eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•همه زخمهای تن... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج مهدی سماواتی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ از ظلم شب تیره شده روز بشر ای صاحب ذوالفقار کی می‌آیی *روز هشتم ماه محرم الحرام، روز علی اکبر علیه السلام، دلا بره کربلای معلی و کنار قبر شش گوشه عزیز فاطمه، پایین پای ابی عبدالله علیه‌السلام.تا اصحاب زنده بودن اجازه ندادند از بنی هاشم کسی میدان بره، آخرینشون که رو زمین افتاد در بین جوانان بنی هاشم ولوله شد، دیگه همو بغل می‌کردن گریه می‌کردن، با هم وداع می‌کردن، اولین نفرشون که موفق شد اجازه میدان بگیره، میوه دل خود ابی عبدالله بود، تا اومد گفت: بابا اجازه بده برم، بی معطلی فرمود: برو بابا، آماده رزمش کرد، فرمود: علی جان قبل از آنی که بری میدان، برو با اهل حرم وداع کن، بذار اینا یه بار دیگه سیر تو رو ببینن، اومد به طرف خیمه‌ها، صدا زد یا زینب! یا سکینه! یا ام کلثوم! "علیکن منی السلام،" یعنی من رفتم خداحافظ، زن و بچه‌ها از خیمه‌ها بیرون اومدن دورشو گرفتن، نوشتن یکی رکاب اسبشو گرفته، یکی آستینشو گرفته، یکی عمامه گرفته، یکی صدا می‌زنه "إرحم غربتنا"به غربت ما رحم کن علی جان، یه وقت صدای ابی عبدالله بلند شد، بذارید بره، "إنه ممسوسٌ فی ذات الله" هرجوری بود جدا شد از این زن و بچه‌ها، راه افتاد به طرف میدان، بابا یه نگاه مأیوسانه به قد و بالای علی انداخت، محاسن سفیدشو روی دست گرفت، گفت: خدا شاهد باش رفت به طرف این قوم جوانی که شبیه ترین مردم به رسول تو بود، هر وقت دلمون برا رسول خدا تنگ می‌شد، نگاه به چهره این علی می‌کردیم، علی رفت دل بابا رو هم با خودش برد، وارد میدان شده، شمشیر میزنه، قتال می‌کنه، شمشیرها به طرفش میاد اما اصابت نمی‌کنه چه سرّی داره؟ برگشت به طرف بابا، صدا زد‌ بابا:" العطش قد قتلنی، و ثقل الحدید اجهدنی"تا از من دل نبُری شمشیرا به من اثر نمی‌کنه.بابا فرمود: "هات لسانک" زبانتو بیرون بیار در دهانش گرفت، فرمود: چیزی نمونده از دست جدم سیراب بشی علی جانم، دوباره روانه میدان شد، صدای نالش بلند شد."عَلَيْكَ مِنِّي السَّلامُ يا أبا عَبْدِالله، هذا جَدِّي قَدْ سَقانِي بِكَأْسِهِ شَرْبَةً"خدا می‌دونه به دل بابا چه گذشت، اومد میدان اما چه آمدنی، یه منظره‌ای دید نزدیکی‌های بدن علی، نوشتن "فسقط الحسین من فرسه" از اسب زمین افتاد، "فجلس علی التراب، فصاح سبع مرات، ولدی علی "دیگه با سر زانو جلو رفت، الهی بمیرم پدرای شهدا تا حدودی از دل ابی عبدالله با خبرند، خودشو به بدن اربا اربای علی رساند، سر علی رو به دامن گرفت، به سینه چسبانید، مگه این دل آروم می‌گیره، یه وقت دیدن با صورت به صورت علی افتاد، یه جوری که همه گفتن حسین جان داده، یه وقت صدای ناله عمه سادات بلند شد"وا أخیا، وابن أخیا"یعنی وای برادرم، وای پسر برادرم* مهِ آرمیده بخونِ من بدن لطیف تو یکسره ز هجوم نیزه و تیرها شده حلقه حلقه‌تر از زره علی جانم! همه زخمهای تن تو را زده نوک نی ز به هم گره به شهادت همه تیرها شده سینه‌ات سپرم علی به صدای گربه‌ی عمه‌ات به سرشک دیدهٔ خواهرت به رباب و اشک خجالتش به گلوی خشک برادرت که دریده فرق تو را ز هم؟ که نشانده نیزه به حنجرت؟ به کدام زخم تو خون دل چکد از دو چشم ترم علی *اینجا دیگه صدا زد"یا فتیان بی‌هاشم! إحملوا أخاکم الی الفسطاط" یعنی جوونای بنی هاشم بیاین، بدن علی را به خیمه ببرین. * خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر در خیمه رسانم بگویید مادرش لیلا بیاید تماشای قد اکبر نماید * اومدن جوونا، عباشو رو زمین پهن کرد عزیز فاطمه، هر کسی یه قطعه‌ای از رو زمین برداشت، فدای اون بدن ارباً اربا شده عالم دل سوخته ای می‌خواست اریاً اربا رو معنا کنه، رو منبر تسبیحشو پاره کرد،دونه‌های تسبیح رو زمین پخش شد* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
و توسل جانسوز مداح👌   پنجم ماه محرم و جا داره حالا که قراره دلها بره کربلایِ معلّی از زبانِ امام زمان سلام بدیم و عرض ادب کنیم به ساحت جدّ مظلومش حسین أَلسَّلامُ علی ابْنِ خاتمِ الانبیا أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَیِّدِ الاَْوْصِیآءِ أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ لسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکِسْآءِ، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کربلا أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ .... حسین ...  حسین ... السلام علی غریب الغُربا ، تکیه  به نیزه غریبی داد  یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیرِ بنِ قَین ... یا حَبیب ... کسی جواب حسین و  نداد  صدا زد یَا أَخِی  یاأَبَا الفَضْلْ العَباس  حسین ...  حسین  ... بمیرم  او هم جواب نداد همه با بدنهای پاره پاره رو زمین اُفتادن صدا زد : مالی؟ چی به سرم اومده ... أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی صداتون می زنم جوابمو نمیدید . حسین .. حسین  .. یابن الحسن نوشتن دشمن جواب حسین و داد نانجیبی سنگ پرتاب کرد ... پیشانیِ وجهُ الله رو شکافت ... خون جاری شد دامنِ عربی رو بالا زد خون از صورت پاک کنه سپیدی نازنین بدن نمایان شد ، چه کردند  با این نازنین بدن ؟ حسینیا ، اون ملعون یه تیر دیگه به چله کمان گذاشت هرچه کرد تیر رو از جلو بیرون بکشه نشد ... دست برد از پشت سر بیرون کشیدن ... حسین .. حسین .. عبدالله ابن حسن داره نگاه می کنه عمو گاهی دستاشو از خون پُر می کنه سمت آسمان می پاشه گاهی به محاسن سفیدش می کشه دیگه دعایِ قربانی می خونه بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و فی سَبیلِ اللّهِ ... دوان دوان اومد به طرف عمو جانش چشم عمو افتاد صدا زد .......  بگیر یادگارِ برادرمون رو  زینب ... اما این اقا زاده عاشق عمو صدا زد والله لا اُفارقُ عمّی ... بخدا از عمو جدا نمیشم عمو غریبم  و رها نمی کنم خودش و از دست عمه  رها کرد اومد تا رسید دید شمشیر برهنه بالا سر عموِ چه کنه  وسیله دفاع از عمو رو نداره تا رسید دستاشو سپر قرار داد حسین  .. حسین .. الهی بمیرم با دست بریده تو دامن عمو افتاد نوشتن دست بریده رو نشون عمو می داد صدا می زد عمو جان ببین دستمو جدا کردند اینجا بود یه داغ دیگه به دل ابی عبدالله  گذاشتن چنان تیر  به این اقا زاده زدند حسین  .. حسین  جانم  .. جا داره دلها یه سری هم بره مدینه کنار قبرستان بقیع یه سلام هم به وجود مقدّس امام حسن علیه السلام  هم بدیم و عاشورا  بخونیم آقا جانم اینا امروز اومدن یتیم نوازی کنن اومدن برا اقازادۀ شما عزاداری کنو و اشک بریزن  عنایتی ، یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ  یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا توجّهْنا و وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه ....
مداح 👌 حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را به خون نشانده  دل دودمان آدم را   غم تو موهبتِ کبریاست در دلِ من نمیدم به سرور بهشت این غم را حسین جان ..  حسین جان .. غبار ماتم تو به من آبرو  بخشید  (2) به عالمی  ندهم این غبار ماتم را حسین جان ..  حسین  جان  .. زمان به یاد عزایت محرم است حسین اگر چه شور دگر داده این محرم را حسین جان .. حسین جان .. چی میخوام بگم آقای من؟ به نیم قطرۀ اشکِ محبتت  ندهم  اگر دهم به دستم تمام عالم را حسین جان .. حسین جان .. *حرف آخر و بزنم* اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمر من حسین هزار بار بمیرم نبینم آن دم را اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم هزار بار بمیرم نبینم آن دم را .... اگر که بند بندِ من جدا کند عدوی تو مرا زتو،تو را زمن نمی کند جدا حسین حسین من .. حسین من  .. خدا نکرده دستِ رد اگر زنی به سینه ام منِ شکسته دل بگو  که رو کنم کجا حسین    حسین من  .. حسین  من  .. هر جوری بود از عمو اجازه گرفت عمو  رو راضی کرد وارد میدان شد این سرباز سیزده ساله رجز میخونه " إنْ تنْکرونی فأنا ابْنُ الحسن سبطُ النبی  المصطفی ....  فداش بشم  قریب به 35 نفر رو به درک واصل کرد،نانجیبی  گفت به خدا من این پسرُ می کشم کاری کرد دیگه از اسب رو زمین افتاد ناله اش بلند شد صدا زد : اغثنی یا غمّاه ... عمو ، به فریادم برس ... مثلِ بازِ شکاری عمو اومد ، دید قاتل بالاسرِ قاسمِ،جنگ مغلوبه شد ... یه وقت صدایِ نالۀ  قاسم بلند شد،ای عمو : ای عمو یک دم بدار از جنگ دست زیر سم مرکب اعضایم شکست ... حسین .. حسین .. اگر این مطلب صحیح بوده باشه تنها بدنی که کربلا دوبار زیر سم اسب رفت همین نازنین بدن بود .. گر چه لعل تو آب و تن تو تاب ندارد دلت هوایِ دگر غیر روی باب ندارد تو آن نه ای که جواب عموی خویش نگویی لبان تشنه ی تو نیرویِ جواب ندارد حسین  .. حسین .. نمی رسید اگر پات بر رکاب مخور غم (یه سرباز سیزده ساله مگر چقدر قد و قامت داره) نمی رسید اگر بر رکاب، پای تو، جا داشت که چشم قابل پای تو را رکاب ندارد حسین .. حسین .. ذبیح،پا به زمین سود و آب یافت ولیکن مَسای پا که عمو دسترس به آب ندارد زمن بگوی به گلچین تلاش بیهُده کردی گلی که آب نخورده دگر گلاب ندارد .. حسین  ..  حسین  .. همین که گرد و غبارِ معرکه فرو نشست دیدن قاسم رو  زمین اُفتاده،عمو بالاسرشِ ... قاسم پاها رو جمع می کنه باز می کنه ... یعنی جلو چشمِ عمو داره جان میده ... عمو صبر کرد تا روح از بدنش مفارقت کرد،صدا می زد قاسمم،برا عموت سخته او رابه یاری بطلبی نتواند اگر بتواند برات سودی نداشته باشد .... حسین .. یه جمله بیشتر عرض ادب ندارم ، برداشت سینه قاسم رو به سینه چسبانید،کنایه  فهما اهلِ روضه دلسوخته ها ، گریه کنا،یه بیت گفتم،شنیدید : نمی رسید اگر بر رکاب، پای تو، جا داشت که چشم قابل پای تو را رکاب ندارد حالا راوی میگه یادم نمیره دیدم سینه قاسم رو به سینه چسبانیده ، اما پاهایِ قاسم رو زمین کشیده میشه .. حسین  .. حسین .. بمیرم ، بمیرم ... خسته جان پیکر‌ش از لطف در آغوش کشید رو به سویِ حرم آورد و به فریاد آمد کای عروس حسن از بخت شکایت منما حجلۀ حسن بیارای که دماد آمد .... اونم با چه قد و بالایی ... حسین .. حسین  .. عمو ، یتیم حسنم .... ══┄══✧══┄══.
و توسل به راوی دشتِ کربلا ویژۀ ایام شهادتِ امام زین العابدین علیه السلام روزِ شهادتِ امام زین العابدین علیه السلامِ .. مداح 👌😭   دلا باید بره مدینه و قبرستانِ بقیع کنارِ آن قبورِ با خاک یکسان شده .. اَلسَّلامُ عَلَىک یا عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ یَا زَینَ العابِدینَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ .. ان شالله به همین زودی از نزدیک عرضِ ادب کنیم تو حرمِ مطهرشون .. اونجا گریه کنیم برا اون آقایی که همۀ مصائبِ کربلا رو دیده .. همۀ مصائبِ کوفه و شام رو دیده .. تا قریبِ به چهل سال کارش همه گریه و ناله بود ... جوان میدید گریه میکرد .. طفلِ شیرخواره میدید گریه میکرد .. غذا میاوردن میل کنه ، تا چشمش به می افتاد روضه می خواند .. قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ  جَائِعاً .. آب می آوردن بنوشه ، گریه میکرد .. صدا میزد پسرِ رسولِ خدا رو با لبِ تشنه کشتن .. ای حسین جانم .. امان از اون لحظه ای که میدید میخوان گوسفندی رو ذبح کنن .. حسینیا .. با گریه سوال میکرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟! میگفتن آقا ما مسلمانیم .. آب ندیم ذبح نمی کنیم .. گریه و ناله اش بیشتر میشد .. میفرمود کربلا پدرِ منو با لبِ تشنه کشتن ... حسین ... سوال کردن آقا تو این سفر به شما کجا خیلی سخت گذشت ؟!! سه مرتبه فرمود الشام .. الشام .. الشام .. اونجا دیگه هم رنجِ اسارت بود و خاکستر به سر و روشون ریختن .. هم خارجی خطابشون کردن .. مقابلشون همه مزمار و نی و چنگ و دف و تار زدن .. بانگِ شادی سر هر کوچه و بازار زدن .. ان شالله غلط باشه این چیزی که منتسبِ به وجودِ نازنینشِ .. اُقاد ذَليلا في دمشق كانني مِنَ الزَنج عبدُ غاب عنه نصير *چون غلام ما رو به غل و زنجیر بسته اند ... من که حورانن کنیزند و بُوَد غِلمان غلامم* و جَدي رسول الله في كل مشهد و شَيخي اميرالمؤمنين امير فياليت اُمي لم تلدني و لم اكن يزيد يَراني في البلادِ اسير *یعنی ای کاش مادر منو نمیزایید .. تا یزید منو این سان اسیر نبینه .. * تا نمیدیدم یزید این سان اسیرِ هر دیاری کاش در این عالم فانی نمیزایید مامم  
. |⇦•شامیان من در مدینه... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ر ●━━━━━━─────── شامیان من درمدینه سیدُ ذوالاِحتشامم ظالمان من سبط پیغمبر و فرزند امامم زاده‌ی شاه حجازم این چنین ازجور عدوان دربه در، در کوچه های کوفه و بازار شامم *پرسیدن آقا کجا به شما سخت گذشت؟؟ سه مرتبه فرمود: "الشام الشام الشام" اونقده پشت دروازه ی ساعات نگهمون داشتند تا شهر رو آذین بستند، چراغان کردند، لباس نو به تن پوشیدند، وقتی هم که واردشون کردند سنگشون زدند، خاکستر روشون ریختند، خارجی خطابشون کردند، تازیانه اشون زدند، مقابلشون چنگ و دف و نی زدند و رقصیدند..* کعب نی بر من زدند از کینه این نامرد مردم با وجود اینکه پیغمبر بُود جدِّ گرامم چون غلام زنگ بارم برغل و زنحیر بستند من که حوران‌ کنیزند و بُود غِلمان غلامم *کاری کردند اینجا دیگه ناله اش بلندشد "اُقاد ذلیلاً فی دمشق کأننی من الزنج عبد غاب عنه نصیر. و جدی رسول الله من کل مشهد و شیخی امیر المومنین وزیر" فیا لیت امی لم تلد لی" ای کاش مادرمنو نمی زایید.."و لم أکن یزید یرانـــی فی البلاد اسـیرُ" تا یزید من رو اینگونه اسیر نبینه.. «حسین..» *بمیرم حق داشت تا زنده بود گریه کنه آب می دید گریه می کرد،غذا براش می آوردند میل کنه تا چشمش میافتاد به غذا روضه می خوند و گریه می کرد.. جوان می دید گریه می کرد،طفل شیرخواره می دید گریه می کرد... امان از اون لحظه ای که می دید گوسفندی رو می خوان ذبحش کنند جلو می رفت با گریه می پرسید آیا آبش دادید یا نه ؟؟ بله آقا ما مسلمانیم...ناله اش بیشتر میشد صدا می زد.. آی مردم! پدر منوکربلا غریب با لب تشنه سر بریدن... مشغول صحبت بود دید دوتا دختر بچه از این اتاق به اون اتاق دویدند شروع کرد به گریه کردن.. آقا چی شده؟ فرمود: یاد عصر عاشورا افتادم...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
‍ ‍ ‍ ‍⚜️🍂⚜️روضه و توسل جانسوز _ _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حاج مهدی سماواتی ⚜️🍂⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ... ای فروغ دل مصباح هدی یا عباس ای همه جان جهانت به فدا یا عباس ای حسین دگر شیر خدا یا عباس رتبه ات فوق تمام شهدا یا عباس پسر شیر خدا شیر حسین ابن علی دست رزمنده و شمشیرِ حسین ابن علی ای همه خون علی در رگ و در پیکر تو پدرم باد فدای پدر و مادر تو ... ابالفضل .. ابالفضل .. یوسف فاطمه دلباخته ی منظرِ تو هدیه ی دوست شده دست تو،چشمو سر تو چه بیارم ، چه بگویم ، چه بخوانم به ثنات پسرفاطمه فرمود که جانم به فدات ... تا دید جان به کف گرفته اومده میگه آقا جان فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي ... سینه ام تنگی میکنه .. یعنی اجازه بده برم شمشیر بزنم کار و یک سره کنم حسین جانم ... فرمود : يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي ... تو علمدار منی عباس ... من اگه تو با من نمونی کسی نمیمونه تو پشت و پناه منی برو برا بچه ها آب تهیه کن ... کمکش کرد سوار بر مرکب بشه اینجا بود که به علمدارش فرمود : اِرْکَبْ بِنَفْسِی اَنْتَ یا اَخِی ... یعنی سوار بر مرکب شو فدات شم .... چه بیارم ، چه بگویم ، چه بخوانم به ثنات پسرفاطمه فرمود که جانم به فدات ... پسر فاطمه فرمود که جانم به فدات حق داشت تا صدای نالشو شنید ناله بزنه «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی» ... حسین .. حسین .. حسین جانم ... تو ابوفاضلی و فضل و شرف را پدری تو شهید و ز تمام شهدا خوب تری ... هاشمیّون قمرند و تو بر آنان قمری زاده ی امّ بنینی و به زهرا پسری ... بی خودی نبود مادر خودشو رسوند ... بی خودی نبود صدا زد : اخا ادرک اخاک ... برادر برادرت رو دریاب ... صلی الله علیک یا باب الحوائج یا ابالفضل العباس ... خدا علمدار نهضتومون ، علمدار فقید انقلابمون علمدار جانمون امام راحلمون کنار سفره علمدار ابی عبدالله علیه السلام همین الان مهمان و مُتنعّم بفرما .. شاعر : استاد سازگار
‍ ‍ ‍ ‍⚜️🍂⚜️روضه و توسل جانسوز _ _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حاج مهدی سماواتی ⚜️🍂⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ... ای فروغ دل مصباح هدی یا عباس ای همه جان جهانت به فدا یا عباس ای حسین دگر شیر خدا یا عباس رتبه ات فوق تمام شهدا یا عباس پسر شیر خدا شیر حسین ابن علی دست رزمنده و شمشیرِ حسین ابن علی ای همه خون علی در رگ و در پیکر تو پدرم باد فدای پدر و مادر تو ... ابالفضل .. ابالفضل .. یوسف فاطمه دلباخته ی منظرِ تو هدیه ی دوست شده دست تو،چشمو سر تو چه بیارم ، چه بگویم ، چه بخوانم به ثنات پسرفاطمه فرمود که جانم به فدات ... تا دید جان به کف گرفته اومده میگه آقا جان فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي ... سینه ام تنگی میکنه .. یعنی اجازه بده برم شمشیر بزنم کار و یک سره کنم حسین جانم ... فرمود : يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي ... تو علمدار منی عباس ... من اگه تو با من نمونی کسی نمیمونه تو پشت و پناه منی برو برا بچه ها آب تهیه کن ... کمکش کرد سوار بر مرکب بشه اینجا بود که به علمدارش فرمود : اِرْکَبْ بِنَفْسِی اَنْتَ یا اَخِی ... یعنی سوار بر مرکب شو فدات شم .... چه بیارم ، چه بگویم ، چه بخوانم به ثنات پسرفاطمه فرمود که جانم به فدات ... پسر فاطمه فرمود که جانم به فدات حق داشت تا صدای نالشو شنید ناله بزنه «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی» ... حسین .. حسین .. حسین جانم ... تو ابوفاضلی و فضل و شرف را پدری تو شهید و ز تمام شهدا خوب تری ... هاشمیّون قمرند و تو بر آنان قمری زاده ی امّ بنینی و به زهرا پسری ... بی خودی نبود مادر خودشو رسوند ... بی خودی نبود صدا زد : اخا ادرک اخاک ... برادر برادرت رو دریاب ... صلی الله علیک یا باب الحوائج یا ابالفضل العباس ... خدا علمدار نهضتومون ، علمدار فقید انقلابمون علمدار جانمون امام راحلمون کنار سفره علمدار ابی عبدالله علیه السلام همین الان مهمان و مُتنعّم بفرما .. شاعر : استاد سازگار
@BARAKATE_14MASUM4_5920332432912944990.mp3
زمان: حجم: 1.56M
نوای کاروان ... و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله •نوای کاروان... و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها * "بَکَتْ وَ أَبْکَتْ وَاللّهِ کُلُّ عَدُّوٍ وَ صَدیق"عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود واشک می ریخت طوری گریه می‌کرد دوست و دشمن به حالش گریه میکردند.گاهی صدا میزد "أَنتَ أَخی؟" آیا تو برادر منی؟ گاهی صدا میزد..یا جَدّاه...* این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست این صیدِ دست و پا زده در خون حسین توست *گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا می‌زد.. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن..حسین... چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه، از بدن برادر جداش کردند،بی بی زینب زن‌ها رو سوار ناقه ها کرد، بچه‌هاشون روبغلشون گذاشت، اما وقتی نوبت به خودش رسید دیگه کسی نبود کمکش کنه، یه نگاه به طرف گودی قتلگاه کرد، زبان حالش این بود داداش پاشو زینبت می خواد سوار ناقه بشه یه نفر مَحرم نداره.... حسین....* نوایِ کاروان هر دَم زند آتش به جانم خدایا بر زمین مانده تنِ آرامِ جانم رَوان با شور و شینم خداحافظ حسینم رفتم من و هوای تو از سر نمی‌رود داغِ غمت زِ سینه‌ی خواهر نمی‌رود می‌روم از کربلایت می‌سپارم بر خدایت ای حسین جان... *خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خورده‌اش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما...
. |⇦•ای علوی ذات ... و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی ●━━━━━━─────── ای علوی ذات و خدایی صفات صدر نشین همه‌ی کائنات پاک ترین گوهر نسل بشر جن و ملک بر قدمت سوده سر سید و سالار شباب بهشت دست قضا و قلمِ سرنوشت جد تو پیغمبر نوع بشر جن و ملک بر قدمش سوده سر باب تو سرسلسلهٔ اولیاست چشم پر از نور خدا مرتضی است مادر تو دخت پیمبر بود آیه‌ای از سورهٔ کوثر بود عاشق کل حضرت سلطان عشق خون خدا شاه شهیدان عشق با تو ز یک مادر و یک گوهر است ظل خداییِ تواَش بر سر است نام حسن،روی حسن،خو حسن *نبی اکرم فرمود:چشمی که برای حسنم گریه کنه قیامت کور وارد محشر نمیشه، پایی که به زیارتش موفق باشه سر پل صراط نمی لغزه..* نور خدا چارمیِ پنج تن، آیه‌ی تطهیر به شأن شماست حکم شما امر اولی امر ماست سینه‌ سینای شما، طور وحی نور شما شاخه‌ای از نور وحی دیده که بی‌نور شما کور به سر که نه در پای تو، در گور به بعد علی شاخص عترت تویی وارث میراث نبوت تویی مصلحت ملت و اسلام و دین کرد تو را گوشه عزلت نشین صبر هم از صبر تو بی تاب شد زهر شد و کوزه شد و آب شد بعد شهادت نکشید از تو دست تیر شد و بر تن پاکت نشست *وا حسنا وا حسن..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج .👇
1. عاشق دیداردوست.mp3
زمان: حجم: 3.12M
( علیه السلام ) زنده‌ی جاوید كیست كشته‌ی شمشیر دوست كآب حیات قلوب ، در دم شمشیر اوست عاشق دیدار دوست ، اوست كه همچون حسین(ع) زردی رخسار او ، سرخ ، زخون گلوست عاشق وارسته را ، با سر وسامان چه كار قصه‌ی ناموس وعشق صحبت سنگ وسبوست دوست به شمشیر اگر پاره كند پیكرش منت شمشیر دوست ، بر بدنش مو به موست گر به اسیری برند عترت او دشمنان هر چه زدشمن براو ، دوست پسندد نكوست گر بشكافی هنوز ، خاك شهیدان عشق آید از آن كشتگان زمزمه‌ی ، دوست دوست گفت آقا از این سفر حذر کن ، گفت : جدم رسول خدا رو دیدم به من فرمود : حسین جان! " اُخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاكَ قَتِیلًا" ... گفت : پس این زن و بچه رو با خودت نبر ، فرمود : جدم رسول خدا فرموده : "إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا ...خدا میخاد اینهارو اسیر ببینه ...
|⇦•دل از جهان بریدم.. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده نفسِ حاج مهدی سماواتی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دل از جهان بُریدم و گفتم حسین حسین مهرش به جان خریدم و گفتم حسین حسین دادند چون که بادهٔ قالو بلا مرا زان جرعه‌ای چشیدم و گفتم حسین حسین در نیمه‌های شب به خیال حریم او آه از جگر کشیدم و گفتم حسین حسین چون مرغ پر شکستهٔ گم کرده آشیان تا کوی او پریدم و گفتم حسین حسین می‌گفت یا حسین شب و روز مادرم من هم از او شنیدمو گفتم حسین حسین دنبال دسته‌جات حسینی برهنه پای در کوچه‌ها دویدم و گفتم حسین حسین کعبهٔ دلهای ما کرب و بلای حسین مرغ دل ما زند پر به هوای حسین گر به عزاخانه‌اش می‌روی آهسته رو بال ملائک بود فرش عزای حسین «حبیبنا یا حسین سیدنا یا حسین» خنده کنان می‌روند روز جزا در بهشت هر که به دنیا کند گریه برای حسین «حبیبنا یا حسین سیدنا یا حسین» *یکی از گریه کناش نازدانه سه ساله‌اشه روز سوم ماه محرم دلها بره گوشه خرابه شام کنار دل این نازدانه نمی‌دونم چه جوری خوابش برد با اون بدن لطمه دیده، صورت کبود و پای پر آبله. اما بابا رو در عالم رویا دید تا چشم باز کرد دید از بابا خبری نیست. معلومه دیگه بهانه بابا می‌گیره، بی‌قراری می‌کنه، گریه می‌کنه و اشک می‌ریزه. مگه میشه نازدانه سه ساله ابی عبدالله است کسی میتونه صدا گریه شو بشنوه بتونه آروم بگیره و گریه نکنه. گاهی بغله عمه جانش زینب بود آرام نمی‌گرفت، گاهی بغل امام زین العابدین آرام نمی‌گرفت. دل شب گوشه خرابه یه پارچه عزا شد همه گریه می‌کردند به گریه این نازدانه، تا قصر اون ملعون راهی نبود صدای گریه به قصر اون ملعون رسید پرسید چه خبره؟ براش گفتن گفت سر بریده باباشو براش ببرید ساکتش کنید. آخه مگه دختری که بهانه بابا گرفته با سر بریده باباش ساکتش می‌کنن؟ طبقو آوردن، نوشتن عمه سادات چشمش به طبق افتاد فهمید چه خبره می‌خوان چه کنن اومد دم در خرابه مانع شد ، ببریدش خودم آرومش می‌کنم اما مگه پذیرفتن؟ نه راضی شدن؟ نه اصرار کردن، نوشتن دیدن بی بی مانع شده اجازه نمیده.دست به تازیانه بردند، سیدا یکی از جایی که عمه جانتون زینب کبری تازیانه خورد همینجا بود.زینبو زدن، لابد رو زمین افتاد سرو وارد خرابه کردن، همیشه گفتم خدا کنه این روایتی که بعضی نوشتن غلط بوده باشه، تا سر را آوردن مقابل این نازدانه پرتاب کردن، ای وای..سر بابارا دیده خون آلوده، خاکستر آلوده پیشانی شکسته، لب‌ها خیزران خورده، دختری که بهانه گرفته بود بابا رو ببینه درد دلاشو به بابا بگه همه دردای خودشو یادش رفت. صدا می‌زد" يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي! يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ!يا أبتاهُ، لَيْتني وُسدتُ الثَّري و لا أري شَيبكَ مُخضَّباً بِالدّماء"* به کودکی شده سرو قدم نهال خمیده ز گیسویم زده در شهر شام صبح سپیده شده است دامن من رحل و رأس پاک تو قرآن و یا که بر سر دستم شکفته لالهٔ چیده به کودکی سر پاک پدر به دامن دختر مصیبتی است که من دیدم و کسی نشنیده سلام بر تو که زخم سرت دوا نپذیرد درود بر تو که خون دلت ز دیده چکیده درود بر لب خشکیده ز چوب کبودت سلام بر تو و این حنجر بریده بریده به جرم آنکه شنیده شبیه فاطمه هستم عدو مرا زده سیلی و عمه آه کشیده *از ناقه زمین افتاد بین راه دل شب اومدن دنبال این نازدانه، زجر ملعون مامور شد، دختری که دل شب گم شده همش منتظره یکی بیاد او را پیدا کنه بغل بگیره نوازش کنه، اشک چشمشو پاک کنه، دلداری بده، اما نوشتن تا این ملعون ازل تا ابد رسید "فرفسها به رجله" معنا نمی‌کنم این عبارت را مگر با این یکی دو بیت* دشت و شب و طفل نابلد واویلا گر دست حرامی برسد واویلا پهلوی سه ساله و لگد واویلا مابقی عبارت اینه:"ثم لطمها"بیخودی نبود بیخودی نبود گفت بابا* دست عدو بزرگ‌تر از صورت من است یک ضربه زد دو گونهٔ سرخم سیاه شد «صلی الله علیک یا اباعبدالله» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•سلام ما به سامره... و توسل ویژهٔ شهادت ابا المهدی آقا امام‌حسن‌عسکری علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌مهدی سماواتی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "السلام علیک یا حسن بن علی ایها الزکی العسکری یابن رسول الله" محیط معرفت یگانه گوهرش تویی سپهر نور اگر دهد مَه منورش تویی مَلک اگر مَلک شده امام و رهبرش تویی سلام‌ ما به سامره که سایه گسترش تویی مزار تو در آن زمین، نموده نورگستری تویی امام عسکری تویی امام عسکری در آسمان‌ معرفت شمس تویی،قمرتویی تمام‌ نخل علم را ریشه تویی ثمرتویی بحار نور را همه صدف تویی، گوهر تویی به ده امام و یک ولی؛ پدر تویی،پسر تویی ز وصف ما،ز مدح ما تو بهتری،تو برتری تویی امام عسکری،تویی امام عسکری توچشمه ی علوم‌ حق زِ دَه یَمِ ولایتی تو حُسن کردگار را جمال بی نهایتی تو برتر از حدیثی و تو فوق هر روایتی تو مظهر حقیقتی تو مشعل هدایتی تو آن ستوده حضرتی،تو آن بزرگ آیتی که میکند جمال تو، ز ،خالقِ تو دلبری سلام روح و انبیا به پیکر مطهرت چه شد که زهر دشمنان شراره زد به پیکرت به وقت مرگ مهدیت چو جان گرفت در بَرت دگر نگشت تشنه لب، بریده از قفا سرت دگر به نیزه برسرت نشد جفا ز همسری تویی امام عسکری تویی امام عسکری نماز خواند مهدی‌ات به پیکر مطهرت به احترام شد نهان، به خاک، جسم اطهرت آقای من مولاجانم! دگر میان شهرها نشد اسیر؛ خواهرت نخورد چوب بر لبت نرفت نوک نی سرت نگشت توتیا دگر زِ سُم اسب؛ پیکرت نشدتن تو غرق خون ز تیر و تیغ و خنجری تویی امام عسکری تویی امام عسکری دوباره پر زند دلم به محفل عزای تو شراره بر دلم فکند که سوزم از برای تو چه میشود سفر کنم به شهرِسامرای تو سلام من درود من به صحن باصفای تو وجود و بذل دست تو ،میثم وخاکِ پای تو نمیزنم جز در این حرم دری تویی امام عسکری تویی امام عسکری :استاد سازگار ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....