eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
. دوباره رزقمون زياده، ديگه از اين نميشه بهتر خدا گذاشته روزيمونو، توو سفره هاى موسى بن جعفر آه،خاك حرم تو روى چشَم آه،به خاطر تو نفس مى كشم آه،آرزومه كاظمينى بشم آه، بيمه ى تو كردم اين بدنو آه،تو مى گيرى دست سينه زنو آه،بده آقا حاجتاى منو رد غل و زنجيرا،روى بدنت افتاد        من زندونى دنيام،تو زندونى بغداد اى واى،آه و واويلا ........ با اينكه تو قبله ى عشقه، تموم اهل آسمونى بگو بهم برا چى آقا، معذب فى قعر سجونى آه،خون دل از چشات اومده آه،چى به سر ساق پات اومده آه،فاطمه برا عزات اومده آه،دل تو خون از زمونه شده آه،روضه ى تو مادرونه شده آه،روزى تو تازيونه شده اسمترو رضاى تو، تا دم مى گيره امشب        با گريه ى معصومه،گريه ام مى گيره امشب اى واى،آه و واويلا ...... دوباره موقع وداع و،دوباره موسم عزا شد به سرزنان شدم كه امشب،سيا به تن امام رضا شد آه،آقاى ما ديده داغ پدر آه،يه  كبوترى و بى بال و پر آه،دارن ميارن رو تخته در آه،ديگه ساعت جدايى شده آه،دوباره دل عاشورايى شده آه،گريز ما كربلايى شده با اينكه برا بابات،هفت تا كفن آوردند          اما ز تن جدت،اون پيرهنم بردند اى واى،ابى عبدالله ✍ .👇
. بند اول: گوشه ی زندان/ تنهای تنها/ غریبم و یاری ندارم نه دخترم هست/ نه پسری که/ سر روی پای اون بزارم یه کاری کرده زنجیر * رمق نمونده توو پام انقد منو زدن که * شکسته استخونام هر شب - بارون غم - از چشمای - دیوار و در - می باره هر وقت - که اسم ما-در منو - روی زبون - میاره بند دوم: شبیه یوسف/ قعر یه چاهم/ پر از غمه دل صبورم آروم نمی شن/ این نانجیبا/ تا نکنن زنده به گورم برای گریه کردن * دلم پُر از بهانه ست افطار هر شب من * سیلی و تازیانه ست روزم - تیره شده - فرقی ندا-ره واسه من - روز و شب زیرِ - لگد فقط - با گریه فر-یاد می زنم - یا زینب ۲ 👇
. کی میدونه چقدَر غریبم... همه از غربت من بی خبرن خونواده سال ها منتظـــرن برا تنهــایی من خون جگرن کی میدونه چقدَر غریبم... تـــو دلــــم یه دُنِیــــا دردِ دله گاهی در بین نمـــاز و نافلـــه کمی صحبت می کنم باسلسه آشنای من.... تـــــو مدارا کن با دست و پای من با تو خیلی سخته سجده های من به شمـــاره افتــــــاد نفســــای من سلسله رحمی به حال زارم من که جز تو آشنــــا ندارم گردنم رو ساعتی رها کن بتونم به سجده سر بذارم واویلا...علی الغریب کی میدونه چقدَر غریبم.... کشیدن از مدینه منو به زور موندم از تموم خونواده دور چی بگم از این سیه چالِ نَمور کی میدونه چقدَر غریبم... از کدوم اذیت و آزار بگم؟ غصه ها به کدوم یار بگم؟ درد دل با در و دیوار بگم ای در و دیوار... مونس من باشید تو شبـــای تار شبـایی که هستــم تاسحر بیدار همراهم باشید تا لحظه‌ی افطار شمــــاکه همدم این اسیــرید حاجت غریب و می پذیرید؟ کمکــــم کنید غروب و راهِ..... سنـدیِ بن شاهک و بگیــــرید کی میدونه چقدَر غریبم... حالم از شکنجه ها زار شده مثل مادرم چشام تار شده اینجا مثل در و دیوار شده کی میدونه چقدَر غریبم... جای سیلی روی چشم تَرَمه شبـــا تـازیـانه دور و بَـــرَمه اینا یادگاریِ  مادرمه بی هوا میزد... من به سجده بودم بی حیا میزد من و بیـنِ ذکـــرِ  رَبَّنـــــــا میزد مادرم رو حرف ناروا میزد وای از این سفره‌ی ظالمانه این پذیراییِ  وحشیانه مونده روی سر و صورت من جای سیلی  جای تازیانه 👇
. بند اول: کنج زندون نداره تَوونی افتاده از نفس دیگه انگار روز و شب داره می کِشه آقا از سینه ی خود آه شرر بار سلسله بر پای او ای وای تیره شد دنیای او ای وای ظلمته شب های او ای وای لباش خشک و دلش خونه چه غوغایی تو زندونه غریب آقام غریب آقام بند دوم: تاب موندن نداره نگاهش با کوه غم داره میره از حال دم میگیره تو لحظه ی آخر روی لب هاشه روضه ی گودال میگه از اشک مادر ای وای روی تل دیده خواهر ای وای پیکری که شد بی سر ای وای براش حتی کفن هم نیست غمی بدتر از این غم نیست غریب آقام غریب آقام ✍ 👇
. بند اول: گوشه ی زندان/ تنهای تنها/ غریبم و یاری ندارم نه دخترم هست/ نه پسری که/ سر روی پای اون بزارم یه کاری کرده زنجیر * رمق نمونده توو پام انقد منو زدن که * شکسته استخونام هر شب - بارون غم - از چشمای - دیوار و در - می باره هر وقت - که اسم ما-در منو - روی زبون - میاره بند دوم: شبیه یوسف/ قعر یه چاهم/ پر از غمه دل صبورم آروم نمی شن/ این نانجیبا/ تا نکنن زنده به گورم برای گریه کردن * دلم پُر از بهانه ست افطار هر شب من * سیلی و تازیانه ست روزم - تیره شده - فرقی ندا-ره واسه من - روز و شب زیرِ - لگد فقط - با گریه فر-یاد می زنم - یا زینب ۲ ✍ 👇
4_5819039816829897645.mp3
زمان: حجم: 1.32M
. بند اول: گوشه ی زندان/ تنهای تنها/ غریبم و یاری ندارم نه دخترم هست/ نه پسری که/ سر روی پای اون بزارم یه کاری کرده زنجیر * رمق نمونده توو پام انقد منو زدن که * شکسته استخونام هر شب - بارون غم - از چشمای - دیوار و در - می باره هر وقت - که اسم ما-در منو - روی زبون - میاره بند دوم: شبیه یوسف/ قعر یه چاهم/ پر از غمه دل صبورم آروم نمی شن/ این نانجیبا/ تا نکنن زنده به گورم برای گریه کردن * دلم پُر از بهانه ست افطار هر شب من * سیلی و تازیانه ست روزم - تیره شده - فرقی ندا-ره واسه من - روز و شب زیرِ - لگد فقط - با گریه فر-یاد می زنم - یا زینب ۲
. زمزمه سنتی چشمم سوی در    جان می‌سپارم بیا رضا جان   چشم انتظارم آه من میدهم جان در کنج زندان بیا رضاجان بیا که طاقت     رفت از تن من وا کن تو زنجیر    از گردن من آه.... مرهم بیاور  با قلب خسته که استخوان    پایم شکسته آه... زندان تاریک   زندان نمناک سر می‌گذارم    بر دامن خاک آه.... ببین به غربت     تنم کفن شد یک تخته ی در   تابوت من شد آه.... به دیدن من    ای نور دیده بیا که جانم    به لب رسیده آه... آه   من میدهم جان   در کنج زندان  بیا رضا جان ✍ .👇
