.
|⇦•هفت آسمان....
#روضه حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
هفت آسمان در دست های مهربانت بود
هر چند عمری سقف زندان آسمانت بود
*انقدر این زندان آخر به آقای ما سخت گذشت، صدا میزد: "یا مُخَلِّصَ الشَّجَر" ای خدایی که درخت رو از بين سنگلاخ از بین ریگزار، تو بلند میکنی تو سر بر میاری، "نَجِّنی مِن حَبسِ هارون" دیگه نجاتم بده، "خَلِّصنی مِن حَبسِ هارون وَ مِن یَدِه" روایت نوشته ،آقای ما موسی بن جعفر، مدینه بود حرمِ پیغمبر بالا سر پیغمبر نماز میخوند. اومدن سراغش "فَقُطِعَ علیهِ صَلاتُه" با همون حال آقای ما رو میکشیدن می بردن، وَ هو یَبکی و یَقول أشْکوا اِلَیکَ یا رسولَ اللهِ ما أَلقی" آقا گریه میکرد، "وَ اَقبَلَ النّاس مِن کُلِّ جانبِ یَبکونَ وَ یَصِیحون"، مردم از هر طرف گریه کنان ضجه زنان به سوی آقا دویدن.. شیخ صدوق در عُیون اخبارُ الرِّضا روایت کرده.. "فَلَمّا حُمِلَ اِلی بَینَ یَدَیِ الرَّشید" وقتی آقای ما رو بردن جلو ملعون هارون الرَّشید، "شَطَمَهُ و جَفاء" شروع کرد به آقای ما فحش دادن...*
تسبیحی از ماه و ستاره، بین دستانت
خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود
تصویر تو در قابِ زندان باز میتابید
یا نور و یا قدّوس وقتی بر زبانت بود
*آقای من با مناجاتت خفته هارو بیدار کردی. وظیفه ی انبیا و اولیا این بوده، خدا حاج آقا مجتبی رو رحمت کنه، همیشه میفرمود: انبیا و اولیا نیومدن مرده ها رو زنده کنن، اونایی که بهشون امیدی نیست مثل ابوجهل ها، ابولهب ها، شمر بن ذی الجوشن ها، وظیفه نداشتن مرده ها رو زنده کنن، لذا به زین العابدین گفتن اون ملعون اگه توبه میکرد خدا قبول میکرد یا نه؟ فرمود شمر اگه توبه میکرد خدا میپذیرفت، ولی او کسی نبود که توبه کنه...*
با تازیانه روزه ات را باز کردند
اشکِ غریبی آهِ غربت آب و نانت بود
وقت قنوت آخرت خون گریه میکردند
زنجیر هایی که به دست ناتوانت بود
طعنه شنیدن، داغ دیدن، خونِ دل خوردن
هر چند موروثی میان، دودمانت بود
اما خدا را شکر این حرمت شکستن ها
دور از نگاه مضطرِ معصومه جانت بود
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_امام_کاظم
#شهادت_امام_کاظم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
YEKNET.IR - roze - shahadat imam kazem 1401 - motiee.mp3
7.05M
|⇦•هفت آسمان...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
در میان مناقب بی شمار امام هفتم علیه السلام خلوت با معشوق و مناجات با قاضی الحاجات، درخشندگی خاصی دارد و بدین جهت آن حضرت را «عبد صالح، راهب بنی هاشم و زین المتهجدین » لقب داده اند . آن حضرت بسیاری از شب ها را تا سپیده صبح به دعا و مناجات می پرداخت.
