.
#فاطمیه
زبان حال حضرت امیرالمؤمنین با #حضرت_زهرا علیهماالسلام لحظه های آخر
چشم هایت تا که بسته می شود شب می شود
مطلع ابیات اشک چشم زینب می شود
می کند هر ناله ات یک موی زینب را سپید
قامتش مانند تو در زیر بار غم خمید
چشم هایت را نبند ای منبع آرامشم
می شود زهرا بمانی،ای تمام خواهشم
کاسه ی صبر مرا لبریز کرده آه تو
پشت ابر غربت از چه مانده روی ماه تو
می زنی لبخند پیش من میان کوه درد
دست بر پهلو گرفتنهات من را پیر کرد
صفحه ی تاریک تاریخ است این غم تا ابد
روبه روی من تو را دشمن به قصد کشت زد
هر کسی با کینه ی بدر و احد می زد تو را
روبه روی من شدی نقش زمین در کوچه ها
بعد کوچه دست تو بالا نمی آید دگر
هستم از گلگونی پیراهن تو خون جگر
چشم هایت را ببند اما عزیز من بدان
بعد تو،خون جای اشک از چشم من گردد روان
بعد تو چاه است ای زهرا انیس غربتم
می شود لبخندهای تلخ قنفذ قسمتم
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#روضه_فاطمیه ۶
«السَّلامُ علیکِ یَا فَاطِمَة الزَّهرا یَا بِنْتَ رَسُول الله.»
از مظلومیت زهرا(سلام الله عليها) مخفی بودن قبر اوست طوریکه حتی زمان شهادتش نیز مخفی است.
اما چرا باید یادگار پیغمبر زمان، مکان و محل دفنش مخفی باشد؟! در نقل آمده است امیرالمؤمنین علی علیه السلام میگوید، آمدم کنار زهرای مرضیه سلام الله علیها؛ امام حسن، امام حسین، زینب و ام کلثوم از اتاق بیرون رفتند، تعبیر اینست: «أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت»[1] امیرالمؤمنین فرمودند: بچهها بیرون بروید برای اینکه مادرتان زهرا میخواهد وصیت کند.
امام علی(ع) نشست کنار زهرای مرضیه «و ضَمَّ رَأسَها علی صَدْره» زهرای مرضیه شروع کرد به وصیت کردن، اولین مطلبی که گفت این بود علی جان! از من راضی هستی یا نه؟! اشک در چشمان علی حلقه زد و فرمود: فاطمه جان! تو حتی یک بار مرا ناراحت نکردی. «فَوَ اللهِ... لَا أَغْضَبَتْنِی» به خدا قسم فاطمه یک بار ناراحتی مرا بر نیانگیخت. «لَا عَصَتْ لِی أَمْرا» در هیچ امری با من مخالفت نکرد.
به امیرالمؤمنین میفرمود: «اِن کُنْتَ فی خَیْرٍ مَعَک ان کُنْتُ فی شَرٍّ مَعَک». «رُوحِی لِرُوحِکَ وِقَاءً وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ فِدَاء» علی جان! زهرا فدایت گردد! هر چه تو بگویی من مطیع هستم. آری، عمل زهرا شاهد بر این گفته است زیرا جانش را در راه علی داد.
اما علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازهام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان! لحظه نخست دفن و قرار گرفتن در قبر، لحظهایست که انسان احتیاج به مونس دارد،[2] چه مونسی بالاتر از امیرالمؤمنان.
ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَاتَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق[3]
علی جان! برای من و یتیمانم اشک بریز و گریه کن! حسینم را فراموش نکن و از یاد مبر!
پیراهن خود، در غم من چاک مکن
از فاطمه یادگار اگر میخواهی
جز نیمۀ شب جسم مرا خاک مکن
خونهای مرا ز روی در پاک مکن
علی جان!
مرا غسل چو نیمه شب به پیش کودکان دهی/ مبادا سینۀ مرا به زینبم نشان دهی
علی جان! مبادا بچه هایم تنها بمانند و احساس غربت کنند! یا بقیة الله! یا فاطمة الزهرا شما سفارش کردید که کسی سر بچههایت داد نزند تا آنها احساس غربت نکنند و آنها تنها نمانند؛ اما نبودی کربلا تا ببینی نازدانههای حسینت را چگونه با تازیانه رو به روی بدن مقدس بابا میزدند.
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.»
پی نوشت(منابع) :
[1]. بحارالانوار، ج43، ص 191.
[2]. بحارالانوار، ج43، ص 134؛ کشف الغمه، ج1، ص 362.
[3] بحارالانوار، ج79، ص 27؛ سوگنامه آل محمد، ص 29.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.
#روضه_فاطمیه ۷
فاطمیه، باید بیش از اینها تجلیل شود، زیرا سند مظلومیت شیعه است.
فاطمیه فصل تجدید غم است/ بر لب شیعه سرود ماتم است
در فاطمیه یک دنیا اندوه وجود دارد. عاشورا و شهادت امیرالؤمنین جای خود، اما مصیبت فاطمه سلام الله علیه آغاز مصیبتهای شیعه بود. اول شهیدی که در راه امامت و ولایت فدا شد در این ایام بود. نمیدانم فاطمه در این شبها چه حالتی داشت، اما نوشتهاند: «کَالشَّبَهِ» به قدری لاغر شده بود مثل شبهی میماند در رختخواب. دیگر فاطمه بعد از پدر «نَاحِلَةَ الْجِسْمِ، مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ، بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْب[1]» اشک چشمش خشک نشد، سوز قلبش آرام نگرفت و روز به روز لاغرتر میشد. اگر کسی پیش او میرفت میدید که امروزش با دیروزش به کلی فرق کرده است. بعضی از زنها میآمدند سؤال میکردند: خانم! بیماری شما چیست؟! که این قدر بدنتان نحیف شده و شما را از پا درآورده است! میفرمود: بیماری من تنها بیماری جسمی نیست، من از ظلمی که به حق علی علیهالسلام روا داشته شده میسوزم.
فقدان پدر و ظلم به علی؛[2] جسمم را نحیف و مانند شَبَح ساخته است.
سنگ صبورش قبر پیغمبر بود. بلند میشد، آرام میآمد کنار قبر رسول الله و با خودش نجوا میکرد: یا رسول الله! «بَقِیتُ وَالِهَةً وَحِیدَةً وَ حَیْرَانَةً فَرِیدَة» بابا، به خدا بعد از تو تنها شدم. مردم از ما اعراض کردهاند. بابا! بعضیا دیگر جواب سلام علی را هم نمیدهند! خانهای را که شش ماه بر در آن خانه میآمدی و میگفتی: السّلام علیکم یا اهل البیت و آیۀ تطهیر را میخواندی، بلند شو ببین با آن چه کردهاند.
🥀 بنگر به جانب کاشانۀ زهرا
ماندم به میان در و دیوار زکینه
به دل خستۀ زهرا نظری کن
بعد از تو پدر رفت ز کف عزّت زهرا
بنگر به در سوختۀ خانۀ زهرا
تا محسن من سقط شد ای ماه مدینه
بر پهلوی بشکستۀ زهرا نظری کن
جز مرگ نباشد پس از این حسرت زهرا🥀
بابا، یک خواهش از تو دارم. دعا کن فاطمه پیش تو بیاید و به تو ملحق
.
#زمزمه
#نوحه
#فاطمیه
زبانحال،صحبت های آخرِ بی بی،با مولا
#امیربیدختی
بیمارم و من جز تو پرستار ندارم
جز ناله پیوسته دگر کار ندارم
ای باغ وبهارم - شد فصل خزانم
من می روم امشب - با قد کمانم
مظلوم علی جان - مظلوم علی جان
از حادثه کوچه به کس لب نگوشدم
بین درو دیوار دعاگوی تو بودم
ای من به فدای - چشمان تر تو
تاهستم علی جان - هستم سپر تو
مظلوم علی جان - مظلوم علی جان
سوزانده مرا اشک غریبانه ات ای یار
تو شمعی و من سوخته پروانه ات ای یار
گرچه همه سوزم - گرچه همه دردم
تا لحظه آخر - دور تو بگردم
مظلوم علی جان - مظلوم علی جان
بیمار تو را سجده آخر بود امشب
با دست خودم شانه زدم بر سر زینب
پرگشته مشامم - از بوی حسینم
من بوسه بگیرم - از روی حسینم
مظلوم علی جان - مظلوم علی جان
#سید_محسن_حسینی
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
👇
.
#زمزمه یا #شور روضه ای جدید
#کوچه_بنی_هاشم و قتلگاه
#فاطمیه #_۱۴۰۰
#دوشنبه_های_امام_حسنی
بند اول:
تاریکه کوچه مون
ترسم از اینه باریکه کوچه مون
گرد و خاکه تا وقتیکه کوچه مون
تاریکه کوچه مون
دیوار و آجرش
یاس حیدر رو میکردن دلخورش
رد پاها مونده روی چادرش
دیوار و آجرش
اینا که کینه از حیدر دارن
مادر و می آزارن
بند دوم:
خورد زخم دل نمک
لحظه ای که با گریه میگفت کمک
بی توقف میزد مادر رو کتک
خورد زخم دل نمک
گوشوارش رو شکست
دست سنگینی که راهمونو بست
مادرم افتاد و رو خاکا نشست
گوشوارش رو شکست
وقت برگشتنش راه و گم کرد
هی صدا کردم برگرد
بند سوم:
گودالِ قتلگاه
جلوی زینب جنجالِ قتلگاه
مادرش اومد دنبالِ قتلگاه
گودالِ قتلگاه
پیراهن رو درید
جلو چشم مادر خنجر رو کشید
سمت خیمه واسه غارت می دوید
پیراهن رو درید
وقتی گهواره رو غارت بردن
بچه ها سیلی خوردن
#علی_علی_بیگی
#امام_حسن
👇👇👇
.
#حضرت_زهرا_شهادت
در سپاه خانه ات شیران نر داری هنوز
داغ محسن را تحمل کن، پسر داری هنوز
از صدای ناله هایت تا سحر فهمیده ام:
درد پهلو وکمر ، سوز جگر داری هنوز
ای پرستوی علی پر پر نزن ،کشتی مرا
زخم های عشق من را روی پر داری هنوز
اشک های بی کسی ام میچکد بر گونه ام
ای شریک زندگی ، قصد سفر داری هنوز؟
نان بپز، موشانه کن، غم از دل حیدر بگیر
پاشو از جا و نشانم ده ،هنر داری هنوز
خانه ی نا امن حیدر ، قتلگاهت شد ببخش
عشق من بانو دلیل سوز وآهت شد ببخش
چند روزی بین کوچه ،سر به زیرم فاطمه
سوختی در پیش چشمانم ،بمیرم فاطمه
اهل روگرداندن از حیدر نبودی، پس چه شد؟
ای که بودی از ازل خیر کثیرم فاطمه
من حریف گریه های بچه هایت نیستم
بی قراری حسینت کرده پیرم فاطمه
بغض جانسوز حسن آتش به جانم می زند
من سراغ کوچه را از که بگیرم فاطمه
هر که میبیند مرا ، حال تو را جویا شود
در مسیر خانه تا مسجد اسیرم فاطمه
چند روزی را بمان رحمی به حالم کن فقط
گر بدی دیدی در این خانه ، حلالم کن فقط
حیدرت را بین این ویرانه ،یاری کن کمی
با همین دست شکسته خانه داری کن کمی
بشکن این بغض گلو را، در میان بسترت
در عزای محسن خود ،سوگواری کن کمی
اینقدر عجل وفاتی را نخوان دق میکنم
جان من با درد دنیا ،بردباری کن کمی
حال باغی را که آتش رونقش را برده است
باز هم با خنده های خود بهاری کن کمی
من کنار تو حریف مکر این شهرم فقط
قوت زانوی حیدر ، ذوالفقاری کن کمی
از غرور و بغض شان ، زخمیِ دردم فاطمه
من بدی در حق این مردم نکردم فاطمه
#مرتضی_عابدینی✍
#فاطمیه
.
.
#زمینه سالگرد شهادت #حاج_قاسم سلیمانی
#سبک_یه_قلب_مبتلا_تو_این_سینست
تو شاهکار عشق و ایمانی
سرلشکرِ سپاهِ ایرانی
سردارِ سرسپرده یِ عاشق
شهید قاسمِ سلیمانی
تا آخرین نفس پریشانی
تا پایِ جان در دلِ میدانی
فداییِ عمّه یِ ساداتی
سینه زنِ شاهِ شهیدانی
تو بارانی تو طوفانی
علمداری قاسمِ سلیمانی
فداییِ ولا هستی
تو عمّارِ رهبریِ ایرانی
بِاِذنِ الله بِاِذن الله
بگو جُندالله علی ولی الله ۴
خونِ تو جاریه تویِ رگها
پرچمِ هرچی زینبی بالا
شهادتِت میده شهادت که....
نزدیکه روزِ مرگِ آمریکا
نمی مونه بیرقِ تو حتّی...
یه لحظه رو زمین رویِ خاکا
عَلَمِ سردارِ ولا آخر
جا می گیره رو شونه یِ آقا
می گیره لشکرِ موعود
انتقامتو از فتنه گرِ یهود
می دونم خیلی نزدیکه
نابودیِ تروریست وآل سعود
باذن الله باذن الله.....
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/emame3vom/54676
.
.
#غزل_مرثیه
#غسل_شبانه #حضرت_زهرا
#فاطمیه
زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا
شاعر : #حسن_لطفی ✍
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
می شویمت که آب شـوم در عـزایِ تو
یا خویش را به خاک سپـارم بجای تو
قـسـمـت نـبـود نـیـتِ گهـواره ساخـتن
#تابوت شـد تـمـامـیِ چـوبش برایِ تو
خون جای آب می چکد از سنگِ غسلِ تو
خون میچکد که زنده کند ماجرایِ تو
در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو
گُـم شد مـیـانِ خـنـدۀ مَـردُم صدایِ تو
در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد
هر کس که بود نیمه شبی در دعایِ تو
حـالا زمـانِ غـسـلِ تو فهمیـده ام چـرا
رویِ تو را نـدیـد کـسـی تا شـفـایِ تو
تنها نه جای دست نه زخم و کبودی است
آتش اثـر گـذاشـتـه بـر چـشـمـهـای تو
گـر وا نمی شـدنـد گره های این کـفـن
دق مرگ می شدند زِ غم بچه های تو
.............
شعر غسل حضرت زهرا(س)
نیمه شب است و مانده علی که چه ها کند
باید بساط غسل کسی را به پا کند
حیدر بنا نداشت که بی فاطمه شود
اما بناست خانه ي قبری به پا کند
با گریه کار غسل خودش را شروع کرد
باید که مثل شمع نباید صدا کند
بعد از سه ماه رو زدن و رو ندیدنش
وقتش رسیده فاطمه را رو نما کند
هر عضو شستشوش یکی را ز هوش برد
مانده علی چه با جگر بچه ها کند
دستش کجا رسید که دادش بلند شد
مجبور شد که کار خودش را رها کند
مانده که گرم شستن زخم تنش شود
یا فکر جابجا شدن دنده را کند
زهرا چه راحت است و علی پر جراحت است
دنیا نخواست با جگرش خوب تا کند
#مسعود_اصلانی
.