. (ع) __________________ ای روح مـــلکه کائـــنـــات/  یا باب الحوائج من قربون اون بچـــه هات/ یا باب الحوائج میمیره معصـــومه بـــرات /یا باب الحوائج دل دادیم به دست رضات/ یا باب الحوائج قسم به دختـــرت//به روح مادرت دستـــمو ول نکن//تا نـــرم از درت خیلی دوست دارم// نمیشه باورت آرزومه بیام// یه شب به محضرت دانای غیور،شیطان زتو دور راوی ظـــهور، ایـــها الکاظم ای روح حیات،عالی درجات جونم به فدات، ایها الکاظم (نوکرتم،شاه کاظمین/اُنظُر اِلَیّ،بحق الحسین) ______________ گرد و خاک صحنت شفام/یا باب الحوائج حـــکـــم طـــلا داره بـــرام/ یا باب الحوائج تا تر میشه واســـت چشام/ یا باب الحوائج مـــادرت میـــکـــنه دعـــام/ یا باب الحوائج تـــو راه چـــاره‌ای//جـــان دوبـــاره‌ای تو کهکشان عشـــق//تو تک ستاره ای هر کی گدات بشه// میشه یه کاره ای مـــیدی حوائـــج و //  با یه اشاره ای سلطان سخا، ای روح دعا یا ابا الرضا، ایـــها الکاظم نـــور ازلــی، هفتمین ولی از سُلبِ علی، ایها الکاظم (نوکرتم،شاه کاظمین/اُنظُر اِلَیّ،بحق الحسین) ______________ نمــیــرم از رو بـــام تــو / یا باب الحوائج دوعالـــم زیـــره گـــام تو/ یا باب الحوائج عالـــم گـــیره پیـــغام تو/ یا باب الحوائج مُحِیّیَ المَوتیٰ ست نام تو/یا باب الحوائج ذکـــر تـــو اعـــظـــم //دلـــبر فـــاطــمه ســـفره روضـــتون// بـــه دردا مـرحمه بیـــاو راهـــی کــن // دسته جَم و همه یه شب به کاظمین//یه شب به علقمه سلطان کرم، سایت به سرم دنیامــه حـــرم، ایها الکاظم ای محشرعشق،ای گوهرعشق ای دلــبــر عشــق، ایها الکاظم (نوکرتم،شاه کاظمین/اُنظُر اِلَیّ،بحق الحسین) ______________ شعرونغمه:الاحقر ✍ .👇
کربلایی یاسین زندیروضه و مناجات.mp3
زمان: حجم: 25.94M
مداح : 🎤 عاشقم کردی... نمیگویم که دلخونم نکن آخرین شب های مهمانی است؛ بیرونم نکن بازهم با غفلتم، شب را سحر کردم ببخش از شب قدر تو جاماندم، ضرر کردم ببخش آخرش دست گدا بر میوهء طوبی رسید راه را گم کرده بودم، باز هم زهرا رسید کیمیا میخواستم، او خاک چادر را تکاند مادری کرد و کنار سفره اش من را نشاند هرچه بد باشم ولی مادر به من وابسته است گرچه من توبه شکستم، او دلم نشکسته است من که با بی آبرویی آمدم در می زنم... دست خالی چنگ بر دامان حیدر می زنم هرچه من گفتم خطاکارم، گنهکارم...ندید! با تمام آبروریزی، علی من را خرید گفت در دستان من پروندهء جاری توست اسم غفار خدا، قبل از گنهکاری توست ای خدا ای کاش امشب تا سحر کاری کنی آب باران نجف را بر سرم جاری کنی قفل بر پایم بزن، تا قفل آهم بشکند تیشه بر جانم بزن، قلب سیاهم بشکند اشک کم اینجا برات صد برابر می دهد روزی ام را حضرت موسی بن جعفر می دهد بر سر این روزه دار از چه بلا آورده اند پیکرش را روی تخته پاره ها آورده اند استخوانش با عبای پاره اش درگیر بود لحظه های آخری هم بر تنش زنجیر بود من فدای آنکسی که دخترش حیران نشد روی پل تشییع شد، اما تنش عریان نشد درد دل می کرد آقای غریبم با حسین فاطمه پشت جنازه داد می زد یا حسین پاره پاره ذکر یارب، زیر پا افتاده بود مصحف قرآن زینب، زیر پا افتاده بود مادرش با قد خم، ناله به هامون می کشید از دهان تشنهء او نیزه بیرون می کشید
کربلایی یاسین زندیروضه و مناجات.mp3
زمان: حجم: 25.94M
مداح : 🎤 عاشقم کردی... نمیگویم که دلخونم نکن آخرین شب های مهمانی است؛ بیرونم نکن بازهم با غفلتم، شب را سحر کردم ببخش از شب قدر تو جاماندم، ضرر کردم ببخش آخرش دست گدا بر میوهء طوبی رسید راه را گم کرده بودم، باز هم زهرا رسید کیمیا میخواستم، او خاک چادر را تکاند مادری کرد و کنار سفره اش من را نشاند هرچه بد باشم ولی مادر به من وابسته است گرچه من توبه شکستم، او دلم نشکسته است من که با بی آبرویی آمدم در می زنم... دست خالی چنگ بر دامان حیدر می زنم هرچه من گفتم خطاکارم، گنهکارم...ندید! با تمام آبروریزی، علی من را خرید گفت در دستان من پروندهء جاری توست اسم غفار خدا، قبل از گنهکاری توست ای خدا ای کاش امشب تا سحر کاری کنی آب باران نجف را بر سرم جاری کنی قفل بر پایم بزن، تا قفل آهم بشکند تیشه بر جانم بزن، قلب سیاهم بشکند اشک کم اینجا برات صد برابر می دهد روزی ام را حضرت موسی بن جعفر می دهد بر سر این روزه دار از چه بلا آورده اند پیکرش را روی تخته پاره ها آورده اند استخوانش با عبای پاره اش درگیر بود لحظه های آخری هم بر تنش زنجیر بود من فدای آنکسی که دخترش حیران نشد روی پل تشییع شد، اما تنش عریان نشد درد دل می کرد آقای غریبم با حسین فاطمه پشت جنازه داد می زد یا حسین پاره پاره ذکر یارب، زیر پا افتاده بود مصحف قرآن زینب، زیر پا افتاده بود مادرش با قد خم، ناله به هامون می کشید از دهان تشنهء او نیزه بیرون می کشید
❁﷽❁ (علیه السلام ) ●━━━━━━─────── السلام علی المعذب فی قعر السجون روز شهادت آقامون ،موسی بن جعفر ،باید به دخترش بی بی فاطمه ی معصومه تسلیت بگیم، ما ایرانی‌ها مدیون آقا موسی بن جعفریم ، تو هر روستا که میری تو هر شهری که میری یکی از امامزاده ها از نوادگان آقا موسی بن جعفر مهمانه، در صدر همه ی امامزاده ها خود امام رضا و دخترش بی بی فاطمه ی معصومه ما سائلان محضر موسی بن جعفریم در سایه سار دختر موسی بن جعفریم ایران بدون مشهد و قم ارزشی نداشت ما ساکنان کشور موسی بن جعفریم شاگردهای مکتب قرآن و عترتیم حلقه به گوش محضر موسی بن جعفریم عمری مدافعان حریم ولایتیم سربازهای سنگر موسی بن جعفریم ما اهل قم رها نکنیم انقلاب را تا در پناه دختر موسی بن جعفریم زهرا قبول کرده که ما گریه کن شویم مدیون لطف مادر موسی بن جعفریم اما امروز که روز شهادت آقا موسی بن جعفره، پر می کشیم رو به سوی شهر کاظمین محو ضریح انور موسی بن جعفریم چقدر دلمون میخاست یه همچین روزی کاظمین بودیم، به زیارت حرم نورانی آقا موسی بن جعفر می رفتیم روز عزای حضرت موسی بن جعفر است بی تابِ شورِ محشر موسی بن جعفریم اما دلتون آماده شده میخام وارد روضه بشم گفتند آب شد بدنش در سیاهچال گریانِ زخم پیکر موسی بن جعفریم یکی از شیعیان آقا موسی بن جعفره، میگه هر طوری که بود اجازه گرفتم اومدم به ملاقات آقا موسی بن جعفر، منو بردن داخل یه سیاهچال، چندین متر زیر زمین، تاریک، نمور، از یه سوراخ تنگ، گفتن از همینجا داخلو نگاه کن ، هر چی نگاه کردم گفتم چیزی پیدا نیست، زندانبان ملعون گفت باید بیشتر نگاه کنی، خوب که نگاه کردم دیدم یه عبای نازنین ، میانه ی زندان، گفتم من غیر این عبا چیزی رو نمیبینم، گفت نه بیشتر نگاه کن، خوب که نگاه کردم دیدم بدن نازنین آقا موسی بن جعفر آنقدر نحیف شده ، از زیر عبا چیزی پیدا نیست مثل مادرش فاطمه ی زهرا، بدن نازنینش، آنقدر نحیف و لاغر بود این روزای آخر تو زندان ، سر به سجده ناله میزد خدایا دیگه خلاصم کن، دیگه خسته شدم، خدا لعنت کنه سندی بن شاهک، اون زندانبان یهودی، میگن آقا موسی بن جعفر روزها روزه میگرفت دم افطار که می‌شد این زندانبان ملعون با تازیانه میومد آنقدر بر بدن امام کاظم میزد، ای کاش فقط همین بود صدای ناله ی آقا بلند میشد هر چقدر میخای منو بزن اما دیگه به مادرم جسارت نکن قربونت برم آقاجان...قربونت برم یا موسی بن جعفر..... خدایا آرزو دارم ببینم بچه هایم را در این خلوت اجابت کن دوباره ربنایم را آرزوی هر پدریه، لحظه های آخر بچه هاش کنارش باشن، اما آقا موسی بن جعفر، چی میگه دلم تنگ است میخاهم کنار دخترم باشم چه می شد باز بر دوشم بیاندازد عبایم را خیلی بی بی فاطمه ی معصومه به انتظار بابا نشست ، میگن هر کاروانی که از سمت بغداد میومد تو مدینه، بی بی فاطمه ی معصومه می‌رفت به استقبالش، هی سراغ می گرفت شما از بغداد میاید آیا از بابای من موسی بن جعفر خبر دارید یا نه؟ از اینجا یه گریز بزنم ، یا فاطمه ی معصومه، شما یه عمری چشم انتظار باباجانتون بودید اما یه روز خبر آوردن آقا موسی بن جعفر به شهادت رسید شاید بی بی فاطمه ی معصومه هم اولین سوالی کنه این باشه، بابام چی شد؟؟ حالا که بابام ب شهادت رسید بگید ببینم بدن بابامو به خاک سپردن یانه؟ آیا تشییع جنازه ای برا بابام گرفتن یا نه؟؟ شاید امام رضا دلداری بده خواهرو، غصه نخور معصومه جان، اره، مردم شیعه ی بغداد جمع شدن آنقدر به بابای ما احترام کردن، چه تشییع جنازه ی با شکوهی برپا شد، این یه دختر امام، منتظره باباش بود اما من یه دختر سه ساله سراغ دارم تو خرابه ی شام، میگن روزها میومد جلو در خرابه می‌نشست هی به خواهرش سکینه میگفت خواهرجان، بگو ببینم این مردمانی که دارن از اینجا رد میشن ، کجا میرن؟ جواب می‌داد خواهر خوبم، اینا دارن میرن خونه هاشون، خواهر جان، پس چرا ما خونه نداریم، بعضی وقتا بچه ها رو می دید دستشون تو دست باباهاشون بود یه طوری با حسرت نگاه می کرد صدا می زد خواهرم سکینه، بگو ببینم بابای من کی بر می گرده؟؟عاقبت یه نیمه شب سر بابا رو براش آوردن، سر بابا رو بلند کرد فرفعته من الطشت از تو تشت بلند کرد هاضمت الیل یعنی سر رو در آغوش گرفت هی سوال می کرد ابتا ابتا...من ذا الذی ایتمنی علی صغر سنی، کی منو در این کودکی یتیم کرد، هر جا نشستید ناله بزنید یا حسین.... ●━━━━━━─────── ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❁﷽❁ (علیه السلام ) ●━━━━━━─────── اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا ●━━━━━━─────── هر کجا مرغ اسیری است، ز خود شاد کنید تا نمرده است، ز کنج قفس آزاد کنید مُرد اگر کنج قفس،طایر بشکسته پری یاد از مردن زندانی بغداد کنید شب شهادت آقا، باب الحوائج، حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام ) امشب به آقامون، ولی نعمتمون، تسلیت بگیم به بی بی فاطمه ی معصومه، تسلیت بگیم چون به زندان به ملاقاتی محبوس روید از عزیز دل زهرا و علی یاد کنید خدا لعنت کنه هارون الرشیدو، سالیان سال، دستور داد آقا رو از این زندان به اون زندان، خیلی آقا رو شکنجه کردند هر زندانبانی که میومد یه مدتی که می گذشت حرکات و سکنات آقا رو که می دید منقلب می شد سرشو پایین مینداخت زندانبان رو عوض می کردند کُند و زنجیر گشائید،زپایش دم مرگ زین ستمکاری هارون،همه فریاد کنید امان از دست اون زندانبان یهودی، سندی بن شاهک، لعنت الله علیه، اینقدر آقا رو شکنجه می داد آنقدر آقا رو آزار و اذیت می کرد آقایی که روزای اولی که زندانی شده بود صبح تا شب خدا رو عبادت می کرد می فرمود خدایا شکر، برا من فرصتی فراهم کردی تو رو بیشتر و بهتر عبادت کنم ، اما این زندانبان آخری انقدر آقا رو شکنجه میداد کاری کرده بود آقا موسی بن جعفر می فرمود خدایا، دیگه خسته شدم منو از این زندان ‌و زندانبان خلاصم کن ، عاقبت آقا رو به دستور هارون الرشید ملعون ، با زهر، مسموم کردند آقا رو به شهادت رسوندند قربونت برم یا باب الحوائج ، یا موسی بن جعفر، کنج زندان بغداد مظلومانه، غریبانه ، جان دادی ، مردم بغدادو خبر دادن گفتن قراره آقاتون از زندان آزاد بشه ، مردم نمیدونن چه خبره، شیعه ها جمع شدن مقابل زندان، یه مرتبه دیدن در زندان باز شد چهار تا غلام زیر یه تخته پاره رو گرفتن ، یه نفر صدا میزنه هذا امام الرفضه، این امام شیعیانه، مردم بیاید. چار حمال، اگر نعش غریبی ببرند خاطر موسی جعفر، همه امداد کنید(۱) مردم جمع شدن، اما نگاه کردن دیدن هنوز غل و زنجیر به دست و پای مبارک آقا ست، بدن آقا رو با احترام کفن کردند، بهترین کفنها رو آوردند با چه شکوهی مردم هی میگفتن این آقا ، بچه هاش مدینه ند، دختراش مدینه ند، کسی رو نداره، بیاید بدنش رو با شکوه تشییع کنید ، اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله اینجا مردم اومدن بهترین کفنها رو برا موسی بن جعفر آوردن، اما بدن عزیز فاطمه، سه روز و سه شب بدون غسل ، بدون کفن، تو بیابونهای کربلا..... هر جا نشستی ناله بزن یا حسین.... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱)✍خوشدل تهرانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