.
|⇦•ناگهانخلوتِ من...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج محمدرضا #بذری
●━━━━━━───────
ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم
سفره ی ذکر مرا بد دهنی ریخت به هم
*حضرت رو وقتی به زندان بردن میگفت خدایا ممنونم ازت، یه جای خلوتی پیدا شده باهات مناجات کنم، درد دل کنم، اما این زندان آخر این یهودی چه بر سر آقا آورد، هر زندانی که حضرت میرفت زندانبانو تحت تأثیر قرار میداد، گفتن یه حرامزاده رو بفرستن یه یهودی رو بفرستن، آقا رو اذیت کنه، من نمیدونم چه بلایی سر آقا آورد، که سر به سجده میذاشت میگفت: "یا مُخَلِّصَ الشَّجَر مِن بَینِ الرَّمل و ماء و تین" ای خدایی که گیاه رو از دل زمین خلاص میکنی."یا مُخَلِّصَ الوَلَد مِن بَین مَشیمَةِ و رَحِم"، ای خدایی که طفل رو از رحم مادر خلاص میکنی، "خَلِّصنی مِن یَدِ هارونُ الرَّشید" خدایا! منم از این زندان خلاصم کن....*
ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم
سفره ی ذکر مرا بد دهنی ریخت به هم
روی این ساق ترک خورده بلندم کردن
استخوانم پسِ هر پا شدنی ریخت به هم
*"المُعَذَّبِ فی قَعرِ السُّجون فی ظُلَمِ المَطامیر ذِی السّاقِ المَرضوض فی حَلَقِ القُیود"، یعنی این زنجیر کاری با زانوی حضرت کرد با ساق پای حضرت کرد له شد دیگه.... وای وای*
کار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است
نظری کرده ام و قلبِ زنی ریخت به هم
*زن بدکاره و رقاصه آوردن توزندان یک لحظه ذهن امام رو منحرف کنه، بعد یه مدت اومدن ببینن، دیدن این زن بدکاره هم سر به سجده گذاشته هی میگه الهی العفو.... یا موسی بن جعفر زن بدکاره رو نگاه کردی آدمش کردی، منِ گریه کنِ مادرت رو هم نگاه کن...*
دید حساس شدم آمد و دشنامم داد
پسر فاطمه را با سخنی ریخت به هم
کار تشییع مرا لنگه دری عهده گرفت
از غمِ من دلِ هر سینه زنی ریخت به هم
*دم در همه مردم منتظر بودن آقامون میاد، آخه خبر دادن بناست زندانی از زندان بعد چهارده سال آزاد بشه، اما درِ زندان وا شد. یکی میگفت: من آقا رو منزل خودم میبرم، خودم نوکریشو میکنم خودم خدمتشو میکنم. یکی میگفت: آقا رو ببینم به پاش میفتم با گریه.اما دیدن در وا شد، چهار نفر یه تخته ی درو به دوش گرفتن، آی زیر این تخته رو گرفتن، خبر دارین جنازه رو، رو جِسرِ بغداد بردن، سه شبانه روز جنازه رو رو پُلِ بغداد گذاشتن، بعد سه شبانه روز دفن کردن... هفت تا کفن آوردن هفت تا کفنِ قیمتی به تنِ موسی بن جعفر کردن، جنازه رو با احترام دفن کردن، اما تا محلِ دفن حضرت، هر کی زیر تابوتو میگرفت با گریه برمیگشت، میگفتن چرا گریه میکنید؟ میگفتن تابوت آوردن، هفت تا کفن به تنِ حضرت کردن اما هنوز صدای زنجیر میاد.. آخه وصیت کرد منو با غل و زنجیر دفنم کنید....
دیدین یکی از دنیا میره میگن زودتر دفنش کنید، جنازه رو زمین نمونه خوبیت نداره... وای وای.. امامِ ما سه شبانه روز جنازه ش رو پل بغداد بود. جنازه ی امام جواد هم رو پشت بام خانه سه شبانه روز بود. ارباب من و شما حسین هم سه شبانه روز رو خاکِ داغ کربلا بود. اما من یه آقایی رو سراغ دارم برا دفنش عجله کردن.یه وقت دیدن از پشت خیمه صدا میاد، میگه حسین جان صبر کن، دارم مادر اصغر رو میارم، حسین...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#حاج_محمد_بذری
#روضه_امام_کاظم
#شهادت_امام_کاظم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
651017fc5d4d1a4265198dc2_6501509285458564537.mp3
4.89M
|⇦•ناگهان خلوت من...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری
.
🏴زمزمه شهادت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام و گریز به کربلا
#زمزمه_امام_کاظم
#گدای_دوره_گردم_و
🏴بند اول
گدای دوره گردم و،دخیل کاظمینتم
همسایه ی قدیمیه،عزیز و نورعینتم
دستای خالیمو ببین،نذار بیفته روم زمین
کریمی و ابن الکریم،یه عمره زیر دِینتم
یه کاظمین داری آقا،منو دیوونه کرده
همون دو گنبد طلا،منو دیوونه کرده
دلم رو برده،هوای صحنت
جایی نداره،صفای صحنت
میزنه قلبم،برای صحنت
دو تا ستاره،چه میدرخشه،تو آسمون کاظمین
دو باب حاجات،پدر بزرگ و،نوه جوون کاظمین
(ای اهل عالم)۲ منم گدای کاظمین
🏴بند دوم
میونه زندون بلا،بودی چه زجرا کشیدی
حتی یه لحظه ام آقا،خوشی تو عمرت ندیدی
مثل بابات علی آقا،بودی اسیر غصه ها
خیلی از این نامردا تو،زخم زبون ها شنیدی
به زیر اون شکنجه ها،بودی میرفتی از حال
تا می شِنیدی ناسزا،زودی میرفتی از حال
فضای زندون،برید امونت
سندی ملعون،بلای جونت
با ضربه شلاق،می برد توونت
تو خسته بودی،شکسته بودی،نداشتی جون تو پیکرت
با کنده ها تا،زمین میخوردی،می بردی اسم مادرت
(آه و واویلا)۲ غریب امام کاظمین
🏴بند سوم
من بمیرم آقا جونم،با زهر کینه کشتنت
اون لحظه های آخرت،به یاد جدت افتادی
یاد لب خشک حسین،کردی و روضه خون شدی
شد پاره پاره جگرت،به یاد جدت افتادی
نبود کسی بالا سرت،تنهای تنها بودی
نبودش اونجا خواهرت،تنهای تنها بودی
کسی نیومد،دور و بر تو
نشد جسارت،به پیکر تو
نرفت رو نیزه،آقا سر تو
خدارو شکر که،خواهر نداشتی،بره اسارت ای آقا
خداروشکر که،به دختر تو،نشد جسارت ای آقا
(آه و واویلا)۲ حسین غریب کربلا
#زمزمه #شهادت_امام_کاظم
✍♪کربلایی امیرحسین سلطانی
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
زمینهامامکاظمع (1).mp3
3.76M
#شهادت_امام_کاظم(ع)
#زمینه
خونه ی مادر بزرگم ، یه دونه منبر داشت
همیشه هم نذر سفرهی ، موسی بن جعفر داشت
روضه خون عبا رو شونهش/ از خم کوچه میرسید
نوحه هاش خون به دل میکرد/ تا میگفت آقا چی کشید
ای وای بر غریبی _ کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد _ صیاد رفته باشد
(یا باب الحوائج _ یا موسی بن جعفر)
#
بوسه از منبر روضه ، حاجت روا میکرد
ذکر یا باب الحوائج ، گره رو وا میکرد
روضه ی خونگی بوده / که دلا رو میکِشونده
مجلس شِفا بوده تا / نوحه خون نوحهمیخونده
ای وای بر غریبی _ کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد _ صیاد رفته باشد
(یا باب الحوائج _ یا موسی بن جعفر)
#
سیلی ها که میخورد آقا ، ارث مدینهش بود
غصه های کوچه همیشه ، میون سینهش بود
دستای مادر من تُو / دستای مجتبی بوده
هِی میگفت تا دم آخر / ضربههاش بیهوا بوده
من ایستاده بودم _ دیدم که مادرم را
دشمن گَهی به کوچه _ گَه بِین خانه میزد
(ای وای مادر من _ ای وای مادر من)
شاعر و نغمه پرداز : #امیر_طاهری✍
#کارگاه_خوشدل. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•عطر حرم دل.....
