eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
331 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
ای خسته دلان زسوزجان گریه کنید! چون شمع از این داغ گران گریه کنید! در ماه محرم حسین بن علی با مهدی صاحب الزمان گریه کنید! ✍
آزاد آن دلی‌ست که این جا اسیر شد باید به پای مِهرِ شما بود و پیر شد در روز رستخیز سرافکنده کِی شود، هرکس که در حضور شما سر به زیر شد؟ بی مهرتان کسی به مقامی نمی‌رسد هرکس که بود سائل این در، امیر شد باشد چراغ ظلمت قبرش هرآن دلی کز پرتو ولای تو روشن ضمیر شد هر روز پیش چشم به تصویر می‌کشم سر روی نیزه رفت و تنت غرق تیر شد در حیرتم که بین تمامی اولیا آقا کفن برای تو تنها حصیر شد! مدیون لطف توست «وفایی» و باز هم در محضرت رسیده و منت پذیر شد ✍ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
. قیام گریه شده به پا دردلم، خیمه ی درد و بلا اشک چهل ساله ام، چکیده برکربلا قیام گریه ،به پا نمودم دمی بدون، گریه نبودم من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم به ذکر کرب وبلا، گرم عبادتم من حافظ سرسبزی، باغ شهادتم من به اشک خود ره، به ظلم بستم سفیر خون ، حسین هستم من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم زسلسله پای من، اگرچه سائیده شد گردنم از سلسله، اگرچه رنجیده شد غم وبلارا، به جان خریدم سرپدر را به نیزه دیدم من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم به راه شام کوفه ،هزار غم دیده ام زکوفی وشامیان ، بسی ستم دیده ام زخم زبان و، سنگ لب بام زده بجانم ، شراره دشنام من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم سرم اگرسوخت از، شراره ی شامیان شرربه جانم زده، نظاره ی شامیان امان امان از، درد و غم شام محارم ما، درملاء عام من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم خون دل ماشده، روان زچشمان ما نیمه ی شب شد پدر، خرابه مهمان ما امان زظلم ، بنی امیّه مصیبتی شد، غم رقّیه من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم من که جگرپاره از، کودک وگهواره ام توهم بیا زهرکین برجگر پاره ام نیامدی و،چه دیرکردی مرا زهجران ،تو پیر کردی من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم ✍ 👇
ای مردم شام به گریه ما دگر نخندید ای مردم شام به روی زخمم نمک نپاشید ای مردم شام جانم رسیده برلبم من زینبم من زینبم از بار داغ هجده عزیزم پشتم شکسته من زائر این سرهای پاکم با دست بسته جانم رسیده برلبم من زینبم من زینبم غمی ندارم گر بازویم را از کینه بستید با سنگ از چه فرق حسین من را شکستید جانم رسیده برلبم من زینبم من زینبم روی کبود واشک یتیمان دیدن ندارد ای مردم شام ناموس یزدان دیدن ندارد جانم رسیده برلبم من زینبم من زینبم آتش زکینه بر بال و پرهای ما نریزید خاکستر از بام بر روی سرهای ما نریزید جانم رسیده برلبم من زینبم من زینبم از هیچ ظلمی برآل عصمت پروا ندارید ای مردم شام شرم وحیا از زهرا ندارید جانم رسیده برلبم من زینبم من زینبم
. دو چشمم غرق خون بودو نظر برطشت زر کردم توقرآن خواندی و من بر لبان تو نظر کردم گهی با دیدن لب های تو یاد حسن بودم گهی دیدم سرت را غرق خون یاد پدر کردم به امیدی که چشم بسته ات را وا کنی یکدم دمادم دیده را لبریز از خون جگر کردم درآن لحظه که دشمن چوب برلعل لبت می زد گریبان چاک دادم ازغم تو دیده تر کردم اگربی طاقتی ازخود نشان دادم مکن منعم که من ازبهر طفلان تو احساس خطر کردم درآن جا شاهدم بودی چگونه خطبه ای خواندم دل بیدادگر رابا کلامم شعله ور کردم اگرجویای حال زینبت هستی خدا داند پس از تو لحظه هایم رابه آه و گریه سر کردم قسم برآن «وفایی» کز تو دیدم در ره توحید جهان را از وفا و ازقیامت با خبرکردم .
. بزم غمی گرفتم بااشک دیده بابا درمحفل غم من باسر رسیده بابا ای سربـریـدۀ من،خوش آمدی پدرجان بنشین به دیدۀ من، خوش آمدی پدرجان من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم(2) یاس سه سالۀ تو گشته به رنگ نیلی درچشم من نمانده سویی دگرزسیلی ای نوردیدگانم ، خوش آمدی پدرجان درمان دردجانم ، خوش آمدی پدرجان من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم(2) گرمی زنم صدایت من باصدای زخمی آتش گرفته جانم اززخم پـای زخمی ای مرهم دل من، خوش آمدی پدرجان حلال مشگل من، خوش آمدی پدرجان من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم(2) غمگین زهجراکبر دلتنگ اصغـرم من ازهجرروی زهـرا رنجورومضطرم من تاکه بری بهشتم، خوش آمدی پدرجان بااشک خودنوشتم، خوش آمدی پدرجان من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم(2) همراه باتن من رخساره ام کبوداست نماز من سلامش درحالت قعوداست ای قبله گاه رازم، خوش آمدی پدرجان ای معنی نمازم، خوش آمدی پدرجان من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم (2) من ازلب کبودت بگذاربوسه گیرم همراه بوسه خواهم ازداغ توبمیرم ازبهربُردن من ، خوش آمدی پدرجان بنگربه مُردن من، خوش آمدی پدرجان من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم(2) .👇
. سردار جمل دارویی جز زهر، دردم را چنین درمان نکرد مشکلم را جز شهادت در جهان آسان نکرد جان من از دوستان و دشمنان آزرده گشت هیچ کس درد غریبی مرا درمان نکرد زخم ها ی قلبم از زخم زبان ها کم نبود یک نفر اندوه بسیار مرا عنوان نکرد من که سردار جمل بودم شدم سردار غم زان همه شاهد کسی درد مرا اذعان نکرد جز غم مادر که دل را رو به ویرانی کشید هیچ طوفانی دلم را این چنین ویران نکرد روی سیلی خورده ی مادر به چشمم نقش بست هیچ تصویری چنین چشم مرا گریان نکرد ریختم غم را درون سینه ام ، تا عاقبت زهر ، غم را ریخت بیرون و دگر پنهان نکرد گرچه خواندم برحسینم روضه ی لایوم .. را سخت بود اما علاج سید عطشان نکرد تیر پاشیدند جای گل به روی پیکرم هیچ کس تابوت را این گونه گلباران نکرد رسم دونان بود هیزم جای گل می آورند این چنین حق نبی را امتی جبران نکرد ای «وفایی» خصم دین در کربلا ،بهتر ازاین کینه ی خود را تلافی با سم اسبان نکرد ✍ .
به‌مناسبت هفته دل در طلب چه‌هاست بعد از شهدا آن عهد و وفا کجاست بعد از شهدا پیمودن راه و پیــروی از رهبــر تکلیف تمـام ماست بعد از شهدا ✍ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ یادبوددفاع مقدس🌹
. در کرببلا به دردها درمان داد جان داد ولی جان به ره جانان داد بر برگ گل لاله نوشتند به خون از هجر حسین، زینب آخر جان داد ✍ ............ . جا دارد اگر فلک کنون گریه کند با زخم دل و سوز درون گریه کند تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز از بهر اسارت تو خون گریه کند ✍ ✍ .
2.98M
توسل به عج و روضه حاج مهدی ایروانی🎤 بیا که بی رخ تو طاقتی ندارم من به غیر دیدن تو حاجتی ندارم من گل همیشه بهارم تو هستی وبی تو به سیرباغ وچمن رغبتی ندارم من به غیر نقش ولای تو از ازل ای دوست به لوح سینه ی خود زینتی ندارم من تمام عزت من از طفیل مهر شماست بدون مهر شما عزتی ندارم من از آن زمان که مرا با تو آشنا کردند به غیر بندگیت عادتی ندارم من تویی که محرم راز دل غریب منی به جزتو با دگری صحبتی ندارم من گذشت عمرمن و چشم من به ره مانده بیا امید دلم فرصتی ندارم من اگر چه من زگناهم دل تو را خستم اگر چه غیر ریا طاعتی ندارم من به جان فاطمه هرگز مران مرا زین در که غیر تو به کسی الفتی ندارم من مرا به رسم غلامی قبول کن مولی اگرچه روسیه ام، قیمتی ندارم من وفائیم من وبرعشق تو وفادارم اگرچه درخور تو خدمتی ندارم من ✍ مناجات رحمت به مادرم که مرا مجلس تو برد این شوق نوکری اثر شیر مادر است لطفی که کردی تو به من مادرم به من نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین * یادم نمی رود که همه عزتم تویی من پای سفره ی تو شدم محترم حسین --- ای بی کفن سینه شکسته ارباب آرامش سینه های خسته ارباب وای از دل خواهرت که می دید بر سینه تو شمر نشسته ارباب --- آن گونه رخ به خاک منه، معجرم که هست حیف ازسرتو نیست بیفتد، سرم که هست گیرم مرا به قتلگهت ره نداد شمر تاسر به زانویش بنهی،مادرم که هست .
🪴حلول و آغاز ضیافت الهی، مبارک باد. با سوزِ دل و ناله و با آه بيا با شرم حضور و دلِ آگاه بيا اكنون كه خدا سُفره‌ی رحمت چيده‌ست ای بنده! سـویِ ضيــافتُ الله بيا شاعر: ~~~~اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج~~~~
تو همسر شایسته‌ی طاها هستی ارزنده‌ترین عروس دنیا هستی گر مادر یازده مسیحا زهراست تو مادرِ مادرِ مسیحا هستی
تا چرخه‌ی چرخِ عشق، چرخش دارد تا نور خدا به عرش تابش دارد این نام خدیجه‌ست که همراه رسول بر تارک اسلام درخشش دارد
گفتی دلمان در آرزویت باشد چشمان امیدمان به سویت باشد عید رمضان هم آمد اما ای ماه عید دل ما رؤیتِ رویت باشد ماه رمضان می رود و توشه ندارم در مزرعه ی عفو خدا خوشه ندارم با روزه خدایی نشدم، باز امیدی جز گریه ی بر صاحب شش گوشه ندارم یک ماه اگر خدا خدا می کردیم ما بهر ظهور تو دعا می کردیم ای کاش نماز عید فطر خو د را در پشت سر تو اقتدا می کردیم ای رحمتِ واسعه !؛ ببین غم داریم در نامه‌ی خود مُهرِ تو را کم داریم ماه رمضان تمام شد ؛ حالا ما امّید ، به سفره‌ی محرم داریم.... عید فطر است الهی که به کامت باشد جرعه ای از می توحید به جامت باشد اولین جمعه ی بعد از رمضان هم ایکاش آخرین جمعه ی دوری ز امامت باشد
. به مناسبت روز ای که بر قلب این زمین و زمان اذن و فرمانی از تپش دادی چون اراده نمودی ،از کعبه به زمین امر گسترش دادی آمدم سوی درگهت یارب کن نگاهم به روز دحوالارض متجلی شده به چشمم باز جلوۀ دل فروز دحوالارض من به اندازۀ زمین و فلک از چنین بندگی پریشانم به همین وسعت زمین یارب وسعتی تازه ده به ایمانم گرچه مثل همیشه محضرتو بار جرم و گناه آوردم تا نگاهم کنی به صد امید بر امامم پناه آوردم آمدم محضر امام رئوف تا تحول دهی تو بر حالم محضرت سربلند خواهم شد گر که امضا زنی بر اعمالم هر که را بنگرم چنین روزی در حرم بر زیارت آمده است کاش گویند از رضایت تو زائران را بشارت آمده است باز ای رحمت آفرین بر ما بارش رحمتی تو نازل کن با ظهور امام عصر و زمان رحمتت را به خلق کامل کن سوخت جانم برآن امامی که عرصه بر او چقدر تنگ آمد تکیه بر نیزۀ غریبی داد بر جبینش ز کینه سنگ آمد خواست خون از جبین خود گیرد پیرهن را به روی پاک افکند ناگهان تیر حرمله آمد تا که او را به روی خاک افکند در عزا و مصیبتش گفتند گرچه تسبیح میشود هر آه ای «وفایی» خموش شو که هنوز نرسیده محرمش از راه ✍ .
السلام علیک یا جواد الائمه علیه السلام جلوة نور ا ی آن که کرم ریزد،ازدست کریم تو احسان وکرم باشد، مسکین حریم تو هرکس که شود آگه، ازلطف عمیـم تو داند توکـریمی و، آئیــن عطا داری هم روشنی ماهی،هم چشمه ی خورشیدی هم قبله ی دل هـا و،هم کعبــه ی امیــدی هم محرم راز حق، هم جلوه ی توحیــدی سرتا به قدم نور، ایمان و وفا داری ای آن که فروغ حق، تابد زجمال تو اندیشه کجا یابد، راهی به کمال تو قدسی نفسان خوانند، آیات کمال تو این شوکت وعزت از، الطاف خدا داری ای هر دل آزاده ، گردیده اسیـر تو هرتشنه لبی سیراب، از خیر کثیر تو در جود ندیده کس، همتا و نظیر تو دریای خروشانی ، از جود وسخا داری با گوهر مهر خود، برما تو بها دادی شام غم یاران را، انوار وضیا دادی با دیدن نا بینـا، اورا توشفـا دادی در هرنگه لطفت، اکسیـر شفـا داری درحجره ی دربسته، با سینه ی تفدیده شام غم وغربت را،چون توچه کسی دیده زهرا به تو نالیده، قاتل به تو خندیده جان و دل پر شوری، ازدرد وبلا داری ای سوخته چون شمع و،جان داده چوپروانه با لعل لب عطشان ، درحجره و درخانه گربعد شهادت هم، ماندی تو غریبانه میراث غم وغربت، از کرب وبلا داری بنگر تو «وفایی» را، با این دل شیدایی وقتی که گرفتارم، من درشب تنهایی چشمم به رهت باشد، تا برسرمن آیی چون لطف فـراوانی، براهل ولا داری
نور قافله میان قوم مسیحا چه ولوله پیداست قسم به «زلزلت الارض» زلزله پیداست مراد «لوکره المشرکون» قرآنند میان این همه مشرک که هلهله پیداست اسیر نفس و گرفتار وسوسه هستند به دست و پای همه بند و سلسله پیداست هراس در دل نجرانیان به پا شده است ز دور بین تمامی، مجادله پیداست چه با وقار و شکوهند پنج تن، آری شکوه و هیبت دین در مباهله پیداست در آسمان به تماشای آ ل پیغمبر هزار فوج ملک ، مثل چلچله پیداست علی است معنی ناب کلام «انفسنا» مقام«انفسکم» بین عائله پیداست دراین فضیلت و دراین بهشت قدر و مقام شکوه حضرت زهرای فاضله پیداست حضور آل عبا برتر است از دنیا حساب کل جهان در معادله پیداست اگر قدم بگذاری به راه آل علی در این مسیر وفا نور قافله پیداست به وصف و منزلت پنج تن «وفایی» گفت فروغ و تابش آیات منزله پیداست .
