هر گناهی که انجام میدی، ضربهای میزنی به روحت که زخمی رو به وجود میاره!
با روح زخمی هم به هیچ جایی نمیرسی..
-بہرسمادب؛یہسلآمبدیمبہامامزمانمون:)♥️
-اَلسَّلامُ عَلَيْكَ یابقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه
-اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه
-اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر
-اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ
-اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا مَولایَ یاصاحِبَالزَّمان
-اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجازا
-اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَن ُو
-یاشَریکَ الْقُران وَ یا اِمامَ الْاُنس ِوَالْجان✨
#امام_زمان
#اَلّٰهُـمَّعَجِّللِوَلیڪَالفَࢪَج
✅ کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
4⃣بخش چهارم
🔶️محبت شهید به خویشاوندان
💠 مادر شهید
یک شب بهنیت عباس چند صفحه قرآن قرائت کردم و بعد زیارت عاشورا خواندم. همان شب در عالم رؤیا دیدم یک حسینیهای است که همۀ خانمها با چادر مشکی برای نماز جماعت ایستادهاند و یک روحانی هم جلو ایستاده. ناگاه دیدم که عباس با یک لباس زیبا وارد شد و رو به قبله ایستاد و دعایی بهزبان عربی برای تعجیل در فرج حضرت ولیعصر(عجلالله) خواند و بعد با صدای جذاب و دلنشین شروع به اذان گفتن کرد. همه گوش میکردند. محو تماشای او بودم که از خواب بیدار شدم.
📗
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#داداش_عباس 💚
هدایت شده از مهـــدیــار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عرب زبون:مِن اَینَ انت؟؟(ازکجایی)
حاج کاظم:از ایران
عرب زبون:عه ایرانی؟؟؟ایرانی قوی💪💪💪
خلاصه خیلی کیف میده دنیا به قدرت بشناسنت...
برسه به اونایی که کشورمونو ضعیف میدونن و مدام خود تحقیری میکنن😎😎
#طنز
#ایران
@mahdyar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیازمندیکنفسعمییییقدربینالحرمین..♥️
#اللّٰھمالرزقنازیارتحسین💔
#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
#اربعین
#کربلا
55.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°
❥ مصاحبه با مــــــادر شهیده فائزه رحیمی
در اتاق شهیده برای اولیـــــن بار! 🌱♥
•°
[مستند فرشته ای از فرشتگان سرزمین من ↓ ]
#فرشته_ای_از_فرشتگان_سرزمین_من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️سقوط یا صعود؟
-از زنان بگو! (قسمتاول)
نگاه حکومت پهلوی به زن🤯 ؟!
🆔@OUrEdiTs
🆔@media_secret
🆔@inaghd_ir
•
سیاهی گناه چهرهام را پوشانده
و تنم را لخت و کسل کرده،
حرکت جوهره ی اصلی انسان است
و گناه زنجیر،
من سکون را دوست ندارم.
عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است،
سکونم مرا بیچاره کرده...
در این حرکت عالم
به سمت معبود حقیقی،
دست و پایم را اسیر خود کرده،
انسان کر میشود،
کور میشود،
نفهم میشود،
گنگ میشود
و باز هم زندگی میکند...
بعد از مدتی مست میشود
و عادت میکند به مستی
و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم.
درد را انسانِ بی هوش نمیکشد،
انسانِ خواب نمیفهمد،
درد را انسان با هوش و بیدار میفهمد...
|وصیتنامه عرفانی
#شهید_عباس_دانشگر|
#داداش_عباس 💚
#اربعین
✅ کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
4⃣بخش چهارم
🔶️محبت شهید به خویشاوندان
💠 خانم نظری از بستگان شهید
یک روز به امامزاده علیاشرف(ع) رفتم. بعد از زیارت امامزاده و شهدا و اهل قبور، به سر مزار شهید عباس دانشگر رفتم و فاتحه خواندم. بهش گفتم: «شنیدم تو حاجت میدی؛ ولی من باور نمیکنم. من یه حاجت دارم یک ساله درخواست و التماس میکنم و حاجتم برآورده نمیشه.»
موقع خداحافظی از امامزاده دوباره از دور گفتم: «عباسجان، از محبتهایی که شما به مردم دارید برای من سخته قبول کنم.» همان شب در عالم رؤیا عباس را دیدم. به من گفت: «شما که باور ندارید، چرا سر مزارم اومدید؟ پس باور دارید.» در خواب یک سکه به من داد. وقتی بیدار شدم، بسیار شرمنده شدم که با آن لحن با شهید صحبت کردم. فردای آن روز دعایی که یک سال دنبال آن بودم، به مرز اجابت رسید. یقین کردم که شهدا حرف ما را میشنوند.
📗
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#داداش_عباس 💚
وقتی شما به کسی علاقه دارید، مغز شما تمام ایرادات اون رو نادیده میگیره و باعث میشه شما فکر کنید اون شخص کامله
افـ زِد ڪُمیـلღ
✅ کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ 4⃣بخش چهارم 🔶️محبت شهید به خویشاوندان 💠 خانم نظری از بستگ
✅ کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
4⃣بخش چهارم
🔶️محبت شهید به خویشاوندان
💠 پدر شهید
دو-سه ماهی از شهادت عباس میگذشت. برای زیارت حضرت ثامنالحجج امامرضا(علیهالسلام) با همسرم به مشهد مقدس رفتیم. روز سوم تصمیم گرفتم یک کاپشن زمستانی بگیرم. موقع رفتن از مسافرخانه به همسرم گفتم: «یادت هست سری قبل با عباس اومده بودیم و موقع خرید با هم به بازار رفتیم؟ اگر الان عباس بود، میتونستم با اون برم و یه کاپشن بهتر بگیرم.» در نظر داشتم اول به حرم مطهر بروم و بعد از نماز مغرب و عشا به بازار بروم. در داخل حرم جای مناسبی پیدا کردم و نشستم. لحظاتی گذشت. دیدم جوانی خوشسیما کنارم نشست. با هم سلاموعلیک کردیم. نیم ساعتی گذشت. یکی از دوستان و همکاران سمنانی، برادر یغمائیان از جانبازان هشت سال دفاع مقدس با یک پدر شهید از جلویم رد شدند. تا برادر یغمائیان من را دید، به پدر شهید گفت: «ایشان پدر شهید عباس دانشگر هستن.» با هم با گرمی احوالپرسی کردیم و از من دور شدند.
جوانی که کنارم نشسته بود، گفت: «شما پدر شهید عباس دانشگر هستی؟»
گفتم: «بله.»
بلند شد و با گرمی احوالپرسی کرد. گفت: «من توی دانشگاه امامحسین(علیهالسلام) وصف حال عباس رو شنیدهام. امشب میخوام شما رو ببرم خونۀ خودم.»
هرچه اصرار کرد قبول نکردم. گفتم: «من قراره به بازار خیابان هفده شهریور برم و یه کاپشن بخرم.»
گفت: «اتفاقاً من میدونم کجا جنس خوب دارن. اگر اجازه بدین، همراه شما میآم.»
گفتم: «مزاحم نمیشم.»
گفت: «باعث افتخاره.»
ایشان همراه من آمد و یک کاپشن مناسب و خوب گرفتم. بعد از خرید کاپشن به او گفتم: «توی مسافرخونه به مادر شهید گفته بودم ای کاش الان عباس بود و همراه من میاومد.»
ایشان گفت: «من بچه مشهدم. کمتر اتفاق میافته محلی رو که شما توی حرم نشستید، بنشینم و دعا بخونم. بیشتر میرم مسجد گوهرشاد. گویا یه نفر دستم رو گرفت و گفت اینجا بنشین که من کنار شما نشستم و این رو از محبت شهید میدونم.»
📗
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#داداش_عباس 💚