دنیا بدون تو عذابه رو دست من جای طنابه
تموم گلهاتو آوردم اما یکی موند تو خرابه
جای کبودی رو چشامه سوغاتیه کوفه و شامه
چادر خاکی رقیه ببین داداش شال عزامه
هر کاری کردم که بمونه اما نشد اما نشد اما نشد
نمیره زیر تازیونه اما نشد اما نشد اما نشد
خواستم سر تو رو نبینه اما نشد اما نشد اما نشد
برگرده با من به مدینه اما نشد اما نشد اما نشد
غریب مادرم کجایی _ حسین من ۳
شده تنم پر از کبودی هرجا که بردنم تو بودی
سر تو رو به روی نیزه با سنگ می زد زن یهودی
غارت شد انگشتری تو غارت شده روسری من
حتی زن یزید دلش سوخت به حال بی معجری من
خواستم که تو قران نخونی اما نشد اما نشد اما نشد
خواستم نشه لب تو خونی اما نشد اما نشد اما نشد
گفنتم بهش که بسه دیگه اما نشد اما نشد اما نشد
رقیه نشنوه چی میگه اما نشد اما نشد اما نشد
غریب مادرم کجایی _ حسین من ۳
بازم به قتله گاه رسیدم صدای مادر و شنیدم
چهل سالم بگذره اینجا یادم نمیره که چی دیدم
اینجا بریده شد سر تو جلو چشای خواهر تو
همینجا بود بوسه گرفتم من از رگای حنجر تو
داد میزدم نشین رو سینه اما نشد اما نشد اما نشد
چون داره مادرم می بینه اما نشد اما نشد اما نشد
من هرچی التماس می کردم اما نشد اما نشد اما نشد
خواستم به خیمه بر نگردم اما نشد اما نشد اما نشد
غریب مادرم کجایی _ حسین من #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
5b927afc169724795989dd75b388ec0e.mp3
23.62M
دنیا بدون تو عذابه رو دست من جای طنابه
تموم گلهاتو آوردم #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من
قدم خمیده برنگشتی / موم سفیده برنگشتی
رفتی سفر اما تا حالا / حنجر بریده برنگشتی
درد و دل زیاد نکردیم با هم
من و تو یه کوه دردیم با هم
دست نداری که منو ناز کنی
پا نداری که بگردیم با هم
نیاوردم به روت اما نمیشه
بمونم تا ابد تنها نمیشه
تو نیستی پس منم از دنیا میرم
سر خونی واسم بابا نمیشه
چهل منزل... دست قاتل بودی
برگشتی حیف... ای کاش کامل بودی٢
ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من
--------------------------------
خار مغیلان زیر پامه / رو سرم آتیش بامه
گوشواره های یادگاری / تو گوش دخترای شامه
سنگ شامی به هر آواره خورد
سیلی ها به گوشای پاره خورد
راستی دیدم توی بازار شام
چشای رباب به گهواره خورد
با دست بسته بردن دخترت رو
سفید کردن موهای خواهرت رو
عصای پیرمردا کم بود انگار
پیرزنها به سنگ بستن سرت رو
بازار شام بدتر از گودال بود
رباب گریون حرمله خوشحال بود٢
ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من
--------------------------------
ادامه در همین سبک👇
هر جا که افتادم رسیدن
نازی از موهام کشیدن
رفتی و کار دخترت شد
پا به پای اسبا دویدن
زجر که آرزو رو از من گرفت
گل سر نه مو رو از من گرفت
نمیدونم چرا سیلی که زد
سراغ عمو رو از من گرفت؟
میبردم اسمتو سیلی میخوردم
میزد اما باز اسمت رو میبردم
سه ساله کشتنش زحمت نمیخواست
نمیزد باز من از دوریت میمردم
بس کن ای زجر من که زمین گیرم
برگردونم بابامو میبینم٢
ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من
--------------------------------
هر شب رو نیزه سر میذاری
تو مگه دختر نداری
سوغاتی گوشواره نخواستم
کاشکی برام معجر بیاری
بده طفلی دست به دیوار بره
پا برهنه بین انظار بره
بده واسه ی یه پرده نشین
با لباس پاره بازار بره
نمیتونم بگم حالم خراب نیست
حالا دردی که دارم درد آب نیست
ایشالّا بویی که موهات گرفته
بوی خونِه بابا بوی شراب نیست
تو آغوشم حالا که سر داری
نازت کردم فکر کن مادر داری٢
ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من
--------------------------------
امشب مگه مهمون نداری/ درهمی سامون نداری
من خیزرون خوردم عزیزم / تو چی شده دندون نداری؟
غصه خوردی مثل شمع آب شدی
اضطراب کشیدی بیتاب شدی
تا میخواست یکم چشات خواب بره
داد زدن سر تو بد خواب شدی
چه موهایی سفید کردی یه روزه
از آتیش دلت عالم میسوزه
لباست پاره شد غصت نباشه
میگم عمه برات چادر بدوزه
سعی کن از خاک... باباتو بر داری
حالا دیگه... امشب بابا داری
ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من
--------------------------------
#حضرت_رقیه علیها السلام
#زمینه_حضرت_رقیه عليها السلام
#زمزمه_حضرت_رقیه عليها السلام
#شب_سوم_محرم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🔹سبک👇
ای وای من مظلوم آقای من_۲۰۲۳_۰۸_۱۸_۱۱_۳۶_۱۲_۷۵۴.mp3
8M
بسیار جانسوز😭
با حال مناسب گوش دهید
بند دوم👈 5:02
🎙#حاج_علی_کرمی #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
هفت مصیبت جانسوز شام از زبان امام سجاد (ع)
کاروان عاشورا پیام آوران نهضت حسینی بودند. از امام سجاد (ع) پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام! امان از شام! طبق روایت دیگر امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود. در اینجا به گوشه ای از مصائب حضرت اشاره می شود.
مصیبت ها و توهین های صورت گرفته در شهر شام به خاندان اهل بیت (ع) و کاروان اسرای کربلا به حدی بود که در روایت داریم، از امام سجاد (ع) پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ ۳ بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام! امان از شام!
طبق روایت دیگر امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام ۷ مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
۱. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.
۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه های زن های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه هایم زینب و ام کلثوم (ع) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم سُتوران قرار می گرفت.
۳. زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و می گفتند: «ای مردم! بکُشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!»
۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و.. .) کشتند و خانه های آن ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید.
۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
۷. ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم.
اهل بیت (ع) نهایتا در اول ماه صفر به شام رسیدند و در مسجد اموی این شهر با یزید روبرو شدند، خطبه های امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) و توهین ها و جسارت های صورت گرفته به سر بُریده امام حسین (ع) و اسرای اهل بیت (ع) از جمله اتفاقات شام است . #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1_5449997978.mp3
14.34M
بگوشم میاد صدایی
از صحن و سرای حسین
سلام و صلوات خدا
بر گریه کنای حسین
وصل الله علی ال/باکین علی الحسین
یاتارالله وبن ثاره خدا برا تو روضه داره
سینه زنا که دم میگیرن
اشکای مادرت میباره
چرا عمامه ای بر سر نداری
بمیرم من ،مگر مادر نداری
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
حسینم وا حسینم وا حسینا
کتیبه زدن ملائک،
توو عرشِ خدای حسین
سلام و صلوات خدا
بر گریه کنای حسین
وصل الله علی ال/باکین علی الحسین
یاتاراللهِ وبن ثاره بیاد حضرت عقیله
دسته دلم با این دوبیتی
بازم به شش گوشه دخیله
گلی گم کرده ام میجویم او را
به هر گل میرسم میبویم اورا
اگر جویم گلم در این بیابان
به آب دیدگان میشویم او را
حسینم وا حسینم وا حسینا #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🖤 روضه حضرت زینب سلام الله علیها و ماجرای ام حبیبه در کوفه_ کربلایی حسین طاهری
🏴 ایام اسارت
نذر کرده بود تا استاد قرآنش رو پیدا کنه هر کاروانی وارد کوفه بشه نان و خرما براشون ببره .. قافلهی اسرا رو که میارن نان و خرما بخش کنه بینشون .. مثل همیشه قافله که وارد کوفه شد شاگردان این زن اومدن نان و خرما پخش کردن .. دیدن یه خانم دوید بین بچه ها نان و خرما رو از دست بچه ها میگیره .. تعجب کردن آخه همیشه اسرا از این کار خوشحال میشدن، چیه این زن نان و خرما رو از دست بچه ها پس میگیره؟! .. شروع کرد نان و خرماها رو از دست بچه ها گرفتن هی زیر لب میگه ان صدقه علینا حرام ..
ای روزگار .. کل کوفه صدقه خوره علی بودن چه روزگاری شده .. نان و خرماها رو جمع کردن اومدن پیش ام حبیبه، گفتن خانم یه قافله ای وارد شد ما نان و خرما رو که پخش کردیم یه خانمی نان و خرما رو از دست همه گرفت! فرمود صدقه بر ما حرامه.. ام حبیبه تا شنید بلند شد چادر سر کرد بیرون اومد خودش رو سریع رسوند به قافله .. گفت به من بگید بزرگ قافلهتون کیه؟! دید با دست همه یه خانمی رو نشون میدن .. اومد مقابلش ایستاد گفت خانم من نذر دارم، هر قافله ای میاد تو کوفه نان و خرما پخش میکنم .. من شاگرد کلاس درس قرآن زینب بنت علی در کوفه بودم .. از موقعی که بین من و خانمم فاصله افتاده نذر کردم نان و خرما میدم به اسرا تا خانمم رو ببینم .. دیدن خانم یه نگاه کرد، گفت ام حبیبه نذرت قبول من تو رو شناختم .. اما تو حق داری منو نشناسی .. دیدن داره هی نگاه میکنه .. ام حبیبه من زینبم ..
باور نکرد .. گفت من خانمم رو خوب میشناسم، یه نشونه داره خانم من، بدون برادرش جایی نمیره !! اگه تو زینبی حسین کجاست .. دیدن زینب داره نگاه میکنه .. ام حبیبه داداشم اینجا بالای نیزه هاست ..
سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها
پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها
اسکتوا گفت و عوالم همگی لال شدند
ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها
*پیرمردای کوفه گفتن این صدای آشناست .. این صدا، صدای علیِ .. *
سال ها پیش در این شهر بزرگى مى کرد
آه دیگر خبری نیست از آن عزت ها
بین این شهر بنا بود که مهمان باشد
اُف بر این رسم پذیرایى و این دعوت ها
شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى
دست بسته برسى ، مى شکند حُرمت ها
دختر پرده نشین علی و فاطمه را
نگهش داشته کوفه سرِ پا ساعت ها
لااقل کاش اباالفضل برایش می ماند
با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها
خارجى زاده که گفتند دلش سوخت ولى
قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها
داشت مانند علی خطبه ی غرّا می خواند
سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها
دست بر شانهی طفلان حرم می گیرد
آنکه خم بود به پایش همه ی قامت ها
می دوَد تا که کسى نانِ تصدّق نخورد
آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها
شد قبول اُمّ حبیبه ! همه نذرى هایش
خانمش آمده در کوفه پس از مدت ها
*چه خانمی .. قد خمیده .. صورت سوخته .. سر شکسته .. دست بسته .. آی زینب ..*
اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت
تا سرِ نیزه نشین کرد عیان نسبت ها
روز از شدت گرما و شب از سرمایش
پوست انداخته بودند همه صورت ها
سَر که افتاد زمین زود برَش داشت رباب
چون دگر گیر نمى آمد از این فرصت ها
این طایفه تا به حال از کسی تمنایی نکردن .. خانم ام کلثوم سلام الله ، امام سجاد علیه السلام یه بار یه خواهش از این نانجیب ها کردن که ای کاش نمیکردن .. خانم فرمود اگه میشه اینا به هوای این سرها به ما نگاه میکنن از یه محله های خلوتی ما رو عبور بدید .. ما آل الله هستیم .. قافله رو بردن سمت بازار .. همه رو صدا زد گفت بیاید خارجی ها اومدن .. ای وای .. ای گریه کن ها برا مرد تصورش هم اذیت میکنه نگاه کسی به قد و قامت ناموسش بیفته .. میگه سر بریده چشم باز کرد تو مجلس عبیدالله، دیدن چشم ابی عبدالله داره میچرخه تو مجلس، تا رسید به زینب چشماش رو بست ..
سایهی خواهر من را زن همسایه ندید ..
زینب و کوچه و بازار خدا رحم کند
بین جمعیت و انزار خدا رحم کند
ای حسین ..
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•از قوم ما کسی...
#روضه و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام یونس سمیعی
●━━━━━━───────
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*آقاجان یابن الحسن!شما خودتون فرمودین: یا جَدّاه! اگه اشک چشمم تمام بشه من برای شما خون گریه میکنم...
امام رضا علیه السلام فرمود: اونقدر ما برا جدمون گریه میکنیم پلک هامون زخم میشه...
گریههای شما کجا و گریه ما کجا؟! عالِمی در عالَم رویا از امام زمان (عج) سؤال کرد، یا صاحب الزمان! فرمودید: خون گریه میکنم، برا کدوم مصیبت کربلا خون گریه میکنید؟ مصیبت علی اکبرِ؟ گفت علی اکبرم خون گریه میکنه. مصیبت عباس ِ؟ فرمود عمو جانمون هم خون گریه میکنه. آقا کدوم مصیبتِ؟ صدای نالش بلند شد، صدا زد: امان از اسیری عمه جانمون زینب…
آخه گفت: داداش! حسینم!*
از قوم ما کسی به اسارت نرفته بود
حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود
*ببین روزگار زینب به کجا رسید! دیدن اُمّ حبیبه داره نذری میده، تا لقمه در دهان این بچه ها گذاشت. سریع گرفت بی بی زینب، گفت: صدقه بر ما حرام است. اُمحبیبه گفت: خانوم من نذر دارم هر اسیری تو کوفه میاد غذا بدم. خانوم فرمودن: براچی نذر کردی؟ گفت نذر کردم یه بار دیگه خانومم زینب رو ببینم. اُمحبیبه کنیز خانه ی زینب بوده، بعد گفت شما را از کجا آوردند؟ بی بی گفت: ما از مدینةُ النبی شهر پیغمبریم. یهو بهم ریخت،گفت: کدوم محله؟ گفت: بنی هاشم، دید این سبد نون رو رها کرد گفت: خانوم! بگو ببینم خانومم زینب رو میشناسی یا نه؟! یه وقت صدا زد اُم حبیبه! حق داری زینبت رو نشناسی، من زینبم. گفت: باورم نمیشه، چرا؟ آخه زینب هرجا میرفت با حسینش میرفت، پس کو حسینت؟! گفت سرت رو بالا بیار اون سری که رو نیزه داره میدرخشه سر حسین منه...
حسین جان! چقدر دلم برا حرمت تنگ شده... از همین جا دلت رو روونه ی کربلا کن.
"اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین."
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_سلام_الله
#اسارت
#حجت_الاسلام_سمیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
AudioCutter_روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 1465.mp3
7.54M
|⇦از قوم ما کسی...
#روضه و توسل به #حضرت_زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام یونس سمیعی
●━━━━━━───────
پیامبر اکرم صلوات الله علیه
هر کس بر مصیبتهای این دختر (زینب) بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش،حسن(ع) و حسین(ع)، گریسته باشد.
⚫️روضه جانسوز_ماجرای ام حبیبه و اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج مجید سبزعلی⚫️
➖⚫️➖➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ السلام علیک یا اخیک الشهید ابوالفضل العباس "
نام زینب در شئون زندگی گل می کند
در دل عشاق ایجاد تحول می کند
مهدی زهرا که خود رمز توسل با خداست
در مقام ذکر با زینب توسل می کند
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد
آقا نشد هرآنکه گدای شما نشد
مقصود از تکلم طور از تو گفتن است
موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد
روز ازل برای گلوی تو هیچ کس
غیر از خدای عز و جل خونبها نشد
در خلقتش زمین و مکانهای محترم
بسیار آفرید ولی کربلا نشد ....
ما گندم رسیده ی شهر ری توایم
شکر خدا که نان تو از من جدا نشد
یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم
حالا که کربلای تو روزی ما نشد
*داداش*
داغ تو اعظم است تحمل نمی شود
در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد
شاعر:علی اکبر لطیفیان
ایام شهادت ابی عبدالله و شهدای کربلا ، روضه،روضه ی عمه ی سادات حضرت زینب یااباعبدالله؛
وارد کوفه شدن کنیز ام حبیبه اومد گفت خانم یه مشته زن و بچه اومدن،لباسا همه پاره،پای برهنه،خیلی گرسنه اند، ام حبیبه یه زنبیل پر از نان و خرما کرد گفت ببر،کنیزه اومد تو کاروان خرماها رو دادن،بچه ها همه گرسنه" خانم کلثوم اومد نون و خرماها رو از دست بچه ها گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه ...."
برگشت، (قدیمیا وقتی کارد به استخوانشون میرسید به دو نفر توسل میکردن بعد از عاشورا،یکی حضرت صغری،یکی هم روضه ام حبیبه)گفت نون و خرماها رو برگردون،ام حبیبه تعجب کرد گفت مکه تو نگفتی اینا گرسنه ان،چند روزه غذا نخوردن؟گفت خانوم،تا نون و خرماها رو دادم دست بچه ها یه خانمی اومد گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه"
بلند شد از جا گفت صدقه فقط به یه خانواده حرامه"اونم بنی هاشمیان ...."
اومد خود ام حبیبه با گریه زنبیلای نان و خرما رو آوردن از بچه ها سوال کرد بزرگ شما کیه؟همه یه خانم قد خمیده رو نشدن دادن؛همه زینب و نشون دادن ..." اومد ام حبیبه،گفت چرا این نان و خرماها رو نزاشتید بچه ها بخورن؟گفت صدقه بر ما حرامه" گفت خانم جان صدقه نیست نذره ...."گفت ام حبیبه نذرت چیه؟گفت نذر من اینه هر کاروانی اومد تو این شهر نان و خرما نذر می کنم،نذرم اینه یه دفعه دیگه خانمم زینبو ببینم ..." یه موقع زینب صدا زد ام حبیبه" نذرت قبول شد ... من زینبم ...." گفت اگه تو زینبی چرا قدت خمیده؟چرا موهات سپید شده؟باورم نمیشه تو زینبی ،اون زینبی که من میشناسم"هیچ موقع از حسین جدا نمیشد ..." یه موقع عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب صدا زد ام حبیبه اون سری که بالا نیزه ست سر حسینه ...."
حسین
لذا چند روز اهل بیت ابی عبدالله رد تو یه خرابه ای نگه داشتن،نه بامی نه در " ده هزار نفر نوشته مرحوم اشتهاردی شهر رو محاصره کرده بودن گفتن الان جیگر بچه های حسین رو میسوزونیم"چی کار کردن؟شروع کردن غذا پختن ...." بچه ها زینب و میگرفتن،عمه ما گرسنمونه ...."
زخانه ها بوی طعام می آید .....
اینم برا شهدا،شهدای مدافع حرم زینبی؛ دارن حرکت می کنن،یه موقع زینب دید شمر و زجر ابن قیس و سنان و دیگر نانجیبا دارن به رباب میخندن ...." آخ آخ ..... یه نگاهی کرد حضرت زینب دید رباب دستاشو داره تکون میده ،اما خوابه ...."گفت خانم جان،رباب،همسر برادر بیدار شو ببین این نانجیبا دارن بهت میخندن ....." گفت خانم جان خوابم برد ؛ خواب علی اصغر و دیدم..... خواب دیدم علی اصغر تو بغلمه،دارم براش لالایی می گم ..... دستمو تکون میدادم ........."
حسین ..........
غم عشقت بیابون پرورم کرد .......
هوای وصل بی بال و پرم کرد ......
ای دل .....ای دل .....
به ما گفتی صبوری کن صبوری
صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد ......
دلم را هر چه میخواهی بسوزان
تنم را هرچه میخواهی بلرزان
ولی در کوچه های کوفه و شام ....
به پیش چشم نامحرم مگردان ...
حسین .........
#حاج_مجید_سبزعلی
#ویژه_ایام_محرم
➖➖➖➖➖➖➖➖
4_5850492759986668509.mp3
3.72M
#روضه ام حبیبه