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت #امام_کاظم علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
عطرِ حرمِ دلِ، امشب کاظمینیه
پر میکشم تا ضریحِ تو از این حسینیه
یه گوشه چشم تو دلیل پرواز شد
تا اسمتو بردم، گره باز شد؛ اعجاز شد
نگا به چشم ترم کن
بیا و امشب کرم کن
امام رضاییترم کن
میکشه دلم پر مثه کبوتر
میزنه صدا «دخیل یا موسیبنجعفر»
ای اونکه امام ابوابُالحوائجی
برای تو سینه میزنم با دست مُلتَجی
دلی که بیتاب امام کاظم شد
با خیل عشاقش، ملازم شد؛ عازم شد
حتماً خودش سفرهداره
غلامی که خونهزاده
تو و رضا و جواده
سلوک الیالله طی مدارج
به برکت نور تو «یا بابالحوائج»
راهی میشه قلبم از آفاقِ کاظمین
تا حرمِ ساقی حسین تا بینُالحرمین
هم شمع اصحابه هم شیر پیکاره
کعبهی سیاره؛ علمداره؛ کرّاره
قطره به قطره دلارو
بردی به دریا ابالفضل
یا سیّدی یا ابالفضل
دخیلِ ضریحه ساقی لشکر
میخونم ای حسین! ای غریب مادر!
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#حاج_محمود_کریمی
#شهادت_امام_کاظم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
YEKNET.IR - zamine - shahadat imam kazem 1401 - karimi.mp3
9.38M
|⇦•عطرِ حرمِ دل....
#زمینه توسل ویژهٔ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج محمود کریمی
.
|⇦•شکر خدا که شیعیان...
#قسمت_اول #روضه شهادت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج احمدحسینخانی
●━━━━━━───────
آقا بيا که روضه ی موسي بن جعفر است
چشمانمان ز داغ مصيباتشان تر است
جامه سياه بر تن و بر جان شرار آه
دلها به يادِ غصه او پُر ز آذر است
افتاده است بي کس و تنها ، غريب وار
مردي که با تمامي خلقت برابر است
مرثيه خوان حضرت کاظم، خود خداست
بانيِ روضه، حضرت زهراي اطهر است
زندان نگو، که گرم مناجات با خداست
غار حراي حضرت موسي بن جعفر است
مرغي که در قفس، نفسش تنگ آمده
از وي به جاي مانده فقط يک بغل پَر است
*یعنی اینقدر به امام کاظم سخت میگرفتن، آقامون خیلی لاغر شده بود، فقط پوست و استخوان مانده بود، گوشتای بدن آقا آب شده بود...*
از تازيانه خوردن حضرت نگو دگر
ارثيه اي رسيده به ايشان ز مادر است
*بچه های فاطمه مثل مادرشون فاطمه بهشون جسارت شد، مثل مادرشون کتک خوردن...
امام رضا علیه السلام می فرمایند: بابام موسی بن جعفر هر روز صد ضربه شلاق کتک میخورد...*
باشد هميشه ورد زبانم به هر نفس
لعنت به آن يهوديِ بي دين که کافر است
*روزا رو آقا روزه می گرفت اما اون زندان بان نانجیب می اومد، با تازیانه به سینه، به پهلوی آقا میزد، ناسزا می گفت... ان شالله مزد گریه های شما کاظمین باشه... هرکی هر حاجتی داره، مریضا، گرفتارا زندانی دارا، اوني كه بچه نداره.... اين خانواده خانواده ي كَرَمند، محاله كسي از در خونشون دست خالي برگرده...
تو زندان آخری خیلی به آقامون سخت گذشت، هی طلب مرگ می کرد، هی میفرمود: خدا مرگ منو برسون....*
شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند
زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند
*مگه سنان چیکار کرد؟ راوی میگه: وارد گودال قتلگاه شد، نیزه ای رو برداشت، چنان به دهان ابی عبدالله زد...*
شکر خدا که شیعیان بودند آن روز
مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند
*مثل فردا همه ی مردم شیعیان اومدن جلوی در زندان، همه منتظر آقا هستند، یکی میگه الان آقام میاد من بغلش میکنم، یکی میگه آقام میاد درد دل باهاش میکنم...*
شکر خدا آن روز دخترها نبودند
پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند
* تمام عشق دختر باباشه، خدا نكنه جلو چشم دختری باباش رو بزنن، خدا نکنه بابایی جلو دخترش زمین بخوره...*
دوری تو از خانواده بد نبوده
وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#حاج_احمد_حسینخانی
#روضه_امام_کاظم
#امام_زمان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
❀﷽❀
#غزل_مرثیه
#شهادت_امام_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
در غـمِ خورشیــدِ پشتِ ابر ، باران می گریست
ماهتاب ، از این هــلالِ رو به پایان می گریست
در سیَه چالی که دیگر ، روز و شب فرقی نداشت
از فــراقِ رویِ او ،خورشیــد تابان می گریست
کُـنــجِ زنــدان بود ، امّا غــرقِ طوفـــانِ بلا
بود موسی در دلِ امواج و طوفان می گریست
در مناجاتش نوایِ درد می آمــــد به گـــوش
در نمـازش تک تکِ آیات قـــرآن می گریست
هر رکوع و سجده اش از بس که سنگین می گذشت
از خجالت ، حلقهٔ زنجیــرِ بی جان می گریست
جایِ زندانبــان ِ بی شــرم ، از سرِ شـرمنــدگی
بر چنین احوال ، حتی چشم زندان می گریست
روزه داری که میـــانِ سفــرهٔ افـــطارِ او
ناله می زد تازیانه ، سفره ، بی نان می گریست
روزهای واپسـیـن ، رنگ دعــایش فــرق داشت
یاد مادر بود و در سوگش فراوان می گریست
ذکر "یارَب نَجِّنــی مِنْ سِجْنِ هارونُ الرَّشید"
زیرِ لب می خواند و با حالی پریشان می گریست
روز وشـب در انتـظار دیدن معصــومه بود
از غمِ دلتنــگیِ شــاه خراسـان می گریست
با زبــان روزه ، یاد کــربلا بــود ، از عطـــش
روضه می خواند و به یادِ شاه عطشان می گریست
شکر ، دیگر ، دختــرش جـان دادن او را ندید
گرچه با حسرت ، چنان ابر بهاران می گریست
کــربلا ، امّا ســرِ خورشیـــد را بـر نِـیْ زدنــد
پای نیــزه دختـری با آه سوزان می گریست
در ردیف از بس نوشتم گریه را بغضم شکست
"کیمیا" هم در غزل با اشک پنهان ، می گریست
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
رقیه سعیدی(کیمیا) #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
❀﷽❀
#سفره_اعجاز
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
خـواب دیــدم سفــرهٔ باب الحـوائج باز شد
دُورِ شمعــی ، جمعی از پروانه در پرواز شد
روی سفره ، نان و خرما بود و قدری هم نمک
دورِ سفــره ، نغمــه هایی بی بدیل آغاز شد
نغمـــهٔ "إنّـا تَوَجَّـهنـــا ، تَوَسَّـلنــا" چه خوب
با نــوایِ بال آن پروانــه ها دمســاز شد
در چنیــن حال و هوا ، پروانهٔ پربستـه ای
واردِ ایـن محفــلِ نورانــیِ پُـر راز شد
ذکر یا موسی بن جعفر ،خانه را پر کرده بود
با ،دَمِ بــاب الحــوائج ، باب حاجت باز شد
تا توسّــل بست بالِ شــاپرک با نورِ شمــع
ناگهــان چرخـی زد و با نغمــه ، هم آواز شد
شمـــعِ این محفــل ، پرِ پــروانه را آتـــش نـزد
بلکه خورشیدی شـــد و پیغمبــــرِ اعجــاز شد
بودم آنجا مستِ این اعجاز شیرین ، تا که با
نغمــــهٔ " اللّه اکـبـــر "چشمـهـــایم بـاز شد
هرگــز از یـادم نخــواهم بـُرد آن اعجـــاز را
در دلـم زیبا ترین تصویرِ چشــــم انداز شد
سفـرهٔ باب الحوائج خوب حاجــت می دهد
چون قلـم در دست لـرزانم غــزل پرداز شد
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
رقیه سعیدی (کیمیا) #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها