eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
331 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6033117784479629697.mp3
3.97M
. با نوای: شاعر شعر اول: شاعر شعر دوم: غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند ستاره گان حرم را به ريسمان بستند بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند ميان آن همه لشکر چو بي كسم ديدند به اشك بي كسي ام ناكسانه خنديدند از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی می خواستم به پات سرم را فدا کنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی بهتر نبود جای تو من کشته می شدم؟ بی تو چگونه صبر کنم،با چه طاقتی؟ از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی کم مانده بودخم بشوم، کم بیاورم از دست تازیانۀ بیرحم لعنتی .
4_6033117784479629697.mp3
3.97M
. با نوای: شاعر شعر اول: شاعر شعر دوم: غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند ستاره گان حرم را به ريسمان بستند بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند ميان آن همه لشکر چو بي كسم ديدند به اشك بي كسي ام ناكسانه خنديدند از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی می خواستم به پات سرم را فدا کنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی بهتر نبود جای تو من کشته می شدم؟ بی تو چگونه صبر کنم،با چه طاقتی؟ از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی کم مانده بودخم بشوم، کم بیاورم از دست تازیانۀ بیرحم لعنتی .
. 📋 شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب (س) حاج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب، در آن شهر پر از ظلم، به جز مردم یک خانه، همه خواب، همه خواب، و جز هِق هِق آهسته‏ی یک مرد، و یا ناله‏ی آرام دو سه کودک بی تاب، اگر گوش کنی می شنوی زمزمه‏ی ریختن آب اگر چه همه خوابند، ولی در دل آن خانه پر از ماتم و غوغاست، که این شب، شب بی مادری زینب کبراست، شب اصلی ضربت زدن حضرت مولاست، شب غسل گل یاس علی حضرت زهراست علی بود وَ یک زانوی لرزان، علی بود و غم تازه یتیمان، علی بود وَ آن اشک روان، سینه‏ی محزون پر از درد، وَ آن گریه‏ی پنهان، علی بود، وَ یک یاس شهیده، همان شیر خدا، حیدر کرار وَ رنگی که ز رخسار پریده، همان فاتح خیبر، که قدش سخت خمیده، علی بود، همان همسر زهرا، که چندی است به جز فاطمه از مردم آن شهر سلامی نشنیده، علی بود وَ رخساره‏ی زهرا که سه ماه است ندیده علی بود و دلی خسته در آن بارش غمها، علی بود وَ اسماء، کنار بدن خسته‏ی زهرا، در آن نیمه شب ساکت و خلوت، همان نیمه شب غصه و غربت، شب هجر، شب اوج مصیبت، شب مرگ علی، شب مرگ گل یاس، علی کرد نگاهی سوی اسماء، که بریز آب روان بر روی گلبرگ گل یاس وَ با اشک نگاهی به تن فاطمه اش کرد و چنین گفت: عزیز دل حیدر، مددی کن که دهم غسل تنت را، کمک کن که بشویم بدنت را، وَ با نام خدا غسلِ گل یاس شد آغاز، خدا داند از آن لحظه که شد چشم علی سوی گلش باز علی بود وَ قلبی که به اندازه‏ی یک فاطمه غم داشت، علی بود وَ بازوی کبودی که ورم داشت وَ دستان علی بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد، علی زنده شد و مرد، نفس در دل او حبس شد و سوخت، علی چشم به چشمان گلش دوخت، وَ آن بغض که در سینه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد، سرش را به روی شانه‏ی دیوار زد و زار زد و گفت:، نگفتی به علی فاطمه یک بار، از این زخم وَ از قصه‏ی دیوار، از این اذیت، آزار، از این سینه و از لطمه‏ی مسمار، خدایا چه کند حیدر کرار؟! همه عالم هستی، فغان گشت و ز آه دل آن رهبر مظلوم، وَ از اشک یتیمیّ حسین و حسن و زینب و کلثوم، به جز زمزمه‏ی ریختن آب، از آن خانه صدائی به سما رفت، که تا عرش خدا رفت، صدای طپش یک دل خسته، که بندش شده پاره وَ از ریشه گسسته، صدای کمرِ کوه، که از غصه شکسته فقط آه کشید آه، علی با مدد فاطمه استاد روی پا، وَ چنین گفت به اسما، بریز آب به روی گل حیدر، ولی سعی کن آرام بریزی که یاسم شده پرپر، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی که گلم خسته‏ی خسته است، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی، که پهلوش شکسته است علی شست تنش را، و َبا گریه چنین گفت به زهرا: شدی پرپر و این شهر نفهمید، که گل طاقت این اذیت و این همه آزار ندارد، تو رفتی و علی یار ندارد، وَ در مردم این شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه ولی کاش به گلبرگ شقایق بنوسیند، که گل تاب فشار در و دیوار ندارد ... *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 (س) (س) شروع کرد بندهای روسری رو آروم آروم گره‌هاش و باز کرد، تا اومد گره رو باز کنه دید حسن یه فریادی زد:« آه! مادر». راز بین حسن و مادر برملا شد. امیرالمومنین به امام حسن و امام حسین گفت:« من و اسماء این بدن و غسل میدیم فقط شما مواظب زینب باشید، زینب نباید خون ببینه؛ زینب نباید بازوی شکسته ببینه؛ زینب نباید این صحنه‌ها رو ببینه؛ ولی بزار زینب ببینه، بزار زینب نگاه کنه غسل شبونه رو یاد بگیره؛ بزار زینب غسل زیر پیراهن و یاد بگیره؛ بزار زینب غسل بدن شکسته رو بلد بشه؛ یه شبی این غسل به دردش می‌خوره. زن غساله اومد این بدن و غسل بده دیدن عقب عقب داره فرار می‌کنه. کجا؟! من این بدن و غسل نمیدم. همه جای این بدن شکسته‌ست، همه جای این بدن سیاهه... یهو بی‌بی بدو بدو اومد کار خودمه من یاد گرفتم، من اون شبی که مدینه بابام بدن مادرم و غسل میداد یادمه بلدم؛ بلدم چه جوری غسل بدم. بابام اینجوری غسل میداد؛ بابام به اسماء میگفت اسماء آروم آب بریز... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
4. من از کودکی.mp3
3.46M
( سلام الله علیها ) من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام مبادا برانی مرا از درت به بازوی بشکسته ی مادرت شاعر : دستور داد عمر سعد ، یه مشت عرب ها بیان محمل ها را ببندند ، آمدند محمل ها را بستند ، گفت حالا برید این زن و بچه ها رو سوار کنید آه ، اومدند این بی بی ها رو سوار کنند ، دو تا دخترِ علی و زهرا .... ، زینب و اُمِ کلثوم ، این چادرهای عصمت وعفت را به کمر زدند آی مردا شماها کنار برید ، ما خودمون ، خودمون رو سوار میکنیم ، آخه ما بچه های فاطمه ایم ، ما ناموس قرآنیم ، ما ناموس دینیم ... این دو تا خواهر یه مشت زن و بچه رو سوار کردند ، حالا همه نگاه میکنند ببینند این دو تا خواهر چه میکنند خدا ، یه وقت دیدند ، زینب خواهرش رو سوار کرد همه نگاه میکنند ببینند زینب چه میکنه ؟ یه وقت دیدند زینب روشو برگردوند طرف گودال قتلگاه ، صدا زد پاشو داداش برادرم پاشو ، زینبت رو سوار کن ، خودشو انداخت رو بدن پاره پاره ی برادر ... آی ، علاقمندان به ابی عبدالله ، بگم ؟ ... خدا ، دیگه زینبِ فاطمه نگفت چه شدو چه کردند ... اما آی زن و مرد ، یه وقت اون دخترِ امام حسین ، از توی محمل صدا زد : بابا پاشو ببین دارند زینب رو کتک می زنند ... وَ سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ ( آیه 227 سوره شعراء )🍂🌾
4_6033117784479629697.mp3
3.97M
تحلیل مداحی روضه با نوای: شاعر شعر اول: شاعر شعر دوم: : لطائف و ظرائف در روضه غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند ستاره گان حرم را به ريسمان بستند بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند ميان آن همه لشکر چو بي كسم ديدند به اشك بي كسي ام ناكسانه خنديدند از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی می خواستم به پات سرم را فدا کنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی بهتر نبود جای تو من کشته می شدم؟ بی تو چگونه صبر کنم،با چه طاقتی؟ از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی کم مانده بودخم بشوم، کم بیاورم از دست تازیانۀ بیرحم لعنتی