eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
364 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
مرثیه کوفه تا شام از تنت دوری و سرنیزه مکانت شده است آیه ی کهف خدا ذکر زبانت شده است سرِ تو دست سنان است و گلویت خسته خسته از دست تکان های سنانت شده است بین هجده گل سرخم که به نی می سوزند زخم پیشانی تو خوب نشانت شده است برسان از سر نی نیم نگاهی به من و دخترت که نفسش، مرثیه خوانت شده است من عزادارم و دستانم اگر بسته، ولی سنگ ها بر سر من لطمه زنانت شده است شده امروز مرا همسفر کوفه و شام آنکه دیروز تو را قاتل جانت شده است معجر سوخته ی دخترکانت، امروز بدترین زخم روی روح و روانت شده است
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت - اسرایِ قافله‌یِ کربلا و زندانِ کوفه امان از دستِ نامردانِ کوفه امان از زیـنب و زندانِ کوفه شکفته غنچه‌هایِ زردِ زهرا در این تاریکی و طوفانِ کوفه پَر و بالِ ملائک می‌شود فرش که شب را سَر کند مهمانِ کوفه اگرچه ضعف می‌زد در حرم موج کرم راحت گذشت از نانِ کوفه تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است کـنایه تحـفه‌یِ سوزانِ کوفه میانِ موجهایِ غصّه خوانده دعـایِ العـجل بارانِ کوفه
خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد اگر دل یکی از آل‌بوتراب بگیرد گرفته است دل زینب از زمین و زمانه خوشا دلی که از این درد بی‌حساب بگیرد برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟ اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز ندیده‌اند که او چشم از رباب بگیرد چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده که نعل مرکب‌ها از گلش گلاب بگیرد بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد کسی ندیده که لب‌های قاری سر نیزه صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد... قسم دهید خدا را به حق زینب کبری به این امید که امر فرج شتاب بگیرد.
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها روزگار اسیری زینب مثل شبهای شام تاریک است کوچه پس کوچه های اینجا هم مثل شهر مدینه باریک است مردمانش به جای دسته ی گل تازیانه به دست می گیرند تا نمک روی زخم ما بزنند پیش ما کف زدند و رقصیدند تو خودت خوب واقفی که چرا صورت خواهر تو رنگین است مثل نامرد کوچه های فدک دست مردان شام سنگین است آنکه بر پهلویت لگد زده بود چند باری به من لگد زده است زیر آن ضربه ها بگو آیا استخوان های پهلویت نشکست؟ دخترت را ببین شکسته شده رنگ برف است موی دخترکت مثل ایّام آخر مادر سو نمانده به چشم شاپرکت ای برادر چقدر بر نوک نی سنگ از دست کوفیان خوردی شرمسارم میان بزم شراب ایستادم تو خیزران خوردی وحیدمحمدی
👌کنارپیکرتو😢 می روم اما دلم در کربلا جا مانده است کار دشمن یا حسین گِرد اسیران خنده است می روم من از کنار پاره پاره پيكرت لیک سوزد تا مدينه غم رسیده خواهرت ای برادر یك طرف افتاده جسم اكبرت یک طرف قنداقه ی خونين، علی اصغرت یک طرف در خون شناور قاسم ابن مجتباست ناله ی طفلان بی بابا حسين واويلتاست یک طرف عباس علمدارت گل ام البنين دست ها از تن جدا و گشته او نقش زمین می زنند زخم مرا این دشمنان دین نمک ای برادر اهل بيتت را زنند هر دم کتک کودکانت را برادر ظالمانه می زنند در کنار پیکر تو تازیانه می زنند یا حسبين بنگر به حالات سکینه دخترت سوزد و نالد کنار پاره پاره پیکرت با وجودی که بدون تو دگر تنها شدم ای برادرجان تسلای دل زن ها شدم ساجدین را ای برادر من پرستاری کنم در سفر اهل حرم را یا حسین یاری کنم دست بسته، دل شکسته از زمین کربلا می برند ما را به شهر کوفه و شام بلا می روم تا دشمنت را یا حسین رسوا کنم مشت دشمن را به پیش خلق عالم وا کنم می روم ای جان زینب می شوم چون شمع آب در مسیر کوفه و شام بلا، بزم شراب ای برادر از زبان من سخن گوید «رضا» تو بخواه از حق ببخشد جرم و عصیانش خدا 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
دفن شهدای کربلا بنی اسد من بر حسین نور دو عینم چارم امام هستم، علی بن الحسینم ممنونم از این که مرا یاری نمایید اشک از دو دیده بر حسین جاری نمایید گریان منم از بهر این گل های پرپر هر پیکری نقش زمین گردیده بی سر من با همه گل های پرپر آشنایم این جا عزادار حسین جدایم من از حضور گرمتان باشد سپاسم بی سر شهیدان خدا را می شناسم این پیکر غلتیده در خون اکبر ماست در خصلت و خو همچنان پیغمبر ماست این گل که پرپر گشته است است از آل هاشم پامال اسبان شد تن در خون قاسم از بهر اصغر هر دلی این جا کباب است گریان طفل شیرخوار اصغر رباب است آید ز سوی علقمه عطر و بوی یاس نقش زمین گشته تن بی دست عباس در مقتل خون پیکر نور دو عین است افتاده بی غسل و کفن جسم حسین است این جسم غلتیده به خون با پیکر چاک فرزند زهرا باشد، افتاده روی خاک با تیر کینه از ستم قلبش دریدند خنجر کشیده از قفا رأسش بریدند از دیدگان بهر شه دین خون ببارید تکه حصیری از برای من بیارید آخر چگونه جسم بی سر را ببینم سنگ لحد بر روی جسم او بچینم گریان بابای غریب از این رثایم در روز محشر هم شفیع این (رضایم) 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت دختر چهل منزل میان هر گذر رفت مادر میان آتش در معجرش سوخت دختر به زور آستین معجر به سر رفت مادر میان‌ چهل نفر افتاد اما دختر میان حلقۀ صدها نفر رفت مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد دختر به کاخ شام با درد کمر رفت مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت مادر به پیش دیدۀ انصار افتاد دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت سیدپوریا هاشمی
گاهگاهی نگاه من به در است بر قدمهای  یار  در  سفر  است این    گدای    قدیمیِ    مضطر سر راهت نشسته  منتظر است چشم   امید به   لطف  تو  دارد ملتمس بر  تو در دل سحر است کاش  آقا  که  دست   من   گیری ورنه پایم  همیشه در خطر است هر  زمان   نام   تو   به   لب   آید از فراقت دو دیده پر گوهر است گر    بیفتم   ز   چشم     تو     آقا همه  عمرم   فنا  و   بی  ثمر است کِی   شود   بر   رُخت   نظاره   کنم روی تو بِه ز شمس و صد قمر است زائرم     کن    به     کربلا    با    خود ای خوش آن دل که با تو همسفر است
20230804_145242-AudioConverter.mp3
1.03M
مناجات امام زمان عج و گریز به روضه سیدالشهداء مهدی امید مایی منتظرم بیایی ذکرم شده شب و روز یابن الحسن کجایی یابن الحسن کجایی منتظرم بیایی... در رنج و در ملالم منتظر وصالم از لطف و جود و رحمت نظر نما به حالم ای نور چشم زهرا مولا در انتظارم در لحظه لحظه عمرم بهر تو بیقرارم تنها و زا رو خسته با یک دل شکسته سائل درگه تو منتظرت نشسته آقا مرا صدا کن از رنج و غم رهاکن ای مهربان عالم برای من دعا کن تنها تویی حبیبم به درد من، طبیبم خدا گواهه مهدی بدون تو غریبم ماه محرم آمد تنگه دلم برایت ای نورچشم حیدر کرده دلم هوایت از بس که با صفایی تنها امید مایی شب عزا و ماتم منتظرم بیایی تو شمس عالمینی بر همه نور عینی تا لحظه ی ظهورت گریه کن حسینی هستم به تاب و درتب جانم رسیده برلب افتاده ام به یاد غم حسین و زینب ای نور چشم زهرا در شور و در نوایم امشب دوباره مهدی به یاد کربلایم امشب دوباره یاد علیِ اکبرم من همچون حسین به یاد صد پاره پیکرم من یابن الحسن به یاد علی اصغرم من یاد رباب و طفل بریده حنجرم من یابن الحسن دوباره غربت نمودم احساس افتاده ام به یاد چشم و دو دست عباس یابن الحسن به یاد وداع آخرم من رفتن به سوی میدان گریه ی خواهرم من یابن الحسن ز جدت حرمت دریده دشمن دویده سوی مقتل سرش بریده دشمن بعداز شهادت او آتش زدند به خیمه به پیش چشم زینب سرش زدن به نیزه دشمن به کودکانش با تازیانه میزد به پیش چشم زینب چه ظالمانه میزد ✍حاج رضا یعقوبیان
علیه‌السلام 🔸معراج عاشقانه🔸 بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت یوسف‌ترین شهید خدا پیرهن نداشت او رفت تا که زنده کند رسم عشق را از خود گذشته بود، غم ما و من نداشت آنقدر عاشقانه به معراج رفته بود آنقدر عاشقانه که سر در بدن نداشت خورشیدِ شعله‌ور شده بر روی نیزه‌ها کنج تنور رفتن و افروختن نداشت هر کس شنید غربت او را سؤال کرد بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت؟! ✍🏻
بسم الله الرحمن الرحیم 🖤تقدیم به امام الساجدین زین العابدین سلام الله علیه.. آزاده آزاد است حتی در غل و زنجیر آیا مگر کم کرده  زنجیر از مقام شیر؟ سجاد دست بسته اش هم دستگیر ماست دور برش پرهیزگارانند دامن گیر از کربلا داغ فراوان داشت  اما باز هرگز نشد تسلیم  ظلم  و خدعه و   تزویر هر چند تب دار است و از یاران جدا مانده تیغ کلامش کاخ  دشمن را کند تسخیر هر جمله ی کاری او بر قلب  دشمن  زد زخمی که زد هرگز نزد مانند آن شمشیر در شام تار بی کسی ها جان پناه ماست اهل بصیرت می کنند اوضاع را تدبیر کاسب نخواهد بود هرکس جای دیگر رفت از بخشش و اکرام سجاد است سائل سیر با سجده ی طولانی اش غرق خدا می شد سجاده  دریا می شد و  عشق خدا تصویر خاکی  و ساده    با فقیران  انس و الفت داشت پیش نگاهش  برق دنیا بود بی تاثیر از دشمنش چیزی نمانده جز غبار اما باقیست از اولاد حیدر نغمه ی تکبیر
با امام زمان عج در عاشورا😢 باید از دوری تو زار و حزین باشم من وز فراق رخ ماه تو غمین باشم من می خورد سنگ فراق تو به پیشانی ها باید از هجر تو بشکسته جبین باشم من هر کجا می روم ای دوست تو را می خوانم حق بده کز غم تو غرقِ طنین باشم من نه کسی یار من است و نه کسی همره دل بی تو والله که بی یار و معین باشم من ای که قرآن مجیدم رخ نورانی توست همه جا قاری قرآن مبین باشم من گفتم از هجر تو می سوزم و کارم این است آن چنان گفته ام و باز چنین باشم من تا ببینم رخ تو ای گل زیبا باید پرده دارِ حرمِ پرده نشین باشم من می روی کرب و بلا عاشق خود نیز بِبَر هم چنان قلب تو با داغ قرین باشم من تشنه لب بود یقیناً که جدا گشت سرش گریه کن در غم مولای یقین باشم من ای که چشمت همه خون باشد و قلبت خونین خون جگر بعد تو از اهلِ زمین باشم من ای که داری دلِ آتش زده از داغ حسین در کنار غم تان شعله ترین باشم من خاتم داغ جگر خون شده «یاسر» اکنون روی این خاتم غم سرخ نگین باشم من محمود تاری «یاسر»