کربلاش میاد دل ما میلرزه.. اما اینجا دید داره هاتفی صدا میزنه طوبی لَک .. طوبی لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت ..   خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی .. به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره ..   الهی فدایِ اون لبای خونیت آره این شده جوابِ مهربونیت ..   میگه گوشامو ‌جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی ؟ خودتو به من معرفی کن، میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ ..   أنا ابنُ محمدٍ المصطفی ... أنا ابنُ علیٍ المرتضی ... أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ... من میگما، شاید یهو صدایِ مادرش ..   راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم ... انا الغَریب ... انا العَطشان .
3. حسین ع.mp3
2.34M
( علیه السلام ) مداح گرامی ، مرحوم ما ندیدیم اما از بزرگترها شنیدیم که در گذشته مداحانی بودند که در مجلس ، فقط کلمه « حسین » را زمزمه میکردند ومردم از سوز و تاثیر کلامشان ، از خود بیخود میشدند ... آماده ساز دیده برای گریستن بی شک بهشت بوَد بهای گریستن ... ذکر جفا و نقل مصیبت نیاز نیست نام‌ « حسین » بس است برای گریستن ...
4. جان شیرینم.mp3
6.72M
(تقریباسبک کویتی پور است) باصدای مداح گرامی ، مرحوم حسین ای جان شیرینم حسین ای یار دیرینم دو عالَم را زِکف دادم فقط روی تو را بینم مزن ای مدعی « طعنه » که گریه کار مردان نیست بگریم مرد و مردانه حسین را دوست میدارم مرا از کودکی مادر به این نام آشنا کرده که آیم در عزاخانه حسین را دوست میدارم شدم ازعشق دیوانه ، حسین را دوست میدارم بوَد این حقِ من یا نِه ؟ حسین را دوست میدارم
1. یه عمریه تو هیت.mp3
3.39M
( علیه السلام ) مداح گرامی ، مرحوم یه عمریه تو هیتام ، سینه زن و گریه کنم خدا خودش خوب میدونه دل از حسین نمیکنم همش میخوندم با سُرور با مستی وبا عشق وشور یه بیت برا امام حسین اما خدایی با غرور اگر مرا رها کنی تو را رها نمی کنم سر از تنم جدا کنی چون وچرا نمی کنم تا که یه شب خوابی دیدم تو خواب ورویا که بودم حرف عجیبی شنیدم دوست قدیمیمو دیدم که خدا رحمتش کنه میگفت بهت حرفی میگم فکر نکنی حرف منه حرفی که من بهت میگم حرف حسینِ سر جداست شعری که دائم میخونی از بیخ و بُن شعری خطاست نگو اگه ، رهام کُنه اونو ، رها نمیکنم بگو اگه رهاش کنم منو رها نمیکنه ... حسین حسین حسین ... بارها شده کردی رها امام حسین رو با گناه اما نکرد تو رو رها شما رو برد کربُ بلا بارها شده که رفته اید از درِ خونش شما ها اما حسین بازم اومد کشیدتون تو هیئتها حالا بگو تو رو خدا از روی صدق واز صفا حسین تو رو کرده رها یا تو شدی ازش جدا ...
2. پرسید.mp3
2.47M
( علیه السلام ) مداح گرامی ، مرحوم پرسید رفیقی که مرا لیک سئوال است از بعد حسین آن که شهنشاه جلال است مبهوت وقارش شرف و دشت و جبال است این گریه و شیون که به هرماه و به سال است سیرِ حِکمی است یا که فقط خواب و خیال است ؟ پیری برسید و نظری کرد و به لبخند فرمود که ای عاقل و روشندل و دلبند مجنون نشدی تا که بدانی که در این بند بالله که دراین عرصه بسی جای ملال است دیوانگیِ عشقِ حسین است این جامه دریدن نه فقط شوری و حال است از بهر عروج عملی شه پر و بال است ...
آزاد آن دلی‌ست که این جا اسیر شد باید به پای مِهرِ شما بود و پیر شد در روز رستخیز سرافکنده کِی شود، هرکس که در حضور شما سر به زیر شد؟ بی مهرتان کسی به مقامی نمی‌رسد هرکس که بود سائل این در، امیر شد باشد چراغ ظلمت قبرش هرآن دلی کز پرتو ولای تو روشن ضمیر شد هر روز پیش چشم به تصویر می‌کشم سر روی نیزه رفت و تنت غرق تیر شد در حیرتم که بین تمامی اولیا آقا کفن برای تو تنها حصیر شد! مدیون لطف توست «وفایی» و باز هم در محضرت رسیده و منت پذیر شد ✍ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها