.
|⇦•صادق ای آیینه ی...
#روضه شهادت #امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام علی سیفی
●━━━━━━───────
لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ.حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیر..يا اَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ.."
صادق ای آیینه ی صدق و صفا واغربتا
ای غریبِ کشته ی زهر و جفا واغربتا
*بانی مجالس اهل بیت، بانی روضه های اهل بیت امام صادقه.. شعرا رو دعوت می کردن پرده می کشید زن و بچه پشت پرده دستور به روضه خوانی می داد...بانی روضه های خانگی امام صادقه قربان عزاداریت برم..*
روضه های جانگدازت بردلم آتش زده
ای که دردت بادل وجان آشناست واغربتا
*یاصاحب الزمان آجرک الله فی مصیبت جدک یامولای...*
زهر منصور آتشی بر خرمن جانت زده
وه چه شوری گشته درعالم به پا واغربتا
*قربون مظلومیتت بشم، یا امام صادق. چه دردها و رنج ها کشید ازبنی امیه و بنی العباس..نیمهٔ شب از در و دیوار خانه بالا رفتند، داخل خانه ریختند. آقای ما شیخ الائمه رو این پیرمرد، جلو چشم زن و بچه دست بسته، بدون عمامه و عبا پا برهنه، خدا لعنتش کنه ابن ربی ملعون رو آقا رو توی کوچه ها می کشاند خودش سوار بر مرکب..*
با سر و پای برهنه از سر سجاده اش
می برندش بی عمامه بی عبا واغربتا
آقاجان امام صادق! حتما چند بار زمین خوردی و بلندشدی نفس نفس افتادی..اما آقاجان شاید هر بار که زمین می خوردی.. یاد زمین خوردنهای عمهٔ سادات میافتادی که بین مسیر کوفه تا شام چندبار زمین خورد.شاید هر بار زمین میخورد یاد زمین خوردن جدش حسین می افتاد....
اما عرضه بداریم. یا امام صادق! شما را خسته کردن به نفس نفس افتادی استراحت کردی..اما من بمیرم برای اون آقایی که تا اومد استراحت کنه یه نامردی صدا زد نذارید حسین استراحت کنه. همه سنگ بارانش کردند. یه نامردی سنگ به پیشانی حسین زد. سر و رو خونی شد ابی عبدالله پیراهن بالا زد تاخون پیشانی رو پاک کنه.. تیر سه شعبه رو برقلب ابی عبدالله زد. یاصاحب الزمان عذر میخوام یا زهرا عذر میخوام.. راوی میگه دیدم ابی عبدالله نتونست تیر رو از جلو بیرون بکشه تیر رو ازپشت بیرون کشید..*
تا زمین افتاد یاد گودی گودال کرد
باسنان افتاد جدش بی هوا واغربتا
پشت مرکب یاد آن ده نعل اسب افتاده بود
پیکر جدش شد آنجا جا به جا واغربتا
*منصور ملعون آقا رو برد به قصرش اونجا رسول اکرم صلوات الله علیه بر منصور جلوه کرد،تهدیدش کرد.منصور به غلط کردن افتاد..خواست جبران کنه عرضه داشت آقاجان هرحاجتی داری ازمن بخواه..امام صادق علیه السلام فرمود نیمه ی شب جلو زن و بچه دست بسته آوردی حالا میگی چی میخوای...حاجتم این که منو برگردان به خانه..چرا؟آخه زن و بچه ام وقتی مأمورا ریختند تو خونه من تن وبدنشون میلرزیدند...*
اما من بمیرم برای اون آقایی که همچین که ذوالجناح برگشت سمت خیمه ها زن و بچه بیرون دویدند.. دیدند زین اسب واژگون، یال اسب خونیه...*
همه از خیمه ها بیرون دویدند
ولی سالار زینب را ندیدند
امون از دل زینب
وای از دل زینب
«صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#حجت_الاسلام_علی_سیفی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•صد شکر نیزه ای...
#روضه #شهادت_امام_جواد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام علی سیفی
●━━━━━━───────
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمانُ یا رحیم
"السَّلامُ عَلیکْ يا اَبا جَعْفَرٍ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا..يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ"
دستش همیشه باز و خداوندِ جود بود
روی لبِ مَلَک، ز ثَنایش سرود بود
تنها دلیل خلقتِ هر آنچه بود بود
عرش خدای عزّوجل را عمود بود
عالَم ز درک مرتبتش کلِّ روز را
نزد مقام و منزلتش در سجود بود
مولا مِدال و رتبهای از شاه طوس داشت
از هر شعاعِ پرتوی شمسش، شموس داشت
تشنه میان حجره، به دنبال آب بود
هر دم به یاد طفل رضیعِ رباب بود
وقتی که رقص و هلهله کردند پیشِ در
قلبش برای حضرت زینب(س)، کباب بود
*میدونی برای کدوم لحظهی حضرت زینب؟!.*
*اون لحظاتی که پشت دروازهی ساعات
سه روز و سه شب، عمهی سادات رو نگه داشتن، که شهر و خوب آذین ببندند..توو مقتل هست خانوم امکلثوم درخواست کرد ما رو از دروازهی دیگری وارد شام کنید اما به حرف خانم گوش ندادند..صبح، وارد شام کردنداما غروب به کاخِ اون ملعون رسیدند..آخ داداش چشمت روشن..زینبو بازار برده فروشا بردن..زینبو محلهی یهودینشینها بردن..*
مثل حسن غریب و جگرسوز کشته شد
مثل حسین زیر جبینش تراب بود
*یا صاحب الزمان یا علی بن موسی الرضا
عذر میخوام آقا ..*
صد شکر نیزهای به دهانش نخورده بود
صد شکر کعبِ نی به لبانش نخورده بود
پیکرت از تیره و از سرنيزه، مالامال نیست
خنجری دیگر برایت در پرِ یک شال نیست
گرچه روی پشت بام و زیرِ خورشیدی ولی ولی
جسم تو دیگر خدا را شکر در گودال نیست
*آقاجان یا جواد الائمه هر چی هم که مصیبت کشیدی..درسته تنها بودی درسته تشنه بودی اما آقاجان!دیگه سر بریدهت رو مجلس شراب نبردند..دخترانت شاهد چوب خیزران به لب و دندانت نبودند.اما من بمیرم برای اون آقایی که ناز دخترش یه لحظه بلند شد بابا رو ببینه دید چوبِ خیزران، بالا و پایین میره..*
گفت داداش..!
خیزران تا که به لبهایت خورد
گفتم ای کاش که زینب میمرد
بود چشم نظرم در هر سو
خواستم چوب بگیرم ز عدو
لیک دیدم که دو دستم بستهست
ریسمان، بسته به دست خستَم
*هر جا نشستی..انشاءلله هر چه سریعتر این قدمها کربلا و کاظمین برسه..حسین جان..*
«صلی الله علیک یا ابا عبدالله»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_امام_جواد
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
#حجت_الاسلام_علی_سیفی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها