eitaa logo
امام حسین ع
22.3هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱۶۳ موسی بن جعفر شد از غصه آزاد قتلگاهش بود زندان بغداد از ظلم هارون دلها پر از خون یا فارس الحجاز عجل ظهورک بی جوهر گردیده دیگر صدایش خون می چکد مدام از دست و پایش شد کند و زنجیر با جسمش درگیر یا فارس الحجاز عجل ظهورک طایر فاطمه شد بی بال و پر تابوت او شده بر تخته ی در از زنجیر کین سینه اش سنگین یا فارس الحجاز عجل ظهورک **** 👇
. ۱۶۴ در کنج زندان گر چه فرسوده گشتم با زهر کین از غمها آسوده گشتم گرم نوایم غم،آشنایم دلتنگ روی معصومه و رضایم **** هر دم که می آمد سندی روبرویم با تازیانه می زد بر سر و رویم شد قامتم تا از ظلم اعدا هر ضربه ای که می زد گفتم یا زهرا **** گر چه مداوم زد سیلی بر روی من اما نخورده نیزه بر پهلوی من در این سیه چال زدم پر و بال ایندم آخر هستم به یاد گودال **** .👇
16.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علیه‌السلام ◼️ کلیپی قدیمی از: 🔻 هیئت محبان الأئمة علیهم‌السلام، مشهدمقدس، سال ۱۳۹۱ شمسی 🔘 🎤
سر شب تا به سحر گوشه ی زندان چه کنم دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا گاه چون شمع مرا سینه ی سوزان چه کنم آرزویم به جهان دیدن روی پسر است سوختم، سوختم از آتش هجران چه کنم؟ کنج زندان بلا گشته ز هجران رضا تیره شد روز من از شام غریبان چه کنم نه رفیقی به جز از دانه ی زنجیر مرا نه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم به خدا دوری معصومه و هجران رضا می کشد عاقبتم گوشه ی زندان چه کنم از وطن کرده مرا دور، جفای هارون من دل خسته ی سرگشته و حیران چه کنم گلی از خار ندید این همه آزار که من دیدم از  طعنه ی این مردم نادان چه کنم سر نگو کاش شود خانه ی هارون پلید که چنین کرد مرا بی سر و سامان چه کنم؟
(ع) (ره) باب الحوائج قاضی الحاجاتم یارب بده ازاین قفس نجاتم عدو ظالمانه زندتازیانه ازمادرخودارث بردم سیلی تازیانه خوردم واویلتا آه واویلتا 4بار درعرش جدم رفته گر به اجلال اماشده معراج من سیه چال بال وپر بسته ام ز زنجیر خسته ام زنجیر خون گریدبرایم ساییده کند این ساق پایم واویلتا کنج قفس ازبس شکنجه دیدم من طعم مرگم بارها چشیدم زبس خصم خونخوار مرا داده آزار من روزه ام ازخصم بسیار شلاق خوردم جای افطار وا ویلتا غریبم ومظلوم وزارمعصوم آخرشدم اززهرکینه مسموم شدم پاره جگر کو دخترکوپسر معصومه کونبودرضایم تا که بپا کنند عزایم واویلتا گرمرگ کرده از قفس رهایم زنجیرها مانده بدست وپایم ز زنجیر آهن کفن شد تن من بر جسر بغداد پیکر من ماند سه روزازظلم دشمن واویلتا...
هر کجا مرغ اسیری است، ز خود شاد کنید تا نمرده است، ز کنج قفس آزاد کنید مُرد اگر کنج قفس، طایر بشکسته پری یاد از مردن زندانی بغداد کنید چون به زندان به ملاقات محبوس روید از عزیز دل زهرا و علی یاد کنید کُند و زنجیر گشائید، ز پایش دم مرگ زین ستمکاری هارون،همه فریاد کنید چار حمال، اگر نعش غریبی ببرند خاطر موسی جعفر، همه امداد کنید تا دم مرگ، مناجات و دعا کارش بود گوش بر زمزمه ی آن شه عباد کنید پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش پس شما گریه بر آن کشته ی بیداد کنید نگذارید که معصومه خبردار شود رحم بر حال دل دختر ناشاد کنید.
یارب به حق مادرم خَلِّصنی یارَب یارب به جدّ اطهرم خَلِّصنی یارَب او هم نوا با چاه شد من با سیه چال من از علی تنهاترم خَلِّصنی یارَب یارب به آن زندانیِ زندان کوفه به عمه جانِ مضطرم خَلِّصنی یارَب تا کی از این زندان به آن زندان خدایا ذکر و دعای آخرم خَلِّصنی یارَب تا کی نبینم ای خدا معصومه‌ ام را دل تنگِ روی دخترم خَلِّصنی یارَب زندان تاریک و نمورم مثل قبر است خاک سیه شد بسترم خَلِّصنی یارَب بین قفس بسته چرا صیاد بی رحم زنجیر بر بال و پرم خَلِّصنی یارَب زیر غل و زنجیر و ضرب تازیانه چیزی نماند از پیکرم خَلِّصنی یارَب شلاق خون گرید به حال غربت من زخمی شده پا تا سرم خَلِّصنی یارَب تا کی زند سیلی به رویم این یهودی شد تار چشمان ترم خَلِّصنی یارَب راضی به مرگ خود شدم از بس که گوید او ناسزا بر مادرم خَلِّصنی یارَب هر لحظه خون می ریزد از زخم گلویم یاد گلوی اصغرم خَلِّصنی یارَب.
💠 بازخوانی شعری از علامه غروی اصفهانی زندانیان عشق چو شب را سحر کنند از سوز شمع و اشک روانش خبر کنند مانند غنچه سر به گریبان در آورند شور و نوای بلبل شوریده سر کنند چون سر به خشت یا که به زانوی غم نهند یکباره سر ز کنگرهٔ عرش بر کنند با آن شکسته‌حالی و بی‌بال و بی‌پری تا آشیان قدس به خوبی سفر کنند چون رهسپر شوند به سینای طور عشق از شوق سینه را سپر هر خطر کنند آنان کزین معامله هستند بی‌خبر برگو که تا به مَحبَس هارون نظر کنند تا بنگرند گنج حقیقت به کنج غم آن لعل خشک را به دُر اشک تر کنند بر پا کنند حلقهٔ ماتم به یاد او تا عرش و فرش را همه زیر و زبر کنند آتش به عرصهٔ ملکوت قِدَم زنند ملک حُدوث را ز غمش پر شرر کنند تا شد به زیر سلسله سرحلقهٔ عقول افتاد شور و غلغله در حلقهٔ عقول 🔹 «زندانیان عشق» نخستین بند از ترکیب‌بند هفت‌بندی مرحوم آیت‌الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی در رثای حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه‌السلام) است. هم‌نشینی دو کلمهٔ «هفت» و «بند» در این هفت‌بند فی‌نفسه هنرمندانه است. 🔸 از آنجا که شهادت امام موسی‌بن‌جعفر (علیه‌السلام) در ماه رجب واقع شده (که از ماه‌های برتر عبادی سال است) و از آنجا که عبادت‌ها و مناجات‌های آن حضرت در زندان، فراز برجسته‌ای از مدح و مرثیه ایشان است؛ شاعر، این اقتضائات را در نظر گرفته و فضاسازی هنرمندانه‌ای با رنگ و بوی مناجات زندانیان و توصیف چگونگی به سحر رسیدن شب عاشقان در زندان انجام داده است. 🔹 در پنج بیت نخست، شعر به توصیف زندانیان عشق و حال و هوای آنان پرداخته و فضای مناجات‌گونه‌ای که مناسب حال زندانیان و هم عاشقان وجه الهی باشد، ایجاد کرده است. در بیت ششم به طرز هنرمندانه‌ای فضای اول به فضای زندان هارون(علیه‌اللعنه) پیوند می‌خورد و شعر، رنگ و بوی مرثیهٔ حضرت (علیه‌السلام) به خود می‌گیرد. 🔸 مطلع این شعر از نمونه‌های خوب براعت استهلال است و شعرهای در استفاده از براعت استهلال قابل تأمل هستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا