eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه از زبان بنی اسد یکی گفت با گریه این جسم کیست بهم خورده با رمل صحرا یکیست یکی گفت از بس بهم ریخته تکانش مده قابل دفن نیست یکی گفت سر نه لباسش کجاست چرا بند بند تن از هم جداست یکی گفت این زخم های هلال گمانم که جای سم اسب هاست بزرگ قبیله گلو را که دید عبای خودش روی حنجرکشید صدا زد به والله بد کشتنش گلو را نباید به ضربه برید چرا ریش ریش است رگهای او مگر زیر پا مانده است این گلو یکی گفت انگار با چکمه ها شده او دو سه مرتبه زیر و رو شاعر:
◾️یک منبر روضه ◾️در بازارکوفه و شام سر بازار به ما خندیدند دست بسته همه ما را دیدند کوفه در هلهله و شادی بود کوفیان طبل ظفر کوبیدند صورتی که شبه پیغمبر بود بر سر نیزه سر اکبر بود ماه در روز به نیزه عجب است سر عباس که آب آور بود قمر هاشمیان بدر تمام داده بر عمه ی سادات سلام خون تازه ز جبینش جاری سربلند است از این سر اسلام سر ششماهه به نی دیده کسی؟ نیست در شهر مرا همنفسی! تازیانه به سکینه زده اند رنج بردم در این راه بسی غصه ی درد یتیمان خوردم مجلس ابن زیاد....آزردم تاجسارت به سرت گشت عیان همچنان لاله و گل پژمردم قد علم کردم و خطبه خواندم پای عشق تو حسین جان ماندم همه گفتند علی زنده شده... عطر حیدر همه جا افشاندم دادی از عشق چنان بر بادم غصه‌های پدر آمد یادم به سر نیزه سرت را دیدم پیش چشمان تو جان میدادم آخر روضه چقدر سنگین است کنج ویرانه رخت رنگین است خیزران خوردی و قرآن خواندی خاک ویرانه مرا بالین است شاعر:
دست و پا زخمی از تب زنجیر همگی زخم خورده از شمشیر کینه ای های شام می رقصند جلوی کاروان زهی تقدیر حرمت یاس های قرآنی می‌شود زیر پایشان تفسیر در پی معجرند و نامحرم می کند هُو به نیت تحقیر دختر مرتضی علی تنها می‌شود پای بچه ها درگیر بچه هایی که زخمی از عشقند هی لگد می خورند بی تقصیر اسرا می رسند تا شام و متهم می شوند بر تکفیر دل شکستند سنگ شامی ها چه نکردند این حرامی ها... شاعر:
مناجات محرمی امام حسین(ع) داغ حسینی بین دل ها سر گرفته عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته هر کس که در کشتی امنش می نشیند اذن ورود از ساحت مادر گرفته حتی خدا نزد تمام انبیایش روضه برای سبط پیغمبر گرفته شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم ما را حسین بن علی در بر گرفته از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟! نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته تا روز محشر هر کسی شد کربلایی برگ برات از جانب خواهر گرفته آن قدر شأن زینب کبری عظیم است عمری رکابش را علی اکبر گرفته گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل زینب دو دستش را به روی سر گرفته خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته شاعر:
حضرت زینب(س)کوفه از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست کافی است بزم سوختگان را شراره ای سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر در دست زینب است گریبان پاره ای یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من... گشتم به هر دیار حسین دوباره ای چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد از بحر بر کنار نگردد کناره ای با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای پیشانی ات شکست که پیشانی ام شکست آیینه بی خبر نشود از نظاره ای جایش به روی صورت من درد می گرفت میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان جز آستین پاره نداریم چاره ای شاعر:
مرثیه کوفه تا شام از تنت دوری و سرنیزه مکانت شده است آیه ی کهف خدا ذکر زبانت شده است سرِ تو دست سنان است و گلویت خسته خسته از دست تکان های سنانت شده است بین هجده گل سرخم که به نی می سوزند زخم پیشانی تو خوب نشانت شده است برسان از سر نی نیم نگاهی به من و دخترت که نفسش، مرثیه خوانت شده است من عزادارم و دستانم اگر بسته، ولی سنگ ها بر سر من لطمه زنانت شده است شده امروز مرا همسفر کوفه و شام آنکه دیروز تو را قاتل جانت شده است معجر سوخته ی دخترکانت، امروز بدترین زخم روی روح و روانت شده است
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت - اسرایِ قافله‌یِ کربلا و زندانِ کوفه امان از دستِ نامردانِ کوفه امان از زیـنب و زندانِ کوفه شکفته غنچه‌هایِ زردِ زهرا در این تاریکی و طوفانِ کوفه پَر و بالِ ملائک می‌شود فرش که شب را سَر کند مهمانِ کوفه اگرچه ضعف می‌زد در حرم موج کرم راحت گذشت از نانِ کوفه تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است کـنایه تحـفه‌یِ سوزانِ کوفه میانِ موجهایِ غصّه خوانده دعـایِ العـجل بارانِ کوفه
خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد اگر دل یکی از آل‌بوتراب بگیرد گرفته است دل زینب از زمین و زمانه خوشا دلی که از این درد بی‌حساب بگیرد برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟ اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز ندیده‌اند که او چشم از رباب بگیرد چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده که نعل مرکب‌ها از گلش گلاب بگیرد بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد کسی ندیده که لب‌های قاری سر نیزه صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد... قسم دهید خدا را به حق زینب کبری به این امید که امر فرج شتاب بگیرد.
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها روزگار اسیری زینب مثل شبهای شام تاریک است کوچه پس کوچه های اینجا هم مثل شهر مدینه باریک است مردمانش به جای دسته ی گل تازیانه به دست می گیرند تا نمک روی زخم ما بزنند پیش ما کف زدند و رقصیدند تو خودت خوب واقفی که چرا صورت خواهر تو رنگین است مثل نامرد کوچه های فدک دست مردان شام سنگین است آنکه بر پهلویت لگد زده بود چند باری به من لگد زده است زیر آن ضربه ها بگو آیا استخوان های پهلویت نشکست؟ دخترت را ببین شکسته شده رنگ برف است موی دخترکت مثل ایّام آخر مادر سو نمانده به چشم شاپرکت ای برادر چقدر بر نوک نی سنگ از دست کوفیان خوردی شرمسارم میان بزم شراب ایستادم تو خیزران خوردی وحیدمحمدی
👌کنارپیکرتو😢 می روم اما دلم در کربلا جا مانده است کار دشمن یا حسین گِرد اسیران خنده است می روم من از کنار پاره پاره پيكرت لیک سوزد تا مدينه غم رسیده خواهرت ای برادر یك طرف افتاده جسم اكبرت یک طرف قنداقه ی خونين، علی اصغرت یک طرف در خون شناور قاسم ابن مجتباست ناله ی طفلان بی بابا حسين واويلتاست یک طرف عباس علمدارت گل ام البنين دست ها از تن جدا و گشته او نقش زمین می زنند زخم مرا این دشمنان دین نمک ای برادر اهل بيتت را زنند هر دم کتک کودکانت را برادر ظالمانه می زنند در کنار پیکر تو تازیانه می زنند یا حسبين بنگر به حالات سکینه دخترت سوزد و نالد کنار پاره پاره پیکرت با وجودی که بدون تو دگر تنها شدم ای برادرجان تسلای دل زن ها شدم ساجدین را ای برادر من پرستاری کنم در سفر اهل حرم را یا حسین یاری کنم دست بسته، دل شکسته از زمین کربلا می برند ما را به شهر کوفه و شام بلا می روم تا دشمنت را یا حسین رسوا کنم مشت دشمن را به پیش خلق عالم وا کنم می روم ای جان زینب می شوم چون شمع آب در مسیر کوفه و شام بلا، بزم شراب ای برادر از زبان من سخن گوید «رضا» تو بخواه از حق ببخشد جرم و عصیانش خدا 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
دفن شهدای کربلا بنی اسد من بر حسین نور دو عینم چارم امام هستم، علی بن الحسینم ممنونم از این که مرا یاری نمایید اشک از دو دیده بر حسین جاری نمایید گریان منم از بهر این گل های پرپر هر پیکری نقش زمین گردیده بی سر من با همه گل های پرپر آشنایم این جا عزادار حسین جدایم من از حضور گرمتان باشد سپاسم بی سر شهیدان خدا را می شناسم این پیکر غلتیده در خون اکبر ماست در خصلت و خو همچنان پیغمبر ماست این گل که پرپر گشته است است از آل هاشم پامال اسبان شد تن در خون قاسم از بهر اصغر هر دلی این جا کباب است گریان طفل شیرخوار اصغر رباب است آید ز سوی علقمه عطر و بوی یاس نقش زمین گشته تن بی دست عباس در مقتل خون پیکر نور دو عین است افتاده بی غسل و کفن جسم حسین است این جسم غلتیده به خون با پیکر چاک فرزند زهرا باشد، افتاده روی خاک با تیر کینه از ستم قلبش دریدند خنجر کشیده از قفا رأسش بریدند از دیدگان بهر شه دین خون ببارید تکه حصیری از برای من بیارید آخر چگونه جسم بی سر را ببینم سنگ لحد بر روی جسم او بچینم گریان بابای غریب از این رثایم در روز محشر هم شفیع این (رضایم) 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت دختر چهل منزل میان هر گذر رفت مادر میان آتش در معجرش سوخت دختر به زور آستین معجر به سر رفت مادر میان‌ چهل نفر افتاد اما دختر میان حلقۀ صدها نفر رفت مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد دختر به کاخ شام با درد کمر رفت مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت مادر به پیش دیدۀ انصار افتاد دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت سیدپوریا هاشمی