.
|⇦•شب بود وچشم خفتگان...
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه به نفس حاج #مهدی_سماواتی
●━━━━━━───────
"اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ"
شب بود وچشم خفتگان در خواب خوش بود
بيدار مردي اشک چشمش آب خوش بود
در بي کَسي تنها امیدش را داده از دست
نخل و نهالِ نارسش را داده از دست
در خاک پنهان کرده خونين لاله اش را
آزرده جسمِ يار هجده ساله اش را
اشکش به رُخ چون اَنجم از افلاک ميريخت
بر پيکر تنها عزیزش خاک ميرخت
گويي که مرگِ يار را باور نمي داشت
از خاکِ قبر همسرش سر بر نمي داشت
می رفت کم کم گُم شود در آسمان ماه
چون عُمر يارش عُمر شب را ديد کوتاه
بوسيد در دريايِ اشکِ ديده گِل را
برداشت صورت از زمين بگذاشت دل را
*دید شب داره به آخر میرسه، به زحمت از کنارِ قبر فاطمه برخواست، دست و دامنش رو از خاکِ قبرِ فاطمه تکان داد، صدا زد: زهرا جان! "فَإِنْ أَنْصَرِف فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ" یعنی زهرا اگه دارم میرم از روی خستگی نیست، قبرت باید مخفی بمانه*
بگذاشت جانش را در آن صحرا شبانه
با پيکرِ بي جان روان شد سوي خانه
آن خانه اي کز دود آهش بُد سيه پوش
در آن چراغ عُمر يارش گشت خاموش
آنجا که خاکش را به خون آغشته بودند
هم آرزو هم شاديش را کُشته بودند
آنجا که جز غمهاي عالم را نميديد
در هر طرف ميگشت زهرا را نميديد
صبح آمد وشب خفتگان جَستند از جا
آماده بعد از دفن بر تشييع زهرا
در بین ره مقداد آن پیر جوانمرد
همچون علی در غیرت و مردانگی مَرد
فریاد زد کی چشم دلهاتان همه کور
در ظلمت شب دفن شد آن آیت نور
#دفن_شبانه
*دیشب علی بدنِ فاطمه اش رو غریبانه برداشت، دفن کرد...*
او بود از جمع شما بیزار بیزار
او دید از خیلِ شما آزار آزار
*آی نانجیبا! تا تونستید زهرا رو اذیتش کردید، جسارت کردید، حالا برا تشییعِ جنازه اش اومدید؟*
ثانی دوباره زخم مولا را نمک زد
مقداد را چون بانویش زهرا کتک زد
*مقداد روی زمین افتاد، شروع کرد گریه کردن، گفتن: مقداد! تو مردِ جنگی، پهلوانی، چرا با یک سیلی خوردن گریه میکنی؟ مقداد فرمود: برا خودم گریه نمی کنم، برا اون خانومی گریه می کنم که از این نانجیب سیلی خورده، عجب دستِ سنگینی داره...*
خون بر دلِ زار امیرالمؤمنین شد
زیرا غلامِ پیر او نقش زمین شد
#شاعر حاج غلامرضا سازگار
*امیرالمومنین تو خونه نشسته، اومدن گفتن: یاعلی! چرا نشسته ای؟ میخوان قبر فاطمه رو نبش کنند، به بدنِ فاطمه ات نماز بخونن، خدا میدونه این خبر با دلِ علیِ مرتضی چه کرد، پارچه ای که توی جنگ به سر می بست، به سرِ مبارکش بست، شمشیرِ برهنه برداشت، مثل شیرِ غضبناک اومد، گریبانِ دومی رو گرفت زمین زد، نوشتن چیزی نمونده بود جان از بدنِ نحسش بیرون بیاد، علی فرمود: چه کنم مأمورِ به صبرم، رهاش کرد، فرمود: اگه دست به یکی از این صورتِ قبرها بزنید، زمین رو از خونِ شما رنگین میکنم، دیدن این علی، علیِ میدانِ بدرِ، علیِ میدانِ اُحُدِ، علیِ امروز، علیِ خیبر گشاست، دیگه اون آقایی نیست که مقابل چشمش فاطمه اش رو بزنن، دستش بسته باشه چیزی نگه... همه برگشتن و رفتن، علی از دور یه نگاه به قبرِ فاطمه اش انداخت، فاطمه جان! علی زنده باشِ و به قبرت هم جسارت کنند؟ نه!
آی حسینیا! امروز شماها بگید: علی جان! نتونستید ببینی یه عده جسارت کنند به قبرِ فاطمه ات، حق هم همین بود آقا! اما کجا بودی کربلا؟ حُسینت رو کُشتن، بعد از شهادتش به بدنش هم جسارت کردن"وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی" با سُمِ اسبان بدنش رو پایمال کردند. ای حسین!...
ــــــــــــــــــ
#حاج_مهدی_سماواتی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#روضه_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#فاطمیه
#دفن_شبانه
#مهدی_میرداماد 🎤
لا اله الا الله ... لا اله الا الله ...
محمد است رسول الله . علیا ولی الله...
(تشییع جنازه حضرت زهراست همه بگن...)
(فکر کن الان مدینه ای)
لا اله الا الله / لا اله الا الله / لا اله الا الله
به زیر تابوت زهرا / علی غریب است و تنها (2)
لا اله الا الله ... لا اله الا الله ...
محمد الرسول الله ... علیا ولی الله...
لا اله الا الله / لا اله الا الله / لا اله الا الله
به زیر تابوت زهرا / علی غریب است و تنها (2)
وآی / وای از دل حیدر...
وآی / وای از دل حیدر...
ای یار علی خدا نگهدار
غمخوار علی خدا نگهدار
من ماندم این بستر خالی
بیمار علی خدا نگهدار (2)
باور نکنم من / ای شمع خموشم
تابوت تو باشد/ امشب سر دوشم (2)
من بی تو غروب آفتابم
من بی تو دگر چاره ندارم
دگر نکند کسی ز من یاد
من بی تو سلام بی جوابم (2)
لا اله الا الله ... لا اله الا الله ...
محمد الرسول الله ... علیا ولی الله...
لا اله الا الله / لا اله الا الله / لا اله الا الله
به زیر تابوت زهرا / علی غریب است و تنها (2)
وآی / وای از دل حیدر...
وآی / وای از دل حیدر...
هم پیکر خسته را بشویم
هم دیدۀ بسته را بشویم
با اشک دو دیدۀ خود امشب
من دست شکسته را بشویم(2)
دستی به سوی خدا گرفتی
بیمار علی شفا گرفتی
با رفتنت ای رفته ز دستم
حآجت خود از خدا گرفتی
اما بخدا فاطمه جانم
تو دلخوشی مرا گرفتی
وآی / وای از دل حیدر...
#تشییع_شبانه#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها