eitaa logo
الی الحبیب
3.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
43 فایل
👇 «إلی‌الحبیب» 💠 اخبار 💠 بایدها و نبایدهای مداحی 💠 آداب و سلوکِ ستایشگری‌اهلبیت 🔻 خادم کانال: @setayeshgary
مشاهده در ایتا
دانلود
الی الحبیب
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب (قسمت سوم) «نقطه کور پشت ستون!» لحظاتی
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب (قسمت چهارم) «نقشه هوایی حسینیه» کاغذها را مرتب می‌کنم، تا می‌زنم، شماره‌گذاری می‌کنم و آماده می‌شوم برای نوشتن همین مطالبی که الآن می‌خوانید... چشم می‌چرخانم و سعی می‌کنم تصویر جامعی از فضای حسینیه به دست آورم... دیواره بالاسر آقا مثل همیشه با خط خوش، این بار مزین به این روایت است: «قال الصادق: فاطمة کوکبٌ دریٌّ بین نساء اهل الدنیا»، شروع می‌کنم به کشیدن نقشه حسینیه(پلان)، تجربه خوبی است که از دیدار ۹۲/۲/۲ شیرینی‌اش به‌جا مانده... با این کار بسیاری از ظرائفی که به راحتی فراموش خواهند شد، ماندگار می‌شوند... جای استقرار هرکسی را که می‌شناسم در این نقشه مشخص می‌کنم... امسال جایگاه اجرا را تغییر داده‌اند و آورده‌اند سمت راست جمعیت، سمت چپ هم منبر تلاوت قرآن بود که بعد از اجرای استاد ابوالقاسمی جمع شد و دوربین‌ها جایش را پر کردند... یک‌نفر هم چیزی شبیه به پایه دوربین تک‌پایه را دائم جابه‌جا می‌کند... سمت چپ رو به آقا، حاج‌آقای تنها روی یک صندلی نشسته‌اند و به دیواره اتاقکی تکیه داده‌اند که در ضلع دیگرش حاج ، حاج شیخ و یکی دو نفری که نمی‌شناسم‌شان رو به جمعیت مستقر هستند... شیخ را در میانه جمع می‌بینم و خوشحال می‌شوم، دقیقاً نقطه مقابل آقا، حاج‌آقای نشسته‌اند و هم کنارشان، پشت‌سرشان یکی‌دو ردیف عقب‌تر را می‌بینم در کنار ... کنار دیوار سمت چپ حسینیه، کنار پیش‌کسوتان روی صندلی نشسته است و با ماسکی مشکی به سختی قابل تشخیص است، کمی آن‌طرف‌تر دقیقاً کنار درب ورودی روی صندلی جاگیر می‌شود، حاج سوار بر ویلچر، با همه کسالت و ضعف جسمی می‌آید و در ردیفی جلوتر از ردیف زیر دیوار، مستقر می‌شود، هرچه چشم می‌چرخانم جای خالی و را نمی‌توانم پر کنم... ، و حاج تقریباً با هم می‌آیند و در همان محوطه نقطه کور، جلوی من می‌نشینند و همان ابتدا از بسته‌بودن زاویه نگاه‌شان کمی ناراحتی می‌کنند، اما اشکالی ندارد، به گمانم اندازه کافی، توفیق زیارت آقا را داشته‌اند! این‌ها گوشه‌ای از داده‌هایی است که از همان نقشه هوایی حسینیه استخراج می‌کنم، وگرنه فرصتی برای این ثبت تفصیلی و ریز این همه اطلاعات نبود... ✳️✳️✳️ حاج پشت جایگاه قرار می‌گیرد، رخصت می‌گیرد و آغاز می‌کند... یادی می‌کند از دیدار قبل و سلام مردم سراسر ایران را با ذوق و هنرمندی به آقا می‌رساند و دعوت می‌کند از اولین نفر برای اجرا، با آن هیبت سیدی و شال سبزش پشت میکروفون قرار می‌گیرد و آغاز می‌کند: روشن‌تر از شکوه تو هفت آسمان نداشت دریای پرتموّج روحت کران نداشت خواند و‌ خواند تا: با این مثال‌ها چه بگویم از بتول عالم کجا و منقبت دختر رسول و اوج گرفت: ما نسل فاطمه همه سرشار غیرتیم مانند او مدافع خط ولایتیم دنیا اگر دهند به ما با دوصد نعیم یک تار موی رهبر خود را نمی‌دهیم تا آخرین بیت: ما ایستاده‌ایم علم روی دوش‌مان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان سید از دور عرض ارادت می‌کند و ابراز تأسف که به واسطه محدودیت‌ها، نمی‌تواند از نزدیک خدمت برسد دوباره نام سید را این‌بار با تأکید بر واژه می‌آورد و یادآور می‌شود که عضو کانون وکلای قم است... و این‌که شعر هم از حجت‌الاسلام است... ✳️✳️✳️ آقایی که با تک‌پایه دوربین این سو و آن سو می‌رفت را باز هم می‌بینم، تعجب می‌کنم چرا هنوز پایه را به مقصد نرسانده که متوجه می‌شوم بله! پایه دوربین کجا بود؟! آخر فناوری است... یک دوربین بندانگشتی (finger camera) بسیار کوچک، به قاعده قطر همان تک‌پایه در سرش قرار گرفته بود و ارتفاع پایه هم به صورت کشویی حداقل تا چهار متر افزایش می‌یافت، آن برادر هم با دقت و ظرافت مشغول تصویربرداری از جلسه بود، از زوایایی که دوربین‌های دیگر راهی به آن‌جا نداشتند... در این میان که از ابتدای جلسه در یک کاغذ مربعی کوچک، از همین‌ها که برای یادداشت غالباً در ادارات روی میزها هست، داشت چیزهایی درباره اقتصاد و وضعیت اقتصادی و... می‌نوشت، برمی‌گردد و با نگاه به دسته کاغذهایی که در دستانم هست، تقاضای کاغذی می‌کند، من هم رویم را سفت می‌کنم و می‌گویم خودم لازم دارم و ممکن است کم بیاورم! (قبل‌تر تجربه تلخی داشتم و این‌بار با تدارک کاغذ به میزان مورد نیاز تلاش کرده بودم که ناچار نشوم پشت قبض عابربانک و خرده‌کاغذ و... چیز بنویسم...) اطرافیان به تکاپو می‌افتند و دکتر مشکل را حل می‌کند... ادامه دارد... ✅ @elalhabib_ir
🔰 حجت‌الاسلام در گردهمایی نوحه سرایان کشور که به میزبانی کارگاه نوحه خوشدل در قم برگزار شد گفت: 💢 این روزها شاهد تنقیص اهل بیت در اشعار هستیم. 🔰 این شاعر آئینی تصریح کرد: 💠 بحث یکی از آسیب‌های شعر آئینی است که البته در عصر ما کم‌رنگ شده است و در مقابل آن تنقیص یعنی پایین آوردن شأن و جایگاه اهل بیت(ع) رواج دارد. گاهی تعابیری را شاهد هستیم که دون شأن معصوم است. یعنی معصوم را انسان عادی و معشوق زمینی توصیف می‌کند. 👈🏼 رهبر انقلاب می‌فرموند گاهی قصیده‌ای برای حضرت عباس سروده می‌شود و شاهدیم که تنها از چشم، ابرو، خال و ... گفته می‌شود. بیان این نکات بد نیست، اما نباید تمام شعر باشد. 🔻 وی تصریح کرد: 🔸 گاهی مضامین اشعار به مسلمانان ضربه می‌زند. ما ۲۰ آیه در قرآن داریم که باید به مقدسات ادیان احترام گذاشت و این واجب برای ماست. احیای وحدت اسلامی و رعایت حدود مذاهب اسلامی بسیار مهم است و نباید آن را زیرپای بگذاریم که گاهی جای خدمت به اهل بیت، کار ما ضربه به دستگاه می‌شود. 🆔 eitaa.com/elalhabib_ir
📝 "واکنش شعرا و ستایشگران به حملات طوفان الاقصی" 💠 حاج 👈🏻 «ما گرفتیم از، کربلا درسی/ که نداریم از، دشمنان ترسی» 💠حاج 👈🏻 «به پرواز پرستوهای سبحان الذی اسری/ به آواز قناری‌های سرخ مسجدالاقصی» 💠حاج 👈🏻 «دنیا بدان این داغ، یک داغ کوچک نیست/ خوابند وجدان‌ها، در این سخن شک نیست» 💠 حاج 👈🏻 «نَضرِبُ مَن قَد ضَرَبا _ وَ لانَخافُ الرُّقَبا.. هرکس ما را بزند، او را میزنیم؛ از هیچ حریفی نمی‌ترسیم!» 💠حاج 👈🏻«ای موی خاکی آشفته غنچه تازه شکفته/ چقدر حرف، تو چشماته..» 💠آقای 👈🏻 «اینجا امر امام عشق یک امت است/ قلب دلدادگان سرشار از جرأت است» 💠 حجت‌الاسلام 👈🏻«خمینی گفت: اکنون قدس در دستِ شیاطین است/ هلا اسلامِ ما را پاره تن، این فلسطین است» 💠آقای 👈🏻»برای این همه مظلوم، تو غزه پناهی نیست/ برای زنده موندن هیچ راهی نیست» 💠آقای 👈🏻«مثلاً جنگ نیست، صورت عروسکت زیر پای سنگ نیست/ مثلاً درد نیست، مثلاً دشمن‌مون این همه نامرد نیست..» 💠 آقای 👈🏻غزه تنهاست...! غزه مظلوم است! فرق نامرد و مرد، معلوم است..» ⚠️ توجه: ❇️ جهت مشاهده کامل و جزئیات تصاویر را باز کنید. | | 🆔 @elalhabib_ir
الی الحبیب
|#دیداریار| #حاشیه‌نگاری حاج‌رحیم #آبفروش از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲
|| حاج‌رحیم از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸(قسمت ششم) «نام او را می‌بریم و پسته خندان می‌شود» تازه جاگیر شده‌ام و‌ دارم به سرعت کاغذهایم را تا می‌کنم و شماره می‌زنم که جمعی با هم از راه می‌رسند، حاج می‌زند پشتم و می‌گوید: «بنویس! بنویس! که دوباره مثل پارسال غوغا کنی!» از این سمت هم کارتم را پس گرفته و تحویلم می‌دهد!  درست نمی‌دانم چرا، اما خیلی خوشحال می‌شوم! حداقل کارتش به یادگار ماند! هم کنار روح‌الله، پشت سرم، سمت راست می‌نشیند... 💠💠💠 هوشمندانه و زیرکانه با شعری از آقا شروع می‌کند: «دلم قرار نمی‌گیرد از فغان بی‌تو سپندوار ز کف داده‌ام عنان بی‌تو ز تلخکامی دوران دلم نشد فارغ ز جام عیش لبی تر نکرد جان بی‌تو...» بعد هم سلام و عرض ادب و‌ مقدمه‌ای می‌گوید و دعوت می‌کند از اولین نفر: «در خدمت عزیزی هستیم از دیار کریمان، کرمان آقای ...» مجتبی پشت جایگاه قرار می‌گیرد، خوش‌ذوقی می‌کند و سلامش را در قالب دو بیت تقدیم آقا می‌کند: «جوابی خواهم از عرض سلامم که شیرین‌تر شود امروز کامم در این دیدار این خواندن بهانه است برای بوسه بر دست امامم» بعد با گفتن «سلام آقای من، سلام» ذوقش را کامل می‌کند و مَفصل اتصالی با مربع‌ترکیبی که می‌خواهد بخواند، ایجاد می‌کند؛ کاری که در همان ابتدا تشویق جمعیت را همراه دارد: «السلام آقای من، آقای مولادوست‌ها السلام ای جمع عاشق، ای تولادوست‌ها آمدم از شهر کرمان، شهر زهرادوست‌ها تا بگویم چند خط از مدح او با دوست‌ها باغ ما با ذکر یازهراء گلستان می‌شود نام او را می‌بریم و پسته خندان می‌شود» صدای «به‌به» جمعیت به گوش می‌رسد و لبخندی بر لب جمعیت می‌نشیند، با این بیت، در همان ابتدای کار دینش را به و پسته‌اش ادا می‌کند... «فاطمه وقتی تولد یافت، ایمان خلق شد نور او تابید، خورشید فروزان خلق شد اشک از چشمان او افتاد، باران خلق شد سوی خاک ما نظر انداخت، ایران خلق شد» این‌بار صدای به‌به‌‌گفتن‌ها بالاتر می‌رود... «روز میلاد پر از نورش جنان آمد پدید فاطمه پلکی به هم زد این جهان آمد پدید» صدای تشویق جمعیت به گوش می‌رسد و چند نفری هم بلندتر «احسنت» می‌گویند... «در پی ماهید اگر امشب زمین را بنگرید بر رکاب عالم هستی نگین را بنگرید در میان بهترین‌ها بهترین را بنگرید سجده شکر امیرالمؤمنین را بنگرید» تشویق‌ها ممتد شده و با هر بیت صدای «به‌به» و «احسنت» به گوش می‌رسد... شروع طوفانی‌ای بود... ادامه می‌دهد: «فاطمه چون مادرش پشت و پناه مصطفاست شأن او را بین که دستش بوسه‌گاه مصطفاست» بعدتر که متن کامل شعر را بررسی کردم و با نوشته‌هایم تطبیق دادم، دیدم این بخش در اجرا حذف شده: «قدر آیات خدا دارد فضیلت چادرش دست‌گیری می‌کند روز قیامت چادرش ذوالفقار مرتضی را داد قوت چادرش رنج و زحمت نه، به زن بخشید عزت چادرش عرشیان بوسه به خاک چادر او می زنند پیش او جبریل و میکاییل زانو می زنند» حالا یا خود حذف کرده تا زمان را مدیریت کند یا زیر تیغ کارشناسی حاج‌شیخ حذف شده...، به هر ترتیب با فراز بعدی ادامه می‌دهد: «گرچه شیرین است گاهی اعتراف عاشقی کار هر کس نیست در دنیا طواف عاشقی دست پروانه است همواره کلاف عاشقی مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم حیدر است مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم کوثر است» صدای تشویق به اوج می‌رسد و از هر گوشه صدای «به‌به» به گوش می‌رسد و در ادامه به صلواتی ختم می‌شود، هم حرفه‌ای عمل می‌کند و احساسات مخاطب را بی‌پاسخ نمی‌گذارد، تکرار می‌کند و از جمعیت جواب می‌گیرد: «فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم...» جمعیت پاسخ می‌دهند: «حیدر است» «مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم...» و باز پاسخ جمعیت: «کوثر است» نکته جالب حاشیه‌زدن‌ها و پیش‌بینی‌های است، دقیق و حرفه‌ای، کلمات مصرع‌های بعدی را پیش‌بینی می‌کند و زمزمه می‌کند... و گاه حاشیه‌ای هم می‌زند... مجتبی ادامه می‌دهد: «فاطمه دنبال رفع بی‌قراریِ علی‌است در نگاهش افضل‌الاعمال یاریِ علی‌است لذتش در زندگانی خانه‌داریِ علی‌است بهترین لحظه برایش خواستگاریِ علی‌است می‌رسد دستت به دامان علی با فاطمه سخت دلتنگ نجف هستی بگو...» و باز هم این بخش آخر را به نحوی ادا می‌کند که جمعیت ادامه دهند: «یا فاطمه» و با بیان فرازی از روایت امام صادق(ع) که در بحار نقل شده است، از وجه تلمیح شعر پرده‌برداری می‌کند: «من زار علی‌بن‌ابی‌طالب فکأنما زار فاطمة» و ادامه می‌دهد: «فاطمه پشت و پناه شیعیان حیدر است چادر او سایبان مردم این کشور است مکتب زهرای اطهر نور راه رهبر است مکتب زهرای اطهر حاج‌قاسم‌پرور است» باز هم صدای تشویق جمعیت بلند می‌شود...
|| حاج‌رحیم از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸 قسمت یازدهم٫یک «از مشهدم آن‌جا که پر از قدمت و ریشه‌است...» «از به محضر حضرت سلطان می‌رویم...» این جمله را می‌گوید و شعری را خطاب به حضرت رضا(ع) می‌خواند... بیت اول و آخر را کامل ننوشته‌ام، هرچه می‌گردم در فضای مجازی ردی از شعر نمی‌یابم... حدس می‌زنم این یکی باید از سروده‌های خود باشد... از خودش متن کامل شعر و شاعر را جویا می‌شوم... حدسم درست است: «بله، از نوشته‌های حقیر هست، کاملش رو باید پیدا کنم ولی ابیاتی که خوندم تقدیم می‌کنم» و لطف می‌کند و متن اشعار قرائت‌شده را ارسال می‌کند: «کسی که با جگر سوخته، به تو رو کرد خدا روا به دعای تو، حاجت او کرد به آشیانه باغ بهشت میلش نیست کبوتری که به گل‌دسته‌های تو خو کرد... [یک «آقا!» هم با همان لحن خودش این‌جا خرج می‌کند] تو آمدی به خراسان و قدسیان گفتند خدا به مردم ایران بهشت را رو کرد تو آمدی و نفس‌های قدسی‌ات ما را خداشناس و خداپیشه و خداجو کرد» بعد هم «به محضر آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) به محضر حضرت فاطمه معصومه(س) همه امام‌زادگان عظیم‌الشأن» عرض ادبی می‌کند و صلواتی می‌گیرد و را از مقدس به جایگاه دعوت می‌کند... 💠💠💠 در جلسات کارشناسی، پیش‌بینی جمع این بود که گُلِ کار امسال، اجرای خواهد بود... امیری که به دلایلی از اجرای سال قبل جا مانده بود، گزینه اول اجرای امسال بود... شروع می‌کند: «سلام علیکم» جواب سلامی می‌شنود و با دکلمه ساده کلمات شعری را از باب مقدمه می‌خواند: «از مشهدم آن‌جا که پر از قدمت و ریشه‌است تاریخچه عزت این خاک همیشه‌است در خطه ما نوکری خانه سلطان یک شغل شریف است، خودش منصب و‌ پیشه است این خاک چه دارد که خود سید ما هم دل‌بسته یاران خراسانی خویش است» مخاطب اگرچه خسته به نظر می‌رسد، اما واکنش نشان می‌دهد و «به‌به»ی می‌گوید... بعد از این مقدمه، یک شعر «مسمَّط» را آهنگین آغاز می‌کند... هنگام یادداشت‌برداری در جلسه، بیش‌تر ابیات و واژگان را ثبت کردم، اما خب طبیعی بود که چند کلمه‌ای هم جا مانده باشد و چند مصرعی ناقص شده باشند... برای تکمیل متن اشعار، عجیب بود که در فضای مجازی هم ردی از متن اشعار نیست، حتی هم که همان متن قبل از اجرای اشعار را کار کرده، هیچ اشاره‌ای به اشعار اجراشده توسط نکرده... در نرم‌افزار کاربردی (اپلیکیشن) هم که صوت اجرا هست، جای متن خالی است و به‌جایش نوشته شده: «متن نوا در دسترس نیست!» و در قاب زیرین این نوشته هم آمده: «پیشنهاد متن»! ذهنم رفت سمت حاج شیخ که قاعدتاً باید همه اشعار، قبل از اجرا به رویت و تأیید ایشان رسیده باشد، اما این‌جا هم حاجت‌روا نشدم: «ندارم، حقیقت اشعارش رو به ما قبل برنامه نداده بود»! تعجب می‌کنم... به حاج پیام می‌دهم... اما پاسخ به تأخیر می‌افتد و به ناچار با بازبینی چندباره اجرا، اشعار کامل می‌شوند... ادامه دارد... 🆔 @elalhabib_ir
21.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت و ماند شیعه که «قال الامامُ صادق» داشت 📹 شعرخوانی حجت‌الاسلام @ShereHeyat ❇️@Resaalat1542
«زمینی با حداکثر چگالی فرهنگی!» هنوز قسمت اول یادداشت‌ها منتشر نشده که سِیلی از پیام به گوشی‌ام سیلی می‌زند و از گوشه‌وکنار امر و درخواست می‌آید که این را هم بنویس! این نکته را هم بگو و... انگار حرف‌های بسیاری در گلو مانده که راهی برای رساندن و انتقال به بالاتر ندارند... این کانال کوچک کنج ایتا مگر چه‌قدر ظرفیت دارد که حالا شده محل رد تیغ فصد حرف‌های انباشته جامعه هیأت! ▫️▫️▫️ پیام می‌دهد: «...خدا برکت بده به این قلم، برادرِ جامونده رو زیاد برجسته کردی، اون‌قدر که مخاطبی که از ماجرا اطلاع نداره پی‌گیر اون اسم جامونده می‌شه. معدود افرادی می‌دونن یکی از خوندن در بیت خط خورده.» می‌گویم: «...چه کنم سید! بخواهیم‌نخواهیم طرح می‌شود... روایت این سمت و تلاشی که شده و... هم به نظرم مهم بود که مطرح بشه...» ▫️▫️▫️ برای نماز صبح، حساب می‌کنم تا از پردیسان حرکت کنیم و از قم خارج شویم، نماز را باید در جاده بخوانیم... برای مثل منِ بی‌توفیق، نماز شب پشت فرمان جابر عذاب وجدان است... برای اذان صبح می‌رسیم به مجتمع مهتاب، البته اذان با محاسبه «مؤسسه لواء قم»! نمازخانه چند نوبتی پر می‌شود و خالی... نماز جماعتی باشکوه‌تر از نمازهای جماعت صبح داخل شهر... البته این قاعدهٔ همیشهٔ نمازهای صبح نمازخانه‌های جاده قم-تهران است... یک لحظه احساس می‌کنی همه این جمعیت برای دیدار عازم تهران هستند! ▫️▫️▫️ حدود ساعت ۶ است که به زنگ می‌زنم و از اوضاع می‌پرسم... - با حاج‌آقای هماهنگ شده‌اید؟ اون‌جا هستید؟ - حاجی! خیلی دوره! هوا هم سرده، بچه‌ها نمیان تا اون‌جا، همون «کشوردوست»... فاطمه لقمه‌لقمه نان و پنیر و محبت می‌پیچد، کوچک ولی مستمر، چندده کیلومتر جرعه‌جرعه نان‌وپنیر می‌نوشیم... ساعت از ۷:۳۰ گذشته که می‌رسیم مقابل کشوردوست... مثل همیشه جمع به شدت جذابی مقابل درب تجمع کرده‌اند، گُله‌گُله آدم‌های دوست‌داشتنی... که اگر می‌خواستی در شرایطی غیر از این‌جا هر کدام‌شان را ببینی، باید کلی به در و دیوار می‌زدی! حالا همه با هم در یک نقطه جمع شده‌اند... یک گوشه جمع شاعران جمع است... که هرسال اگرچه خودش اجرا ندارد، اما اثر وجودی‌اش که اشعارش هستند، در جلسه حضور دارند! که باید امروز اجرا کند و هنوز بیرون بیت در جمع بچه‌هاست، یوسفِ شاعران آیینی، عزیز و... شیخ که البته این‌جا بیش از آن‌که در حلقه شاعران باشد، حلقه بچه‌های لبنان و بحرین را بِداری می‌کند... ، ، و... جمع قابل توجهی از مهمانان بین‌المللی دیدار... همین‌که می‌رسم، هم از آن‌طرف دارد می‌آید، دکتر ذاکر بااخلاص و باسواد اهل‌بیت(ع)؛ هر دو از همان دور، دست‌های‌مان را تا آن‌جا که می‌شود، باز می‌کنیم و یکدیگر را در آغوش می‌کشیم... سراغ را می‌گیرم، کمی آن‌طرف‌تر را نشانم می‌دهند، مشغول توزیع کارت دوستان است... خوش‌وبشی می‌کنم و از احوال کارها و کارت‌ها جویا می‌شوم... آن‌ها که آمده‌اند و نیامده‌اند و می‌خواهند بیایند و نمی‌آیند و... ▫️▫️▫️ کمی آن‌طرف‌تر، زیر دیوار پسر همراه یکی‌دونفر دیگر ایستاده‌اند... این سو و جمع دیگری ایستاده‌اند... هم هست... با و بچه‌ها، حال‌واحوالی می‌کنم... می‌روم سراغ حاج ... که اگر کمکی لازم دارد، دستی برسانم... آن‌قدر حلقه‌های متعدد گوشه‌وکنار این چند مترمربع جمع هستند که اگر بخواهی به هر کدام سری بزنی، حالاحالاها باید بمانی... چگالی فرهنگی این مساحت به حداکثر ممکن خودش رسیده‌است! سال گذشته که ماندم تا همه کارت‌ها توزیع شدند، علی‌رغم داشتن کارت ویژه، نزدیک بود بیرون حسینیه بمانم، آخرش هم پشت آخرین ستون حسینیه جاگیر شدم و بسیاری از صحنه‌ها را از دست دادم... یک‌سال هم که کلاً تا آخر دیدار بیرون ماندم... امسال زودتر می‌روم شاید جای مناسب‌تری برای روایت و یادداشت‌برداری پیدا کنم، برای همین خیلی سر نمی‌چرخانم و زودتر به سمت ورودی می‌روم... هم‌زمان هم می‌آید که وارد شود... ادامه دارد... ✍️ 🆔 @elalhabib_ir
از درب اصلی وارد می‌شویم، این‌بار محل تحویل گوشی و سوییچ و... را برده‌اند در کوچه کاشانی، تقدیر امسال است که این مسیر را همراه باشم... ورودی بعدی تا حدی ازدحام جمعیت داریم... شیخ هم با جمع مهمانانش پشت درگاه حفاظتی ایستاده‌اند... با بچه‌های حفاظت هماهنگ کرده تا شاید سهل‌تر و محترمانه‌تر، مهمانان خارجی را از این مرحله رد کند... خودش ورودی درگاه ایستاده و از لابه‌لای جمعیت، مهمانانش را یک‌به‌یک جدا می‌کند و می‌کشد جلو... هم‌چو مرغی که دانه برچیند! ▫️▫️▫️ در همین حین یک جوانک کت‌وشلوارپوشیده که دکمه آخر یقه سفید دیپلماتش را به نحوی بسته که خطی بر چربی غبغبش انداخته، می‌آید و از کنار درگاه، یک مسیر وی‌آی‌پی باز می‌کند و جماعتی را رد می‌کند... هرچه نگاه می‌کنم نه پیش‌کسوت و پیرغلام هستند، نه شاخص و مشهور... حقیقت شک دارم اصلاً مداح باشند! ▫️▫️▫️ از این مرحله هم عبور می‌کنیم، جمع بچه‌های لبنان و بحرین هنوز کامل نشده‌اند... قدم‌هایم رو تندتر می‌کنم به خیال این‌که جلو بیفتم و پشت این جمعیت معطل نشوم... از دور ورودی اصلی حسینیه پیداست... جمعیت نسبتاً قابل توجهی آن‌جا ازدحام کرده‌اند، هم مقابل درب ورود عادی و هم ویژه... البته درب عادی صف طویلی را پیش‌رو دارد... ▫️▫️▫️ به ازدحام جمعیت می‌رسم، مهدی شریفیان هم کنارم قرار می‌گیرد... جمعیت اضافه می‌شود و طبیعتاً فشرده‌تر، اما نیروهای مقابل درب درحال عقب‌راندن جمعیت هستند... طبق قانون سوم نیوتن، طبیعتاً فشاری به همان اندازه و در جهت مخالف شکل می‌گیرد و در نتیجه عملیات شبیه‌سازی فشار قبر به نحو مطلوبی شکل می‌گیرد... جلوتر از خودمان، نزدیک درب بزرگ ورودی حسینیه، را می‌بینم که تحت فشار، لبخند ملیحی بر لب دارد... معجونی از شگفتی و تلخی... که احساس می‌کند عزت نفسش در اثر ازدحام جمعیت دارد خُرد می‌شود، می‌خواهد آبرومندانه برود عقب و خلوت که شد، با عزت و احترام برگردد؛ بالاخره نماینده مجلسی گفته‌اند، دکتری گفته‌اند... می‌گویم با این کار ممکن است دیگر به حسینیه وارد نشود؛ دیدم که می‌گم! قانع می‌شود و فشار را تحمل می‌کند... در این بین حاج از راه می‌رسد، عده‌ای راه باز می‌کنند که این پیرغلام اهل‌بیت(ع) با چشمانی که تقریباً نمی‌بینند، کمتر اذیت شود، اما راهی نیست... او هم با جمعیت موج برمی‌دارد... و بچه‌های خارجی هم از راه می‌رسند... جواد هم با حیرت این وضع را نگاه می‌کند... تازه این‌جا بخش ویژه‌هاست، وضعیت صف عادی فجیع‌تر از این است... در همین اثنا، همان جوانک کت‌وشلوارپوشیدهٔ دکمه‌یقه‌سفیددیپلمات‌بستهٔ خط‌برچربی‌غبغب‌انداخته، سر می‌رسد و مانند خرس‌های قهوه‌ای که پشت‌شان را به تنه درختان می‌کشند، پشتش را به جمعیت می‌کند و با چپ‌وراست‌کردن خودش، به زور تلاش می‌کند بین جمعیت راهی باز کند! خنده‌دار و شرم‌آور... همان جماعت را می‌خواهد از بین این همه جمعیت رد کند! با ضرب و زور، درب را می‌بندند تا جمعیت را کنترل کنند، اوضاع بدتر می‌شود، دوباره باز می‌کنند... بالاخره وارد می‌شویم... هم که قرار است امروز اجرا کند، زیر همین فشار حسابی فشرده شده، قفسه سینه‌اش را مالش می‌دهد... می‌پرسم حالت خوبه؟ با دست و چشم اشاره می‌کند که مشکلی نیست... در این بخش فقط یک درگاه بازرسی تعریف کرده‌اند که شده سر تنگ قیف! باز هم سروکله آن جوانک پیدا می‌شود... یک مسیر وی‌آی‌پی دیگر کنار درگاه بازرسی درست می‌کند و جماعت خودش را راهی می‌کند... بچه‌های بین‌الملل هم از همین مسیر وارد می‌شوند... ▫️▫️▫️ این وضعیت بخش ویژه بود، طبیعتاً وضع بخش عادی خیلی بدتر بوده‌است... مرتضی بعد از انتشار اولین یادداشت‌ها پیام داده: «به نظرم در حاشیه‌نگاری دیدار امسال از وضع اسف‌بار ورودی فلسطین و دیرراه‌دادن‌ها و دیررسیدن‌ها هم می‌شه صحبت کرد، بلکه برای سال بعد فرجی بشود... نزدیک به دوساعت از ساعت ۸:۳۰ تا ۱۰:۳۰ پشت گیت ایستاده بودند تا وارد بشن» ادامه دارد... 🆔 @elalhabib_ir
🌷 أینَ نصرُالله؟ در آستانه تشییع با شکوه سیدمقاومت شهید گزیده‌ای از آثار شاعران انقلاب که در تجلیل از این شخصیت ارزشمند و مقاومت مردم لبنان سروده شده است، بازنشر می‌شود. ✍🏻 آیه‌های نصر | ✍🏻 مرد | ✍🏻 فتح خون | ✍🏻 شهادت | ✍🏻 خون شهید | ✍🏻 نصر خدا | ✍🏻 سورۀ نصر | ✍🏻 شهادت افتخار ماست | ✍🏻 حزب الله پیروز است | ✍🏻 شبیه کوه... | ✍🏻 خورشیدهای شعله‌ور | ✍🏻 نامیرا | ✍🏻 تابوت سرخ ماه | ✍🏻 نصر من الله | ✍🏻 نحن الغالبون | ✍🏻 صبح امید | ✍🏻 پس از حاج قاسم... | ✍🏻 خون‌بهای تو | ✍🏻 بازمی‌گردی | ✍🏻 یاران نصرالله | ✍🏻 أینَ نصرُالله؟ | ✍🏻 خون‌خواهی | ✍🏻 مطلع امید | ✍🏻 کرب‌وبلای ما | ✍🏻 نصرالله می‌ماند | ✍🏻 آیۀ استقامت | ✍🏻 جاءَ نصرالله | ✍🏻 تماشا کن شکوهش را | ✍🏻 خطبهٔ شمشیر | ✍🏻 مردان میدان | ✍🏻 فرزند روح‌الله | ✍🏻 سید جاودان | ✍🏻 سرو سرافراز جهاد | ✍🏻 جاء نصرالله | ✍🏻 فداییان حسین | ✍🏻 شهیدتر شده‌ای | ✍🏻 آرزوهای شهیدان | ✍🏻 کمالَ الإنقطاع | ✍🏻 به داغ لاله... | ✍🏻 فتح عظیم | ✍🏻 خیبرشکن | ✍🏻 نصرالله باقی‌ست | ✍🏻 سروهای زخم‌خورده | ✍🏻 چقدر دیر به خود آمدیم... | ✍🏻 لحظه‌های مرگ و زندگی‌ | ✍🏻 زمان محو طاغوت | ✍🏻 حزب‌الله | ✍🏻 سرو | 🆔 @elalhabib_ir