182.1K
🏴🥀🏴 بوی محرم آمد و غرق عزا گشتم بار دگر من راهی کرب وبلا گشتم ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم ای کعبه ی توحید من، ای قبله ی رازم رخصت بده تا درغمت خیمه به پا سازم ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم مثل همیشه درغمت ،غرق ملالم کن گر نوکری بد بوده ام ،مولا حلالم کن ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم گر آفرینش از غمت با غم هم آغوش است پیش ازهمه در سوک تو زهرا سیه پوش است ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم ای یوسف بی پیرهن مولای محبوبم با یاد زخم سینه ات بر سینه می کوبم ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم از شیعتی مهما شربتم... دائماً جوشم بی یاد تو ای تشنه لب آبی نمی نوشم ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم وقتی سر ببریده ات مهمان دختر شد ناله کنان پرپر زد و یک باره پرپر شد ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم ✍ اجرا: مداح اهل‌بیت علیهم‌السلام 🎤 🥀🥀🏴🏴 حذف هشتک نام کانال ممنوع ❌❌
. روز درآن جوش و خروش شد زمین از خون یاران لاله پوش آمد آوائی از آن صحرا به گوش باغبان باغ گلها زد خروش گلفروشم گلفروشم گلفروش گرچه گردیدند یارانم شهید حق که گلهای مرا پرپر بدید با نگاهی لاله هایم را خرید درچنین باغی که گشته لاله پوش غنچه ای دارم که از سر برده هوش غنچه ام از هر گلی زیباتر است عطراو از هر گلابی بهتر است گرچه از باد حوادث پرپر است از عطش پژمرده و زین رنگ و روش می کشم کوهی ز درد و غم به دوش تشنه است امّا لبش آب بقاست کودک است امّا پُر از قدر و بهاست از غمش در خیمه ها ماتم سراست غم از این غم می زند در سینه جوش تیر گلچین کرده جای آب نوش کیست تا از جان مدد کارش شود؟ کیست تا عاشق به رخسارش شود؟ کیست تا آنکه خریدارش شود؟ ناگه او را مژده ای آمد بگوش شد بلند از هاتف غیب این سروش غم مخور ای باغبان داور منم برتو و این باغ گل یاور منم مشتری غنچۀ پرپر منم ای مبارک باغبان سخت کوش این چمن را می خرم با گلفروش ناگهان شد دشت از خون لاله گون شد بلند از باغبان باغ خون نغمۀ انا الیه راجعون 🎤 👇
شهادت امام سجاد علیه السلام پاسدارنهضت در تمام عمر،از نا له نوایی داشتم دردل غرق نوايم، نينوایی داشتم سينه ام از داغ گل ها،پاره پاره بود و باز درميان سينه ی خودكربلایی داشتم بار سنگين غمت ،كرده كمانم ای پدر بعد تو ،هردم به جان تير بلایی داشتم روزهایی كه سرت، ای كعبه ام بر نيزه بود برنماز عشق خود قبله نمایی داشتم زير زنجيرگران ،با ياد زخم پيكرت روی ناقه، گريه های بی صدایی داشتم درميان سنگ های شاميان ازبام ها بهرحال عمه ام، برلب دعایی داشتم برتن صدچاك وعريان تو ناله می زدم هرزمان درپيش چشمم بوريایی داشتم من به يادكام عطشان توای روح حيات دركنارآب ها، بزم عزایی داشتم پاسدارنهضت تو بوده ام ،با گریه ام درهمه جا ناله ی عقده گشایی داشتم سال ها بيمار تو بودم وليكن عاقبت دردل از زهر ستم ،گردشفایی داشتم صد هزاران چون«وفایی»درعزايم سوختند دردل هرعاشقی، محنت سرایی داشتم
. بیا و درد دلم را دوباره درمان کن! مسیرسخت مرا بانگاه آسان کن! صدای زخمی خودرا به گوش من برسان «مرا ز نیزه به یک یا اُخیّه مهمان کن»! دلم گرفته برادر، برای خواهر خویش... بیا و باز تلاوت کلام قرآن کن! اگرچه سنگ زنندت بخوان ودشمن را زمعجزات نفس های خودپشیمان کن! هلال یک شبۀ من،که گفته رویت را به پشت دراین شام تار پنهان کن! به اشک چشم یتیمان کسی نظر نکند گهی نگاه زنیزه به اشک طفلان کن! تمام دور وبَرم پُرشده زنامحرم نگاه تُند براین اهل نامسلمان کن! حدیث غُربت مارا همیشه می خواند حسین من به«وفایی» نگاه احسان کن! ✍ .
شهادت فراق موج خروشان جنب و جوشش بود صدای وا ابتا نغمه و سروشش بود چه کودکی که به تبلیغ درس عاشورا تمام راه اسارت پر از خروشش بود به گریه گفت امامی غریب را کشتند هنوز نغمه ی هل من معین به گوشش بود بساط ظلم ز فریاد او ز هم پاشید عجب رسالت سنگین به روی دوشش بود تنی که لوحه ی ایثار بود باور کن که تازیانه وسیلی فقط نقوشش بود مدال سرخ شهادت به گردنش افکند خدا که شاهد ایثار گل فروشش بود سفیر شام «وفایی» به پاس بیداری پیام بر لب خشکیده و خموشش بود #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
_امام_حسبن_علیه_السلام خون دل ای آرزوی خفته به خون ای برادرم این قبر،قبر توست که باشد برابرم؟ گل چیده ام ز اشک که ریزم به تربتت ای خفته زیر خاک که خاک تو برسرم  ازبس که نیزه خورده تنت پیش چشم من آید هنوز خون دل از دیدۀ ترم چل روز درفراق ،به سر بُرده ام، ولی هرگزگمان نبود که طاقت بیاورم  گلهای باغ سبز تو نیلوفری شدند منهم چو غنچه های کبود تو پرپرم ای محرم همیشۀ زینب، بدان هنوز ازضرب تازیانه کبود است پیکرم  درمانده ام چگونه بگویم جواب او پُرسداگررباب که کو قبر اصغرم؟ داغ رقیۀ تو مراپیرکرده است ازخواهرت مپُرس کجا رفته دخترم  من ازمدینه باتو رسیدم به کربلا بی توچگونه عازم کوی پیمبرم آتش گرفته است «وفایی» ازاین سخن! وقتی رسم مدینه چه گویم به مادرم
سلاله ی نور زمین قم پُر انوار آسمانی توست شکوفه زار ولایت زباغبانی توست تو از سلاله ی نور از تبار خورشیدی چراغ صبح به دستان آسمانی توست کریمه ای و به قدر وفضیلتت گفتند شرافت وکرم ومعرفت معانی توست رئوفه ای و هرآن کس که زائرت گردد اسیر مرحمت و جود و مهربانی توست جلیله ای و به مدحت ،فرشته ی رحمت به نغمه های روان گرم نغمه خوانی توست قسم به جلوه ی محراب و نور بیت النور که راه روشن ما سیر زندگانی توست جوانی تو به پیروجوان کرامت داد جلال ومنزلت خلق از جوانی توست نوشته اند که این بارگاه هستی بخش حدیث روشنی از عمر جاودانی توست اگر چه نیست نشانی ز تربت زهرا بهشت و روضه ی قم بهترین نشانی توست کسی که مثل «وفایی» شده است مهمانت همیشه غرق عنایت زمیزبانی توست
واجب السلام بانوی آفتابی قم برشما سلام برمحضرمقدسه ات ازخدا سلام تو واجب السلامی وهرکس محب توست واجب بود کند به حضور شما سلام ای مظهر شرافت و ایمان تو را درود ای اسوه ی عفاف و کرامت تو را سلام نازم به قدر و منزلتت کز ازل تو را آید هم از فرشته هم از اولیا سلام چون چشم مهر و ماه فتد برحریم تان خورشید و مه کنند به تو از سما سلام اجر زیارت تو بهشت است پس رواست زائر درود آرد و گوید تو را سلام وقتی در بهشت ز قم باز می شود باید به محضر تو کند ماسوا سلام گویی جواب زائر خود را در این مقام ای برمقام و منزلتت بی ریا سلام ای کاش روز حشر «وفایی»حضورتان گوید که ای شفیعه ی روز جزا سلام