eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
364 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
و توسل به طفلان حضرت مسلم علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ فهمیدم این همه گشتیم، تو خونه خودمون پیداتون کردم، گفتن حارث ما عترت پیامبریم، کارمون نداشته باش، اول مفصل کتکشون زد، بعد این دو آقازاده را از دو کتف به هم بست و انداختشون گوشه حجره، گفت صبح به حسابتون می‌رسم صبح شد به غلامش گفت برو کار این‌ها رو کنار شریعه فرات تموم کن سرشون رو بیار ،غلام اومد گفتن: ما بچه‌های مسلمیم، غلام به دست و پاشون افتاد، از راه فرات رفت، گفت من روی این‌ها تیغ نمی‌کشم. حارث پسرشو فرستاد پسر حارثم همین کارو کرد و برگشت... حارث گفت خودم باید کار این‌ها رو تموم کنم رفت کنار شریعه فرات نقل تاریخ اینه تیزی شمشیرو دیدن گریه کردن آخه سنی نداشتن دوتاشون هم بچه بودن به حارث گفتن حارث به ما رحم کن گفت خدا تو دل من رحمی بابت شما نذاشته من باید سرتون رو پیش عبیدالله ببرم تا محبوب اون بشم گفتن ما رو ببر حداقل پیش خود عبیدالله باهاش حرف بزنیم گفت نه گفتن: حداقل ما رو ببر بازار برده فروشات بفروش پولشو بگیر به زندگیت بزن باز هم قبول نکرد گفت بذار حداقل یکم نماز بخونیم گفت نماز آزادین هر چقدر دلتون می‌خواد بخونید نوشتن چهار رکعت نماز خوندن بعد دست به آسمان بردن و دعا کردن...حارث رفت سراغ محمد، ابراهیم پاشو گرفت، گفت: نه اول من، رفت سراغ ابراهیم،محمد پاشو گرفت، نوشتن تا تیغ به حلقوم محمد کشید، گفت بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، سر محمد رو جدا کرد انداخت توی توبره، همه مورخین نوشتن تا اومد سر ابراهیم رو جدا کنه رفت سراغ تن بی سر داداشش نوشتم خودشو تو خون برادرش می‌غلتوند می‌گفت:می‌خواهم با خون برادرم مقابل پیامبر خدا قرار بگیرم اينقدر این آقازاده‌ها پا به زمین کوبیده بودن زیر پاهاشون گود شده بود...بزارید از دختر مسلم حمیده هم بگم، همه بچه‌های مسلم بن عقیل فدای امام حسین شدند، تعداد بچه‌هاشو از دو سه تا بیشتر نوشتن تا چهارده تا هم نقل شده ولی میگن همه بچه‌هاش فدای امام حسین شدن تو مسیر کربلا وقتی خبر مسلم ابن عقیل رو آوردن ابی عبدالله فرمود بگین حمیده بیاد.دیدن داره دست می‌کشه رو سر حمیده، گفت: آقا یه جوری نوازشم می‌کنی انگار من یتیم شدم ابی عبدالله فرمودند: عمه زینب، مادرت، من جای پدرت..یه گریز بزنیم، وقتی ابی عبدالله داشت می‌رفت سمت میدان دیدن اسب حرکت نمی‌کنه دیدن خانومی پاهای اسبو گرفته سکینه خانم بود گفت بابا اول از اسب بیا پایین، چی شده؟ گفت: بابا! یادته خبر شهادت مسلم رو آوردن شما حمیده رو نوازش کردی، این دختر دیگه فهمیده بود یتیم شده، گفت: بابا منم می‌دونم یتیم میشم منم نوازش کن... حالا سرنوشت این حمیده رو بگم دور تا دور خیمه‌ها رو امام حسین دستور داده بودن خندق حفر کنند تعداد سپاه دشمن زیاد بود اینا نتونن بیان فقط یه راه بزارن وقتی به خیمه‌ها حمله کردن آتیش زدن امام سجاد علیه السلام فرمودند: "علیکن بالفرار" بگین فرار کنن برای حمیده نوشتن همین اسب‌ها از همین یک راه وارد محوطه خیمه شدند، اسب‌ها، اسب سوارها باید از این راه فرار می‌کردند تا گرفتار آتیش نشن، ولی حمیده زیر دست و پای اسب‌ها جان داد، خواست فرار کنه گرفتار شد، ولی بعضیا تونستن فرار کنن راوی میگه دیدم دامنش آتیش گرفته راوی میگه فرار کرد دید من پشت سرشم ترسید هی می‌دوید به زمین می‌خورد بلند می‌شد دوباره ادامه می‌داد تا بهش رسیدم دو تا دستشو بالا گرفت گفت آقا منو نزن من بابا ندارم یتیم هستم گفتم نترس اومدم آتیش دامنت رو خاموش کنم من رهگذرم چیزی می‌خوای؟ گفت: آقا من خیلی تشنه‌ام، آب نخوردم... ظرف آبی رو به دستش دادم هی نگاه می‌کرد هی گریه می‌کرد، نگاه به آب می‌نداخت صورتش خاکی بود اشک‌ها از میان صورت خاکیش می‌ریخت، گفت آخه بابام لباش خشکیده بودمی‌خوام ببینم به بابام آخر آب دادن ای حسین... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜
روضه - حاج محمدرضا بذری(4).mp3
38.39M
|⇦•به اشک روضه.. و توسل به طفلان حضرت مسلم علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رقیهـ (س) ثابت کرد از حسینــ (ع) صمیمانه تمنا کنی، حسینــ به خرابه هم می اید.... حسینــ جان به خرابه ی وجود من هم سر بزن...ـ ـ
۳۶ (جناب حر) حر روسیاهم،آمدم به سویت گشته ام حسین جان،مست عطر و بویت من حر پشیمانم از غم تو گریانم یا حسین زهرا۲ در خیمه رسیدم،با کوه گناهم گرچه سر به زیرم،کن حسین نگاهم جان من بود بر لب شرمنده ام از زینب یا حسین زهرا۲ از اهل حرم من،شرمنده ام آقا خجلت زده هستم،تا زنده ام آقا در دلم ولای تو جان من فدای تو یا حسین زهرا۲ من ز کرده هایم،گردیده پشیمان آمدم به سویت،با دیده ی گریان عبد روسیاه تو محتاج نگاه تو یا حسین زهرا۲ مهمان تو هستم،جانم به فدایت بس غریبی آقا،گریم ز برایت هستم به شما مدیون از توام حسین ممنون یا حسین زهرا۲ آمدم دهی تو،بر من اذن میدان تا کنم فدایت،مولای جهان جان شرمنده ام از رویت دست من بود سویت یا حسین زهرا۲ آرزویم این است،وقت احتضارم لحظه ای حسین جان،آیی در کنارم ای غریب امام من آخرین کلام من یا حسین زهرا۲ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
. سم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن ای بِه قربانِ حسین و ای بِه قربانِ حسن روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن اولین شب جمعه ی محرم امسال، میهمان امام مجتبی هستیم اما شب جمعه ست امشب خود امام مجتبی سفره ی کرامتشو تو کربلا پهن میکنه، امشب همه ی انبیا و اولیا مهمان کربلان، مادرشون ، فاطمه ی زهرام میاد ، امشب منو شمام دلهامونو ببریم کربلا، یه گوشه از حرمش، بنشینیم برا غربت بچه های امام مجتبی گریه کنیم. هر شبی که فاطمه بر روضه ها مان می رسَد هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن اینو خانوما بهتر میفهمن، هر موقع دیدید تو مجلس یه صدای گریه ی سوزناکی، دل همه رو لرزوند بدون مادرش، فاطمه ی زهرا نظر داره، اما دلتون آماده ست روضه ی آقازاده های امام مجتبی ، خیلی مقدمه نمیخاد ، فقط اینو عرض کنم سه تا از آقازاده های امام مجتبی تو کربلا شهید شدن، غیر قاسم و عبدالله یه فرزند دیگه ای داره امام مجتبی، بنام ابوبکر، هم سن و سال آقا قمر بنی هاشم بود این آقا خیلی مظلومه، تو روضه ها نامی ازش، برده نمیشه، امشب برا همه ی بچه های امام مجتبی گریه کنیم، اما امشب، شب حضرت قاسمه، اون آقا زاده ی سیزده ساله ای که راوی میگه دیدم هی دست و پای عموجانشو میبوسه ، هی میگه عمو بزاربرم، عمو اجازه نمیده، قاسم برگرد، شاید میگه هرموقع تو رو میبینم یاد برادرم ، میفتم، هر جوری که بودبعضیا میگن نامه آورد از باباش، امام مجتبی، تا بالاخره عمو رو راضی کرد حالا وارد میدان شده قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت: می رود جانِ حسین و می رود جانِ حسن نعره زد: إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی هر کی نمیدونه من کیم! من پسر شیر جمل، قاسم بن الحسن هستم ، من نوه ی حیدر کرارم، نعره زد ان تنکرونی فانا بن الحسن تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن شد حسن یک ضربه زد اَزرق همان جا شد دو تا نعره زد عباس؛ ای جانم به قربانِ حسن۲ هر کی میومد میدان، با یه ترفند جنگی به زمینش میزد،گفتن اینجوری نمیشه، اینا خون علی تو رگهاشونه، اینا شاگردای ابوالفضلن، چی کار کنیم؟ گفتن دورش کنید هر کی با هر چی دستشه بزنه هرچه جنگید عطش تاب و توانش را برد سوخت ،بارید عطش تاب و توانش را برد دید دور و بر مرکب همگان ریخته اند دور تا دور تنش سنگ زنان ریخته اند آنقدر سنگ به او خورد که آخر افتاد عمه میگفت بخود جان برادر افتاد به زمین خورد به دور تن او جمع شدند گرگها برسر پیراهن او جمع شدند چقدر خوش قد و بالا شده ای وای حسن پهلویش پهلوی زهرا شده ای وای حسن دلت رفت مدینه میدونم، آخه مادرش فاطمه رو هم با لگد به پهلوش، زدن ، تو ناله بزن ای وای حسن..... عمو از سوز جگر داد زد آه ای پسرم.. من چگونه بدنت را ببرم سوی حرم؟! راوی میگه همچین که گردو غبار فرو نشست دیدم ابی عبدالله سر قاسمو به زانو گرفته ،قاسم داره پاشنه ی پاشو رو زمین میکشه، یعنی داره نفسای آخرو میکشه، ابی عبدالله هی صدا میزنه عموجان، برا عموت سخته که عمو رو صدا بزنی، اما کاری از دستش برنیاد، گفت دیدم ابی عبدالله بدن قاسمو بغل گرفت ، این آقازاده ای که میخاست بره میدان، پاش به رکاب اسب ، نمی‌رسید حالا دیدم پاهاش رو زمین کشیده میشه، خیز قاسم که ببینی چقدر تنهایم وای از خجلت من پیش امانتهایم..۲ هر جا نشستی ناله بزن یا حسین..... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱)✍حسن لطفی (۲)✍سید پوریا هاشمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (علیه السلام ) .👇
🩸ضربه‌ که به دست عبدالله «علیه‌السلام» زدند، ناله کشید:«وا أُمّاه…» مرحوم علامه مجلسی چنین نقل می‌کند: 🥀 وقتی که در میانه گودال قتلگاه، عبدالله بن الحسن علیهماالسلام در برابر حرمله ملعون (و با به نقلی أبجر بن کعب) ایستاد و فرمود: ای‌زنازاده! عمویم را می‌کشی؟! 📋 فَضَرَبَهُ بِالسَّیفِ فَاتَّقاهُ الغُلامُ بِیَدِهِ فَأطَنَّها إلَی الجِلد ▪️آن نانجیب با شمشیری خواست ضربه‌ای به سیدالشهداء علیه‌السلام وارد کند که عبدالله علیه‌السلام دستش را جلو آورد و ضربه شمشیر دست او را به پوستی آویزان کرد. 📋 فإذًا هِیَ مُعلّقةٌ فَنادیٰ الغُلامُ «یا أمّاه» ▪️در همان هنگام که دستش به پوستی آویزان شد، ناله‌ای از دل کشید و فریاد برآورد:«آه … ای مادر!» 📚بحارالانوار ج۴۵ ص۵۳ ✍ ابن الکریمم و پسرِ شاهِ بی حرم از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم من از تبارِ شیرِ جمل هستم ای سپاه ده ساله ام ولی ز رگ و خونِ حیدرم خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم خونِ حسن میانِ رگم موج می زند گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه افتاده شاه رویِ زمین در برابرم تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست بی اختیار ناله زدم وای مادرم تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید پاشیده شد به ضربه ی یک تیر،حنجرم ممزوج شد حسین و حسن زیرِ ضربه ها اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما باجانِ فاطمه که چنین تا نمی‌کنند جان دادنِ غریب تماشا نمی‌کنند زهرا نشسته گوشه ی گودالِ قتلگاه باحالِ مادر از چه مدارا نمی‌کنند خالی کنید دورِ عمویِ غریب من دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش این گونه بغضِ سینه ی خود وا نمی کنند در پیشِ چشم عمه رها کن محاسنش شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند آقایِ عالم است برهنه نکن تنش بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند
🩸سر مطهر قاسم و عبدالله علیهماالسلام را در پیش چشم خواهرشان می‌آوردند تا نمک بر زخم جگرش بزنند … در نقلی آمده است که از یکی از دختران امام حسن علیه‌السلام - که نام مبارک او را «جمیله» ذکر کرده‌اند - چنین گوید: 🥀 مرا با چهار نفر دختر دیگر بر یک ریسمان بسته بودند و سر قاسم و عبداللَّه علیهماالسلام برادر ما را گاهى مى‏آوردند و در برابر خرابه در پیش چشم ما مى‏آویختند. 🥀 جمعى از دختران شامیان بى‌حیا مى‏آمدند به جهت تماشاى آن سرها و در غیر وقت‌ها نیز سنگ و کلوخ برما مى‏زدند و اذیت و آزار بر ما مى‏کردند و نمى‏گذاشتند که ما یک روز آرام و قرار بگیریم و شماتت بر ما مى‏نمودند و ما دقیقه‌ای راحتى نداشتیم؛ سرما و گرماى روز و شب و از اذیت و آزار آن گروه بى‌ادب و بد حسب و نسب، بلایی به سرمان آورد که، 📋 حتّى تَغَیَّرَ وُجوهُنا وَ صِرنا مِثلَ أسارىٰ الحَبَشة ▪️رنگ صورتمان تغییر کرد و همانند اسرای حبشه شده بودیم. 📚 بحرالمصائب، ج۹ ص۱۶۵ ✍ خنده بر پاره گریبانی مان می‌کردند خنده بر بی سر و سامانی مان می‌کردند پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم خوب آماده ی مهمانی مان می‌کردند از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه سنگ را راهی پیشانی مان می‌کردند هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم بیشتر شک به مسلمانی مان می‌کردند شرم دارم که بگویم به چه شکلی آن جا وارد بزم طرب خوانی مان می‌کردند بدترین خاطره آن بود که در آن مدت مردم روم نگهبانی مان می‌کردند هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود تا نظر بر دل حیرانی مان می‌کردند
12.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دختربچه ای که با حرف زدن کودکانه اش حسینیه معلی رو بهم ریخت؛ جیگر همه رو سوزوند اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
576.4K
🍃🍂 🍂 شهات حضرت قاسم داغیلوب سینم کسیلوب نفس ئولورم یارالیم ای عمو سسیمه اوزون ویر اماندی سس ئولورم یارالیم ای عمو . ووررولوب قلج یاریلوب باشیم قوریوب گوزوم قاباقیندا قان بو هوانین ایسّی سی من سوسوز بدنیم یارالی، اوزوم جوان گینه اوز قویوب بو قدر قوشون بیری نیزه و بیری اوخ وران بو قدر جفا منه بسدی بس ئولورم یارالیم ای عمو . نجه بلبل آه و فغان ایدر او زمان که گلشنن و گل سولا باش آچیب اوغولسوز آنام گرک باشیم اوسته قاره ساچین یولا ئوله هر جوان قالی نیسگیلی بخصوص عمو که یتیم اولا نه آتا واریمدی نه بیرجه کس ئولورم یارالیم ای عمو . اولی غرق بحر بلا ده جان منی گل چیخات عمو بیر یانا بو قدر قوشون آرا یوخ بیری که منیم بو حالیمه بیر یانا بو قدر یارا هامی بیر یانا بو هوانین ایستی سی بیر یانا منه تنگ اولوبدی بو دم نفس ئولورم یارالیم ای عمو . عموجان اماندی هرایه گل باشیم اوسته لطف ایله سایه سال کسیلوبدی تابیم اماندی گل منی بیرجه دشمن الیندن آل گیدورم عمو دایانانمورام منه حقون ایت گله سن حلال قالوب ایندی ئولماقا بیر نفس ئولورم یارالیم ای عمو . بوریوبدی توز همی بو چولی همی قان آخوبدی دولوب گوزوم ره خیمه نی تانیانمورام که گلم حضوریوه من اوزوم دوزَرَم اگر دَیَه مین یارا سنی گورمَسم نجه من دوزوم نه کمک واریمدی نه دادرس ئولورم یارالیم ای عمو . بولورم سنون ای آتام عمو غم مرگیم آرتوری غملرون نولی بیرجه رنجه قدم بویور من اولوم فداسی قدملرون منی خیمه گاهه آپار منه دیوب اوخشاسونلار حرملرون باشیم اوستونی عمو سن ده کس ئولورم یارالیم ای عمو ✍ مرحوم هندی تبریزی اجرا : احسن دهقان اللهم عجل لولیک الفرج❤️
🍃🍂 🍂 شهات حضرت قاسم مرحوم هندی تبریزی . داغیلوب سینم کسیلوب نفس ئولورم یارالیم ای عمو سسیمه اوزون ویر اماندی سس ئولورم یارالیم ای عمو . ووررولوب قلج یاریلوب باشیم قوریوب گوزوم قاباقیندا قان بو هوانین ایسّی سی من سوسوز بدنیم یارالی، اوزوم جوان گینه اوز قویوب بو قدر قوشون بیری نیزه و بیری اوخ وران بو قدر جفا منه بسدی بس ئولورم یارالیم ای عمو . نجه بلبل آه و فغان ایدر او زمان که گلشنن و گل سولا باش آچیب اوغولسوز آنام گرک باشیم اوسته قاره ساچین یولا ئوله هر جوان قالی نیسگیلی بخصوص عمو که یتیم اولا نه آتا واریمدی نه بیرجه کس ئولورم یارالیم ای عمو . اولی غرق بحر بلا ده جان منی گل چیخات عمو بیر یانا بو قدر قوشون آرا یوخ بیری که منیم بو حالیمه بیر یانا بو قدر یارا هامی بیر یانا بو هوانین ایستی سی بیر یانا منه تنگ اولوبدی بو دم نفس ئولورم یارالیم ای عمو . عموجان اماندی هرایه گل باشیم اوسته لطف ایله سایه سال کسیلوبدی تابیم اماندی گل منی بیرجه دشمن الیندن آل گیدورم عمو دایانانمورام منه حقون ایت گله سن حلال قالوب ایندی ئولماقا بیر نفس ئولورم یارالیم ای عمو . بوریوبدی توز همی بو چولی همی قان آخوبدی دولوب گوزوم ره خیمه نی تانیانمورام که گلم حضوریوه من اوزوم دوزَرَم اگر دَیَه مین یارا سنی گورمَسم نجه من دوزوم نه کمک واریمدی نه دادرس ئولورم یارالیم ای عمو . بولورم سنون ای آتام عمو غم مرگیم آرتوری غملرون نولی بیرجه رنجه قدم بویور من اولوم فداسی قدملرون منی خیمه گاهه آپار منه دیوب اوخشاسونلار حرملرون باشیم اوستونی عمو سن ده کس ئولورم یارالیم ای عمو . او محبتی که سن ایتموسن منه ایتمیوبدی آتام حسن اولارام ملول او محبتین اگر ایمدی مثلینی ایتمه سن گل آتام یرینه بو باشیمی دیزون اوسته آل گله بیرجه سن ایدورم وصالوی چوخ هوس ئولورم یارالیم ای عمو . شهدانون ای عمو بیر به بیر باشی اوسته ایمدی گزر اجل یتیشوبدی نوبتی قافله ووروب ایمدی حلقه به در اجل منی شور عشقیله یاندروب ایلیوبدی شمع سحر اجل عمو سسدن ایمدی دوشر جرس ئولورم یارالیم ای عمو . وار اگر بصیرتون هندیا ایلیوب خلوص مجرد اول سال اوزون کمند حسینه سن او کمند حقه مقید اول بخصوص دامن قاسمه ایله چنگ ویر که موید اول سوزیویله ویر اوناسنده سس ئولورم یارالیم ای عمو .
▪️نوحه جدید 🎼سبک:ای صفای قلب زارم... ای پناه بی پناهان یاحسین ای شاه خوبان سنه ای زهرا بالاسی شیعیانین جانی قربان سنه من نوکرم / آدیوی سسلرم ئولونجه یا حسین/ قاپوندان گیتمرم حسین جانم حسین امیری یا حسین لرزه سالدن کائناته سَس یتیشدی شش جهاته یتیریبسن ای لب عطشان خضری سن آب حیاته قیامون زنده دی / آدون پاینده دی جهانین شاهلاری / قاپوندا بنده دی شوکتون ضرب المثلدی عزّ و شأنون بی بدلدی آلتی گوشه قبرون ارباب عرش اعلادن گوزلدی من اولدوم دلغمین / گدانین دوت اَلین آقا سن بیل آنان / چاغیر بو اربعین مدفنون چوخ دلگشادی قتلگاهون غم فزادی تل زینبده یانار دیل خیمه گاهون با صفادی اولاندان قحط آب / اولوب دیللر کباب گمان لایلای چالور / گینه آغلیر رباب عَلقم اوسته آی باتوبدی اشکیمی قانه قاتوبدی اوردا بیر غیرتلی سردار ایندی شرمنده یاتوبدی وجودی دوغرانیب / سینیخ قلبی یانیب گلنده خیمیه / سو مشکی اوخلانیب شَرف آل عباسن سن شه گلگون قباسن من یوزی قاره غلامم سنده شاه کربلاسن اَیا سِبط رسول / سنی جان بتول گدای (بیکَسم ) / منی ایله قبول