.
#شب_قدر
#روضه_امام_علی
امشب ای خالق یکتا همه را میبخشی
در شب قدر، خدایا همه را میبخشی
ای کریمی که همه ریزه خورخوان تواند
سفره ات هست مهیّا همه را میبخشی
گر چه ما غرق گناهیم ولی از سر لطف
می کنی باز مدارا همه را می بخشی
به علی، احمد و زهرا، به حسین و به حسن
تو، به این حُرمت اَسما همه را می بخشی
مِهر و کینه دو پر و بال عروج دل ماست
به تولّی و تبرّی همه را می بخشی
شیعه ی حیدر و آتش ... چقَدَر بی معناست
مطمئنّم که به مولا همه را می بخشی
دست خالی نرود هیچ کسی از اینجا
تو در این لیله ی احیا همه را میبخشی
پر توبه بده تا سوی تو پرواز کنم
تا ببینم که چه زیبا همه را می بخشی
من زمین خورده ام امّا نه شبیه عبّاس
به زمین خوردن سقّا همه را میبخشی
#محمد_فردوسی✍
.............
تا سحر من امشب خدا خدا میکنم
تا نفس به سینس علی علی علی صدا می کنم
عشق تو شبیه در و منم مثل صدف
الهی که قسمتم بازم بشه برم نجف
آقا جون اسم شما قلبمو کرده منجلی
مادرم از کوچیکی گفته فقط بگو علی
یا علی مولا
تهمت والله ارکان الهدی
بابا جون آخه چرا دست به محاسن می کشی
بی تابی نکن بابا زینب و آخر می کشی
بابا جون اشک چشات عالمی رو غرق می کنه
خنده های امشبت با هر شبت فرق می کنه
بابا جون چرا نگات به آسمون دوخته شده
لحظه لحظه صورتت سرخ و بر افروخته شده
التماس دخترت مرو مرو مرو به مسجد علی
.............
#شهادت_امام_علی
با خود بگذارید كه نجوا كند امشب
این روح مگر بال و پری واكند امشب
یك لحظه دگر طاقت این هجر ندارد
سخت است تحمل، غم زهرا كند امشب
این فرقِ ترك خورده تسلی شدنی نیست
جز فاطمه اش كیست تسلا كند امشب
اسرار مگوی علی و چاه بماند
با فاطمه خود حلِّ معما كند امشب
مردی كه جدا از دل محراب نمی شد
بایست که بالِشت، مصلی كند امشب
ایكاش بگویند به زینب خبری نیست
بگذار پرستاریِ بابا كند امشب
شد زنده دگر بار شب سخت وصیت
بگذار كمی زمزمه مولا كند امشب
زان بسته كه جبریل سفارش به نبی داشت
باید كفنِ تازه تری واكند امشب
فرمود: حسینم ! حسنم سخت غریب است
بسیار دعا زینب كبری كند امشب
این سنّتِ تشییعِ غریبانه به جا ماند
می خواست علی یاد ز زهرا كند امشب
صحبت ز حسین و حرم و مشك و علم شد
این هاست سفارش كه به سقّا كند امشب
گاهی به علمدار سپارد حرمش را
گاهی سخن از اكبر لیلا كند امشب
فرمود كه : قاتل به شما گرچه اسیر است
با او حسنم خوب مدارا كند امشب
غافل نشود هیچ كس از قوت یتیمان
نان و نمك و شیر مهیّا كند امشب
دل ! دست توسل به عنایات كه داری ؟
پروندۀ ما را علی امضا كند امشب
***
شاعر : #محمود_ژولیده ✍
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_حمزه_سیدالشهدا_ع
گفت احمد به صد بیانِ جلی
نرسد کس به گردِ پای علی
گرچه پروانه اهل پروا نیست
هیچکس را قیاس با ما نیست
گرچه شیر خدا علی یکتاست
لاجرم نیز، حمزه شیر خداست
حمزه از جلوههای حیِ جلیست
به جلالش قسم که محوِ علیست
حکمتِ غزوهی اُحد اینجاست
حمزه از شیعیانِ این مولاست
مِیمنه، با علی شناسا بود
مِیسره، حمزه را پذیرا بود
در اُحد بود، این دو را یک رو
هیبتِ هر دو خارِ چشمِ عدو
یل یلانِ قریش چون دیدند...
حمزه را با علی، هراسیدند
تا طنینِ رجز، به جبهه فتاد
به بدنها تمام، لرزه فتاد
ذوالفقارِ علی، چه غوغا کرد
"لا فتی" عرش را مصلا کرد
با صدای ندای حیِ وَدود
همهی اهلِ آسمان به سجود
رزمِ حیدر پر از حماسهی نور
رزمِ حمزه سراسرش پرشور
از یسار و یمین، جبین میریخت
دست و سرها، روی زمین میریخت
اتحادِ سپاهِ پیغمبر
کار را بُرد تا دَمِ آخر
در میان تلاطمی پرشور
لشکرِ دین، گرفت زنگِ غرور
ناگهان رو به غفلت آوردند
رو به سوی غنیمت آوردند
چونکه شد لشکرِ خدا سرمست
رفت پس، تنگهی اُحد از دست
غصه در جانِ مرتضی پیچید
خبرِ قتلِ مصطفی پیچید
به دروغ از شهادتش گفتند
شُبهه را تا به غایتش گفتند
همه سو را غبارِ فتنه گرفت
چه بگویم که کارِ فتنه گرفت
مکرِ دشمن به قلبِ حمزه رسید
جگرش را هجومِ نیزه درید
در برَش آمده جگرخواری
مُثله شد پیکرش ز بَد کاری
خبرش جبهه را پریشان کرد
مصطفی را ز داغ، گریان کرد
جسم را با عبای خود پوشاند
روضهی حمزه را خودش میخواند
کاش این لحظه خواهرش نرسد
خواهرش پیش پیکرش نرسد
**
من بمیرم، به نینوا چه گذشت؟
بر تنِ شاهِ کربلا چه گذشت؟
وایِ من از برادرِ زینب
کشته شد در برابرِ زینب
تنِ بی سر فتاده در گودال
زیرِ سمِ ستور شد پامال
خواهر آمد کنار این پیکر
دید جسمِ برادرش بی سر
چون به دامن نشد، نهد سرِ او
خم شد و بوسه زد به حنجر او
گفت جانا، بگو سرِ تو کجاست
چقدر جای نعلِ اسب اینجاست
رفت از هوش و خود به هوش آمد
نالهی مادرش، بگوش آمد
نالهی "یابُنَیَّ" غوغا کرد
روضه را تا همیشه برپا کرد
✍ #محمود_ژولیده
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#مدح_و_منقبت_حضرت_عبدالعظیم_الحسنی
یا سیدَالکریم، سلام ای طلایه دار
بر حضرتت درودِ خدا، ای بزرگوار
ای خط و مشیِ شیعه ی اِثنی عشر ترا
ای مَحرمِ چهار امام، ای ولی مَدار
با رشته های حبلِ متین خورده ای گِره
والا اِمامزاده ی در دین زمامدار
عبدالعظیمی و حسنی و حسینی و
زهرائی و محمدی و حیدری تبار
اَحسنت بر مرام و قوام و دوامِ تو
ای زاده ی امام حسن، روحِ باوقار
سجاد و باقرند، عموهای اَطهرت
ای بر دلت ز صادقِ آل عبا قرار
تو نور چشمِ حضرتِ موسیَ بنِ جعفری
یارِ رضا، معینِ جواد، و سفیرِ یار
داده امامِ هشتمِ ما، شیعه را سلام
در نامه ای که داده به دستِ تو، آن نگار
هادیِ دین، ترا ولیِ خود خطاب کرد
ای صاحبِ عقایدِ نابِ تمام عیار
حتی امامِ عسکری از تو کند سخن
آری بتو امامِ زمان، کرده افتخار
بعد از قیامِ حضرتِ معصومه، بی گمان
طرحِ قیامِ توست، که شیعه شد آشکار
بعد از تو نیز، شیعه در ایران بقاء یافت
پرچم رسید دستِ علیِ بنِ مَهزیار
روح خدا، پیامِ قیامِ ترا گرفت
آن شد قیامِ او، که هنوز است ماندگار
ایران ز انقلابِ امام است مفتخر
سیدعلی است، وارثِ این اوجِ افتخار
اقدامِ تو، نشاطِ عجیبی به شیعه داد
دین گشته در سراسرِ دنیا پیامدار
نشرِ معارف از تو شتابی دگر گرفت
شد با تو خطِّ فاطمی، اِحیاء و برقرار
با اینکه بود کارِ تو در اِختفا، ولی
ترویجِ دین به شیوه ی مخفی است، ابتکار
هر چند زیرِ بارِ مصائب، قدَت خمید
شخصیتِ جهادیِ تو ماند باوقار
از بس، حدیثِ آل علی را صَلا زدی
نهج البلاغه شد ز کتابِ تو وامدار
تفسیرِ آیه های تَولّا، شد از تو نشر
هم، شرحِ آیه های تَبرّا به هر دیار
در دوره ای، حدیثِ غدیر از تو جان گرفت
شد منتشر پیامِ نبیِ بزرگوار
در راهِ دین، هرآنچه ز دستت برآمده
کردی تو از وظیفه شناسی، به روزگار
تنها نه با زبان، که در انجامِ کارِ خیر
خود میشتافتی، به قدمهای اُستوار
با دستگیری از ضُعفا، اُنس داشتی
با مردمِ ضعیف، نشستی هزار بار
دستِ اسیر و دستِ فقیر و یتیم را
با روی خوش گرفتی و بودی همیشه یار
با اهلِ درد، همدل و همراه و همزبان
با اهلِ ظلم، سیره ی تو بود اقتدار
سر، هیچگه مقابل کس خَم نکرده ای
اِلّا مقابلِ خَمِ اَبروی تک سوار
با اینکه چند یوسف زهرا، ثناگویَت
بودی غریبِ شهر و غریبِ همه دیار
آواره گشتی از همه جا، تا به کربلا
آوار شد به جسمِ تو، تخریبِ آن مزار
قبل از فدا شدن، شده ای فانیِ حسین
مثلِ حبیب، کشته ی دلبر شدی دوبار
آوار دیدی و اَثرِ نعلِ اسب، نَه
لب تشنه ماندی و نشدی ذبحِ نابِکار
جسمَت نماند روی زمین زیرِ آفتاب
رَاسَت نرفت بر سرِ نِی سوی هر دیار
روزیکه از عراق به مُلکِ ری آمدی
گریان شدی بخاطرِ یک جمله، زار زار
قاتل که از حکومتِ ری، گندمی شنید
تنها به وعده ای سرِ مولای ما برید
#حضرت_عبدُالعظیم
#محمود_ژولیده ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_حمزهی_سید_الشهداء_علیه_السلام_و_عبرت_از_جنگ_اُحد
هر زمان فتح و ظفر، مایهی بیداری شد
از سرِ خلقِ خدا، دفعِ ستمکاری شد
یادی از فتحِ بزرگِ اُحد، امروز کنیم
که چرا جبههی دین، طعمهی بیماری شد
"ما رَمَیت" چون ز "وَلکِنَّ رَمی" گشت تهی
آفتِ زشتِ غرور آمد و اَبزاری شد
کارزاری که پر از نصرت و پیروزی بود
در پیِ غفلتِ جمعی، چه جفاکاری شد
پیروِ کسبِ غنائم، که تمرّد کردند
همقدِ کوهِ اُحد، کوهِ گرفتاری شد
بعدِ خالی شدنِ پشتِ نبی از یاران
ضربه بر پیکرِ اسلام، ز قَدّاری شد
پیشِ چشمِ علی و فاطمه، از سنگِ جفا
خون ز پیشانیِ پیغمبرمان جاری شد
ضرباتی که علی دفع، ز پیغمبر کرد
سر و رویش ز نَوَد زخم، چه آزاری شد
خونِ مظلوم، به یک سوی و حرم سوی دگر
بعد از آن بود، که زهرا به پرستاری شد
بشناسیم اگر، عبرت تاریخی را
صحنهی جنگ اُحد، الگوی رفتاری شد
آنکه از دیرزمان، حامی پیغمبر بود
با مسلمان شدنش، دینِ خدا یاری شد
گرچه در بینِ یلان، شیر رسول الله است
حمزه آن شیرخدا، طعمهی خونخواری شد
عامل کشته شدن، وحشیِ ملعون، اما
عامل مُثله شدن، هند جگرخواری شد
بر سرِ پیکر مُثله شدهی آن مظلوم
خونِ دل، از جگر ختم رسل جاری شد
با همه غربت و مظلومیت حمزه، ولی
در برِ پیکرِ او، باز عزاداری شد
کربلا فرصت آهی، به عزادار نداد
بر سرِ اهلِ حرم، دستِ ستم، باری شد
نَه سَری ماند سلامت ز یتیمان، نَه تَنی
که نوازشگرشان، لشکر جرّاری شد
پاره پاره، همهی چادر و معجرها بود
بر سرِ نیزه به خون، چشمِ علمداری شد
غیرةالله بیا، عمه هنوز است اسیر
با که گوئیم که ناموس تو بازاری شد
بردنِ آل علی، همرهِ نامحرم، وای
منتقم اِنتقِم، ایامِ مددکاری شد
#حضرت_حمزه سید_الشهداء علیه_السلام و عبرت از جنگ اُحد
#محمود_ژولیده✍#
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شهادت_امام_باقر
#روضه_جانسوز_امام_باقر_علیه_السلام
منکه هستم پیشوای عالمین
باقرُالعِلمم، شفیعِ نَشاتِین
یادگار کربلا، سبطُ الحسین
سیلِ اشکم، هست جاری از دو عین
کربلا را چون قیامت دیدهام
من خودم، ذِبحِ امامت دیدهام
بسکه سنگین است، غمهای دلم
سوختم چون شمع، در پای دلم
مانده از من ارث، غوغای دلم
روضهی جدم، مسیحای دلم
من وصیت کردهام تا در منا
سالهای سال شد، روضه بپا
من تمام ماجرا را دیدهام
جاریِ خونِ خدا را دیدهام
بر فرازِ سینه، پا را دیدهام
خود ذَبیحاًبِالقفا را دیدهام
دیدهام مظلوم، میزد دست و پا
سَروَرم، مغموم، میزد دست و پا
چونکه از دریای خون کردم عبور
جسمِ عریان دیدم و سمِّ ستور
دیدم آنجا، صحنهی شامِ نشور
اشکِ من جاریست، تا صبحِ ظهور
دیدهام آن دیدههای خسته را
دندههای از لگد بشکسته را
دیدهام در دستِ قاتل، ریش و مو
خطِّ خنجر را، به پهنای گلو
نیزههای در دهان، رفته فرو
ذبح میکردند، اما با وضو
عمههایم شاهدانِ ماجرا
بعدِ قتلِ صبرِ او، غارت چرا
آه از، گُلگونیِ شَیبُ الخَضیب
وای از، مظلومیِ خَدُّالتَّریب
گفت مادر: ای غریب اِبنُ الغریب
غارتِ پیراهنَت، داغی عجیب
خیمه را زین غم، خجالت دادهاند
خواهرت را هم، خجالت دادهاند
بعد از آن، بابِ اسارت باز شد
دستها هم بر جسارت باز شد
پای دژخیمان، به غارت باز شد
مَسحِ قرآن، بی طهارت باز شد
دستها، تا چادرِ عصمت رسید
چند معجر، دستِ بی غیرت رسید
بعد از آن شامِ غریبانِ غمین
کربلا، کرب و بلا شد اینچنین:
ماند آن اجسادِ عریان بر زمین
بیکفن، بیسر، همه اهلِ یقین
تا چهل منزل نهان شد، آهِ ما
راسها بر نیزهها، همراهِ ما
گریهها را گاه، پنهان دیدهام
عمههایم را، به زندان دیدهام
خنده بر اشکِ یتیمان دیدهام
درد را، در شامِ ویران دیدهام
درد ما، از تیرِ هیزی بود و بس
بدترین تهمت کنیزی بود و بس
انقلابِ اشک، اینجا شد شروع
خطبههای ناب، از ما شد شروع
راهِ ما، هر روز، هرجا شد شروع
کربلا را، کربلاها شد شروع
روضه و روشنگری، تا انتقام
همچو زینب، کارِ خوبان، والسلام
#محمود_ژولیده ✍
.
.
#شب_اول_محرم
بر سرِ بام، جان دهم، تا به همه نشان شوم
پرچمِ راهِ کربلا، با تنِ خونفشان شوم
کشیده میشود تنِ بیسرِ من، روی زمین
تا که بجای تو در این، شهر کشان کشان شوم
تشنه شهید میشوم، تا نشوی تو تشنهلب
مسلمِ پیشمرگم و بهر تو جاودان شوم
مِهر تو در دلم عیان، مُهر تو بر سرم نشان
پیشقراولِ حسینیانِ هر زمان شوم
آتشِ عشق میخرم، زیر شکنجهی ستم
تا که خبر رسانِ بغضهای کوفیان شوم
تیزتَر از سنانِ کوفیان، ندیده دیدهای
قبلِ سَنان چشیدنَت، طعمهی صد سَنان شوم
پخش شده که میزنند، نیزه بر دهان تو
پس تو مخور غمِ مرا، که نیزه در دهان شوم
آنچه که دیدهام در این، دیارِ دین فروشها
بِه که، فدای دینِ تو، به دستِ دشمنان شوم
روضهی تو، غریبی و یتیمی و اسیری است
غصهی من همینکه، طعمهی حرامیان شوم
کوفه میا که اهلبیتِ تو، اسیر میشوند
میا که، من فقط اسیرِ دستِ شامیان شوم
صحبتِ غارت است و حرفِ حمله بر خیامِ تو
کاش که قبل از این پیامها، خبر رسان شوم
به خانههای خویش، قولِ نقره و طلا دهند
چگونه بر مخدَرات، بعد از این، امان شوم
عجیب دستهایشان، پر از هجومِ سیلی است
به گِریه، دست بر دعا، برای دختران شوم
به قاسم و به اکبرت، به پاسبان لشکرت
غمین برای طفلِ شیرخوارِ بیزبان شوم
از آن بِترسم ای دریغ، دختر سهسالهاَت
شود شهیده مثل مادرت، که در فغان شوم
شنیدهام که خاتَمت، به غارتِ کسی رود
و من ز دردِ غربتَت، به لعنِ ساربان شوم
#حضرت_مسلم
#محمود_ژولیده ✍
.
.
#مناجات_با_امام_زمان
یابنَ الحسن ای مهدیِ موعود، خدا را
سوگند که داریم به دل، مِیلِ شما را
عصر عرفه، با تو سِزد دستِ دعا را
تا اذن دهی باز، رفیقِ شهدا را
یک پِلک زدن، رؤیتِ آن روی دل آرا
حیف است که من، نوکرِ خوب تو نباشیم
همرازِ شب و صبح و غروب تو نباشیم
تا روز فرج یکسره، رو به تو نباشیم
محوِ تو و جذبِ تو و ذوب تو نباشیم
کِی دل بِسپارم، رخِ دلدارِ منا را
تو یوسف زهرایی و ما میلِ تو داریم
جز آرزوی یاریِ تو، هیچ نداریم
دنیای دَنی را به خودش، وابگذاریم
شاید که سرِ راهِ شما، جان بسپاریم
تا در تو بِبینیم، امیرالاُمرا را
آنروز که ما را ز گِلِ نور نوشتند
از باغِ نجف، تشنهی انگور نوشتند
در سینه ز عنوانِ علی، شور نوشتند
با طینت تان، هستیِ ما، جور نوشتند
ذکرِ علی و بادهی زهراست گوارا
ایکاش فِتَد گوشهی این میکده مِیلت
بر چهرهی مستانِ پریشان شده میلت
کو بر دلِ بریانِ بجان آمده میلت
کِی میکِشد ای یار، بر این غمزده میلت
مگذار که مَستی بِرود، اهلِ خطا را
ای وای از آنروز که ما، با تو نباشیم
تو باشی و ما هیچ کجا، با تو نباشیم
در رجعتِ خیلِ شهدا، با تو نباشیم
هنگامهی یاریِ شما، با تو نباشیم
یادم نرود بر سرِ عهد تو، وفا را
تا در دلِ ما عهد و وفائیست، نظر کن
از کعبه دگر وقتِ رهائیست، نظر کن
یک قافله در حال جدائیست، نظر کن
این قافلهی خون خدائیست، نظر کن
بازآ و بخوان، روضهای از خونِ خدا را
صاحب حرم از خانه برون شد، به دلِ شب
راهی شده از کعبه، همه هستیِ زینب
انگار شده کوفه، ز اَغیار لبالب
زیرا خبر از مسلم و هانیست، مرتب
برگرد، میا کوفه که دیدند جفا را
برگرد، که هر کوچه و بازار شلوغ است
بَد عهد شده، کوفه و بازار شلوغ است
یک شهر، شد آلوده و بازار شلوغ است
زینب شده مظلومه و بازار شلوغ است
گویی صدقه، باب شده آل عبا را
این است، تمامِ خبرِ منتشر تو
مسلم سرِ بازار شده منتظر تو
افتاد علَم از دستِ یلِ مقتدر تو
گودال شد از جور و جفا، منحصر تو
بیحربه زنَد پیر و جوان، مُشت و عصا را
#روز_عرفه
#محمود_ژولیده ✍
.
.
#شهادت_امام_باقر
#روضه_جانسوز_امام_باقر_علیه_السلام
منکه هستم پیشوای عالمین
باقرُالعِلمم، شفیعِ نَشاتِین
یادگار کربلا، سبطُ الحسین
سیلِ اشکم، هست جاری از دو عین
کربلا را چون قیامت دیدهام
من خودم، ذِبحِ امامت دیدهام
بسکه سنگین است، غمهای دلم
سوختم چون شمع، در پای دلم
مانده از من ارث، غوغای دلم
روضهی جدم، مسیحای دلم
من وصیت کردهام تا در منا
سالهای سال شد، روضه بپا
من تمام ماجرا را دیدهام
جاریِ خونِ خدا را دیدهام
بر فرازِ سینه، پا را دیدهام
خود ذَبیحاًبِالقفا را دیدهام
دیدهام مظلوم، میزد دست و پا
سَروَرم، مغموم، میزد دست و پا
چونکه از دریای خون کردم عبور
جسمِ عریان دیدم و سمِّ ستور
دیدم آنجا، صحنهی شامِ نشور
اشکِ من جاریست، تا صبحِ ظهور
دیدهام آن دیدههای خسته را
دندههای از لگد بشکسته را
دیدهام در دستِ قاتل، ریش و مو
خطِّ خنجر را، به پهنای گلو
نیزههای در دهان، رفته فرو
ذبح میکردند، اما با وضو
عمههایم شاهدانِ ماجرا
بعدِ قتلِ صبرِ او، غارت چرا
آه از، گُلگونیِ شَیبُ الخَضیب
وای از، مظلومیِ خَدُّالتَّریب
گفت مادر: ای غریب اِبنُ الغریب
غارتِ پیراهنَت، داغی عجیب
خیمه را زین غم، خجالت دادهاند
خواهرت را هم، خجالت دادهاند
بعد از آن، بابِ اسارت باز شد
دستها هم بر جسارت باز شد
پای دژخیمان، به غارت باز شد
مَسحِ قرآن، بی طهارت باز شد
دستها، تا چادرِ عصمت رسید
چند معجر، دستِ بی غیرت رسید
بعد از آن شامِ غریبانِ غمین
کربلا، کرب و بلا شد اینچنین:
ماند آن اجسادِ عریان بر زمین
بیکفن، بیسر، همه اهلِ یقین
تا چهل منزل نهان شد، آهِ ما
راسها بر نیزهها، همراهِ ما
گریهها را گاه، پنهان دیدهام
عمههایم را، به زندان دیدهام
خنده بر اشکِ یتیمان دیدهام
درد را، در شامِ ویران دیدهام
درد ما، از تیرِ هیزی بود و بس
بدترین تهمت کنیزی بود و بس
انقلابِ اشک، اینجا شد شروع
خطبههای ناب، از ما شد شروع
راهِ ما، هر روز، هرجا شد شروع
کربلا را، کربلاها شد شروع
روضه و روشنگری، تا انتقام
همچو زینب، کارِ خوبان، والسلام
#محمود_ژولیده ✍
.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مصائب_کوفه_شام
هر که با رأس بریده گفتگویی داشته
زینب اما گفتگوی کو به کویی داشته
گفت با رأس برادر خواهر خونین جگر
نیمه شب در گوشۀ ویران ، که ای نور بصر
گر چه گاهی در تنور و دیر و بر نِی می روی
از مدار چشم زینب ماه من کِی می روی
گاه بر یک شاخه ای از یک درختی ، آشکار
گاه بر نیزه به سنگ کینه می گردی شکار
ناگهان در آسمان کوفه رؤیت می شوی
ناگهان ای سر به بزم شام زینت می شوی
گه بدامانِ تنور و گه به چشمانِ عبور
شد نصیب تو وصال و من به هجرانت صبور
گاه در خورجینِ خولی گاه در صندوقچه ای
گاه باشی شاهد بازار و گاهی کوچه ای
گاه زیر پای مرکبهای دشمن گم شوی
گه زبانم لال تو بازیچۀ مردم شوی
گاه از چشم یتیمانِ حرم گردی نهان
ناگهان با آهِ یک جا مانده می گردی عیان
ای خوش آن نیمه شبی که نورِ ویران می شوی
در طَبق ای ماه ، مهمان یتیمان می شوی
ای سرِ دور از وطن جای تو در ویرانه نیست
حیف امّا چاره ای بر شمع و بر پروانه نیست
بارها دیدی مرا بر ناقۀ عریان سوار
سرخ گرییدی که دیدی عترتت را در حصار
بارها دیدی مرا با دست بسته ، سرفراز
بارها دیدی مرا بودم نشسته در نماز
این همه درد و بلا و غم ولی با این همه
غیر زیبایی ندیدم ای عزیز فاطمه
می برد زینب چهل منزل پیامت یا اخی
هر کجا هستی سرت بادا سلامت یا اخی
✍️#محمود_ژولیده
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#⃣ #روضه_هنده
#⃣ #هنده #خرابه_شام
#⃣ #روضه_اسارت #شام
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_زينب
#⃣ #روضه_حضرت_زينب
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور سَلامٌ عَلَی مَن عَجَبَت مِن صَبرِها مَلائِکَةُ السَماءِ...
ایرانِ فاطمی، همه غمخوار زینبند
این ملتِ حسینی، علمدار زینبند
*كيه اين خانوم؟چه مقامی داره این بی بی؟...*
زینب اگر نبود، جهادی نداشتیم
قرآن و دین، نتیجهی پیکار زینبند
فرماندهانِ ما، همه شاگردِ مکتبش
رزمندگانِ ما، همه انصار زینبند
*یاد کنیم امشب تمامیِ شهدامون رو، خصوصا شهدای جنگ تحمیلیِ اخیر رو، سرداران شهید حاجی زاده، سلامی، باقری...*
مائیم اگر، مطیعِ امامینِ انقلاب
آنان مطیعِ سید و سالار زینبند
از صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه
اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند
*عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود، گاهی صدا میزد "أَ أَنتَ أَخی؟"آیا تو برادر منی گاهی صدا میزد:یاجَدّاه.!
گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا میزد. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن، حسین...چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه از بدن برادر جداش کردند...
صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه
اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند
پیغمبران، مطیعِ فرامینِ حضرتش
والله اولیاء، هوادار زینبند
بعد از حسین، قافله سالارِ عشق اوست
اهلِ حریم و اهلِ حرم، یار زینبند
دستی، به نورِ معجرِ زینب نمیرسد
تا بانوان، حجاب نگهدار زینبند
در کوفه، صوتِ حیدریاَش انقلاب کرد
عشاق، محوِ نطقِ گهربار زینبند
از کربلا و کوفه و شام و مدینه
امروز اهل درد، عزادار زینبند
بیاِذنِ او، کسی به شفاعت نمیرسد
محشر تمامِ خلق، گرفتار زینبند
آنانکه میدهند، خدا را به او قسم
روز ظهورِ یار، فداکارِ زینبند
✍#محمود_ژولیده
خانومی است به نام هنده، چندین سال خانه ی امیرالمؤمنین زندگی کرده، حالا زن یزید ملعون شده، اما دلش هنوز به عشق امیرالمؤمنين مي تپه،خرابه ی شامه، میگه: شب شد دیدم عده ای کنیز اطراف یه خانم مجلله ای رو گرفتن دارند میارن. بی بی زینب تا چشمش افتاد به این خانم بلند شدند رفتن بین بچه ها نشستن چادر رو صورت کشیدن. الهی بمیرم برات زینب، کار به جایی رسیده بود با دستشون صورتشون رو پوشانده بودن، الله اکبر هنده آمد روی کرسی مخصوص که گذاشته بودند نشست، رو کرد به خانوما، خانم ها بزرگ تر شما کیه؟ یه چندتا سوال ازش دارم بی بی زینب رو نشونش دادن. یکی گفت: عمه جان! خانم ادب داره جوابشون رو بدید.
دختر علی است، دختر حضرت زهراست. اینجا گفتند: خانم جان این خانم فرق میکنه جوابشون رو بدین. رو کرد به بی بی زینب...
خانومِ اسیر! بگو بدانم شما از کدام شهر و دیارید؟ بی بی فرمودند: ما از مدینه ی پیغمبریم. هنده تا نام رسوالله و مدینه را شنید ادب کرد از روی کرسی بلند شد نشست روی خاکای خرابه صدا زد: خانوم! اسم مدینه رو بردی من چندسال تو مدینه بودم خاطرات خوبی دارم، دوستان خوبی دارم، بگو بدانم شما از کدام محله ی مدینه هستید؟ بی بی فرمودند: ما از محله ی بنی هاشمی هستیم. هنده خوشحال شد یعنی میشه این خانم زینب من رو دیده باشه؟ یعنی میشه این خانم از حسین به من خبری بده؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا خانه ی مرتضی علی و زهرا را میشناسی؟ گفت: بله! چقدر هنده خوشحال شد. گفت: خانوم آیا بچه های زهرا رو میشناسی؟ فرمودند: بله! از کدامشان سوال میکنی؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا حسینِ زهرا را میشناسی؟فرمودند: بله، #هنده حسین رو خوب میشناسم. باز سئوال کرد: آی زنِ اسیر از بی بی زینب خبری داری؟ چادر رو کنار زد بی بی، فرمود: هنده حق داری نشناسی بخدا من زینبم! آنچنان هنده تو صورت خودش زد، صدا زد: کاش کور شده بودم نمی دیدم، خانوم! به من گفتن اسرای خارجی اند. شما کجا؟ اسیری کجا؟ شما کجا؟ خرابه ی شام کجا؟ ای حسین...
هرچه روضه بخوای بخونی برای بی بی همه یه طرف این روضه یه طرف: همین که وارد مجلس شام شد با آستینش صورتشو گرفت، چرا؟ این همون کسیِ که وقتی میخواست زیارت جدش بره.. علی حرمو تاریک میکرد کسی قد و بالای زینبش رو نبینه حالا آوردنش تو مجلس نامحرما..*
من کجا مجلس بیگانه کجا
من کجا گوشهٔ ویرانه کجا
من کجا مجلس اغیار کجا
من کجا کوچه و بازار کجا
*خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خوردهاش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما امشب همه ما را به زینب کبری ببخش*
.
#روضه_اسارت
#روضه_دروازه_ساعات
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
.
#روضه_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#گفتگوی_سر_بریده_پدر_با_دختر
دخترِ با اَدبم، آوا کن
پاشو از جا، طلبِ بابا کن
تا تو فریاد کنی، کو بابا؟
آمدم پیشِ تو با سر، نَه به پا
منکه دلتنگِ سخنهای توأم
نیمهشب، مونسِ تنهای توأم
ای بقربانِ تو و آوایت
صورتَت سوخته، چون بابایت
چقدَر پای تو، زخمی شده است
گِرهِ اَبرویَت، اَخمی شده است
من تُرا از سرِ نِی، میدیدم
وای، در مجلسِ مِی، میدیدم
آنقدَر گریه برایت کردم
بوسهای، هدیه برایت کردم
از چه گفتی، به همه دردِ سَری؟
نازنینم! تو شبیهِ پدری
بعدِ غُسلَت چو پدر، بیکفنی
کفنَت هست فقط، پیرهنی
منهم از کرب و بلا، بیکفنم
پاره پاره ست به نِی، پیرهنم
خود ببین، صورتِ خاکستریاَم
که تو بابایی و من، دختریاَم
تو که مصباحِ هُدای حرمی
بعد از این، از شُهدای حرمی
تو در این شهر، علَم میمانی
تو علمدارِ حرم، میمانی
شامیان روزِ علی، شب کردند
تا چهل سال به او، سب کردند
سوزِ زهرائیِ تو، غوغا کرد
شامِ غم را، سحرِ مولا کرد
انقلابِ تو تسلای علیست
بعد از این شام، مصلای علیست
شام، دلدادهی مکتب بشود
کربلای تو و زینب بشود
هرچه جولانگهِ دشمن گردد
بهتو سوگند، که ایمن گردد
زیبیون که ز ایران آیند
همرهِ یار، شهیدان آیند
#حضرت_رقیهدعلیهاسلام
#گفتگوی_سر_بریده_پدر_با_دختر
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
#محمود_ژولیده ✍
تیر۱۴۰۴/صفر۱۴۴۷
.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#محمود_ژوليده
به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من
اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من
تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته
هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من
مپرس از من، چرا پس کاروانت بی حسین آمد
که دیدم ذبح اعظم را به گودال و خمیدم من
چه اوضاعی، چه احوالی، چه طوفانی، چه گودالی
غباری آمد و دیگر حسینم را ندیدم من
خدا میخواست او را کشته، من را دربدر بیند
به امر حق بلا و داغ را بر جان خریدم من
دمی که اسب بی صاحب به خیمه غرقِ خون آمد
ز خود بیخود شدم مادر، گریبان می دریدم من
چه گویم مادر مظلومه، بهتر که ندیدی تو
چه جوری از حرم تا قتلگه را میدویدم من
دو دستم را که زیر نعش او بُردم، به او گفتم:
نه از حق نا امیدم من، نه از تو دل بریدم من
به او گفتم برادر جان؛ صبوری میکنم اما
دعایم کن، که خود راه اسارت برگزیدم من
منم اُم المصائب دخترِ اُم اَبیهایم
چهل منزل همه بارِ ولایت را کشیدم من
قسم بر آن مصیبتهای سنگینِ تو در کوچه
مصیباتِ تو را، از شام تا کوفه چشیدم من
به ناموسِ علی هم شام، هم کوفه، جسارت شد
جواب یاحسینم، حرفهای بَد شنیدم من
مکرر معجر پاره، مکرر گوش و گوشواره
مکرر چادر خاکی، خود از نزدیک دیدم من
چگویم یا رسول الله، شرم از درد دل دارم
از آن چشمانِ هیزی که هزاران خار چیدم من
در آن مجلس که بیگانه یتیمت را کنیرك خواند
فقط با حربة نفرین، نفسهایش بریدم من
قسم بر پرچم عباس، فاتح آمدم مادر
قسم بر چادر خاکی علمدار رشیدم من
بنام نامیِ حیدر سخن آغاز چون کردم
سپاهِ کوفه را با خطبه ام از هم دریدم من
دوباره بعد دهها سال شد نام علی زنده
پیام کربلا دادم، سفیر هر شهیدم من
خرابه رفتم اما دینِ حق آباد شد تا حشر
به این فتح و ظفر با دختری کوچک رسیدم من
ز کلُ یومٍ عاشورا هزاران اربعین خیزد
و دشمن نا امید اما ز دل غرق امیدم من
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/eetazeinab